eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
ابوسجاد   مارا نوشتند از ازل دیوانه ى عشق دیوانه ها جمع اند گرد خانه ى عشق درمان نداردعشق جز پیمانه ى عشق پرواز کردم با جنون تا لانه ى عشق   زنجیرى ام...زنجیرىِ موى حسینم من تا قیامت بنده ى روى حسینم   عمریست درگیر ابوسجاد هستم دلداده ى هرکه به او دل داد هستم در بند عشقش هستم و آزاد هستم خانه خرابِ او شدم...آباد هستم   ارباب من عشق است...عشق عالمین است ذکر تمام انبیا هم یا حسین است...   بالاترین نقطه درعالم زیر پایش اعجاز کرده نخ نمایى از عبایش من را جلا دادند بین روضه هایش دیوانه ام...دیوانه ى کرب و بلایش   آرى حساب عاشقانش بى حسابیست لبهام از بس دم زده از او شرابیست   کار تمام ما قیامت با حسین است کار دلم هرگز نماند تا حسین است بوى خدا آکنده است هرجا حسین است ماندم خداوند حق تعالى یا حسین است؟   سر میگذارم زیر پایش روزى آخر جان مى دهم در کربلایش روزى آخر   در دلبرى اسطوره ى لیلا تو هستى خورشید هستى قبله ى بالا تو هستى فکر و خیال و نان و آب ما تو هستى لب تشنه اى هرچند که دریا تو هستى   اى حا و سین و یا و نون جانم فدایت اى عین و شین و قاف مى میرم برایت   فطرس از اعجاز نگاهت پر گرفته یک زندگى تازه را از سر گرفته دامانتان را بعد محکم تر گرفته جبریل از خاکت گل قمصر گرفته   درمان هر دردى و تو آب حیاتى آب حیاتى بعداز آن باب نجاتى   بالانشین!جاى سرت بر نیزه ها نیست جاى تنت والله زیر دست و پا نیست اى بى کفن!حق شما که بوریا نیست خون خدا که جاش در تشت طلا نیست   انگشرت را کاش میدادى حسین جان روى زمین لب تشنه جان دادى حسین جان    آرمان صائمى     لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
به نام عشق به نام عشق به نام خدا به نام حسن به نام نامی مولا که شد امام حسن شب ولادت او ماه مهمانی شد خود خداست دَمِ در به احترام حسن خوشا به حال کسی که غلام حیدر شد خوشا به حال خودم که شدم غُلامِ حسن تمام قافیهها بهر مصرعی آمد حسن تمام خدا و خدا تمام حسن هوای شعر من امشب هوای باران است لب خدا به خدا گرم یا حسن جان است نشان بده به همه عین لایزالی را بیا و پر بکن این دستهای خالی را میان شورِ مناجات نام تو کافیست چه احتیاج ابوحمزهی ثُمالی را تویی که هر قدمت شأن کبریا دارد تویی که سبز نمودی همه حوالی را کریم آل عبایی، نشد، نداری تو و مستجاب نمودی هر محالی تو قسم به کعبه که عین خود مطافی تو غریب آل علی عین شین و قافی تو چقدر با کرمت مستجابمان کردی تویی که ز خجلت خود قطرهی آبمان کردی همیشه بیشتر از حد انتظاری تو مویز بودیم و تو شرابمان کردی همینکه نوکرتان گشتهایم، ممنونیم همینکه خاک قدومت حسابمان کردی چقدر یکه و تنها چقدر درویشی چقدر از غم غربت خرابمان کردی به لطف گام تو گل شد گلاب، آقاجان و نوکرت شده عالیجناب، آقاجان خدا سپرد فلک را به اختیار شما که حیدری شده شأنِ اقتدار شما هنوز پرچم تو بین اولیا بالاست حسینِ فاطمه نازد به اعتبار شما میان کوچه نشین تا که راه بند آید در این میانه خدا گشته بی قرارِ شما اگر نبود کسی پا رکابتان باشد ببین که هست سرم بی قرارِ دارِ شما تمام ایل و تبارم فدای تو آقا منم گدای گدای گدای تو آقا مگر نه اینکه هه کبریا برای توست به روی عرش خداوند رد پای توست تو بی نهایتِ مطلق تو عشق زهرایی مقام خضر نبی تازه ابتدای توست تویی که طایقه ات یک به یک سلیمانند حسین فاطمه بیمار،مبتلای توست همیشه حاجت ما را تو با کرم دادی همیشه دستِ دلم بر پر عبای توست مگر نه اینکه خودت صاحبِ کرم هستی چرا،برای چه،آخر بی حرم هستی؟ دلم همیشه هواى تو را به سر دارد هواى خاک مزارت دم سحر دارد براى طرح حرم نقشه‌ها به سر داریم که صحن مادرِ تو جلوه‌ى دگر دارد ورودى حرمت صحن مادرِ سقاست به روى قبر و ضریحش دو شاه‌پر دارد شما براى فرج لااقل دعایى کن دعا براى فرج از شما اثر دارد عَلم به دستِ علمدارِ کربلا زیباست یقین که روز فرج مرگ این ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جگر پاره پاره‌ات تشنگى از نگاهتان پیداست جگرت بى شکیب میسوزد جگر پاره پاره‌ات پیشِ عده‌اى نانجیب میسوزد دست و پا میزنى و می‌گویى جرعه‌اى آب...تا که جان گیرم باز تکرار مى‌کنى آقا جرعه‌اى آب...وَرنَه میمیرم... چقَدَر پیر گشته‌اى آقا گیسوانت همه سفید شده داغ که به روى دل دارى؟ پدرى که ز زهر شهید شده؟ همه ى شهر با تو لج کردند دلشکسته شدى و مایوسى حس غربت به خانه ات دارى... با غریب مدینه مانوسى..... اى على اکبرِ امام رضا کاش خواهرى کنارت بود کاش تنها نبودى آقا جان کاش همسرى کنارت بود گرچه تنهایى‌ات مسلّم شد سر پیراهنت که دعوا نیست بدنت زیر آفتاب اما.... بدنت زیر دست و پاها نیست جاى شکرش همیشه باقى است سرِ تو از تنت جدا نشده کفنت کرده‌اند آقا...شکر قسمت تو بوریا نشده آرمان صائمى لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
عقده های دلم (ع) عقده های دلم آن روز اگر وا مى شد قد من جاى قد مادر اگر تا مى شد این همه سال،به این حال نمى افتادم میخ در کاش که بر سینه ى من جا مى شد بین دیوار و در آنقدر”زدن” مادر را مادرم روى زمین بود و تماشا مى شد قنفذ از راه از آن لحظه که آمد مى زد بى هوا با لگدش تا که ز جا پا مى شد هر نفس با نفسش از ته دل گفت:على با على گفتن او کوچه چه غوغا مى شد  آرمان صائمى لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نگاهش لب به لب لبریز غم بود شکسته بال و پر از هر قدم بود ولیکن استوار و محترم بود امیر قافله..مرد حرم بود حسین بعد خنجر بود زینب خود زهرا و حیدر بود زینب کسی در صبر مثلش را ندیده ندیده قامتی چون او خمیده ندیده صورتی چون گل تکیده ندیده روی نی راس بریده ولیکن دم نزد او استوار است چقدر این عمه جان با اعتبار است میان هر نفس صد آه دارد به پایش خستگی راه دارد به سینه یک غم جانکاه دارد به والله که ای والله دارد چرا که مرده اما پر نداده به دست هیچکس معجر نداده به شوق یار او پرواز کرده همینکه زنده است اعجاز کرده رسیده حرف خود آغاز کرده برایش سفره ی دل باز کرده چهل روز است چشمت خواب رفته ببین که خواهر تو آب رفته سرم را روی خاکت می گذارم برایت زخم هارا می شمارم دگر انگیزه ی ماندن ندارم عزیزم بی قرارم بی قرارم چهل روز است گریانم حسین جان چو زلف تو پریشانم حسین جان سنان دست مرا زنجیر کرده به این امّید که تحقیر کرده... ولی چیزی که من را پیر کرده... سر زلفیست بر نی گیر کرده نپرس از دخترت شرمنده هستم نمی بخشم خودم تا زنده هستم @hadithashk
من رسيدم از سفر من رسیدم از سفر اما حسین داغ دیدم هر گذر اما حسین ریخت از من بال و پر اما حسین مجلس مى بیشتر اما حسین خطبه خواندم حیدرى کردم فقط کو اسارت؟سرورى کردم فقط زوزه هاى خیزران من را شکست گریه هاى دختران من را شکست لشکر نامحرمان من را شکست خنده ى شمر آنچنان من را شکست با خودم گفتم که بنت الحیدرم عهد کردم کفرشان در آورم در خرابه خواهرت آواره بود روسرى دخترت هم پاره بود آن دمى که بسته راه چاره بود باعث زجرم زن بدکاره بود من که از آنها نترسیدم حسین ترس را در چشمشان دیدم حسین صبر من در این مصیبت سر نرفت چشم نامحرم به این خواهر نرفت از سیاهى رنگ بالاتر نرفت خاطرت آسوده که معجر نرفت.. پرده پنهان نورِ پیدائیم ما وارثان‌ حجب زهرائیم ما حرفشان دائم به تو دشنام بود سهم من هم سنگ روى بام بود بدتر از گودال شهر شام بود هرکسى در غارتت ناکام بود.. دلخور از میدان و گودال تو بود قصد او آزار اطفال تو بود آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جان انگار سر دردت تورا بد خواب کرده تب کردنت بدجور جسمت آب کرده دیدی که گل هایت برایت گل گرفتند؟ دیدی حسن عکس شمارا قاب کرده؟ امّید دارد زخم هایت خوب گردند با اینکه میداند تو را بی تاب کرده تو در میان بستر و من هم کلافه درد تو مردت را چه بی اعصاب کرده باید بریزم در خودم این گریه هارا این بغض ها قلب مرا خوناب کرده خیر و خوشی هرگز نمی بیند کسی که دریای زیبای مرا مرداب کرده اصلا خبر داری حسین دلواپس توست؟ دیدی که ظرف آب را پر آب کرده؟ یک روز می آید حسینت تشنه مانده یک لشکر اما مرکبش سیراب کرده  آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین ای سر به زیر تو همه سربلندها درگیر زلف تو همه گیسوکمندها زیبا ترین ستاره ی مشکل پسندها شیرینی غمت شده سر ز قند ها تفسیر عشق در نظرم کربلای توست تاکید کرد خدا که دو عالم برای توست باشد همیشه سایه ی تو بر سرم حسین با عشق در هوای حرم می پرم حسین ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین بر من ببخش از سر لطفت حرم حسین داری شبیه مادرت آقا هوای ما نقل محافل است دگر ماجرای ما هرکس که بود غرق تمنا و غرق بیم مهمان خانه ی پدرت گشت از قدیم دیدند ما همه بر زیر پرچمیم گفتند کارتان؟همه گفتیم نوکریم تا با تو ایم خسته از عالم نمی شویم جز محضرت برای ادب خم نمی شویم آماده ایم راهی میخانه ات شویم قدری پیاله نوش ز پیمانه ات شویم مدیون لطف های کریمانه ات شویم آماده ایم حسین که دیوانه ات شویم پوشیده نیست شدت عشق و جنون ما باشد ضمانت این حرف خون ما آتشفشان شدم که تو خاکسترم کنی آقا چکار کنم که شما باورم کنی؟ قدری دگر اگر که تو عاشق ترم کنی میترسم آخرش که مرا کافرم کنی ناز تورا از عالمیان مشتری ترم بار غم تورا به سر شانه می برم عصری که بود قد تو رعنا تر از همه بر روی نیزه رفت راس تو بالاتر از همه سرو تن تو گشت معما تر از همه با اینکه بود داغ تو زیبا تر از همه... پیچید در تمام فلک ماجرای تو قلب خدا شکست به پایین پای تو آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شب احرام و مناجات همه خاکی هاست شب حیرت زدگی همه افلاکی هاست نفسش پاک تر از پاک تر از پاکی هاست رتبه ی اولِ شیدایی و‌ بی باکی هاست این زمین پر شده با آمدنش از برکات آی بر احمد و‌ برآل محمد صلوات شهر را آمدنش غرق تلاطم کرده عشق را بر همه افلاک تحکم کرده باده ی عاشقی اش را به ته خم کرده و خدا نیز به این لحظه تبسم کرده او رسیده ست که تا بار جهان بردارد پرده از سیطره ی باغ جنان بردارد انبیا نیز همه شیفته و حیرانش می وزد عطر خدا از نفس و ایمانش همه سرمست ز الحان و دم قرآنش منتقل کرده دمش را به برادرجانش تا علی دید در آئینه رخ چون ماهش لا اله آمد و چسبید به الا اللهش چِقَدَر فاصله را تا به خدا کم کردی شاخه ی خشک درختم‌که تو تاکم کردی محملت رد شده از جاده خاکم کردی ای دمت گرم که از عشق هلاکم کردی حق بده!شوکت تو سیر تماشا دارد و اگر کعبه دَرَد سینه ی خود جا دار‌د چه شکوهیست قیامی که تو داری آقا ملکوتیست کلامی که تو داری آقا سِرّ مستور پیامی که تو داری آقا پر عشق است سلامی که تو داری آقا از تو داریم سلامی پر عطر و برکات باز بر احمد و بر آل محمد صلوات ششمین اختر تو آینه ی حیدر بود صادقِ آل علی جذبه ی پیغمبر بود روایِ کرب و بلا بود و دلش اطهر بود پیر میخانه ی ما گریه کنِ مادر بود دل زهرایی او صحبت صادق دارد از نگاهش چقَدَر دشت شقایق دارد هشتمین رازخدا..صومعه عندالله است روز وشب ورد لبش مدحت ثارالله است جمع خوبیست به والله که عین الله است شیخ این قافله معروف به قال الله است هرچه داریم ز انفاس و کلامش داریم همه از برکت اخلاص و قیامش داریم @hadithashk
شعر ولادت حضرت زینب(س) اگر نشانه اى از کوه و آبشارى هست اگر خزان مرا شوقى از بهارى هست اگر که از سرِ لطف تو بى قرارى هست اگر که بال و پرى هست..اعتبارى هست فقط به خاطرِ عرض ارادتم به شماست به جان مادرم اصلاً سعادتم ز شماست تورا به صفحه ى دل شاعرانه باید گفت ز معجزات بیانت ترانه باید گفت ز غصه هاى دلت بى بهانه باید گفت ز دشت کرب و بلا عاشقانه باید گفت به نقطه نقطه ى شعرم نظر بفرمایید مرا براى غلامى خبر بفرمایید `تو خواهرى و برادر تو مادرى و پدر گهى حسینى و عباس و گه خود حیدر تو وجه مشترکى بین سوره ى کوثر تو شاه شام بلایى...رقیه سرلشکر فداى ذکر قنوت و سجود تو بانو خلاصه گشته خدا در وجود تو بانو در انعکاس نگاهت على شده جارى تو فاطمى نسبى عینه شاه کرارى براى دخترکان حرم علمدارى ملیکه اى و منم آن غلام دربارى بیا و بر منِ درمانده تکه نانى ده مسیح خانه ى مولا..مرا تو جانى ده تو ارث بردى ز مادر مقام عصمت را تو شان دادى به پاکى..حجاب و عفت را تو ارث بردى ز حیدر شکوه و غیرت را و استوار نمود خطبه ات ولایت را به لحنِ حیدرىِ تو هزار اى والله وقارِ مادرى تو..هزار اى والله حرم حرم حرم از روى لب نمى افتد به سنگ فرش حرم رنگ شب نمى افتد مدافع حرم از تاب و تب نمى افتد ظفر به لطف دعایت عقب نمى افتد به زودى کار همه دشمنانِ تو زار است مدافع حرم تو خود علمدار است حسین روز و شب و ماه و آفتابت بود حسین تکه کلام و گل و گلابت بود حسین ماه تمامت میانه قابت بود حسین نان تو بود و حسین آبت بود تو وقف کردى خودت را براى خون خدا تو ایستادى همیشه به پاى خون خدا براى وصف تو واژه اگر کم آوردم به جاش پیش قدومت سرى خم آوردم براى زخم دلم باز مرهم آوردم میانه مجلس تو نوحه و دم آوردم ستاره ى شب ارباب..قبله ى حاجات شهیدِ زنده ى گودال..عمه ى سادات اگر حسین تنش زیر دست و پاها بود براى ذبح سر او اگر که دعوا بود و حرفِ شمر ها به هم بفرما بود.. چقدر کرب و بلا در نگات زیبا بود تو چنگ بر رخ خود مى کشیدى با فریاد رسید مادر تو پاى پیکرش..اى داد آرمان صائمى لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم زهرا مانده ام با تن بی جان‌ تو جانا چه کنم؟ با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟ چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان حیدر افتاده به این روز...خدایا چه کنم...؟ میرسم هر طرف از این تن درهم شده ات میزنم داد به فریاد این را چه کنم؟؟ گفتم آن روز چرا دست تو هی می افتد؟ نگو این دست شکسته ست..حالا چه کنم؟ من اگر آب بریزم به تنت،می ریزد بسکه پژمرده شدی..غنچه ی طاها...چه کنم کاش من جای تو میرفتم و تو می ماندی گیرم امشب گذرد..با غم فردا چه کنم؟ بچه هارا که من آرامش خاطر دادم حسن آرام شده..با خودم اما چه کنم؟ راز سر بسته ی چشمان حسن فاش شده بعد از این لرزش در خواب حسن را چه کنم؟ رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند مادرش بر در خیمه ست خدایا چه کنم؟  آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بعد یک سال و نیم بی تابی زینب است و مصیبت گودال خاطرش هست ظهر عاشورا اشتیاق جماعت خوشحال گریه ای که توان ز او برده گریه هاییست در فراق حسین نیست مرهم برای زخم دلش کمرش را شکسته داغ حسین زیر نور گرم خورشید است بسترش رو به قبله تا کرده یاد گودال کرده،می سوزد روی خود را به کربلا کرده بر تنش رد کعب نی دارد بر دلش هم که داغ عاشوراست یاد دریا و مشک خالی و اضطرار و خجالت سقاست خیره مانده ست بر در خانه تا بیاید برادرش از راه حرف اصلا نمی زند خانم بغض دارد،آه دارد،آه..آه گفت او را سکینه:خانم جان لبتان خشک شد ز بی آبی آخرش هم ز پا در آمده اید بعد یک سال و نیم بی تابی… باز هم در سکوت خود مانده اشک هایش شبیه سیلاب است آه!خانم مگر نمی داند چشم های برادرش خواب است؟ حق بده بی قرار اگر گشته حرف پنجاه و خورده ای سال است…. حاجتش را گرفته بعد حسین وقت رفتن رسیده خوشحال است @hadithashk
سرت سلامت سر کویت اگر قرار من است خنده های تو نوبهار من است به جنون‌ آمده قلم امشب کلمه..واژه در حصار من است دست های دلم پر از خالیست عشق تو بین کوله بار است پی تو در به در به هر سویم آری این نیز روزگار من است زنده ام بی تو...خاک بر سرمن دفتر شعر سوگوار من است هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد حال و روز دلم زمستان است ابر چشمم همیشه باران است رو سیاهم ولی مرا دریاب به خدا نوکرت پشیمان است به مسیح دم تو محتاجم چاره کن حال من پریشان است نیمی از قصه نیمه ی رمضان نیمه ی بعد نیمه شعبان است دائما روز و‌شب خودت آقا بر لبت ذکر یا حسن جان است هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد سایه ات هست بر سرم آقا مثل تو نیست در کرم آقا گر بمیرم به غیر خانه ی تو عرض حاجت نمی برم آقا از تو فرمان و از همه عالم چشم آقا..نوکرم آقا بوده مهر تو از همان اول در رگ و شیر مادرم آقا میرسد روز خنده ی زهرا ای پناه همه حرم آقا هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد تو حسينى و يا كه تكرارش جلوه اى از نگاه خَمّارش بين سجاده ات دعايم كن بيش از اينها شوم گرفتارش دستِ من نيست بى قرارىِ من چه كنم؟دلبرى شده كارش تو خودت مستِ ساقى اش هستى اى فداى تو و علمدارش ماهمه گیر لطف اربابیم همه درگیر لطف بسیارش هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد از فراقت عجيب مى سوزم وقت اَمّّن يُجيب مى سوزم آتش از تو وجود دل با من امر كن عنقريب مى سوزم حرف آتش شده،به جان خودت ياد شيب الخضيب مى سوزم تا زمانی که جان به تن دارم از غم بوى سيب مى سوزم خواب دیدم که در رکاب شما من شبیه حبیب می سوزم هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد  آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سرت سلامت سر کویت اگر قرار من است خنده های تو نوبهار من است به جنون‌ آمده قلم امشب کلمه..واژه در حصار من است دست های دلم پر از خالیست عشق تو بین کوله بار است پی تو در به در به هر سویم آری این نیز روزگار من است زنده ام بی تو...خاک بر سرمن دفتر شعر سوگوار من است هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد حال و روز دلم زمستان است ابر چشمم همیشه باران است رو سیاهم ولی مرا دریاب به خدا نوکرت پشیمان است به مسیح دم تو محتاجم چاره کن حال من پریشان است نیمی از قصه نیمه ی رمضان نیمه ی بعد نیمه شعبان است دائما روز و‌شب خودت آقا بر لبت ذکر یا حسن جان است هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد سایه ات هست بر سرم آقا مثل تو نیست در کرم آقا گر بمیرم به غیر خانه ی تو عرض حاجت نمی برم آقا از تو فرمان و از همه عالم چشم آقا..نوکرم آقا بوده مهر تو از همان اول در رگ و شیر مادرم آقا میرسد روز خنده ی زهرا ای پناه همه حرم آقا هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد تو حسينى و يا كه تكرارش جلوه اى از نگاه خَمّارش بين سجاده ات دعايم كن بيش از اينها شوم گرفتارش دستِ من نيست بى قرارىِ من چه كنم؟دلبرى شده كارش تو خودت مستِ ساقى اش هستى اى فداى تو و علمدارش ماهمه گیر لطف اربابیم همه درگیر لطف بسیارش هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد از فراقت عجيب مى سوزم وقت اَمّّن يُجيب مى سوزم آتش از تو وجود دل با من امر كن عنقريب مى سوزم حرف آتش شده،به جان خودت ياد شيب الخضيب مى سوزم تا زمانی که جان به تن دارم از غم بوى سيب مى سوزم خواب دیدم که در رکاب شما من شبیه حبیب می سوزم هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد  آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین من در وجودم طنین محتشم است دیده ام شوق و رقص پرچم را لطف کردی به من دوباره حسین نوکری کردنِ محرم را یاد کردم از آن عزیزانی که به زیر لحد عزا دارند پدر و مادران خفته به خاک که عزا دار روضه ی یارند پدری که همیشه با اشکش مشکی روضه را به تن می کرد شب اول که می رسید از راه یادی از غربتِ حسن می کرد مادری که همیشه در طی سال خانه اش بود با شما آباد از پس انداز چند ماهه خودش خرجیِ روضه ی تورا می داد یاد کردم از آن عزیزانی که به درد فراق مجبورند بین بستر سیاه پوشیدند ولی از روضه های تو دورند لطف کردی به من دوباره حسین که رساندی مرا به هیئت و اشک لطف کردی اجازه ام دادی بزنم سینه پای صاحب مشک با خودم فکر می کنم...هیهات هرچه بر سینه ام زدم کم بود دوست دارم که خوب گریه کنم شاید این اخرین محرم بود...  آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سرت سلامت سر کویت اگر قرار من است خنده های تو نوبهار من است به جنون‌ آمده قلم امشب کلمه..واژه در حصار من است دست های دلم پر از خالیست عشق تو بین کوله بار است پی تو در به در به هر سویم آری این نیز روزگار من است زنده ام بی تو...خاک بر سرمن دفتر شعر سوگوار من است هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد حال و روز دلم زمستان است ابر چشمم همیشه باران است رو سیاهم ولی مرا دریاب به خدا نوکرت پشیمان است به مسیح دم تو محتاجم چاره کن حال من پریشان است نیمی از قصه نیمه ی رمضان نیمه ی بعد نیمه شعبان است دائما روز و‌شب خودت آقا بر لبت ذکر یا حسن جان است هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد سایه ات هست بر سرم آقا مثل تو نیست در کرم آقا گر بمیرم به غیر خانه ی تو عرض حاجت نمی برم آقا از تو فرمان و از همه عالم چشم آقا..نوکرم آقا بوده مهر تو از همان اول در رگ و شیر مادرم آقا میرسد روز خنده ی زهرا ای پناه همه حرم آقا هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد تو حسينى و يا كه تكرارش جلوه اى از نگاه خَمّارش بين سجاده ات دعايم كن بيش از اينها شوم گرفتارش دستِ من نيست بى قرارىِ من چه كنم؟دلبرى شده كارش تو خودت مستِ ساقى اش هستى اى فداى تو و علمدارش ماهمه گیر لطف اربابیم همه درگیر لطف بسیارش هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد از فراقت عجيب مى سوزم وقت اَمّّن يُجيب مى سوزم آتش از تو وجود دل با من امر كن عنقريب مى سوزم حرف آتش شده،به جان خودت ياد شيب الخضيب مى سوزم تا زمانی که جان به تن دارم از غم بوى سيب مى سوزم خواب دیدم که در رکاب شما من شبیه حبیب می سوزم هرکجایی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد  آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نسیم سحر زحمتی دارم ای نسیم سحر ببری تو پیام مسلم را برسی خدمت عزیز دلم برسانی سلام مسلم را ابتدا جای من ببوس او را بعد با او‌ بگو تو از حالم بگو ای کاش فرصتی میشد تا بیاید خودش به دنبالم عرض کن جان مادرت برگرد کوفیان کینه ی تو را دارند خواب دیدند بهر گودالت.. و برای تو نقشه ها دارند این جماعت نه رحم دارند و نه حیا و نه ترس فرداشان تا که دیدند سکه های طلا پرشد از نفرت تو دنیاشان داد از دست کوفیان..ای داد تشت بی آبرویشان افتاد حرمله خنجر و کمانش را نیش خندی زد و نشانم داد جان زهرا مرا حلالم کن شرم دارم ز روی خواهر تو آه از لحظه ای که می آید پای نعش علی اکبر تو.. آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امان از دل زینب صدای خنده از یک سو صدای آه از یک سو طلوع شمس از یک سو هلال ماه از یک سو به پای شیر مردان خستگی راه از یک سو به دریا خیرگی مادری ناگاه از یک سو علم را بر زمین کوبید ساقی اینچنین باشد که تا محشر فقط حیدر امیرالمومنین باشد جوانان بنی هاشم به گرد محمل زینب به هیبت مثل حیدر از همان آب و گل زینب همه هستند تا که غم نیاید بر دل زینب صدا آمد که جان ما چه دارد قابل زینب؟ دل ارباب ما قرص است با مردان و شیرانش وزیر شاه ساقی و بنی هاشم به فرمانش عجب حالی عجب شوری عجب دریای زیبایی عجب آرامشی دارد..رباب و صوت لالایی پر از گل گشته این صحرا،چه گل هایی چه گل هایی جوانانی علی صولت و خانم های زهرایی تمام دشت حیران حسین و کاروان او فدای کاروان او فدای خاندان او به زینب دست بسته...حالِ آواره نمی آید به زینب حالت اندوه و بیچاره نمی آید کبودی داشتن بر جسم و رخساره نمی آید به این خانم که اصلا معجر پاره نمی آید محال است از دل زینب که آه سرد برخیزد ز کوه صبر او حتی نشان درد برخیزد الهی چشم نامحرم نیوفتد بر حجاب او حجابش جای خود اصلا نیوفتد بر نقاب او کسی هرگز نخواهد دید چشمان پر آب او نخواهد دید هرگز ناله ی بس کن رباب او قسم خورده که تا اخر کنار یار می ماند کما اینکه تمام ماجرا را خوب می داند حسینش را تن عریان به روی خاک خواهد دید علی اکبرش را با تنی صدچاک خواهد دید به پای دختری خار و خس و خاشاک خواهد دید ربابش را فقط افسرده و غم ناک خواهد دید ولیکن دم نخواهد زد چرا که استوار است او شبیه رافت مولا شبیه ذوالفقار است او میان خیمه ها باید ببیند غارت معجر بماند بی پناه و بی کس و بی یار و‌بی یا‌ور حسینش را ببیند بر زمین اما بدون سر خدا صبرش دهد وقتی که بیند نیزه ی اصغر به دوشش می کشد این بار را خانم به تنهایی نمی بیند ولی چشمش به غیر از اوج زیبایی آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیز خواهر مرا قابل نمی دانی و‌ یا اولاد خواهر را؟ قسم باید دهم یعنی تورا و جان مادر را؟ نگاهی کن‌ تو قد و قامت این دو دلاور را به سر بستند یا زهرا به بازو نام حیدر را به رگ هاشان فقط خون علی می جوشد از غیرت علی هیبت علی شوکت علی سیرت علی صولت به زینب نه نگو جان یل ام البنین..باشد؟ خدارا خوش نمی آید که زینب شرمگین باشد خجل از روی لیلا و رباب و آن و این باشد نبینم پیش خواهر چشم هایت بر زمین باشد چه فرقی می کند بی تو برایم زندگی اصلا؟ نباشی تو برادرجان چه کاری بهتر از مردن؟ برادر جان ز عمق دل برایت آه آوردم چرا که تحفه ای ناچیز بهر شاه آوردم دوتا گلدسته آوردم دو پاره ماه آوردم تو اوج قله ای و من به دوشم کاه آوردم فقط‌ نه بچه های من سر زینب فدای تو خودم هم میر‌وم میدان فدایی شم به پای تو به فکر من مباش اصلا چراکه غم ندارم من تورا دارم..همین کافیست..چیزی کم ندارم من به غیر از تو کس و کاری در این عالم ندارم من مبادا با خودت گویی..خدا..مرهم ندارم من نمرده خواهرت اشک غریبی تورا بیند ببیند بی کسی ات را به حال خویش بنشیند؟ مشو راضی ببینند این دو اشک و آه زینب را میان خیمه ها وضع حجاب نامرتب را.. به رخساره کبودی و نشانِ خونِ بر لب را تن بی جان تو روی زمین و نعل مرکب را نمی آرند طاقت دست های بسته ی من را مشو راضی ببینند این دو پای خسته ی من را آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یتیم امام حسن(ع) گره ای در میان ابرو داشت در دلش اضطرار عالم بود هی به خود گفت می روم اما گره دست عمه محکم بود.. پر پرواز بسته بود اما این پسر از تبار شیران بود حق بده تاب اگر نبود اورا زندگی اش میان میدان بود هرچه کرد عمه اش نشد راضی گفت بار تو روی دوش من است من رهایت نمی کنم بروی این به جبران کوچه و‌ حسن است.. آه کوچه!مادرم افتاد در و دیوار گریه می کردند مادرم بار شیشه همره داشت میخ و مسمار گریه می کردند پدرت مثل شیر پشتم بود حیدری کرد جمع طفلان را حسن اصلا حسن نشد دیگر... خاطرم هست چشم گریان را ناگهان آسمان شد ابری و همه ی دل خوشیش شد بر باد گفت:عمه خاک بر سر من شاه عالم ز صدر زین افتاد ناگهان دست عمه اش شل شد پا برهنه رسید در گودال دید با چشم خود که افتاده تن ارباب تا شود پا مال عده ای بر نگاه بی رمقش مثل خولی بلند می خندند آن طرف تر هم عده ای نامرد سر اعضاش شرط می بندند.. آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم 🙏🙏🙏🙏