~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
یک دست علی آقا ماهانی در #جبهه مجروح و از کار افتاده و پاشنه پای او روی مین رفته بود؛ تختهای را کف پایش گذاشته بود که لنگ نزند.
مادرشون میگفتند: با همین وضعیت یک روز شمردم، 20 بار به احترام، جلوی پای من بلند شد :)!
#شهید_علی_ماهانی♥️🕊
احترام به والدین
🍃🍃🍃
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #علیحسن_نوری سال ۱۳۴۲ در شهر بروجرد به دنیا آمد، سه ساله بود که پدرش را از دست داد و تحت تربیت مادرش رشد کرد و بزرگ شد.
از کودکی در مراسمهای دینی شرکت میکرد و فرائض عبادی را با علاقه انجام میداد، تحصیلاتش را تا پایان دوره متوسطه ادامه داد و دیپلم گرفت، سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت رسمی #سپاه_پاسداران درآمد و به جبهههای جنگ اعزام شد، در طول مدت حضورش در #جبهه، در عملیاتهای مختلفی شرکت کرد و حضور موثری در این عملیاتها داشت.
یکی از همرزمانش گفت: در حالی که نیروهایش زخمی و شهید شده بودند، هجمه دشمن گستردهتر و حلقه محاصره تنگتر شده بود، #یک_تنه مقابل چند گردان ایستاد.
علی امانی همرزم شهید علی حسن نوری افزود: بعثیها به چند متری علیحسن رسیده بودند، او مهماتی نداشت، خاک و سنگ و کلوخ از روی زمین برمیداشت و به سمت دشمن پرتاب میکرد.
وی اظهار داشت: قبل از عملیات با همه رزمندگان صحبت می کرد و تاکید می کرد تا #شجاعانه و #برای_رضای خدا در مقابل دشمن بعثی مقاومت کنند.
فرمانده سپاه حضرت ابالفضل العباس (ع) لرستان درباره شهید علی حسن نوری گفت: شهید نوری #اسوه_تبعیت و #ولایتمداری بود و آخرین حرفم به علیحسن نوری این بود: علی حسن مقاومت کن، و او یک تنه ایستاد تا تیر بر پیشانیاش نشست و آخرین شهید سپاهش شد.
سردار مرتضی کشکولی افزود: شهید علی حسن نوری برای رضای خدا و دفاع از مرز و بوم کشورش به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و #عاشقانه به دیار معبود شتافت و به شهادت رسید.
وی اظهار داشت: پیکر پاکش همراه با پانزده نفر از #همرزمانش بر روی تپه قمیش سلیمانیه عراق ماند، بعد از چند سال به کشور بازگشت و در بروجرد به خاک سپرده شد.🌷
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_حمید_رمضانعلی در تاریخ چهارم خردادماه 1339، در شهرستان دماوند به دنيا آمد. حمید پس از انقلاب بنابر وظیفه شرعی خود به کمیته محلی دماوند وارد میشود و به پاسداری از دستاورد های انقلاب می پردازد و خدمات ارزنده ای به #بسیج و #جهاد سازندگی ارائه می دهد. وی به دلیل علاقه به پاسداری از اسلام به عضویت #سپاه در می آید و در مدت کوتاهی که در سپاه مشغول بود چندین بار تقاضا اعزام #جبهه کرد اما به دلیل اهمیت سمت وی(حفاظت اطلاعات)با اعزامش مخالفت می شد تا بعد از مدتی با درخواست شهید موافقت شد و در همان اعزام اول در دو عملیات رمضان و مسلم بن عقیل شرکت کرد در عملیات رمضان جانباز شد اما به صورت سرپایی مداوا و در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سومار به #شهادت رسید.🌷
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
✍ #مروری_بر_زندگی_شهید_علی_اکبر_یاالله
🌷 #شهید_علی_اکبر_یاالله نهم خردادماه 1343 در کاشان به دنیا آمد .پدرش کارگرکارخانه حریر و مخمل کاشان و مادرش خانه دار بود .
علی اکبر پس از گذرندان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شد . سال دوم دبیرستان بود که قیام مردم بر ضد رژیم طاغوت به روزهایی اوج خود نزدیک می شد. وی همگام با سایر مردم در هر تظاهراتی که بر ضد رژیم برگزار می شد شرکت می کرد .در این تظاهرات ها چندین بار از سوی مامورین شاه شناسایی شد که هر بار با ترفندهای مختلف گریخت .در یکی از این برخوردها تیری به طرف وی شلیک شد که به خواست و مشیت الهی به خطا رفت.
با ورود امام خمینی (ره) بعد از سالها تبعید به ایران ، #عاشقانه به دیدار محبوب شتافت .با فرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی ، برای فراگرفتن #فنون_نظامی عضو پایگاه بسیج شد.
علی اکبر #دواطلبانه عازم جبهه شد . می گفت : «تاکنون به این انقلاب خدمتی نکردم ، باید دین خود را ادا کنم .» به این دلیل و برای رضای خدا به #جبهه رفت . شش ماه در جبهه بود . پس از بازگشت به کاشان و دیدار با خانواده ، عازم سیستان و بلوچستان شد . پس از مدتی به عضویت #سپاه_پاسداران آنجا درآمد.هفتم آذرماه 1360 در درگیری با اشرار در جاده نیک شهر –چابهار بر اثر اصابت گلوله به دیدار معشوق خویش شتافت و در گلزار شهدای #دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد.🌷
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
✍ #زندگی_نامه_شهید_منصور_جلالی
🌷شهید منصور جلالی در بیست و پنجم دی ماه سال هزار و سیصد و سی و پنج در شهرستان شاهرود به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا مقطع #دیپلم ادامه داد . دوران سربازی او که در پادگان چهل دختر شاهرود سپری می شد ؛ مصادف بود با اوج گیری فعالیت های انقلاب.
شهید جلالی با فرمان حضرت امام (ره) از پادگان فرار کرد. از آن پس یکی از افرادی بود که اعلامیه ها و نوار های سخنرانی حضرت امام (ره) را به شهر ها و روستاهای اطراف می برد .
با پیروزی انقلاب و تاسیس #سپاه_پاسداران بین شغل معلمی و عضویت در سپاه ، فعالیت در این نهاد را انتخاب کرد . با شروع جنگ تحمیلی حضور در #جبهه را بر خود واجب دانست .
زمانی که از جبهه بر می گشت در سطح شهر با تعدادی از برادران به انجام کارهای فر هنگی و ورزشی می پرداخت. در جذب و سازماندهی و اعزام نیرو به جبهه نقش زیادی داشت .
در خرداد ماه سال شصت و دو زندگی مشترک خود را آغاز کرد . ثمره این ازدواج یک فرزند پسر می باشد . یک ماه بعد از ازدواج عازم جبهه شد . پس از چهار سال و دو ماه حضور #فعالانه در مناطق جنگی در بیست و پنجم اسفند هزار و سیصد و شصت و سه در عملیات بدر با سمت فرمانده گردان کربلا ، در شرق دجله بر اثر اصابت گلوله تانک به #شهادت رسید . پیکر پاکش ده سال مفقود بود و پس از #تفحص تشییع و در گلزار شهدای شاهرود به خاک سپرده شد .🌷
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #معلم_شهید_سرمست_معصومی فرزند مسیح در پاییز سال۱۳۴۲ در روستای قلعه نو از توابع شهرستان کوار متولد شد. ایشان پس از گذراندن آغازین سال های زندگی وارد مدرسه ابتدایی شهید باهنر در زادگاهش شد، سپس برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی به شهر کوار آمد. پس از اتمام این دوران در هنرستان شهید غفاری کوار در #رشته_برق مشغول تحصیل شد و در همان سال بود که انقلاب اسلامی به اوج شکوه خود نزدیک شده بود.
این شهید بزرگوار به علت علاقه خاصش به امام خمینی (ره)، در مراسم های انقلابی و راهپیمایی هایی که علیه شاه خائن انجام می شد حضور فعال داشت و اطرافیان را هم به شرکت در #تظاهرات ترغیب می نمود.
پس از چند روز از پیروزی انقلاب اسلامی مدارس گشایش یافت و شهید سرمست معصومی به ادامه تحصیل پرداخت و دیپلم گرفت. در این زمان صدام به پشتیبانی #ابرقدرتهای_منطقه جنگ علیه انقلاب نوپای اسلامی را آغاز کرده بود. در این برهه شهید معصومی بر خود فرض دید که برای دفاع از اسلام و کیان وطن راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شود.
در این راستا جهت عضویت در بسیج ثبت نام نمود و پس از گذراندن دوره آموزشی عازم جبهه گردید. ایشان پس از چندین دوره حضور در جبهه به امر ازدواج مبادرت نمود و پنج روز پس از مراسم ازدواج به خدمت مقدس سربازی رفت و در عملیات های مختلف شرکت جست.
شهید سرمست معصومی پس از پایان دوره سربازی در #آموزش_و_پرورش در کسوت معلمی به خدمت در نظام اسلامی پرداخت و ۳ سال در روستاهای مختلف شهرستان کوار تدریس نمود.
در همین حین هرگاه فرصت را مناسب می دید به #جبهه می رفت. در سال ۶۵ نیز در کلاس درس حاضر شد و پس از گذشت ۳ ماه مجددا گفت که : ” من می خواهم به جبهه بروم. چون در این موقعیت نگه داری سنگر جبهه مهم تر از هر چیز دیگری است.”
شهید سرمست معصومی برای آخرین بار راهی جبهه شد و در عملیات کربلای۴ حاضرگشت. در شب عملیات برای فرزندش -محسن- جشن تولد یک سالگی گرفت در حالی که سر از پا نمی شناخت. گویی می دانست فردا روزی دیگر برای تولد خود او و شتافتن به محضر حق و رضوان اوست.
فردا عملیات شروع شد و او فعال و پر جنب و جوش بود. مهمات تمام شد و شهید سرمست معصومی برای بردن مهمات به سنگر رفت. در راه برگشت گلوله ای به پهلویش خورد و او که با نام مبارک زهرای پیامبر عملیات را آغاز کرده بود #زهراوار و سرمست از عشق خدا خاک را به سمت افلاک ترک گفت.
پیکر پاک این شهید عزیز ۴ ماه از دید زمینیان مخفی ماند و در اردیبهشت سال۶۶ بر دستان پر مهر مردم لاله پرور شهرستان کوار تشییع گشت و در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت.🌷
✍ #وصیت_نامه_شهید_غفار_الماسی
🌷سخنی با شما دوستان ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید شد مبادا در حال #بی_تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین(ع) و با معرفت شهید شد. ای مادران مبادا از رفتن فرزندان به #جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحمل ۷۲ شهید را نمودند همه مثل #خاندان_وهب جوان تان را به جبهه های نبرد بفرستید وحتی جسد او را هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم .🌷
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #بیگدلی، #قوام : نهم شهریور ۱۳۴۷، در روستای قینرجه از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش غفار، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. او نیز #کشاورز بود. از سوی بسیج در #جبهه حضور یافت. بیست و دوم دی ۱۳۶۵، با سمت #آرپی_جی_زن در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سینه، شهید شد. مزار او در #زادگاهش واقع است.🌷
❤️
✍ #زندگینامه_شهید_یونس_جلیلی
🌷 #شهید « یونس جلیلی » دوازدهم فروردین ۱۳۴۰، در شهرستان ارومیه چشم به جهان گشود. پدرش مختار، کشاورز بود و مادرش سارا نام داشت. او تا سوم متوسطه درس خواند و در سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. به عنوان #استوار_دوم نیروی زمینی ارتش در #جبهه حضور یافت. سرانجام در بیست و سوم خرداد ۱۳۶۳، در روستای سرتکه سردشت هنگام درگیری با گروه های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به #شهادت رسید.
✍ #بیسیم_چی ( #از_خاطرات_شهید_امیر_حاج_امینی)
🌷 #خستگي_نداشت. مي گفت من حاضرم تو کوه با همه تون #مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدين، بعدي ادامه بده... اينقدر بدن آماده اي داشت که تو #جبهه گذاشتنش #بيسيم_چي. بيسيم چي (#شهيد) #پور_احمد...
- اصلاً دنبال شناخته شدن و #شهرت نبود. به اين اصل خيلي اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاري رو براي خود #خدا بکني، خودش عزيزت مي کنه. آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عکس #شهادتش اينطور #معروف بشه.🌷
✍ #زندگی_نامه_شهيد
🌷 #غلامعلي_جندقي_معروف_به_رجبي در سال ۱۳۳۳ در محله خيابان آذربايجان تهران در #خانواده_اي_مذهبي به دنيا آمد .پدر وي حاج حسن كه از اساتيد برجسته اخلاق و عرفان زمان خود بود، اهتمام ويژه اي در تربيت فرزندان خود ورزيد .
غلامعلي بنابر راهنمايي ها و تربيت پدر بزرگوارش مداحي #اهل_بيت (ع) را از همان سنين نوجواني آغاز و به دليل آشنايي با #معارف_قرآني و #اسلامي استعداد در حفظ شعر و سوز صداي وي توانست در اين عرصه سريع رشد نمايد تا بدانجا كه از سبك ها و اشعار وي مداحان برجسته بسياري استفاده مي نمودند. شعر معروف:
#قربون_كبوتراي_حرمت
قربون اين همه لطف وكرمت
از نمونه اين اشعار است .
وي با انتخاب شغل معلمي راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در مدت عمر كوتاه خود توانست تاثيرات به سزايي بر اطرافيان خود به ويژه جوانان بگذارد .
تربيت نسل جوان در محيط مسجد و مدرسه، شهيد غلامعلي رجبي را از حضور در #جبهه هاي حق عليه باطل باز نداشت و سرانجام در ۵ مرداد سال ۱۳۶۷در سن سي و چهار سالگي در عمليات مرصاد به #شهادت رسيد .🌷
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌻 بسم الله الرحمن الرحیم 🌻
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_علی_اسفندیاری در نهم تیرماه سال 1341 در مشهد مقدس در #خانواده_ای_مذهبی چشم به جهان گشود. از همان اوان کودکی به خاطر توجه خانواده به مسائل دینی در مجامع و محافل مذهبی همراه والدین خود شرکت می کرد. دوران ابتدایی را در مدرسه جوادیه زیر نظر استاد عابدزاده به پایان رسانید. بعد از پایان دوران ابتدایی وارد هنرستان شد و پس از دو سال با راهنمایی های پدر راهی دانشسرای قوچان شد و دوران دانشسرا را با #فعالیت_های_سیاسی و #مذهبی همگام با حرکت مردم آغاز کرد.
پس از گذراندن دوران دانشسرا با #رتبه_اول، راهی سنگر تعلیم و تربیت در مدرسه شد و همزمان با تشکیل بسیج به عضویت آن درآمد و مدتی را در امور تبلیغات، برگزاری کلاس های ایدئولوژی برای اعضا و سرپرستی بسیج مسجد فقیه سبزواری مشغول به خدمت شد. با تشکیل ستاد تسهیلات زائرین فعالیت دیگری آغاز کرد و مدتی را در بخش بازرسی و کشفیات ستاد مذکور سپری نمود. شهید علی اسفندیاری در مسائل زندگی حلال و حرام را به خوبی رعایت می کرد و هیچ گاه از مطالعه کتاب های مفید #دینی و #اخلاقی و #تربیتی از قبیل: تفسیر نمونه، اصول کافی، کتب شهید مطهری، مثنوی معنوی، کلیات سعدی، کلیله و دمنه، تاریخ بیهقی، آداب تعلیم و تربیت، عین الحیوه، معراج السعاده، نهج البلاغه و نهج الفصاحه غافل نمی شد. به علت تعهد و اعتقادی که داشت به عنوان #دبیر (_دینی، #قرآن و #پرورشی در مدارس راهنمایی « #تبادکان» مشغول تدریس شد.
در سال 63 دیپلم فرهنگ و ادب گرفت و در کنکور سراسری با #رتبه_عالی پذیرفته شد و به دلیل هوش و استعداد سرشارش هم زمان در دانشگاه فردوسی مشهد نیز قبول شد.
او فردی متواضع و متبسم بود و در اجرای احکام الهی، اقامه #نماز_اول_وقت، شرکت در #نماز_جمعه و جماعت و دیگر مسائل مذهبی و انقلابی بسیار کوشا بود سخن او همیشه این بود که باید شعار را به شعور تبدیل کنیم. همیشه در گفتن سلام بر دیگران سبقت می گرفت. او مقلد امام بود و این را در عمل هم نشان داد.
این شهید علاوه بر فعالیت در سنگر علم و دانش جمعاً شش بار به #جبهه رفت و در عملیات های «خیبر، والفجر3، رمضان و کربلای 1» شرکت نمود. قبل از شهادت یک بار از ناحیه بینی مجروح شد اما پس از بهبودی دوباره به جبهه رفت. در آخرین مرحله ای که عازم جبهه بود، خواهرش از او می خواهد که به جبهه نرود و همسرش را به منزل بیاورد. ایشان در جواب می گوید: «رفتن به جبهه از هر امری واجب تر است ان شاء الله پس از برگشتن به توفیق خدا در 22 بهمن همسرم را خواهم آورد.» وی می گفت: «تقاضای من از شما این است که مانع رفتن همسرتان به جبهه نشوید و آن ها را هرچه بیش تر تشویق به رفتن به #جبهه کنید.»
شهید علی اسفندیاری برای آخرین بار و در حالی که دانشجوی سال دوم #رشته_الهیات بود، دانشگاه را رها کرد و به جبهه رفت و در عملیات کربلای 4 و در تاریخ چهارم دی ماه 1365در منطقه شلمچه به لقاء الله پیوست.🌷
🌷خدایا کمک کن
اگر در صف #شهدا غایبیم،
در صف پیام رسانان راهشان
غایب نباشیم..
🌷نثار ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات
اللهّمَ صَلّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍوعَجِّلْ فَرَجَهُم
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✍ #زندگی_نامه_شهيد
🌷 #غلامعلي_جندقي_معروف_به_رجبي در سال ۱۳۳۳ در محله خيابان آذربايجان تهران در #خانواده_اي_مذهبي به دنيا آمد .پدر وي حاج حسن كه از اساتيد برجسته اخلاق و عرفان زمان خود بود، اهتمام ويژه اي در تربيت فرزندان خود ورزيد .
غلامعلي بنابر راهنمايي ها و تربيت پدر بزرگوارش مداحي #اهل_بيت (ع) را از همان سنين نوجواني آغاز و به دليل آشنايي با #معارف_قرآني و #اسلامي استعداد در حفظ شعر و سوز صداي وي توانست در اين عرصه سريع رشد نمايد تا بدانجا كه از سبك ها و اشعار وي مداحان برجسته بسياري استفاده مي نمودند. شعر معروف:
#قربون_كبوتراي_حرمت
قربون اين همه لطف وكرمت
از نمونه اين اشعار است .
وي با انتخاب شغل معلمي راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در مدت عمر كوتاه خود توانست تاثيرات به سزايي بر اطرافيان خود به ويژه جوانان بگذارد .
تربيت نسل جوان در محيط مسجد و مدرسه، شهيد غلامعلي رجبي را از حضور در #جبهه هاي حق عليه باطل باز نداشت و سرانجام در ۵ مرداد سال ۱۳۶۷در سن سي و چهار سالگي در عمليات مرصاد به #شهادت رسيد .🌷
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_حسین_رضایی فر سال 1346 در شهر ايلام ديده به جهان گشود، از همان دوران نوجوانی به عنوان #بسیجی جهت دفاع از کیان مملکت خویش وارد #جبهه شد، بعد از پایان جنگ به عضویت #سربازان_گمنام_امام_زمان درآمد هشتم خردادماه 1383 در درگیری با #قاچاقچیان_و_اشرار در آذربایجان به آرزوی دیرینه خود که همان #شهادت بود رسید و در جوار شهدای گمنام ماوا گرفت.🌷
✍ #خاطره_ای_از_شهید_ذات_الله_صابریان
🌷 «جنگ تحمیلی که آغاز شد، او #مسئول_بسیج بود و افراد زیادی را تشویق کرد و به #جبهه فرستاد. گاهی اوقات در طول یک روز، سه مرتبه میرفت سپاه و درخواست میکرد که به جبهه اعزام شود، اما مسئولان #مخالفت میکردند. میگفتند: اگر بروی جبهه، وضعیت جویبار نابسامان میشود. در جوابشان میگفت: مردم همهاش به من میگویند، تو بچههای ما را بسیجی میکنی و میفرستی جبهه. آنوقت من خودم توی جویبار بمانم!»
نقل است که #عاجزانه از سپاه قائمشهر درخواست اعزام کرده و حتی گریه و زاری میکرد، ولی این تلاشها، اثربخش نبود.🌷
✍ #راوی :پدر شهید
❤️
اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
✍ #اکبر_غریبی؛ شهیدی که چند روز مانده به پایان جنگ #مفقودالاثر شد
شهید اکبر غریبی نیکچه در بیست و یکم تیر ماه سال ۶۷ در #ایلام به شهادت رسید و #مفقود شد. مادر از چشم انتظاری اش گفته است
🌷 «سالها چشم انتظاری باعث شده تا دیگر به خودم فکر نکنم. نمی دانم واقعاً چند سال دارم، 80 سال یا کمتر! فقط میدانم ۳۳ سال است که هر بار صدای زنگ در یا تلفن می آید، فکر می کنم خبری از اکبرم آوردهاند. پسرم وقتی به #جبهه می رفت، سرباز بود، اما بعد از اتمام خدمتش باز هم در منطقه ماند و گفت کمبود نیرو داریم باید کاستی ها را جبران کنیم. ماند تا کمبودی در جبهه نباشد. ماند تا مبادا به #همرزمانش_بیمعرفتی کند. ماند تا به گفته خودش نگذارد دوباره خرمشهر به دست دشمن بیفتد. ماند تا مردانگیاش را با شهادت ثابت کند. اکبرم فقط چند روز مانده به پذیرش قطعنامه به شهادت رسید. بعدها به ما گفتند که روز 21 تیرماه 1367 در ایلام به شهادت رسیده است، اما ما تا سالها نمی دانستیم که شهید است. یک ماه به آمدنش گوسفند گرفتیم تا برایش #قربانی کنیم، اما به جای اکبر آقایی آمد و گفت پسرتان دیگر نیست! #مفقود شده است. ما آن موقع هنوز معنی مفقودی را نمی دانستیم. یعنی چه که نه شهید شده است، نه اسیر! اما دیگر نیست!
#پدر_اکبر خیلی طاقت دوریاش را نیاورد. وقتی گفتند شهادت فرزندتان محرز شده است، بعد از دو سال همسرم فوت کرد. زمان شنیدن مفقودی اکبر، همسرم مغازه را تعطیل کرد تا دنبالش بگردد. آنقدر گشت که وقتی در مغازه را بعد از مدتها باز کرد، دید همه اجناسش کرم خورده شده است. ضرر و زیان ناشی از این موضوع باعث شد تا مغازه را هم بفروشد و ناراحتیاش چند برابر شود. همسرم رفت، اما خدا میخواست که من سالها بعد از او زنده بمانم و انتظار بکشم. حتی یکبار تصادف شدیدی کردم، خواست خدا بود که زنده بمانم و #چشم_انتظار. به تازگی یکی دیگر از فرزندانم را از دست داده ام و این موضوع باعث شده است دلتنگی ام بیشتر شود. سالهاست که هر بار #زنگ_تلفن را می شنوم امیدوار می شوم نکند خبری از اکبرم آوردهاند. دوست دارم حداقل یک بند انگشت او را برایم بیاورند تا #روی_قلبم بگذارم بلکه کمی قلبم آرام گیرد. روزی که پسرم به جبهه می رفت، فکر نمی کردم رفتنش اینقدر طولانی باشد.
شهید اکبر غریبی نیکچه در چهاردهم اسفند ۱۳۴۲ در تهران چشم به جهان گشود. پدرش غنی و مادرش، کلثوم نام داشت. تا سوم متوسطه در #رشته_علوم_اقتصادی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و یکم تیر ۱۳۶۷، در دهلران توسط نیروهای بعثی شهید شد. تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.🌷
اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
✅ برگی از تاریخ
روایتی از حوادث و وقایع در ارتش جمهوری اسلامی ایران
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🔰آنروز که خرمشهر این چنین آزاد شد
✍رزمنده دفاع مقدس و از مبارزان ارتشی روایت کرده است:
با آغاز جنگ، #نامجو به دانشجویان خود گفت: تهاجم عراق آغاز شده و من خود آماده رفتن به #جبهه هستم. شما هم به خانههایتان بروید، فردا با تفنگ و تجهیزات انفرادی همینجا حاضر باشید.
🔺 فردای آن روز یک نفر نبود که بگوید مادرم یا همسرم بیمار است. نامجو و سرگرد #حسنی_سعدی فرمانده تیپ دانشجویان، با ۴۰۰ نفر #جوان_دانشجوی مصمم به اهواز آمدند و در خطوط مقدم جبهه به عنوان مشاور فرمانده، رزمنده و سرپرست نیروهای نظامی و مردمی انجام وظیفه کردند.
♦️حضور برقآسای جوانان از جانگذشته دانشجو در جبهه نبرد، همانقدر که برای فرماندهان درگیر در جنگ قوت قلب و روحیه بود، برای ارتش صدام شکست روحی بود.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔷اولین و تنها کانال معرفی #شهدای_ارتش_جمهوری_اسلامی_ایران
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┅┅
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
🌹ما هنر شهادت را هم که نداشته باشیم ; هنرِ عمل به وصیتنامه شهدا را باید داشته باشیم ...
خَلاص!
.
📸عکس : سردار شهید سید صادق شفیعی ( دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران) معاون گردان ادوات ؛ و فرمانده تیپ الحدید لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ متولد : رودبار _ شهادت : جزیره مینو...
.
🌷قسمتی از وصیت نامه شهید :
#بهترین #لحظات #عمرم حضورم در #جبهه های نبرد حق علیه #باطل بود و تصور اینکه حتی لحظه ای از #جبهه دور #باشم برایم دردناک است . #همدیگر را دوست داشته باشید و #تقوا پیشه کنید و در خدمت #انقلاب باشید و پست و مقام وسیله #امتحان است ، اگر خدای نکرده خطا کنید در #قیامت باید #جوابگو باشید .
.
#وصیت_نامه
#دفاع_مقدس
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
┄❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
وقتی #محمدرضا از #جبهه می اومد
و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم .
میدیدم نماز #شب میخونه و حال عجیبی داره
یه جوری شرمنده #خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین #گناه رو در طول روز انجام داده
یه روز #صبح ازش پرسیدم :
چرا انقدر #استغفار میکنی
از کدام #گناه می نالی
جواب داد :
همین که این همه #خدا بهمون #نعمت داده و ما نمی تونیم #شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای #شرمندگی داره...
راوی: #خواهر_شهید
#محمد_رضا_تورجی_زاده
❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از شهید
✍ #زندگینامه_شهید
🌷 #هاشم_اعتمادی در اسفند سال ١٣۴٢ در روستای «سنگر» از توابع استان فارس متولد شد دوران کودکی را در روستای سنگر و دوران نوجوانی را در شیراز گذراند.
وی برای ادامه تحصيل، همراه خانواده به روستای « #حرايجان» در شيراز رفت و دوران دبيرستان را همزمان با اوجگيری انقلاب اسلامی شروع كرد.
هاشم با تكثير و پخش اعلاميهها و سخنرانيهای امام خمینی (ره) و شعارهای انقلابی در دبيرستان و در سطح شهر، پا به پای مردم و همراه پدر و برادرش در مبارزات شركت كرد و توانست نقش به سزایی در تسخير ساختمان شهربانی شيراز و همچنين پادگان كازرون ايفا کند.
اعتمادی با پيروزی انقلاب اسلامی به زادگاهش برگشت و #فرماندهی_كميته_مبارزه_با_اشرار_منطقه را بر عهده گرفت.
وی با شروع غائله كردستان، برای مبارزه عليه دشمن عازم منطقه غرب شد و پس از مدتی مسئول واحد عمليات و اطلاعات تيپ «المهدی» شد و برای آزادسازی شهرهای كردنشين و پادگان حاج عمران، مسئوليت يكی از محورهای عملياتی را بر عهده گرفت.
هاشم با شركت در عملیات «والفجر ٢» در منطقه «حاج عمران»، از ناحيه پای راست مجروح شد و پس از بهبودی در سال ١٣٦٢ ازدواج کرد و مدتی پس از ازدواجش دوباره در صحنه پيكار پانهاد.
به دليل حضور «هاشم اعتمادی» در عملياتهای مختلف و كسب تجربه فراوان، از طرف قرارگاه كربلا به منظور سازماندهی گردان قائم (عج)، با سمت فرمانده به تيپ امام حسن (ع) انتخاب شد.
وی در عمليات «کربلای ۴»، مجدداً مجروح شد اما روحی #خستگی_ناپذير او باعث شد تا تنها پس از ٢ روز مرخصی به #جبهه برگردد.
#سردار_اعتمادی در عمليات «کربلای ۵»، مسئوليت يكی از محورهای عملياتی را بر عهده داشت و در حالی كه چگونگی فتح یک جاده آسفالته را به حاج نبی فرمانده لشکر گزارش میكرد، بر اثر انفجار گلوله آرپیجی در كنارش، از ناحيه دست راست مجروح شد اما با همان وضعيت به طرف خط مقدم حركت كرد و سرانجام در تاريخ ٢۵ بهمن ١٣٦۵ هنگامی كه برای انجام شناسایی رفته بود، هدف گلولههای دشمن قرار گرفت و #شهید شد.
وی که از #عاشقان_اهل_بیت عصمت و طهارت (ع) بود، در هر فرصتی متمسّک به کتاب خداوند و به قرائت قرآن مشغول میشد و بسیار با #خضوع و #خشوع به نماز و دعا میپرداخت، بسیجیها عاشقش بودند و علاقه زیادی به وی داشتند.
هاشم اعتمادی در هر فرصتی که پیش می آمد در بین مردم میرفت و با آنان سخن میگفت و آنها را در راستای تقویت جبههها، #تشویق و #ترغیب میکرد. این سردار به خانوادههای شهدا و اسرا سرکشی میکرد و آنها را تسلّی و دلداری میداد.
وی که بسیار #خوش_اخلاق بود، تا احساس میکرد نیروهایش خسته شدهاند، با آنها به شوخی پرداخته و آنان را #دلگرم میکرد."🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
#اولین_و_آخرین_نماز_شهید
✍یه لات بود تو مشهد. داشت میرفت دعوا شهید چمران دیدش، دستشرو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم #جبهه.
🍁به #غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه. تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران.
🍁رضا شروع میڪنه به #فحش دادن به شهید چمران، وقتی دید ڪه شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه. یه دفعه داد زد ڪچل با توأم!
🍁شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا، چه #سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.
🍁رضا ڪه تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! ڪشیده ای، چیزی!
شهید چمران: چرا؟ رضا: من یه عمر به هرڪی #بدی ڪردم، بهم بدی ڪرده. تاحالا نشده بود به ڪسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
🍁شهید چمران: اشتباه فڪر میڪنی! یڪی اون بالاست، هرچی بهش بدی میڪنم، نه تنها بدی نمیڪنه، بلڪه با خوبی بهم جواب میده. هی #آبـرو بهم میده. گفتم بذار یه بار یڪی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. #یکم_مثل_اون_بشم.
🍁رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار #گریه میکرد. اذان شد، رضا #اولین_نماز عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود، وسط نماز، صدای سوت #خمپاره اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید...!🕊
#شهید_مصطفی_چمران
#درس_اخلاق
#خاطره
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_نجم_الدین_صادقی دهم فروردین 1346، در شهر قم به دنیا آمد. پدرش یحیی و مادرش ربابه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و #دیپلم گرفت. از سوی بسیج در #جبهه حضور یافت. دهم بهمن 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به #شهادت رسید. پیکرش در مزار پایین شهرستان زنجان به خاک سپرده شد."🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
@hafzi_1
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از شهید
✍ #وصیت_نامه_شهید_جواد_حقایق_پور
🌷«مدتها در این اندیشه بودم که توفیقى حاصل آید، تا بتوانم وصیتنامه خود را براى شما پدر و مادر و همسرم بازگو نمایم تا بنا بر حدیث روایت شده از #امام_صادق (ع) عمل نمایم.
حضرت میفرمایند: «سزاوار نیست مسلمانى شب بخوابد و وصیتنامهاش #زیر_سرش نباشد.»
مادر جان! سعى کن اگر خداوند لطفى به من حقیر کرد و قبولم نمود که در راهش جان دهم، چون زینب (س) #صبور و #بردبار بوده و اقتدا به زینب (س) و زهرا (س) کنى.
هر وقت یاد من افتادى، به یاد مظلومیت حسین (ع) و یارانش باش که در صحراى کربلا چگونه جان دادند و هرگز تن به #خوارى و #ذلت ندادند.
#مادر_عزیز! به یاد آور که حسین (ع) على اصغرش را داد. برادرش را داد و پیرمرد ۹۰ سالهاش را داد؛ با این همه زینب (س) ایستادگى کرد و در مجلس یزید سخنرانى نمود و دشمن زبون را با سخنرانیاش به #لرزه درآورد.
مادر باید بسوزى و بسازى و با سوختنهاست که انسان آبدیده و محکم میشود.
#پدر_جان! شما براى فرزندانت بسیار فداکارى کردی و ما «خودم را میگویم» نتوانستیم دین خود را نسبت به شما ادا کنیم؛ از شما میخواهم #حلالم کنى و اگر از من بدى و سستى دیدى عفوم نمایی.
پدرم! کلیه زندگیام را در اختیار شما قرار میدهم. موقعى که از دنیا رفتم شما وکیل هستید تا از بچههایم پرستارى نمایید و آنان را #خوب و #مومن بار بیاورید.
سخنى با مردم و فامیل؛ اى مردم! نگویید که من به خاطر بعضى چیزها به #جبهه رفتهام؛ خیر فقط و فقط به خاطر #خدا و گسترش انقلاب اسلامى بوده که وظیفهاى بر گردن همگى ماست.
بعضیها میگویند، بگذار هر وقت واجب عینى شد، خواهیم رفت. اگر بخواهیم اینطور فکر کنیم تا به حال همه چیزمان رفته بود. چرا؟ چون اکنون جبهه نیاز به نیرو دارد. به هر جهت این انقلاب براى همگى ما حجت است و #فرداى_قیامت کسى نمیتواند عذر و بهانهاى بیاورد که من پیر بودم و یا بچه داشتم.
ضمنا قدر #بسیج_محل را بدانید و یاریشان کنید. شبها نگهبانى بدهید و اینها کسانى هستند که مظلومند و با کمترین امکانات کارهاى مهمى انجام میدهند.
خدایا! من #شهادت را پذیرفته و قبول کردهام. یعنى آن را درک کرده و فهمیدهام که شهادت چیست و براى چه #شهید میشوم. من در این راه قدم برداشتم و خدا مرا همراهى کرد. به امید پیروزى کامل در تمام جهان.»🌷
❤️#کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا