eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
حیدر کرار از فرق تا ابرو ببین با سر چه کردند نامردمانِ کوفه با حیدر چه کردند کوفه شده مثلِ مدینه سرد و دلگیر آن روزها با صورتِ مادر چه کردندیادم نرفته در میانِ آتش و دود سینه شکست از ضربِ میخِ در چه کردند بی مادری بس نیست، حالا نوبتِ توست از غصه ات شد حالِ من مضطر چه کردند در بستر اُفتادن نمی آید به حیدر یارب ببین با فاتحِ خیبر چه کردند میسوزی و تب می کنی مهمانِ زینب از اشتها افتاده ای دیگر،چه کردند با مجتبی حرفی بزن بابای مظلوم دق می کند امشب حسین آخر چه کردند از روی تل با چشمِ خود می دید زینب خنجر نمی برّید با حنجر چه کردند وقتِ نزولِ سنگ و چوب و تیر و نیزه عصرِ دهم گودال با پیکر چه کردند پیراهنی در تن ندارد شاهِ بی سر با غارتِ انگشت و انگشتر چه کردند ناموسِ پیغمبر سرِ بازار می رفت در حلقه ی انظار بی معجر ،چه کردند مهدی شریف زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا حیدر کرار خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو سحر و روزه و افطار به هم ریخته است هرکسی دید پدر، حال مرا گفت به خویش: دختر فاطمه بسیار به هم ریخته است بستر خالی تو گوشۀ این خانه پدر علتی شد که پرستار به هم ریخته است بودنت مایه آرامش و آسایش بود حال با رفتن تو کار به هم ریخته است حَسَن غم‌زده را بیشتر از زخم سرت قصۀ سینه و مسمار به هم ریخته است... حرفی از کوچه نباید بشود پیش حسین چون که با گفتنش هر بار به هم ریخته است... صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی از همان لحظه علمدار به هم ریخته است... گفته‌ای کوفه می‌آرند مرا طوری که همۀ کوچه و بازار به هم ریخته است... مهدی نظری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باباي مهربانم تنها دلت نبود كه شوق شفا نداشت حتي طبيب هم به شفايت رضا نداشت حق ميدهم كه ديده بدوزي به راه مرگ دنياي بعد فاطمه ديگر صفا نداشت باباي مهربان تمام يتيم ها بعد از تو سفره هاي يتيمان غذا نداشت زخم سرت اگر كه دوا داشت باز هم زخم عميق قلب تو هرگز دوا نداشت طوري فراق فاطمه قد تو را شكست سي سال خونجگر شدنت هم صدا نداشت همراه تو فقط حسنينند اي غريب بي شك مدينه غربت دفن تو را نداشت كوفه پس از تو باز هم اهل وفا نشد هرچند اين ديار از اول وفا نداشت با بغض بر حسين تو شمشير مي زدند حتي براي بوسه اي آن جسم جا نداشت محمدعلي بياباني لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من بین نماز ادعیه اش مستجاب شد صبح محاسنش که به خونش خضاب شد بی پرده با خدای خودش هم کلام بود خونی که ریخت بر رخ پاکش حجاب شد آیینه دار شوق ملائک به خون نشست در بین سینه قلب ملائک مذاب شد دُرِّ نجف عقیق یمن شد؛ شکسته شد پس شانه حسین و حسن هم، رکاب شد با صورتش به روی زمین خورد مرتضی یعنی که عرش بر سر اهلش خراب شد از خاک پست و تیره بپرسید از چه رو آقای عرش‌منزل ما، بوتراب شد او بوتراب بود و جهان خاک مقدمش هنگام غسل فاطمه از شرمش آب شد وقتی که روی خاک غرورش کشیده شد همدست تازیانه ملعون، طناب شد سهم یتیم های پس از او فقط غم است سیلی زدن به روی یتیمان ثواب شد رو به نجف نموده رقیه، دم غروب مشغول روضه خوانی بزم شراب شد او گفته جز به سوی نجف جان نمی دهد رأس حسین را به بغل برد و خواب شد محسن حنیفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ها علیًُ بشرًُ کیف بشر لیله القدر مرا هست علی قرص قمر گشته ذکر لب من ناد علی تا به سحر ها علیًُ بشرًُ کیف بشر ذکر دگر که ای خدایا به علی از سر جرمم بگذر ذات حق را چو قسم داده پیمبر به علی به علیًِ به علیًِ به علیًِ به علی من گنهکارم و عمریست که عصیان کردم گاه گاهی نه، که بس خدمت شیطان کردم آنچه گفتی تو نه و آنچه که گفت آن کردم حال شرمنده ام و توبه به منان کردم مکن از لطف بر این توبه ی من بی محلی به علیًِ به علیًِ به علیًِ به علی ره خود بستم اگر سویت هزاران ره بود یک شب قدر تو بهتر ز هزارن مه بود دست من از رطب نخل تو گر کوته بود لیک امید من هر لحظه بر آن درگه بود دل به امید عطای تو خطا کرده بلی به علیًِ به علیًِ به علیًِ به علی من گنهکارم و عمریست که بی نور تو کور تو کنارم بُدی و من همه عمرم ز تو دور دست خالی چه برم سوی تو در خانه ی گور تو ببخشای ز لطفت که کریمی و غفور لطف و احسان و عطای تو بُوَد لم یزلی به علیًِ به علیًِ به علیًِ به علی ماه مهمانی خلاق جهان این ماه است شب قدر امده وقت بِکَ یا الله است وسپس آنچه که تسکین دل آگاه است اشهدُ اَنّ علیًَا ولی الله است ذکر من حیَ علی حیدرُ خیرالعملی به علیًِ به علیًِ به علیًِ به علی تو خدایی و علی مظهر ذات احد است چون توکل ز تو باشد ز علی هم مدد است لطف و احسان علی همچو احد بی عدد است بی سبب نیست ، علی دست خدای صمد است نیست جز او ز پی احمد مختار ولی به علیًِ به علیًِ به علیًِ به علی وحی جبریل به احمد چو بشد روز غدیر که علی بعد تو بر خلق امیر است امیر مصطفی شاه جهان باشد و حیدر چو وزیر هر دلی شد به سر زلف کمندش چو اسیر تابد از سوی خداوند بر آن نور جلی به علیًِ به علیًِ به علیًِ به علی جواد کریم زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فزت به رب الکعبه در خون شناور شد پَرَش محراب گلگون شد از خون سرش محراب جان نماز آن روز جان می داد حتی نمی شد باورش محراب در خون مولا روضه خوانی کرد رفته به روی منبرش محراب وقت تولد خانه ی کعبه وقت شهادت بسترش محراب درس شهادت را از او تنها آموخت با چشم ترش محراب آن کاسه های شیر می گفتند: از چه نبودی! یاورش محراب کاری نمی آمد ز دستش پس بی چاره شد در محضرش محراب اول علی سجده نمود اما سجده کنان شد آخرش محراب فزت به رب الکعبه ... قبل از او جان می سپارد در برش محراب .‌‌.. بغض علی یعنی که «قتلگاه » بودست نام دیگرش «محراب» با اهل خیمه او وداعی داشت شاید نیاید خواهرش گودال سکه اگر جایش نمی دادند دعوا نمی شد بر سرش گودال چکمه ، نگیر از جسم او بوسه دارد میاید مادرش گودال حتی برای ظلمِ اینگونه راضی نمی شد خنجرش گودال قولِ عروسک داشت از بابا باور ندارد، دخترش گودال... بابای خوبش از سفر بر گشت ماندست اما پیکرش گودال علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو تا که از ضَرب علی باسرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربه ی در همسرش اُفتاد زمین کَس نفهمید که عباس چگونه آمد بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانه یِ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین ذوالجناح آه ببین نیزه ای او را هول داد از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین دید پایین قدمهاش سَنان می خندید دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی قرارم امشب چنان ایتام کوفه بی قرارم اندازه سی سال میخواهم ببارم چشمم به در مانده مگر زهرا بیاید من به وصال فاطمه امیدوارم هستند دورم بچه ها!پس محسنم کو تا که بیاید لحظه هارا میشمارم نه سنگ قبری خواستم نه سایبانی مانند زهرا بی نشان باشد مزارم امشب برایم روضه زهرا بخوانید باید بمیرم از غم روی نگارم عباس تو بیرون نرو باید بمانی اصلا من امشب با تو خیلی حرف دارم جان تو و جان زنان این قبیله عباس زینب را بدستت میسپارم در پای او هم سر بده هم دست هم چشم او چادرش سِرّ است سِرّ کردگارم امشب بفکر ناقه بی محملم من گریه کن آن رنگ و روی پر غبارم تو روی نیزه چشمهایت غرق اشک است من در نجف از داغ زینب سوگوارم وقتی صدایت میکند! ای محرم من... جای تو دارد شمر می اید کنارم.. جای تمام بچه های شلاق خوردم.. دارم کبودی تنم را میشمارم.. بانوی یثرب بودم و حالا اسیرم دستان خود را برروی سر میگذارم بی اختیار از هر طرف بردند من را گرچه همه عالم بود در اختیارم سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا امیرالمومنین دیگر رسید لحظه ی فردای بی علی پوچیم و هیچ ما پس از این ، (ما)ی بی علی ای کاسه های شیرِ به صف ننگ بر شما گَر از علی کنید تمنای بی علی مُرغ از قفس پرید ندا داد جبرئیل اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی قرآنِ بی علی ثمرَش ابنِ ملجم است دارد خطر تلاوتِ هر آیه بی علی بوی شکافِ کعبه گرفته طوافِ ما باید گریخت وَرنَه ز هَر جای بی علی جز یاعلی مگو و مَدد از جهان مجو شیطان نشسته در پَسِ هر (یا) ی بی علی با یاعلیست گَر دَمِ او زنده می کُند بی معجزه ست هر دمِ عیسای بی علی رَمزِ شکافِ کعبه و دریا علیست ، پس غرق است بینِ حادثه موسای بی علی در (عین) و (لام) و (یا) همه ی درس ها گُمند بیهودگیست مَشقِ الفبای بی علی یک عده پای غیرِ علی پا گرفته اند اسلامشان شده ست چه بی پایه بی علی شیری که خورده اند از آن رو که نیست پاک ازآنشان شده ست اذان های بی علی ((ما را خدا ز زُهدِ ریا بی نیاز کرد))* دلخوش بمان تو شیخْ به تقوای بی علی...  محسن کاویانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بابای مهربان شب رسید و سکوت سنگینی به هیاهوی شهر حاکم شد با کمی نان به سمت نخلستان مردی از جنس نور عازم شد می‌رود تا به پیرمردی که در خرابه‌ست باز سر بزند کودکان یتیم منتظرند تا که مرد غریبه در بزند پادشاه کدام مملکتی در غم مردمش سهیم شده؟ چه کسی جز علی در اوج مقام مرکب کودکی یتیم شده؟ خیلی از بچه‌ها نمی‌دانند نام این مرد آسمانی را ولی او هدیه می‌دهد به همه نان و خرما و مهربانی را کوله‌بارش همین که خالی شد شکر کرد و به کار خود برگشت یک نفر مانده بود و او حالا به محل قرار خود برگشت خلوتی داشت در سیاهی شب با خودش رو به ماه زمزمه کرد دردهای نهفته‌ی دل را باز در گوش چاه زمزمه کرد تو بگو دست جهل مردم شهر به کجا می‌برد مرا ای چاه... تا سحر با دل شکسته گرفت زیر لب نغمه‌ی ” الا ای چاه... ` مسجد کوفه آخرین روز است که علی را امام می‌بیند نانجیبی به تیغ زهرآلود کار او را تمام می‌بیند سر او را شکسته‌اند، اما دل او از همه شکسته‌تر است خسته از عدل اوست کوفه ولی علی از روزگار خسته‌تر است همه دیدند در کنار علی خون محراب باغ لاله شده وسط روضه با همین تصویر روضه‌ی دیگری حواله شده ناگهان در غروب روز دهم در دل اهل‌خیمه غوغا شد وسط جنگ بین زجر و سنان سر یک گوشواره دعوا شد سر اصغر به نیزه بند نشد فرق عباس با عمود شکست بدن اکبر ارباً اربا شد شمر بر سینه‌ی حسین نشست... مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی جانم ای عبای وصله دارت فوق دستاویزها دستهایت روح بخش دشت ها، جالیزها عاشقانت را چه کاری با شراب سلسبیل تشنه ی جام تواند این
ازعطش لبریزها” 

چیست کار ما ؟ غباری زیر نعلینت شدن 

چیست کار تو؟ بهابخشیدن ناچیزها 

دردمند عشقم و اوج نمک نشناسی است 

پیش نام دوست، نام آوردن از تجویزها 

تا که از اوج مقامت پرده برداری شود 

بارها باید بپاخیزند رستاخیزها 

گرچه میدانم که خلقت نیست کارتو ولی 

کاش میشد تا بگویم فارغ از پرهیزها.... 

بیخودی رایج نگشته شبهه ی (رب) بودنت تا نباشد چیزکی،مردم نگویند چیزها.”  عالیه رجبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ساقی کوثر علی میزنم می، میکشم هو ساقی کوثر علی میشود روز جزا با عشق تو محشر علی ابروی تو قاب او ادنای پیغمبر علی حب تو تنهی عن الفحشاء والمنکر علی من کیم خاک قدوم میثم و قنبر علی یک نخ از هر وصلهء نعلین تو حبل المتین رازدار رازهای چاه تو روح الامین در امان میماند از کید همه این سرزمین یا امین الله فی ارضه امیر الموءمنین سایهء تو هست حتماً بر سر رهبر علی یک لغت از حرف تو دارد دوصد معجم فقط همچو اقیانوسی و پیش تو دریا نم فقط از تمام دشمنان سر میزنی از دم فقط میشناسم من تورا تنها یل عالم فقط میشناسندت یهودی ها یل خیبر علی جلوهء دست خدا در غزوهء خندق تویی درتمام آفرینش خالص مطلق توئی ای صراط المستقیم ما فقط برحق تویی میشود آنکس که روح ما به او ملحق تویی میکشد سوی نجف، دائم دل ما پر علی بر سر مهمانی ات هرشب چه قیل و قالی است نان و خرمایی که از دست تو باشد عالی است یا من ارجوه لکل خیر، دستم خالی است گوشه گیری من بیچاره از بی بالی است تو کرم کردی و شد حال دلم بهتر علی ابرم و باران نثار این محاسن میکنم گریه بر یک غربت بی حد و ممکن میکنم روضه ای نذر شما از صدق باطن میکنم ناخودآگاه است اینکه یاد محسن میکنم میشود هربار حرفی از علی اصغر علی حنجر شش ماهه ای را با صف دشمن چکار کودکی را با نوک سر نیزه و آهن چکار داشت یک تیر سه شعبه با سر و گردن چکار رفته بودی بین میدان، بی زره، بی من چکار من فدای آنهمه جان کندنت مادر علی رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹