ظهورِ جودِ نبی
دل به طوفان بزن، بدون حساب
باده پنهان بزن، بدون حساب
بی حساب و کتاب مستی کن
با نگاه ثواب مستی کن
کسی آمد عذاب را برداشت
از محبین، حساب را برداشت
او که آتش زده جهنم را
بهجتی داده معنی غم را
وحیِ حق بوده در لباس بشر
تا که درکش کند حواس بشر
داشت انسان به قهقرا می رفت
از مسیر خدا، جدا می رفت
آتش معصیت که بر پا شد
قطره های گناه، دریا شد
و در این بحر، توی طوفان ها
دست و پا می زدند انسان ها
دختری داشت مصطفی، زهرا
کوثری داشت مرتضی، زهرا
نیمه شب خلق را دعا می کرد
شیعه را یک به یک صدا می کرد
دیگ بخشش به جوش آمد و باز
عزم حق در خروش آمد و باز
به علی نور عین خود را داد
و به زهرا، حسین خود را داد
چه حسینی، بشر طفیلی او
دامن قدس، مهد طفلی او
چه حسینی، چراغ تابنده
جلوه ی توأم خدا، بنده
چه حسینی، کلام حق، قرآن
آیه های ورق ورق، قرآن
چه حسینی، نبی، علی و حسن
باوری استوار، شیرآهن
چه حسینی، ظهورِ جودِ نبی
شیره نوش از گل وجود نبی
چه حسینی، مهِ سیادت او
وسعت کشتی سعادت او
چه حسینی، که بس گهربار است
صد هزاران بحارالانوار است
چه حسینی، که نور برزخ شد
اشک بر او، مهار دوزخ شد
چه حسینی، مرام از او زنده
تا قیامت قیام از او زنده
چه حسینی، امام مکتب هاست
خود چراغ تمام مکتب هاست
چه حسینی، که نوکرش شاه است
زائرش، نیز زائِرُالله است
جد او کیست مصطفای خدا
پدرش کیست مرتضای خدا
پسرانش بزرگ و آزاده
افتخار جهاد و سجاده
در مقامش بس است این آقا
خواهرش هست زینب کبری
خواهری نه، که مادری کرده
به حسینش برادری کرده
این عقیله زنِ تماماً مرد
خود، حسین است، بی برو- برگرد
□
شب میلاد شاه و من مستم
أشهد أَنَّ زینبی هستم
چیست زینب، تجلیِ ثقلین
کیست زینب، حسینِ بعدِ حسین
شیرزن بود، اسیر شد هر چند
بعد گودال پیر شد هر چند
پیش ابن زیاد حیدروار
تن به ذلت نداد حیدر وار
بی برادر به شهر شام که رفت
بین بزم حرام که رفت
دلِ از خون کباب او را کشت
جام های شراب او را کشت
امیر عظیمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#امیر_عظیمی #شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_اباعبدالله #شعر_ولادت_امام_حسین #شعر_ولادت_اهل_بیت
باتو خوشیم
دَم ، بی شما به بازدمم هم نمیرسد
نه ، دست ما به حلقه ی ماتم نمیرسد
این آه و دَم ، به گِلگِلِ آدم نمیرسد
باتو خوشیم از تو به ما کم نمیرسد
ای مستیِ مدام ، علیه السلام حسین
ای مطلع و شروعم و حُسنِ ختام حسین
ای ((* تِ فِدا بَووشِ گدا )) یا امام حسین
باتو خوشیم از تو به ما کم نمیرسد
بَه بَه ، چه باده هات به طبعم بساز شد
این قوم ، جز تو از همه کس بی نیاز شد
تا پایشان به محفل گرم تو باز شد
باتو خوشیم از تو به ما کم نمیرسد
ما نوکریم ، نوکری ما کمال ما
بودت ،طلوع ما و نبودت، زوال ما
ثانیه ای بدون تو خوش نیست حال ما
باتو خوشیم از تو به ما کم نمیرسد
با محتشم ، ز شورش شیرین دم زدم
یک دو سه پیک ، محض رضایت قلم زدم
یعنی فقط به عشق تو عمری علم زدم
باتو خوشیم از تو به ما کم نمیرسد
من با ولات گر بروم زیرِ گِل ، خوشم
روز حساب گر که نباشم خجل ، خوشم
تنها به اشک روضه تان هست دلخوشم
باتو خوشیم از تو به ما کم نمیرسد
ای انتهای هرچه مضامین ، حسین جان
اشکت به دردها شده تسکین ، حسین جان
با تو قیامتم شده تضمین ، حسین جان
باتو خوشیم از تو به ما کم نمیرسد
میثم خنکدار
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_ارباب #شعر_ولادت_امام_حسین #شعر_ولادتاهل_بیت #میثم_خنکدار
حضرت ماه
خورشید هم امشب به این درگاه می آید
زیرا خبر پیچیده هر جا ، ماه می آید
امشب خیال حضرت ارباب آسوده ست
دارد کفـــیل زینبـش از راه می آید
سلطان عشّاق دو عالم جشن می گیرد
وقتی وزیرش مثـل شاهنشاه می آید
با دست و پای غرق گِل از سمت نخلستان
با سر به دیدارش ، ولی الله می آید
جانها فدای عاشقی کز شوق وصل او
معشوق،سویش مثل خاطرخواه می آید
عبّاس یعنی عاشق صادق که بی ارباب
او را ز هست و نیستش ، اکراه می آید
با جرعه ی آبی هدایت میشود قطعاً
در آستانش هر کسی گمراه می آید
طوبی به جنّت نغمه سرداده ست با احساس
جانم فدای قامتت یا حضرت عبّاس
گفتند اهل دل ، دل امّ البنین روشن
حالا که شد چشم امیرالمؤمنین روشن
آن قدر او ماه است که، از نور رُخسارش
چون ماه کامل می شود کلّ زمین روشن
دنیا و ما فیها نه تنها بلکه از نورش
در دیده ی ما میشود تا...(نقطه چین) روشن
هر چند خاموشی در آنجا هست بی معنا
از او شده سرتاسر عرش برین روشن
وقتی نوشتم یاابوفاضل مدد”دیدم
در حلقه ی انگشتر من شد نگین روشن
در صحن او بر خاک افتادیم و فهمیدیم
عشّاق عالم را چگونه شد جبین روشن
عبّاس نه ، عابس شدن را درک خواهی کرد
وقتی تورا شد سرّ دستورات دین روشن
هرکس به او وارد شد و از خویش خارج شد
ذکرش تمام عمر یا باب الحوائج شد
فریادِ ما تا صبح محشر یااباالفضل است
یعـنی که تا آخر دل ما با اباالفضـل است
دلمُرده ی مَحضیم آنجایی که ساقی نیست
هستیم غرق دلخوشی هرجا اباالفضل است
هرچیز را مقیاس و معیاری ست درعالَم
معیار در بحث ادب تنها اباالفضل است
از ادّعای با وفایی دور باش ای دوست
گر در وفاداری تو را مبنا اباالفضل است
پایین تر از پایین من و امثال من هستند
وقتی فقط بالاتر از بالا اباالفضل است
بایدکه گرد و خاک پای تاویه”* باشیم
وقتی فدای زاده ی زهرا اباالفضل است
با دیدن دستـش نه تنها ذکر ما ، بلکه
ذکر خدا در محشر کبریٰ اباالفضل است
دیدم تو محبوب القلوبی یا ابوفاضل
الحق ، تو کَشّافُ الکرُوبی ، یا ابوفاضل
ای أحسنُ الحالم ببین حال خرابم را
آرام کن این سینه ی پُر التهابم را
از بسکه زیر دِیْنِ تو بودن بزرگم کرد
تسویه کردم با همه جز تو حسابم را
تا که تمام عمر را عطشان تو باشم
بشکن به دست خویشتن جام شرابم را
حتّی شب میلاد تو ، فکر مصیبت هات
آقای من ، می گیرد از دل صبر و تاب ...
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_ابالفضل #شعر_ولادت_حضرت_قمر_بنی_هاشم #محمد_قاسمی
صاحب کرم
شاعر شدم با قنوتی ، در دست ، دفتر گرفتم
گفتند من هم نوشتم ، مضمونی از سر گرفتم
اینجا که من ایستادم ، درگاه دارُالاجابهست
صاحب کرم که بماند ، من حاجت از در گرفتم
گفتم بینداز چیزی ، دیدم که ظرفم طلا شد
کم خواستم گرچه اما ، صدها برابر گرفتم
در روضه سینه زدن را ، مدیون بابای خویشم
اما نمِ اشک خود را ، از شیرِ مادر گرفتم
من فطرسِ روضه گردم ، با بالهای شکسته
از تیغههای علامت ، اما دو تا پر گرفتم
در اولین بار پرواز ، آنقدر بالا پریدم
از آسمان هم گذشتم ، آخر به گنبد رسیدم
وقتی رسیدم به گنبد ، دیدم حرم نوحهخوان است
گلدسته تکبیر میگفت ، انگار وقت اذان است
اشک من آب وضو شد ، رو به ضریح ایستادم
قبله همینجاست قطعاً ، کعبه که سنگ نشان است
این نقطه عرش برین است ، هر چند روی زمین است
بالاتر از کربلا نیست ، اینجا تهِ آسمان است
هر ریشه از فرش صحن است ، حبلالمتینی که گفتند
اهل نجاتیم زیرا ، اینجا پُر از ریسمان است
آرام میگیرم اینجا ، زیرا در آغوشِ عشقم
آقام نوکرنواز و ، با نوکرش مهربان است
دستم ادب کرد و گفتم ، آقا سلامٌ علیکم !
هر چند که رو سیاهم ، اما سلامٌ علیکم
از ابتدا لال بودم ، اما صدا آفریدند
گفتم سلام ایهاالعشق ، وقتی مرا آفریدند
گفتند سجده روا نیست ، بر غیر ذات الهی
پس ما به تو سجده کردیم ، وقتی تو را آفریدند
پرواز ممنوع بودم ، زندانیِ قعرِ چاهی
پر باز کردم همینکه ، گنبدطلا آفریدند
گفتی گداهام دورند ، از من که در اوج عرشم
این شد که روی زمین هم ، کرب و بلا آفریدند
تا اینکه چشمِ کریمت ، دنبال سائل نگردد
دور و بر خانهات یک ، دنیا گدا آفریدند
اول تو را خلق کردند ، بعدش تو ما را خریدی
ممنونم از لطفت ارباب ، ما را چه خوب آفریدی
رضا قاسمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#رضا_قاسمی #شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_اباعبدالله #شعر_ولادت_امام_حسین #شعر_ولادت_اهل_بیت
سنه قوربان آقا
سال ها دل طلب جام می از ما می کرد
طلب می ز فلان ساقی رسوا می کرد
روز و شب گریه برای رخ لیلا می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
شُکر..از کنج لبم صحبت لیلا افتاد...
گذرم باز به میخانه ی مولا افتاد
می که در خمره ی تو پخته نشد ناب نشد
هیچ جامی مَثَل جام تو نایاب نشد
جز به نور تو هویدا رخ مهتاب نشد
هیچ کس جز تو برای بشر ارباب نشد
چون که ارباب تو هستی ز خدا ممنونم
چون تو لیلای منی تا به ابد مجنونم
دست شو بر سر مخلوق چو باران بنشین
بر سر شانه چو گیسوی پریشان بنشین
حجره نه ، جلوه کن و بر سر ایوان بنشین
فجر شو ، آیه شو ، بر منبر قرآن بنشین
بنشین اینهمه عشاق تو را می خوانند
همه از گردش چشمان تو سرگردانند
بی سبب نیست که از عشق تو حیران هستیم
از سلامی که بجز توست پشیمان هستیم
عجمانیم که از تیره ی سلمان هستیم
سالیانی ست که در شهر تو مهمان هستیم
هر کجا نام حسین است ، جلی می خوانیم
تا ابد با دم اولاد علی می خوانیم
قلب با بردن نامت هیجان می گیرد
شهریار از قبلت فن بیان می گیرد
حاج فیروز* به اسم تو زبان می گیرد
ناتوان است و به اذن تو توان می گیرد
هیچ در چنته نمانده ست بجز جان آقا
که همان هم ، سنه قوربان سنه قوربان آقا
روز میلاد تو هم جام بلا می خواهد
چه کسی گفته مریض تو شفا می خواهد
این مریض از دو جهان عشق تو را می خواهد
و فقط تذکره ی کرب و بلا می خواهد
بدهی یا ندهی باز خودت را عشق است
دلبرم ناز بکن ناز ، خودت را عشق است
ایمان کریمی
.
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk🌹
#ایمان_کریمی #شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_ارباب #شعر_ولادت_امام_حسین #شعر_ولادت_اهل_بیت
میلاد یار
عرش حق بی تاب،این دنیای خاکی بیقرار
ماه شعبان،روز سوم، عالمی در انتظار
حال دنیا فرق دارد روز روز دیگریست
گوئیا این اولین بار است می آید بهار
کوثر ساقی آن سرمست،حتی با یقین
حضرت دادار شاد از لحظه ی میلاد یار
قابله لعیا، به دست مریم و سارا حریر
حاملش خیر کثیر مصحفِ پروردگار
باب او آنکس که در معراج، ختم المرسلین
دید او را با خدای بی قرینه همجوار
خادمش خوبان عالم،کمترینش جبرئیل
وه چه مولودیست، مثلش را ندیده روزگار
عالم و آدم نه تنها محو رخسارش شده
عشق هم بر روی او عاشق شده بی اختیار
فرصت خوبیست فطرس،بال و پر خواهی اگر
میدهد گهواره اش حاجت حسین است این نگار
این که میخواهد به دنیا دیده بگشاید کنون
با نگاهی وا رهاند عاشقانش را ز نار
مرضیه آرام تر، حالا که وقت گریه نیست
گرچه میگوید اناالعطشان مشو اینگونه زار
این که میگوید اناالمظلوم شاه عالم است
آمده در راه محبوبش کند ایثار ثار
گریه را بگذار باشد کوفه در کنج تنور
آن زمانیکه به رویش زخم بینی پرشمار
روز میلاد است فرشی،صبرکن دیگر بس است
با قلم گو،بهر روضه باش روزی روزه دار
بهنام فرشی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk
#بهنام_فرشی #شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_اباعبدالله #شعر_ولادت_امام_حسین #شعر_ولادت_اهل_بیت
تو آفتاب روشنی
ای دلبری که دلبری ات داستان شده
شعبان به یمن تو شعبات الجنان شده
گهواره تو زینت هفت آسمان شده
جان دوباره یافته عالم جوان شده
جانان رسید موسم تقدیم جان شده
گل آمد و حیات گلستان شروع شد
خشکی گذشت و بارش باران شروع شد
دوران نشئگی خماران شروع شد
مستی ما ز سوم شعبان شروع شد
پای تو اشک شوق زچشمم روان شده
قنداقه ی پسر چو به دستش پدر گرفت
انگار اختیار شبش را سحر گرفت
با دست خویش اشک ز چشمان تر گرفت
فطرس رسید و از پر قنداقه پر گرفت
بال فرشته ها به سرش سایه بان شده
تو آفتاب روشن و پیدای ما شدی
تو آمدی و روح به اعضای ما شدی
خندیدی و تمامی دنیای ما شدی
گفتیم عاشقیم و تو لیلای ما شدی
راز جنون ما به خلایق عیان شده
دریا دلیم و دیده ز مرداب بسته ایم
امید خود به باده ی نایاب بسته ایم
با دیدن تو دیده به هر خواب بسته ایم
دل را به لطف حضرت ارباب بسته ایم
دل های ما به گوشه ی چشمی نشان شده
عشقت همینکه صبح ازل آفریده شد
از روی چشمهات غزل آفریده شد
از استواری تو جبل آفریده شد
با شهد خنده هات عسل آفریده شد
دیگر قلم خلقت تو ناتوان شده
پیغمبر خدا ز کجا حرف می زند؟
در روز عید هم ز عزا حرف می زند
دارد ز خاک کرب و بلا حرف می زند
آری ز سیدالشهدا حرف می زند
حتی خدا ز ماتم روضه خوان شده
شاعر دلم گرفته بیا از خدا بگو
من با همه غریبه ام از آشنا بگو
از انتظار و حسرت مشتی گدا بگو
حرف دگر رها کن و از کربلا بگو
دل بیقرار دیدن آن آستان شده
هادی ملک پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_ارباب #شعر_ولادت_امام_حسین #شعر_ولادت_اهل_بیت #هادی_ملک_پور
بنده عشق تو ام
قلمم روی ورق باز زمین گیر شده
ضعف از بال و پر شعر سرازیر شده
به بلندی فلک باید عصا بردارم
تا کمی گام زند طبع زمین گیر شده
از لغت نامه خورشید اگر واژه دهند
مینویسم که چرا عشق فراگیرشده
واژه از بیت فراری شده از هیبت تو
لالی طبع من و وصف تو تقدیر شده
چه بگویم که قلم باز زجا برخیزد
مددی فاطمه این طبع به زنجیر شده
نام زهرا به لبم امده ای نور دو عین
اذن دادند بگویم غزلی از تو حسین
از همان مهد نگاهت نمک دیگر داشت
آسمان میل به پابوسی تو در سر داشت
گوئیا رفت ملاقات خدا و برگشت
هر که ازسجده به گهوار تو سر برداشت
مکتب دلبری ازچشم ترت شد آغاز
دل سپردن به تو رازیست که هر دلبر داشت
روی دستان پدربودی و دشمن ترسید
حیدر انگار در آغوش خودش حیدر داشت
زینت دوش نبی و علی فاطمه ای
مثل آن تاج سری که سه نفر بر سر داشت
گشته ام وصف تو را نیست جزاین نوردوعین
تو حسینی تو حسینی تو حسینی تو حسین
آسمان زیر قدمهات اقامت دارد
به غبار ره تو عرض ارادت دارد
هر کسی چشم تورا دیدبه پا کرد نماز
بس که محراب دو ابروت عبادت دارد
دیدکافر قد وبالای تو اسلام آورد
بسکه این قامت اشاره به قیامت دارد
من از آن چهره زیبای تو فهمیدم که
این همان وعده حقی است که جنت دارد
عادت ما شده آقا که گدایت باشیم
بس که بر جود کرم دست تو عادت دارد
فاش میگویم وازگفته خود شاد حسین
بنده عشق تو ام خانه ات آباد حسین
بنویسد مرا ریزه خور خان حسین
بنویسید مرا دست به دامان حسین
سرمن روی قدمهات به سامان برسد
بنویسید مرا بی سرو سامان حسین
بنویسید که ای کاش شوم مثل زهیر
قاری آیه ای از مصحف چشمان حسین
هر که از راه و طریقی به هدایت برسد
بنویسید مرا عبد مسلمان حسین
در قیامت که خداوند بخواند حکمم
روی پرونده نوشته است که مهمان حسین
ترس دارم که اگر فضل تو گویم گاهی
عده ای را بکند عشق حسین اللهی
موسی علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_اباعبدالله #شعر_ولادت_امام_حسین #شعر_ولادت_اهل_بیت #موسی_علیمرادی
یا ابالاحرار یا حسین
هرکسی دنبال دنیا رفت عزت را ندید
هرکسی با عشق بد تا کرد جنت را ندید
ساقه های عرش شاهدهای این حرف من اند
چشم هرکس خورد بر نور تو ظلمت را ندید
در زدیم و دستی آمد روزی ما را رساند
سائل اینجا لحظه ای رنگ خجالت را ندید
لطف شان حتی به یک تبعید رفته میرسد
مثل فطرس هیچ کس اینقدر رحمت را ندید
هر نفس پشت نفس مقروض اربابم ولی
این بدهکار از طلبکارش شکایت را ندید
هر سری بر دامنت آمد سعادتمند شد
هر سری محروم فیض ات شد سعادت را ندید
ما به پابوس شبیر از پیش شبّر آمدیم
با چه شوقی از برادر به برادر آمدیم
تو می آیی و به محض آمدن گل میکنی
کربلا را تا ابد میخانه ی کل میکنی
از همین گهواره چشمانت به زهرا خیره شد
از همین آغاز بر زهرا توسل میکنی
در قنوتت ذکر پشت ذکر بالا میرود
دستهایت را به سمت آسمان پل میکنی
بین دو انگشت تو جایی به ما هم میرسد؟
پس بهشتی بودن ما را تقبل میکنی؟
پنجمین خورشید دنیایی و با این آمدن
پنج ضلع نور را رو به تکامل میکنی
ساکتی انگار نه انگار اصلا تشنه ای
شیر مادر خشک شد اما تحمل میکنی
معنی یک روح مانده در دو پیکر میشوی
آخرش سیراب انگشت پیمبر میشوی
شب رسیده وقت تاریکی است ماهت را بده
یک کم از لطف های دل بخواهت را بده
راه دوری آمدم از ری مزاحم میشوم
خسته ام آواره ام لطف پناهت را بده
گر بنا داری بیایی و خریدارم شوی
زودتر از لحظه ی موعود چاهت را بده
خودنمایی کردن من را ریا هرگز نبین
گوشه چشمی از تو میخواهم! نگاهت را بده
آمدم مثل رسول ترک آقایی کنم
فرصت نوکر شدن در خیمه گاهت را بده
سال ها شعبان به شعبان زیر دِینت رفته ام
روزی سال گدای رو سیاهت را بده
خوشه ای انگور داد و از تو باغش را گرفت
شیخ جعفر شد کسی که از شما حلوا گرفت
عرش را دیدیم ما در آسمان کربلا
پس سر ما خاک شد بر آستان کربلا
پیش ما اوقات شرعی از اذان مأذنه است
گوش را دادیم تنها به اذان کربلا
در قیامت میزبانی میکند از کل خلق
هرکسی که بود یک شب میهمان کربلا
از زمین و آسمان آتش ببارد باک نیست
ما همه هستیم یک یک در امان کربلا
از جوان و پیر وقتی نذر گنبد میشویم
اسم مان هم میشود پیر و جوان کربلا
چشم ما هر شب برایش میشود نهر فرات
گریه پشت گریه پای داستان کربلا
تو به دنیا آمدی پیغمبر ما گریه کرد
روضه گودال را تا خواند زهرا گریه کرد
جبرئیل آمد خبر آورد بلوا میشود
بر سر پیراهنی بد جور دعوا میشود
آنقدر نیزه می آید آنقدرها میرود
تا تن آقا شبیه یک معما میشود
یا غیاث المستغیثین روی لب می آورد
در جوابش تیر بین حلق او جا میشود
یک طرف با سنگ یا با چوب زخمش میزنند
یک طرف هم باز قد خواهری تا میشود....
سید پوریا هاشمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_ارباب #شعر_ولادت_امام_حسین #شعر_ولادت_اهل_بیت
زینت سجاده ها
باسجده هاش زینت سجاده ها شده است
سجاده اش ادامه ی عرش خدا شده است
مجموعه ی تمام ِ صفات ِ پیمبران
آئینه ی تمام نمای خدا شده است
در صورتش پیمبر و در سیرتش علی
در مهربانی آینه ی مجتبی شده است
هم افتخار قوم بنی هاشم از عرب
هم افتخار مردم ایران ما شده است
ارباب بوده است ولی از فروتنی
هم سفره با اسیر و یتیم و گدا شده است
محصول کیسه ی سردوشش به نیمه شب
نان و پنیر خانه ی صد بینوا شده است
بیمارمصلحت شده امابه دست خویش
بیماری تمام جهان را دوا شده است
در معرکه نبوده ولی راز دشمنان
باذوالفقارخطبه ی او برملا شده است
مجتبی خرسندی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_مذهبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_سجاد #شعر_ولادت_سیدالساجدین #مجتبی_خرسندی
مرد شبهای مناجات
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد است
آری آری به خدا عشق همه”سجاد” است
مرد شبهای مناجات علی بن حسین
ای برآورده ی حاجات علی بن حسین
نوه ی مادر سادات علی بن حسین
ذکر ما درهمه اوقات علی بن حسین
ای به قربان تو و سفره ی با اکرامت
ای علی بن حسین بی علی میخوامت
شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تو
اثر خوف خدا هست به پیشانی تو
و زمین تشنه لب گونه ی بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو
ای مسیحای همه هرم تبت راعشق است
پسر بانوی ایران نسبت را عشق است
تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری
زینت سجده – به سجاده ارادت داری
به روی شانه ی خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری
مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازه ی حیدر تو دلیری آقا
قسمتت بود پیام آور قرآن باشی
دور ازمعرکه و ورطه ی میدان باشی
با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشی
سال ها گریه کن داغ شهیدان باشی
کربلا بود ولی شام امانت را برد
خنده های سر بازار دلت را آزرد
محمدحسن بیات لو
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_آیینی #شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_سجاد #محمد_حسن_بیاتلو
یا علی اکبر
خدا ز باغ نبی میوه نوبر آورده
دوباره چشمه ی نوری منور آورده
نخواست تشنه بماند گلوی خشک غزل
قلم پیاله ای از واژه ی تر” آورده
زمین و عالم بالا ز بوی او مست انند
گلاب ناب حسینی،معطر آورده
خبر به کنگره ی عرش می رسد کم کم
خبر دهید خبر را کبوتر آورده
نفس نفس زدن جبرئیل” دیدنی است
خیال می کنی از آسمان سر آورده
به وجد آمده فطرس” ز خنده های حسین
درست مثل زمانی که پر در آورده
نهاده اسم علی را به روی او اما
برای وصف کمالاتش اکبر آورده
رخش شبیه محمد،گمان کنی که خدا
ز نسل حیدر و زهرا پیمبر آورده
خدا برای شجاعت ز نسخه ی حیدر
علی دیگری اما برابر آورده
برای اینکه لبی تر کند فقط لیلا
علی” پیاله ای از حوض کوثر آورده
عروس فاطمه ماهی به آسمان بخشید
که از تبار شبِ غم پدر در آورده
پس از ولادت او عمه زیر لب می گفت
خدا برای حرم یار و یاور آورده
اگرچه وقت ظهورش زمان حیدر بود
زمانه شاهد رشد علی دیگر بود
میان معرکه وقتی علی غضب می کرد
تمام لشکر دشمن ز ترس تب می کرد
حساب کار خودش را عدوی کافر کرد
دمی که نام علی را نوای لب می کرد
و سر به روی سر اندازد و به هر ضربه
دل عموی خودش را پر از طرب می کرد
همو که اسوه ی جنگاوری او بود و
همیشه پیش نگاهش علی ادب می کرد
میان معرکه پیکر به روی پیکر ریخت
و باز خون به دل نسل بولهب می کرد
دوباره پشت یلی را به خاک مالید و
نفس گرفت و حریفی ز نو طلب می کرد
دعای خیر حرم پشت اوست می داند
که عمه بین حرم `اِن یکاد” می خواند
بردیا محمدی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#بردیا_محمدی #شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_مذهبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر