میلاد کوثر است
روز تولدت به غلط روز دختر است
در اصل روز آمدنت روز خواهر است
شادند از حضور تو اهل جهان ولی
خوشحالی امام رضا جور دیگر است
امشب به اعتبار روایات مانده ام
میلاد توست یا شب میلاد کوثر است
وقتی پس از کریم تو تنها کریمهای
اسم تو با امام حسن حاصلش زر است
از هر چه بگذریم نشد بگذریم از این
از خواهری که این همه عشق برادر است
دریاچهی نمک سندش؛ بین اهلبیت
آری طعام سفرهی تو با نمکتر است
پس قلب این کویر به شوق تو میتپد
وقتی که کوه خضر برای تو منبر است
امشب حساب کرده ام از خانه تا ضریح
به نیت امام رضا هشت تا در است
با این حساب باز دل بیقرار من
آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است
جمع دل من و دل هر کس به غیر تو
در بین صحن آینه جمع مکسر است
`ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند” هدیهی ما باز هم سر است
جای بقیع و آنهمه قبری که خاکی است
دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است
او هم شبی شبی درست پدر را ندیده است
معصومه هم رقیهی موسیبن جعفر است
مهدی رحیمی
#اشعار_آیینی #اشعار_اهل_بیت #اشعار_ولادت #شعر_میلاد_حضرت_معصومه #مهدی_رحیمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
يا حسن عسكري
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ایم
همچو اشک از غم یک خاطره برخاسته ایم
با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ایم
به هواى حرم سامره برخاسته ایم
روضه غربت تو حال عجیبى دارد
هرکه نامش حسن است ارث غریبى دارد
.
جان به قربان دلت جان به فداى سر او
فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او
که تفاوت بکند ، همسرتو ... همسر او
طعنه بسیار شنیده دل غم پرور او
.
حسن سامره صحن حرمت محترم است
حسنى بین بقیع است که او بى حرم است
.
یاحسن، آه تو پرداختنى میخواهد
یاحسن ، داغ تو بر سرزدنى میخواهد
یاحسن، نام تو دور از وطنى میخواهد
یاحسن ، روضه تو سوختنى میخواهد
.
دل تو تنگ مدینه است که دلگیر شدى
مادرى هستى عزیزم تو اگر پیر شدى
.
خانه کوچک تو هیچ کم از زندان نیست
خالى از آمدن و رفتن زندانبان نیست
بین یک مشت نگهبان که بوى ایمان نیست
زندگى با زن و بچه بخدا آسان نیست
.
خانه ات امنیت از دست نگهبانان داشت؟
واقعا ایمنى از حمله نااهلان داشت؟
.
اصلا این غصه به پیمانه تو ریخته اند؟
اصلا آقا سر پروانه تو ریخته اند؟
شعله بر دامن کاشانه تو ریخته اند؟
چل نفر در وسط خانه تو ریخته اند ؟
.
راه ناموس ترا بسته کسى در کوچه؟
همسرت را زده پیوسته کسى در کوچه؟
.
کوچه اى بود مدینه ، که زنى خورد زمین...
ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمین ...
فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمین ...
حسن عسکرى ، آنجا حسنى خورد زمین ...
.
قسمت این بود که او دردو محن جمع کند...
گوشوار از وسط کوچه حسن جمع کند
.
قسمت این بود از این داغ تو را هم دادند
به تو هم موى سپیدى و قدى خم دادند
در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند
به لب خشک تو از جام محرم دادند
.
عطش پیکر مسموم تو میگفت حسین...
نفس تشنه حلقوم تو میگفت حسین ...
.
پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ریخت
لحظه تشنگى ات گریه به غمهاى تو ریخت
اشک بالاى سر پیکر تنهاى تو ریخت
خاکها بر سرش از ماتم عظماى تو ریخت
.
روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى
حسن فاطمه صد شکر که عریان نشدى
.
پسرى داشتى و زود کفن کرد ترا
کفن فاخر و شایسته به تن کرد ترا
درخور شان تو تشییع بدن کرد ترا
...
#اشعار_اهل_بيت #شعر_روضه #شعر_روضه_امام_حسن_عسكري #شعر_روضه_سامرا #شعر_شهادت_امام_حسن_عسكري
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شعر ولادت حضرت زینب(س)
اگر نشانه اى از کوه و آبشارى هست
اگر خزان مرا شوقى از بهارى هست
اگر که از سرِ لطف تو بى قرارى هست
اگر که بال و پرى هست..اعتبارى هست
فقط به خاطرِ عرض ارادتم به شماست
به جان مادرم اصلاً سعادتم ز شماست
تورا به صفحه ى دل شاعرانه باید گفت
ز معجزات بیانت ترانه باید گفت
ز غصه هاى دلت بى بهانه باید گفت
ز دشت کرب و بلا عاشقانه باید گفت
به نقطه نقطه ى شعرم نظر بفرمایید
مرا براى غلامى خبر بفرمایید
`تو خواهرى و برادر تو مادرى و پدر
گهى حسینى و عباس و گه خود حیدر
تو وجه مشترکى بین سوره ى کوثر
تو شاه شام بلایى...رقیه سرلشکر
فداى ذکر قنوت و سجود تو بانو
خلاصه گشته خدا در وجود تو بانو
در انعکاس نگاهت على شده جارى
تو فاطمى نسبى عینه شاه کرارى
براى دخترکان حرم علمدارى
ملیکه اى و منم آن غلام دربارى
بیا و بر منِ درمانده تکه نانى ده
مسیح خانه ى مولا..مرا تو جانى ده
تو ارث بردى ز مادر مقام عصمت را
تو شان دادى به پاکى..حجاب و عفت را
تو ارث بردى ز حیدر شکوه و غیرت را
و استوار نمود خطبه ات ولایت را
به لحنِ حیدرىِ تو هزار اى والله
وقارِ مادرى تو..هزار اى والله
حرم حرم حرم از روى لب نمى افتد
به سنگ فرش حرم رنگ شب نمى افتد
مدافع حرم از تاب و تب نمى افتد
ظفر به لطف دعایت عقب نمى افتد
به زودى کار همه دشمنانِ تو زار است
مدافع حرم تو خود علمدار است
حسین روز و شب و ماه و آفتابت بود
حسین تکه کلام و گل و گلابت بود
حسین ماه تمامت میانه قابت بود
حسین نان تو بود و حسین آبت بود
تو وقف کردى خودت را براى خون خدا
تو ایستادى همیشه به پاى خون خدا
براى وصف تو واژه اگر کم آوردم
به جاش پیش قدومت سرى خم آوردم
براى زخم دلم باز مرهم آوردم
میانه مجلس تو نوحه و دم آوردم
ستاره ى شب ارباب..قبله ى حاجات
شهیدِ زنده ى گودال..عمه ى سادات
اگر حسین تنش زیر دست و پاها بود
براى ذبح سر او اگر که دعوا بود
و حرفِ شمر ها به هم بفرما بود..
چقدر کرب و بلا در نگات زیبا بود
تو چنگ بر رخ خود مى کشیدى با فریاد
رسید مادر تو پاى پیکرش..اى داد
آرمان صائمى
#آرمان_صائمی #اشعار_آیینی #اشعار_اهل_بیت #اشعار_مذهبی #اشعار_ولادت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شعر روضه حضرت ام کلثوم (س)
منم که شعله کشد هرم آفتاب از من
گلم, که مانده پس از کربلا گلاب از من
غریب صفحه ی تاریخ ام کلثومم
که قول صبر گرفته ابو تراب از من
منم همان که نگاهم به علقمه افتاد
گرفت تا که رقیه سراغ آب از من
خدا نخواست که رفع عطش شود گرچه
همیشه بوده دعاهای مستجاب از من
سپرده بود به من طفل تشنه ی خود را
نخواست گرچه علی را دگر رباب از من
بساط شعله ی اتش به خیمه ها افتاد
چنانکه سوخت در اتش دل کباب از من
نرفت چادرم از سر اگر که سر میرفت
فلک به یاد ندارد رود حجاب از من
برای اینکه ببندد دخیل بر دستم
هزار مرتبه منت کشد طناب از من
شبیه فاطمه ام , مثل حیدرم , شیرم
یزید کافر اگر میبرد حساب از من
خرابه شد ز من اباد و کاخ کفر اما
به خطبه های علی وار شد خراب از من
سید حجت بحرالعلومی
#اشعار_اهل_بیت #اشعار_روضه #اشعار_مذهبی_جدید #سید_حجت_بحرالعلومی #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زين العارفين
...نور عرش امشب ، تنزل کرده است
در کویر خاکیان ، گل کرده است
قدسیان عرض ارادت می کنند
در مدینه نور قسمت می کنند
با طلوع نور ، همزاد آمده
باز کن سجاده ، سجاد آمده
سجده هایش خاک را شرمنده کرد
بندگی اش آسمان را بنده کرد
غم مخور داری اگر
ذنب عظیم”یحسن العفو” است کار این کریم آنچنان در قرب ، جای تام داشت در نمازش رعشه بر اندام داشت در مصلایش ، ز رب العالمین شد خطاب
انت زین العابدین” وقت حج او میان ازدحام باز شد راهش برای استلام باز شد راهش ولی باشد غلط این سخن در نزد اهل معرفت چونکه در اسرار حق دردانه اوست در حقیقت ، صاحب آن خانه اوست کعبه زد از پیش ، مردم را کنار تا به چشمش ، قبله گردد آشکار تا بگیرد اعتبار بیشتر بوسه ها می زد به دست او حجر تا نماید در مقامش احترام ایستاد آنجا به روی پا مقام تا بگیرد در بغل او را مطاف خواست دیوار حرم ، گیرد شکاف ...کاش من هم حنجر حق می شدم کاش که من همفرزدق” می شدم ميثم مومني نژاد #اشعار_اهل_بيت #شعر_مدح_امام_سجاد #شعر_ولادت_امام_زين_العابدين #شعر_ولادت_امام_سجاد #ميثم_مومني_نژاد لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روضه غربت
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ايم
همچو اشك از غم يك خاطره برخاسته ايم
با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ايم
به هواى حرم سامره برخاسته ايم
روضه غربت تو حال عجيبى دارد
هركه نامش حسن است ارث غريبى دارد
.
جان به قربان دلت جان به فداى سر او
فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او
كه تفاوت بكند ، همسرتو ... همسر او
طعنه بسيار شنيده دل غم پرور او
.
حسن سامره صحن حرمت محترم است
حسنى بين بقيع است كه او بى حرم است
.
ياحسن، آه تو پرداختنى ميخواهد
ياحسن ، داغ تو بر سرزدنى ميخواهد
ياحسن، نام تو دور از وطنى ميخواهد
ياحسن ، روضه تو سوختنى ميخواهد
.
دل تو تنگ مدينه است كه دلگير شدى
مادرى هستى عزيزم تو اگر پير شدى
.
خانه كوچك تو هيچ كم از زندان نيست
خالى از آمدن و رفتن زندانبان نيست
بين يك مشت نگهبان كه بوى ايمان نيست
زندگى با زن و بچه بخدا آسان نيست
.
خانه ات امنيت از دست نگهبانان داشت؟
واقعا ايمنى از حمله نااهلان داشت؟
.
اصلا اين غصه به پيمانه تو ريخته اند؟
اصلا آقا سر پروانه تو ريخته اند؟
شعله بر دامن كاشانه تو ريخته اند؟
چل نفر در وسط خانه تو ريخته اند ؟
.
راه ناموس ترا بسته كسى در كوچه؟
همسرت را زده پيوسته كسى در كوچه؟
.
كوچه اى بود مدينه ، كه زنى خورد زمين...
ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمين ...
فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمين ...
حسن عسكرى ، آنجا حسنى خورد زمين ...
.
قسمت اين بود كه او دردو محن جمع كند...
گوشوار از وسط كوچه حسن جمع كند
.
قسمت اين بود از اين داغ تو را هم دادند
به تو هم موى سپيدى و قدى خم دادند
در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند
به لب خشك تو از جام محرم دادند
.
عطش پيكر مسموم تو ميگفت حسين...
نفس تشنه حلقوم تو ميگفت حسين ...
.
پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ريخت
لحظه تشنگى ات گريه به غمهاى تو ريخت
اشك بالاى سر پيكر تنهاى تو ريخت
خاكها بر سرش از ماتم عظماى تو ريخت
.
روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى
حسن فاطمه صد شكر كه عريان نشدى
.
پسرى داشتى و زود كفن كرد ترا
كفن فاخر و شايسته به تن كرد ترا
درخور شان تو تشييع بدن كرد ترا
...
#اشعار_اهل_بيت #شعر_روضه #شعر_روضه_امام_حسن_عسكري #شعر_روضه_سامرا #شعر_شهادت_امام_حسن_عسكري
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خوب شد , ایران ما یک سهم از زهرا گرفت
خوب شد یک زن , میان خاندانت جا گرفت
لطف کرده فاطمه , ما را حساب آورده است
خوب شد این دفعه این عرض دعای ما گرفت
ما حساب کار خود را از ازل پس داده ایم
اینچنین بوده که چشم مادرت ما را گرفت
شهر بانوی قبیله , شد کنیز فاطمه
مثل مروارید بود و رزق از دریا گرفت
در هیاهوی دو رنگی عرب های حجاز
پرچم ایرانیان را مادرت بالا گرفت
حامل نور
امامت” بود , بانوی حسین تا به دنیا آمدی , تبریک از مولا گرفت خاک پایت سرمه ی چشم تمام قدسیان آفرینش با قدوم پاک تومعنا” گرفت زینت سجده تویی , زین العباد عالمی با نماز تو , `عبادت” جلوه ای زیبا گرفت بشکند دست کسی که پیش چشمان ترت زیور از گوش یتیمان , شام عاشورا گرفت پوریا باقری #اشعار_آیینی #اشعار_اهل_بیت #اشعار_روضه #اشعار_شهادت #اشعار_کانال_حدیث_اشک لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹