eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
حیدر امیرالمومنین (ع) خون ابوتراب که بر صورتش چکید فریاد جبرییل به گوش زمین رسید گوشی‌نماند در همه‌ی‌شهر ؛ آن سحر جُزاینکه‌صوت”قَدقُتِلَ‌المُرتَضی”شنید وقتی پسر عموی عزیزش شهید شد در آسمان رسول خُدا پیرهن درید خون گریه‌کردچشم فلک در غم علی ازآن به‌بعد بود فَلَق سُرخ شُد شَدید درهای آسمان به روی او گُشوده بود وقت‌طلوع‌ِفجر‌که‌مُرغ از قفس پرید! افتاده بود در دل محراب غرق خون از فرط درد پاشنه بر خاک می‌کشید زهرا همین‌که دید چه کردند با علی سیلی‌به‌روی‌خویش‌زد؛آه‌ازجگرکشید زینب همین‌که دید چه کردند با پدر پیش‌از رسیدن به‌خرابه قدش خمید بعد از علی؛حسین پناه عقیله بود تا ساعتی‌که شمر سر از پیکرش‌بُرید حیدر برای فاطمه‌ و کوچه گریه کرد چون دخترش‌به‌جانب گودال می‌دوید محمد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای فدایت سر و جانم زینب از هجرِ علی دلهره داشت سفره انداخت ولی دلهره داشت نمک و نان جو در سفره که چید گریه کرد و به تعارف نکشید دست لرزان به سوی لقمه نبرد حرف دختر پدری داشت و خورد گفت بابا چه خبر؟! حرف بزن وقت افطار، دلم را نشکن دست من نیست که کارم شده آه نگران بوده ام از اول ماه تو که هرشب به همه سر زده ای با دلت، پَر سوی مادر زده ای ای فدایت سر و جانم چه شده؟! درد دل کن که بدانم چه شده؟! شانه بر موی پریشان زده ای بیشتر سر به یتیمان زده ای چاه با زمزم اشکت شده پُر دخترت هست، تو کم غصه بخور پینهء دست ترا بوسیدم خواب بی کس شدنم را دیدم جان به روی لبِ زینب نرسان سحر نوزدهم، خانه بمان منکه چون ابر سحر می بارم از مدینه غم مسجد دارم خاطرات بدمان یادت نیست؟! کوچه و زخم زبان یادت نیست؟! دشمنانت همه از یک پُشتند مادرم را به غلافی کشتند آمد از گوشهء مسجد خبرت دید شمشیر برهنه به سرت او که یک دست به پهلو زده بود... تک و تنها کمکت آمده بود مانع قصد شریفت نشدم تک و تنها که حریفت نشدم خون شود چشم ترت، من چکنم؟! بشکند فرق سرت، من چکنم؟! منکه از رفتن تو ترسیدم بستر خونی مادر دیدم گیرم اصلاً که برای دل من... بازگردی طرف منزل من می شود عاقبتش مُردن من ابن ملجم که بخندد به حسن غربتت، طعنهء بد زد به حسین نرو تا کوفه نخندد به حسین وای اگر پای سرش شرط کنند نان و خرما طرفم پرت کنند گرچه بیش از همه صحبت دارم ترس بازار و اسارت دارم رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم علی فقط نه تیغ کرم ” ذوالفقار” داشت علی میان قلب خدایش قرار داشت علی خدا برای رسولش شبیه حیدر شد چرا که نزد خدا اعتبار داشت علی امیر و فاتح میدان جنگ بود اما قدش برای یتیم انکسار داشت علی تفاوتی نکند جمع دوستدارانش گدا و شاه و صغار و کبار داشت علی شکاف خانه ی کعبه حقیقتش این بود : برای جذب به سمتش مدار‌ داشت علی نداشت مال و منال و نداشت کاخ اما به دور سفره ی خود ریزه خوار داشت علی برای خدمت مردم، برای حق الناس شبانه روز نَه لیل و نهار داشت علی طلوع کرد غدیر و پس‌ از غروب اما چه خواب های بدی روزگار داشت، علی پس از حدود هزار و چهارصد سال است ز شیعیان خودش انتظار داشت علی! فربد افشاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باز هم عشق باز هم عشق به زنجیر در آورده مرا و جنون تو به تکفیر در آورده مرا خط به خط سوره ی توحید مجسم هستی بارك الله خداوند معظم هستی روز و شب مدح تو را شمس و قمر می‌گوید ها علی بشر کیف بشر می‌گوید باز هم معجزه کن آیه قرآن بنویس باز در دور و برت آیه‌ی قرآن بنویس بند نعلین تو مخصوص مسلمان شدن است مور از فیض تو در حال سلیمان شدن است در نجف باده‌ی انگور و رطب معروف است زور بازوی تو در کل عرب معروف است همه جا صحبت جنگاوری خیبر توست حرف مرحب کشی بازوی جنگاور توست عشق از گوشه ی چشمان تو در می آید از غلامان تو هم معجزه بر می آید لب گشا از لب تو در و گوهر می ریزد و ز آوازه ی نام جگر می ریزد بین دستگاه تو هر چیز مراتب دارد مثلا نام علی سجده‌ی واجب دارد طاق ایوان طلای تو ندیدن هرگز پای گلدسته ی تو هو نکشیدن هرگز رطب شهر نجف مزه چشیدن دارد زیر ایوان طلا نعره کشیدن دارد مدتی هست تمایل به شهادت دارم مثل میثم به سر دار ارادت دارم  على كاوند لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من دعا کنید دگر فرصت مداوا نیست دعا کنید که جانی به جسم مولا نیست تمام زهر اثر کرده بر تنش اما به سینه اش اثری غیر زخم دنیا نیست یتیم‌ها همگی کاسه‌های شیر به دست میان کوچه نشستند و ذره ای جا نیست چه‌ها به روز یتیمان کوفه آورده همین دو روز که در بستر است و سرپا نیست طبیب کرده جوابش نشانه اش این است که دستمال به فرق شکسته پیدا نیست دل شکسته‌ی زینب شکسته‌تر می‌شد هزار شکر که زخمِ سرِ علی وا نیست همه به خاطر زینب عزا گرفتند و کسی به فکر دلِ بیقرار سقا نیست حسن، حسین، ابالفضل و دیگران هستند علی اگر برود دخترش که تنها نیست چه کوفه ای بشود بعد مرتضی که بجز لباس پاره تن بچه‌های زهرا نیست ز کوفه می‌رود و وقت بازگشت فقط سرِ شکستهء سجاد، روی نی‌ها نیست فدای غربت طفلی که دست بر پهلو به گریه گفت ببینم صدای بابا نیست؟! رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بعلیًّ بعلیًّ خارج از درک عُقول اند خدا با حیدر می رسد تا به خدا هر که رسد تا حیدر ذات حق در وجنات علوی جلوه نمود بهترین آینه ی عالی اعلیٰ..،حیدر انبیا را به خداوند رسانده است علی ذکر توحیدی موسی و مسیحا؛ حیدر مرتضی مطمئِناً بوده سراپا احمد مصطفی مطمئِناً بوده سراپا حیدر فضّه و قنبر این طایفه بودن..،عشق است ما که هستیم مگر؟! نوکر زهرا_حیدر خانه ی اهل تشیُّع،نجف اشرف اوست کاش باشیم شبی منزلِ باباحیدر عبد خاطی به کجا جز در مولا برود آخرین ملجا درماندگی ما..،حیدر هر زمان در زده ام،در به رویم باز شده بخدا رد ننموده است گدا را حیدر زیر قرآنِ علی رنگ خدا می گیریم سایبان سر ما در شب احیا..،حیدر بَه..،چه خوب است اگر موقعِ قرآن به سرم برگه ی بندگی ام را کُند امضا حیدر بعلیًّ بعلیًّ بعلیًّ بعلی.. این قسم رمز نجات است..،به مولاحیدر تا خداوند گناهان تو را پاک کند صد و ده بار شبِ قدر بگو: یا حیدر بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ماه تنهای پر از زخم ای که سی سال تو با درد مدارا کردی روز و شب آرزوی دیدن زهرا کردی بعد تشییع تن یاس شکسته هر روز مرگ خود را ز خداوند تمنا کردی ماه تنهای پر از زخم، پس از مادرمان کس نفهمید که با چاه چه نجوا کردی تو از آن روز که مسمار به پهلوش گرفت سر خود را به دم تیغ مهیا کردی خنده ی آن زن ملعونه تو را کشت نه تیغ بعد ها راز دل خویش هویدا کردی خنده ی اولی و دومی و قنفذ را بارها در گذر کوچه تماشا کردی سرت از تیغ شکست و دلت از ضرب قلاف فرق سر را شبیه پهلوی زهرا کردی حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
[جانم علی فقط نه تیغ کرم ” ذوالفقار” داشت علی میان قلب خدایش قرار داشت علی خدا برای رسولش شبیه حیدر شد چرا که نزد خدا اعتبار داشت علی امیر و فاتح میدان جنگ بود اما قدش برای یتیم انکسار داشت علی تفاوتی نکند جمع دوستدارانش گدا و شاه و صغار و کبار داشت علی شکاف خانه ی کعبه حقیقتش این بود : برای جذب به سمتش مدار‌ داشت علی نداشت مال و منال و نداشت کاخ اما به دور سفره ی خود ریزه خوار داشت علی برای خدمت مردم، برای حق الناس شبانه روز نَه لیل و نهار داشت علی طلوع کرد غدیر و پس‌ از غروب اما چه خواب های بدی روزگار داشت، علی پس از حدود هزار و چهارصد سال است ز شیعیان خودش انتظار داشت علی! فربد افشاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باز هم عشق باز هم عشق به زنجیر در آورده مرا و جنون تو به تکفیر در آورده مرا خط به خط سوره ی توحید مجسم هستی بارك الله خداوند معظم هستی روز و شب مدح تو را شمس و قمر می‌گوید ها علی بشر کیف بشر می‌گوید باز هم معجزه کن آیه قرآن بنویس باز در دور و برت آیه‌ی قرآن بنویس بند نعلین تو مخصوص مسلمان شدن است مور از فیض تو در حال سلیمان شدن است در نجف باده‌ی انگور و رطب معروف است زور بازوی تو در کل عرب معروف است همه جا صحبت جنگاوری خیبر توست حرف مرحب کشی بازوی جنگاور توست عشق از گوشه ی چشمان تو در می آید از غلامان تو هم معجزه بر می آید لب گشا از لب تو در و گوهر می ریزد و ز آوازه ی نام جگر می ریزد بین دستگاه تو هر چیز مراتب دارد مثلا نام علی سجده‌ی واجب دارد طاق ایوان طلای تو ندیدن هرگز پای گلدسته ی تو هو نکشیدن هرگز رطب شهر نجف مزه چشیدن دارد زیر ایوان طلا نعره کشیدن دارد مدتی هست تمایل به شهادت دارم مثل میثم به سر دار ارادت دارم  على كاوند لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بعلیًّ بعلیًّ خارج از درک عُقول اند خدا با حیدر می رسد تا به خدا هر که رسد تا حیدر ذات حق در وجنات علوی جلوه نمود بهترین آینه ی عالی اعلیٰ..،حیدر انبیا را به خداوند رسانده است علی ذکر توحیدی موسی و مسیحا؛ حیدر مرتضی مطمئِناً بوده سراپا احمد مصطفی مطمئِناً بوده سراپا حیدر فضّه و قنبر این طایفه بودن..،عشق است ما که هستیم مگر؟! نوکر زهرا_حیدر خانه ی اهل تشیُّع،نجف اشرف اوست کاش باشیم شبی منزلِ باباحیدر عبد خاطی به کجا جز در مولا برود آخرین ملجا درماندگی ما..،حیدر هر زمان در زده ام،در به رویم باز شده بخدا رد ننموده است گدا را حیدر زیر قرآنِ علی رنگ خدا می گیریم سایبان سر ما در شب احیا..،حیدر بَه..،چه خوب است اگر موقعِ قرآن به سرم برگه ی بندگی ام را کُند امضا حیدر بعلیًّ بعلیًّ بعلیًّ بعلی.. این قسم رمز نجات است..،به مولاحیدر تا خداوند گناهان تو را پاک کند صد و ده بار شبِ قدر بگو: یا حیدر بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ماه تنهای پر از زخم ای که سی سال تو با درد مدارا کردی روز و شب آرزوی دیدن زهرا کردی بعد تشییع تن یاس شکسته هر روز مرگ خود را ز خداوند تمنا کردی ماه تنهای پر از زخم، پس از مادرمان کس نفهمید که با چاه چه نجوا کردی تو از آن روز که مسمار به پهلوش گرفت سر خود را به دم تیغ مهیا کردی خنده ی آن زن ملعونه تو را کشت نه تیغ بعد ها راز دل خویش هویدا کردی خنده ی اولی و دومی و قنفذ را بارها در گذر کوچه تماشا کردی سرت از تیغ شکست و دلت از ضرب قلاف فرق سر را شبیه پهلوی زهرا کردی حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا امیرالمومنین دیگر رسید لحظه ی فردای بی علی پوچیم و هیچ ما پس از این ، (ما)ی بی علی ای کاسه های شیرِ به صف ننگ بر شما گَر از علی کنید تمنای بی علی مُرغ از قفس پرید ندا داد جبرئیل اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی قرآنِ بی علی ثمرَش ابنِ ملجم است دارد خطر تلاوتِ هر آیه بی علی بوی شکافِ کعبه گرفته طوافِ ما باید گریخت وَرنَه ز هَر جای بی علی جز یاعلی مگو و مَدد از جهان مجو شیطان نشسته در پَسِ هر (یا) ی بی علی با یاعلیست گَر دَمِ او زنده می کُند بی معجزه ست هر دمِ عیسای بی علی رَمزِ شکافِ کعبه و دریا علیست ، پس غرق است بینِ حادثه موسای بی علی در (عین) و (لام) و (یا) همه ی درس ها گُمند بیهودگیست مَشقِ الفبای بی علی یک عده پای غیرِ علی پا گرفته اند اسلامشان شده ست چه بی پایه بی علی شیری که خورده اند از آن رو که نیست پاک ازآنشان شده ست اذان های بی علی ((ما را خدا ز زُهدِ ریا بی نیاز کرد))* دلخوش بمان تو شیخْ به تقوای بی علی...  محسن کاویانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بخشنده ی غریب بخشنده ی غریب شبانگاه کوچه ها برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علیحالا که می روی دل من را نظاره کن رحمی به قلب سوخته ی پر شراره کن زردی صورت تو نشان از جدایی است حرف دلم دوباره امان از جدایی است مرهم که بر شکاف سرت بی جواب شد دنیا دوباره بر سر زینب خراب شد خیبر گشا چرا ز زمین پا نمی شود؟ چشمت_امید زندگی ام_وا نمی شود میلی به زندگی به دلت نیست واضح است این بی قراری ات پدر از چیست؟ واضح است از زخم تیغ زخم دلت بیشتر شده ست چشمت به یاد یاس شکسته ست تر شده ست زخم سرت کشیده دلم را مدینه و... دیوار و آتش و در و مسمار و سینه و... شد زنده یاد ضلع شکسته برابرم ذکرم کنار تو شده ای وای مادرم سیلیِ کوچه بال و پرت را شکسته است شمشیر آن قلاف، سرت را شکسته است کوه کمر شکسته ی بشکوه یا علی ای داغدار کوثر مجروح یا علی کمتر به فکر نان یتیمان کوفه باش بابا دوباره جانِ یتیمان کوفه، باش قصدت به رفتن است که مرهم اثر نکرد در عزم رفتنت غم من هم اثر نکرد حالا که می روی به من از کربلا بگو از کاف و ها و یا و از آن ماجرا بگو با من که غرق عشق حسینم، از او بگو از تیغ های تشنه به خون گلو بگو از بوسه های من به رگ گردنش بگو از پاره پاره ریخته های تنش بگو از کهنه پیرهن بگو و غارتش پدر از لحظه های آخر و از غربتش پدر رنگت چرا عوض شده ای غیرت حرم؟ وقتی که حرف می زنی از داغ معجرم من را ببین که سوخته از بی قراری ام حالا که می روی به چه کس می سپاری ام؟ حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من تا تو بودی ، زمین کفِ پایت در خودش حالتی موقّر داشت رفتی و بعدِ رفتنت انگار... آسمان ، از غمت تَرَک برداشت مردِ بالا نشینِ بی همتا نور مطلق ، شما کجا و زمین آمدی تا رسی به فریادِ خیلِ درمانده های خاک نشین بین آن سجده ی پر از آهت با خدایت چه گفتگو کردی؟ عالمی را پس از خودت آقا با غم و غصه روبرو کردی همه ارکانِ عرش ، با داغت طاقت از دست داده می لرزد آه... تو می روی و دنیا به وحشتِ بعدِ تو نمی ارزد مردهایی که گریه کردن را کسر شان و قبیح می دانند امشب از فرطِ گریه و زاری چون زنِ بچه مُرده می مانند شاید امشب خودت به عزرائیل از غمِ هجرِ یار فرمودی اذن دادی ، گرفت جانت را بس که دلتنگ فاطمه بودی روی گردانده ای از این دنیا بعدِ یک عمر خون دل خوردن به گمانم رسیده پایانِ... استخوان در گلو فرو بردن نگرانی چرا دَمِ آخر؟ بی قرارِ کجا شدی امشب فکر گودال و جسم عریانی یا پریشان دخترت زینب اُمّ ایمن به زینبت گفته روزگارِ پُر از بلایش را دخترت با خبر شده انگار وحشتِ ظهرِ کربلایش را گفته از غارتِ خیام حسین گفته شرح بلای آخر را گفته شمر لعین با چکمه زیر و رو می کند برادر را قبلِ رفتن به این شهر بگو دخترت را به یاد بسپارَد نکند این همه کرامت را کوفه به دستِ باد بسپارَد به یتیمان این محل بسپار جای هر لقمه نان ز دستانت سنگ کمتر زنند از سرِ بام به قد و قامت عزیزانت پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ذکر علی مولا نگاه مهربان شاه چرخید و به سائل خورد همین که روی دیوار اتاق من شمایل خورد نباید غافل از ذکر علی مولا مدد باشیم که آدم سیب را وقتی شد از این ذکر غافل خورد علی بی دغدغه از مرز های عرش رد می شد !!! همان مرزی که جبرائیل هم حتی به مشکل خورد به شأن خطبه ی بی نقطه اش قرآن ثنا گو بود که اطراف ضریحش آیه ی پنج مُزَمِل خورد برای عُروه و کافی دو جامی الغدیرش ریخت و جامی هم ز مدح مرتضی شرح «وَسائل» خورد برای ما که مخموریم سلمان جرعه ای آورد خوشامستی که درپای ضریحش جام کامل خورد علی عادل ترین مولا ی عالم بود و آخر هم به اویک ضربه قاتل زد،از اویک ضربه قاتل خورد غریبی ارث اولاد علی بود و یقین دارم حسن در فکر مادر بود وقتی که هلاهل خورد... علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من کوچه ها سوت و کور و دلتنگ اند شب لباس عزا به تن دارد چشم های به خون نشسته ی چاه مثل ابر بهار می بارد کوچه خالی است از عبور کسی که امید شب فقیران بود چشم بر راهِ مرد کیسه به دوش سفره ها نیز خیس باران بود آنکه تا اوج بُرد دستانش معنی واژه کرامت را سوخت مانند شمع بیت المال تا که برپا کند عدالت را گرچه رفته ولی نخواهد ماند بعد از او دیده ی یتیمان، تر بعد از این دوش خسته حسن است وارث کیسه های نانِ پدر گاه شد میزبان مسکین و گاه در بین عرش مهمان بود مرد بی باک روزهای نبرد نیمه شب مرکب یتیمان بود گریه های شبانه او را چشم پر اشک ماه می داند راز خون گریه های هر شب را دل پر خون چاه می داند آنکه در فکر کوفیان بود و بی وفایی ز کوفه دید فقط آن غریبی که نان و خرما بُرد در عوض ناسزا شنید فقط در دلش مشعل هدایت داشت کشته جهل آن جماعت شد خار در چشم و استخوان به گلو رفت و از هر چه بود راحت شد کودکی ناله می زند که چرا مرهم دردها نمی آید؟ پنج، شش شب گذشته مادرجان پدرم پس چرا نمی آید؟ تا نبیند به چشم، بابا را بر لبش خنده جا نمیگیرد عادت کودک یتیم این است نیمه شب ها بهانه میگیرد نیمه ی شب، بهانه، دلتنگی آه از غصه های طفل یتیم گریه کن ها مقدمه کافیست بر یتیم حسین گریه کنیم بر یتیمی که غصه او را غیر زینب کسی نمیداند بعد از این بیت ،روضه را دیگر روضه خوان خرابه میخواند عمه آیا پدر خبر دارد دیگر از زندگی دلم سیر است؟ این سفر کِی تمام خواهد شد چقدَر انتظار دلگیر است عمه ،شرمنده وقت خواب است و خسته ای از سوالِ پشتِ همم بعد از این،چند تا بخوابم او میرسد تا کند مرا بغلم همه، انگشت های دستم را تا به امشب شمرده ام عمه تو بگو تا به چند بشمارم؟ تا بیاید که مُرده ام عمه نه! ،ولی او اگر که بابایِ مهربانِ من است می آید دیدمش بین خواب، میدانم دل من روشن است می آید اگر آمد ز معجرم پرسید میشود جای من جواب دهی؟ اگر از رنگ صورتم پرسید تو به بابای من جواب دهی اصلا عمه چگونه باید بافت گیسویی را که ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حی علی الصلاة آسمان بود غرق دلشوره چرخ از گردشش پشیمان بود حس و حالی غریب حاکم بود گیسوی نخل ها پریشان بود شب نمی خواست تا سحر بشود شب شبیه غروب دلخون بود در و دیوار ناله می کردند دم هوهوی باد محزون بود مقتل کوچه ها قدم به قدم روضه می خواند و نوحه سر می‌داد هق هق چاه کوفه هم آن شب داشت از غصه ای خبر میداد بانگ حی علی الصلاة آمد پا شد از جای خویش خیر العمل رفت تا صبح را کند بیدار آنکه خود بود نور صبح ازل در خانه ز شرم ساکت بود در دل ذوالفقار غصه نشست ارجعی خواند و از سر شوقش گریه کرد و عمامه اش را بست داخل کیسه را نگاهی کرد چند خرما و چند تا نان بود وقت رفتن رسیده بود و غمش غربت سفره ی یتیمان بود به کمر شال سبز خود را بست بود مشغول ذکر ، لب هایش دخترش در نگاه آخر خود رفت قربان قد و بالایش در طوافش پرنده ها گریان آسمان ضجه می زند برگرد به سفر میروی و این دنیا بی تو دیگر صفا ندارد مرد شال او را گرفت حلقه ی در گویی از قصه ای پریشان بود درِ خانه به التماس افتاد درِ خانه به فکر جبران بود فکر جبران زخم سی ساله زخم آن در که در مدینه شکست آن دری که نداشت تاب لگد سوخت و استخوان سینه شکست وسط خطبه خواندن مادر آتش افتاد بر دل حیدر ناله ی فضة خذینی ، آه... غنچه ای ناشکفته شد پرپر مادری یک تنه به عشق علی در مصاف چهل نفر کافر لگد و تازیانه یک طرف و یک طرف دست بسته ی حیدر دستِ بسته ، طناب ، آتش و دود روضه در بزم واژه ها برپا است تازه این شد شروع غصه و غم شیعه دلخون ز دست بستن هاست آه از داغ عصر عاشورا ترس و اندوه بی امان حرم اضطراب امام سجاد و داغ نامحرم و زنان حرم بستنِ دستِ مرد می باشد پیش همسر اگرچه سخت اما باور من نمیشود دیگر بستن دستهای زینب را اهل بیت حسین را در راه زیر باران سنگ آزردند زینبی را که سایه اش را هم کس ندیده، به شام میبردند  سید امیر حسین فاضلی  علی اکبر نازک کار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی پسرم گفت علی و پدرم گفت علی مادرم یکسره از پشت سرم گفت علی حکم کامل شدنم بود که یک نیمه ی من؛ گفت یا فاطمه نیم دگرم گفت علی یاعلی گشت عصای پدرم طوری که؛ وقت برخاستن از جا پسرم گفت علی نَفْس را از درِ تهدید به راه آوردم دید از جان خودم می گذرم، گفت علی شد کریم دوجهان بین خدایان کَرَم حسن از بسکه به هنگام کَرَم گفت علی می توانست که صرف خط و ابرو بشود ای بنازم به خودم چون هنرم گفت علی مانده بودم چه کسی را به نجف سجده کنم که خداوند خود ازسمت حرم گفت علی  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یاکریم الصفح یاکریم الصفح رحمی کن به ما؛ ما را ببخش خسته ایم از این همه جرم و خطا؛ ما را ببخش کاری از ما بر نمی آید؛ خودت کاری بکن باز کن امشب گره از کار ما؛ ما را ببخش اشکمان را در بیاور؛ آبرومان را بخر در مناجات سحر وقت بُکا ما را ببخش با مدارا کردنت کلی خجالت می کشیم یا بزن، تنبیه مان کن خوب، یا ما را ببخش هرچه تو دلسوزمان هستی ولی ما در عوض بی حیا هستیم؛ خیلی بی حیا؛ ما را ببخش قبل از آنکه روزه را با روزی تو وا کنیم یک شب از این ماه قبل ربّنا ما را ببخش یا غیاث المستغیثین یا امان الخائفین دست ما خالی ست بی چون و چرا ما را ببخش کم نبخشیدی گنهکاران عالم را خدا مثل طیب ها، رسول ترک ها، ما را ببخش موقع جان کندن و هنگام میزان عمل چند جا یاریمان کن، چند جا ما را ببخش ای که زود از بندگان خویش راضی میشوی لطف کن این دفعه هم جان رضا ما را ببخش شاهدی با پای دل هر شب زیارت میرویم یک شب جمعه بیا در کربلا ما را ببخش نذر خوبان تو خیلی خوب گریه میکنیم در میان روضه شب های عزا ما را ببخش واسطه کردیم امیرالمومنین را پیش تو به گل روی علی، امشب خدا ما را ببخش ما دل بابای مان را هم به درد آورده ایم یا ابانا! یا علی مرتضی! ما را ببخش همسرت را در میان کوچه ها سیلی زدند با چه رویی خواستند از تو بیا ما را ببخش علیرضا خاکساری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای به قربان علی نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی ای به قربان علی و ای به قربان علی سالها رفتیم مشهد تا که دربانی کنیم تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی من که شبها می‌رسم تا صبح بارانی شوم چشم خود را می‌سپارم دستِ باران علی عرش هم حتی ندارد بی نیازیِ مرا مادرم زهرا بزرگم کرده با نان علی خوش بحال بچه‌های بی کَسِ آن روزها حسرت ما هست و خوابی روی دامان علی مثلِ زینب مثلِ عباس است مثل اکبر است هرکه امشب می‌شود پاره گریبان علی یک طرف ام‌البنین و یک طرف سوزِ رباب گریه‌ی ما را در آورده شبستان علی گوشه‌ای پیراهن بابای خود را باز شُست ام‌الکثوم است و این شامِ غریبان علی مثل چشمان حسین و مثل چشمان حسن آه می‌سوزد جگرهای پریشان علی وقت غسلش دست را روی شکاف سر گذاشت آب هم آتش گرفت از زخم سوزان علی خضر اُفتاده زمین جبریل اُفتاده زمین اصلا امشب می‌شود این خانه ویران علی اینطرف دست حسن ، آنسو حسین بی کفن یک کفن را می‌کشند آرام بر جان علی سر به تابوتِ پدر می‌زد حسن می‌زد حسین وای از عباس و از تشییع پنهان علی بعد از این باید برای کربلا آماده شد آخرین روز است زینب بود مهمان علی آخرین حرفی که می‌زد با یتیم کوفه بود گفت روزی می‌رسند اینجا یتیمان علی کوفه بعد از من مدارا کن تو با سرنیزه هات کوفه جان زینب و جان تو و جان علی مجلس نامحرم طشت زر و جانم حسین کاش جایش بشکند آنروز دندان علی `ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن”* نام ما ثبت است از اول به دیوان علی هر زمانی که نجف می‌خواهم اما جور نیست با قطاری می‌روم سمت خراسان علی با علی ما آمدیم با علی جان می‌دهیم خاک ما را فاطمه خوانده است ایران علی حافظ* حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علیِ عالی اعلی کیست مولای شیعیان ؟حیدر علیِ عالی حیدرِ صفدر به شب قدر قاری قرآن به گه جنگ فاتح خیبر بُوَد ایتام را پدر افسوس نیست دیگر به مسجد و منبر چشم محراب و منبر کوفه گشته از خون ز داغ حیدر ، تر نسخه بی بدیل هر بیمار یاکه دار الشفای هر مضطر هم به روز آفتاب عالمتاب هم به شب ماهتاب مه گستر پهلوانی که بر کند از جای در ز دیوار قلعه ی خیبر انبیا جمله از دمش زنده پادشاهان به درگهش نوکر هم زمین فخر میکند به زمان هم زمان بر زمین به یا حیدر شهر علم است احمد مختار باب آن شهر ساقی کوثر دید تمثال پاک او در عرش شب معراج چشم پیغمبر هم سخن گشت با لسان علی با رسولش چو خالق اکبر پس بفرمود مرتضی باشد بعد تو بر جهانیان سرور عالمی کی دگر تصور داشت شیر حق را فتاده در بستر زخم فرقش بهم نمیآید آنچنانی که ضربه زد بر سر کشته شد مرتضی بدستان آن شقیِ حرامی کافر فرق او را شکافت تا ابرو بعد سجده به ابروی دلبر تیغ همچون بُراق تا معراج رهسپارش نمود آن سرور گشت معنای قاب قوسینش فاصله یک کمان و یا کمتر نغمه فُزتُ شد طنین انداز در همه عرش حضرت داور مادر دهر کی توان زائید همچو حیدر دگر پسر در دهر کاش در آنزمان نمی انداخت چشم بر فرق منشقش دختر دیدن ضربتی توانش برد گر چه بُد سر به روی آن پیکر آه از لحظه های در گودال آه از ضربه های آن خنجر دگر از غم مگو که میگیرد این قلم شعله، سوزد این دفتر شعر جانسوزت ای جواد گرفت اشک از چشم عاشقان یکسر جواد کریم زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فُزتُ و رب الکعبه تیغ آمد همچو تاجی بر سر حیدر نشست نغمه ی فُزتُ چو بر لبهای حیدرنقش بست هاتفی در آسمان در مدحت حیدر سرود رستگار ی در دو عالم پادشاه حق پرست همچو تو مولود کعبه، کشته ی محراب خون مادر گیتی نزائیده ست از روز الست بی ولایت جبرئیل و انبیا هم کافرند بی ولای تو خدا هم دل بر این خِلقت نبست هر که باشد مهر حیدر در دلش محبوب ماست آنکه دارد کین حیدر نزد ما منفور و پست صاحب نهج البلاغه مرشد روح الامین حضرت قرآن ناطق در حقیقت حیدر ست مردم نادان نفهمیدند این حیدر که بود مردم دانا نمیدانند این حیدر که هست هم ید الله بود و هم دست خدا در آستین از ازل مردانه حیدر با خدایش داد دست ساقی کوثر علی مست از سبوی ذات حق ذات حق هم از می جام علی گردیده مست شیر حق، ممسوس ذات الله و مست کردگار لا فتی الّا علی لا سَیف الّا ذوالفقار جواد کریم زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حیدر مدد شاهی که غیر سرورم،او را خطاب نیست کس جز خودش به نزد من عالیجناب نیست مقصود من ز عرض ارادت خود علی است تعظیم کردنم به هوای ثواب نیست ساقی علی است مستم از این جلوه و جمال حاجت به باده و می و جام و شراب نیست هر دست کز نیاز به سویش دراز شد از محضر پر از کرمش بی جواب نیست جز راه مرتضی که بود راه مستقیم تا روز حشر بهتر از این انتخاب نیست مولای من که روز قیامت بود قسیم باکم ز روز حشر و بیم از عقاب نیست عنوان نامه عملم حب حیدر است لازم به بازجوییِ روز حساب نیست یا رب مرا به پاس علی دوستی ببخش ورنه دلی به قدر دل من خراب نیست در وقت مرگ پوزه بمالم به مقدمش چون صاحبم به دهر به جز بوتراب نیست  اسماعیل روستائی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی مولا مردمی که به تو نظر کردند.. چشم بر روی دیگران بستند محتضرها به عشق دیدن تو.. عوض احتضار، سرمستند لقمه ی چرب و نرم بسیار است نان خشک تورا هوس کردم چشم و دل سیرهای این عالم مست افطار ساده ات هستند تیغ تو در نبرد میچرخید آبروی حریف را میبرد ملخک های آمده به مصاف فوق فوقش دوبار میجَستند ما که در ابتدای عشق توایم ابتدا هم که هیچ،قبل تریم عاشقان تو مثل تمارند سر سپردند و عهد نشکستند دوستانت تقیه میکردند دشمنانت دروغ میگفتند دوست و دشمن تو مولا جان همه در غربت تو هم دستند کشتنت کار ابن ملجم نیست ماجرا ماجرای ناموس است شعله و سیلی و در و دیوار بهر قتلت به میخ پیوستند سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حیدر کرار از فرق تا ابرو ببین با سر چه کردند نامردمانِ کوفه با حیدر چه کردند کوفه شده مثلِ مدینه سرد و دلگیر آن روزها با صورتِ مادر چه کردندیادم نرفته در میانِ آتش و دود سینه شکست از ضربِ میخِ در چه کردند بی مادری بس نیست، حالا نوبتِ توست از غصه ات شد حالِ من مضطر چه کردند در بستر اُفتادن نمی آید به حیدر یارب ببین با فاتحِ خیبر چه کردند میسوزی و تب می کنی مهمانِ زینب از اشتها افتاده ای دیگر،چه کردند با مجتبی حرفی بزن بابای مظلوم دق می کند امشب حسین آخر چه کردند از روی تل با چشمِ خود می دید زینب خنجر نمی برّید با حنجر چه کردند وقتِ نزولِ سنگ و چوب و تیر و نیزه عصرِ دهم گودال با پیکر چه کردند پیراهنی در تن ندارد شاهِ بی سر با غارتِ انگشت و انگشتر چه کردند ناموسِ پیغمبر سرِ بازار می رفت در حلقه ی انظار بی معجر ،چه کردند مهدی شریف زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹