eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
147 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
ماهِ کامِل شِش ماهه آمد زودتر از وقتِ ‌موعودش هرآنچه ‌باید داشـــت را نوزاد شامِل بود شش ماهه آمد و همه با چشمِ‌ خود دیدند شــعبان ‌از آن آغاز هم یک ماهِ کامِل بود پیغمــــبر از آبِ‌ دهانِ ‌خویــش کامش را برداشت ‌و انگشتِ‌ خود را در دهانش کرد زیباتریــــــن‌ اسمِ جهان را جبرئیــل آورد زیباتریــــــن‌ را باید اینگــونه بیانش کرد وقتی حســینِ‌ کوچک و شیرین زبان آمد چشـــم ‌و چراغِ خانه ی زهرا و مولا شد تنها زمین‌ نه ...آسمان ها هم‌ به وجد آمد فُطــرس به قُنداقش تبرُّک کرد و زیبا شد وقتی حسن او را بغل میکرد می خندید از عمقِ جانش حیــــدرِ کرّار می خندید خورشـــیدِ سوم ‌نور می پاشید بر خانه زهرا کنارِ کودک اش هر بار می خندید پیغمــــــبر امّــا با خــبر بــود از معــمّایی پیغمبر امّا چهره ای محزون و غمگین داشت عیــــد آمد و عیــــدی برای کـودک آوردند پیراهنی که ســرخ بود و رنگِ خونین داشت جبریل آمد ... گفت از سرخی پیـــراهن این سرخیِ خونِ حســینِ توست پیغمبر این کودکِ شیرین و دلبندِ تو را یک روز در کربلا تشنه ، تک و تنها و بی یاور ... جبریل از کرب و بلا می گفت و پیغمــــبر هی بوسه از لب ها و از زیرِ گلو می کرد مانندِ یــک ابــرِ بــهاری ســخت می بارید وقتی حسینش را بغل میکرد و بو می کرد وقتی علی فهمید در خود ریخت دردش را زهرا ولی باران شد و بی وقفه می بارید زهرا وصیّت کرد زینب جان حســینم را ... زهرا پریشان بود و زینب خوب می فهمید هرجا حسینم رفت باید پیـــشِ او باشی در کربـلا جــانِ تو و جــانِ حسـینِ من باید ببوســی جــای من زیرِ گلویش را باید بپوشـــانی بر او این کهنه پیراهن زینب به مادر خیره بود و با خودش میگفت آخر چگونه می شــــود در کربــلا یک زن... آخر چرا بایــد ببوســــم من گلویــش را ؟ آخر چرا بایــد بپوشــــد کهنه پیــراهن ؟ قرآن به هم پاشــید افکارِ پریشـــان را از روی لــب های برادر نـــور می آمد امّا صدای دیــگری در گوشِ زینب بود شاید صدایِ ذوالجناح از دور می آمد... ” شاید صدایِ ذوالجناح از دور می آمد `  ابراهیم زمانی_قم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ابوسجاد   مارا نوشتند از ازل دیوانه ى عشق دیوانه ها جمع اند گرد خانه ى عشق درمان نداردعشق جز پیمانه ى عشق پرواز کردم با جنون تا لانه ى عشق   زنجیرى ام...زنجیرىِ موى حسینم من تا قیامت بنده ى روى حسینم   عمریست درگیر ابوسجاد هستم دلداده ى هرکه به او دل داد هستم در بند عشقش هستم و آزاد هستم خانه خرابِ او شدم...آباد هستم   ارباب من عشق است...عشق عالمین است ذکر تمام انبیا هم یا حسین است...   بالاترین نقطه درعالم زیر پایش اعجاز کرده نخ نمایى از عبایش من را جلا دادند بین روضه هایش دیوانه ام...دیوانه ى کرب و بلایش   آرى حساب عاشقانش بى حسابیست لبهام از بس دم زده از او شرابیست   کار تمام ما قیامت با حسین است کار دلم هرگز نماند تا حسین است بوى خدا آکنده است هرجا حسین است ماندم خداوند حق تعالى یا حسین است؟   سر میگذارم زیر پایش روزى آخر جان مى دهم در کربلایش روزى آخر   در دلبرى اسطوره ى لیلا تو هستى خورشید هستى قبله ى بالا تو هستى فکر و خیال و نان و آب ما تو هستى لب تشنه اى هرچند که دریا تو هستى   اى حا و سین و یا و نون جانم فدایت اى عین و شین و قاف مى میرم برایت   فطرس از اعجاز نگاهت پر گرفته یک زندگى تازه را از سر گرفته دامانتان را بعد محکم تر گرفته جبریل از خاکت گل قمصر گرفته   درمان هر دردى و تو آب حیاتى آب حیاتى بعداز آن باب نجاتى   بالانشین!جاى سرت بر نیزه ها نیست جاى تنت والله زیر دست و پا نیست اى بى کفن!حق شما که بوریا نیست خون خدا که جاش در تشت طلا نیست   انگشرت را کاش میدادى حسین جان روى زمین لب تشنه جان دادى حسین جان    آرمان صائمى     لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹