eitaa logo
کانال #داستان و #طنز حال خوش
4.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
112 فایل
#خواندنی ، #دیدنی و #خندیدنی ، 🔴🔴نظر، انتقاد ، پیشنهاد @abasalialmasi 🔵کپی پستها با ذکر #صلوات آزاد 👈در این کانال ❌ تبادل ❌ تبلیغ ⛔️ نداریم ✅کانالهای دیگرما👇 🆔 @Basirat_E 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @tavasolnameh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 (63) ✅معيار سعادت و شقاوت‏ 🔹انسانها در طول زندگى و ايام عمر با پستى‏ها و بلندى‏هاى گوناگون مواجه مى‏شوند و بحث تأثير رويدادها و عوامل مختلف قرار مى‏گيرند به گونه‏اى كه حوادث در افكار و اعمالشان اثر مى‏گذارد. 🔺گاهى از خوبى و درستكارى به بدى گرايش مى‏يابند 🔻و گاهى از بدى به افكار و اعمال خوب و پسنديده راه مى‏يابند. 🔸از نظر معصومان تحوّلات گذران و ايام عمر ميزان حسن عاقبت يا سوء عاقبت نيست بلكه چگونگى انديشه و رفتار ماهها و حتى هفته‏هاى آخر عمر مى‏تواند معيار خوب مردن يابد مردن باشد 🔹هر گاه كسى در طول زندگى خود اعمال صالحه‏اى با خلوص نيت انجام دهد و بتواند آن‏ها را تا لحظه مرگ نگهدارى كند و با خود به عالم بعد از حياتش ببرد اين فرد انسان سعادتمند است. 🌸على عليه السلام فرمود: انَّ حقيقة السعادةِ ان يُختَمَ بِالمَرء عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ و انَّ حقيقَةَ الشقاءِ ان يُخْتَمَ بالْمَرء عَمَلُهُ بالشقاء. ▫️حقيقت سعادت اين است كه پايان اعمال آدمى به خوبى و سعادت خاتمه يابد و حقيقت شقاوت اين است كه پايان كارهاى انسان، بدى و شقاوت منتهى گردد. 📚معانى الاخبار، ص 340. 🌸و در سخن ديگر على عليه السلام فرمود: كَم من عاكِفٍ على ذَنْبِه خُتِمُ لَهُ بخِيرٍ وَكَم من مُقْبِلٍ عَلى عَمَلِه مُفْسِدٍ فى آخِرِ عُمْرِه صائرٍ الى النّار. ▫️چه بسا افرادى كه در محيط گناه مقيم بوده‏اند و كارشان بخوبى پايان‏ يافته و چه بسا اشخاصى كه بخوبى و درستكارى روى آورده بودند و در آخر عمر به فساد گرداييدند و جهنمى شدند. 📚تحف العقول، ص 91. 🆔 @hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ آقای رییس جمهور گفتن :چرا از دست‌آورد‌های دولت فیلم نمی‌سازید؟ در دی ماه 96 بچه های روستای تاچل علیشیر در مورد عملکرد دولت اقای روحانی یک سرود ساختن که فکر میکنم دیگه همه چیز گویا باشه. 🆔 @hal_khosh
💠 ✅شاگرد یکی از علما، شاگردانی زیادی داشت. عده ای از آن ها، مدتی طولانی سمت شاگردی او را داشتند و بیشتر عمر خود را در مکتب او به سر برده بودند. در میان آنان، جوان کم سن و سالی بود که استاد، بیش از مردان کهنسال به او احترام می گذاشت. این موضوع باعث رنجش کسانی شده بود که از لحاظ مدت تحصیل، بر او برتری داشتند. روزی شاگردانی نزد استاد رفته و از او به خاطر احترام گذاردنی بیش از حد به جوان، انتقاد کردند. استاد در جواب آنها گفت: «با اینکه او مدت کمی است به کلاس درس من می آید، اما او چیزی دارد که وی را از شما ممتاز می کند، و من بزودی این موضوع را به شما ثابت می کنم. چند روز بعد، استاد به شاگردانش دستور داد، مرغی را گرفته و در جایی که هیچکس وجود ندارد، آن را بکشند. هرکدام از شاگردان، بنا به سلیقه خود، محلی را انتخاب نموده و مرغ ها را کشتند. روز بعد، همگی با مرغ های سربریده در کلاس حاضر شدند، مگر آن جوان که دیرتر از همه وارد کلاس شد، در حالی که مرغ زنده ای در دست داشت. با دیدن او شاگردان به خنده افتاده و وی را مسخره کردند. استاد از او پرسید: «چرا مرغ را در جایی که کسی ناظر نبود، نکشتی؟ شاگرد جوان پاسخ داد: «هرکجا را جستجو کردم، خالی از وجود خدا و توجه و نظارت خداوند ندیدم. بنابراین از به دست آوردن چنین محلی عاجز شدم. استاد او را تحسین کرد و به دیگران گفت: «این چیزی است که سبب احترام من به این جوان می شود. او معرفتی به خداوند دارد که هیچ کدام از شما ندارید 📚 ج 1 ص 259 🆔 @hal_khosh
💠 ✅چوپان مؤمن در زمان های قدیم، کاروانی از حجاج به طرف «مکه» می رفتند تا مراسم حج را بر پا دارند. در این کاروان، «عبدالله» پسر «عمر» نیز حضور داشت. در بین راه غذای آنها تمام شد و گرسنگی به ایشان فشار آورد، تا اینکه به گله گوسفندی رسیدند. عبدالله و چند نفر از اهل کاروان، نزد چو پان رفته و گفتند: چند تا از این گوسفندها را به ما بفروش. چوپان گفت: «این گوسفندها مالی من نیست و من نمی توانم بدون اجازه آنها را بفروشم. پسرعمر به او گفت: «گوسفندان را به هر قیمتی که می خواهی به ما بفروش، صاحبش که نمی فهمد. اگر هم پرسید، بگو که گرگ گوسفندها را خورد! چوپان پاسخ داد: «صاحب گله نمی فهمد، آیا خداوند هم نمی فهمد؟ صاحب گله نمی بیند، آیا خداوند هم نمی بیند؟ صاحب گله در اینجا حاضر نیست، آیا خداوند هم حاضر نیست و اعمال ما را نمی بیند؟ سخنان چو پان همه را بهت زده و متأثر کرد. به طوری که صاحب گله را پیدا کرده و چوپان را که غلام او بود، خریدند و آزاد نمودند. در ضمن گله گوسفند را نیز خریده و به چوپان بخشیدند. 📚رازگویی و قرآن ص 119 🆔 @hal_khosh
طنز کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درختی مدتی استراحت کند، لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند !! فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد، میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند، او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد… سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری؟ 🆔 @hal_khosh
طنز 2 ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿﺎﺩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﯿﺶ نوه اش ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺑﺸﻪ. ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻣﯿﮕﻦ : ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺸﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ پنج ﺳﻮﺍﻝ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﯼ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺵ ﭘﺎﺳﺦ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﻣﻮﻥ ﺑﺸﯽ. نوه اش ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﺶ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﻭ ﺑﭙﺮﺳﯿﻦ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ. ﺍﻭﻧﺎﻫﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺳﻮﺍﻻ ﺭﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻦ. 1- ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ : ﻣﻦ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩﻡ؟ ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ :ﻭﺍﺷﻨﮕتن ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻌﺪﯼ 2- ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﯽ ﺍﺳﺖ؟ ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ :ﻧﯿﻮﻣﻦ ﺷﺎﭖ ﮐﯽ ﺣﺮﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟؟ ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ 4 ﺟﻮﻻﯼ ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ 3- ﺍﻣﺴﺎﻝ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩ؟ ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻩ؟ ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮﮔﻮﺭ ﻃﺮﻑ ﻣﯿﮕﻪ : ﻭﺍﻭ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭﻩ 4- ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩ؟ ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﭼﯿﻪ ﺟﻮﺭﺍﺑﺎﯼ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﺑﺪﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟ ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻮﺵ 🆔 @hal_khosh
طنز 3 چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند، یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: “ما به شهر دیگری رفته بودیم که در مسیر برگشت، لاستیک خودرو مان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم” استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو، روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند. آنها به اولین مسئله نگاه کردند که 5 نمره داشت؛ سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟ » 🆔 @hal_khosh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 🌺پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِحَمدِ اللّه ِ وَ الصَّلاةِ عَلَيَّ فَهُوَ أقطَعُ أبتَرُ ، مَمحوقٌ مِن كُلِّ بَرَكَةٍ 🌹هر كار ارزشمندى كه با ستايش الهى و درود بر من آغاز نشود ، گفتارى نا تمام و ناقص است ، و از هر بركتى محروم است 📚بحارالأنوارج 73، ص 305 ✍️عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم دل اگر تاریک اگر خاموش بسم الله نور گر چراغان است بسم الله الرحمن الرحیم نامه ای را هُد هُد آورده ست آغازش تویی از سلیمان است بسم الله الرحمن الرحیم سوره ی والیل من برخیز و والفجری بخوان دل شبستان است بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد قل عشق الله الصمد راز پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم گیسویت را بازکن انا فتحنایی بگو دل پریشان است بسم الله الرحمن الرحیم ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن مردن آسان است بسم الله الرحمن الرحیم میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم مهدی جهان دار 🆔 @hal_khosh
💠 (64) ✅ خشك يا تر 🔹توجه به مقدسات مذهبى و مقدس بودن در جوامع مذهبى يك ارزش محسوب مى‏شود اما گاهى برخى از مقدس مأبان به گونه‏اى عمل مى‏كنند كه هر بيننده‏اى از عملكرد آنان نفرت پيدا مى‏كند و از او با واژه خشكه مقدس ياد مى‏كند ♦️همچون خوارج كه به ظاهر عبادات بسيارى داشتند اما در مهمترين مسائل اعتقادى و ولايى مشكل داشتند ♦️و يا همچون افرادى كه در زمان شهادت امام حسين عليه السلام عمل به مستحبات را بر نصرت و يارى امام حسين عليه السلام مقدم شمرده و از امام حسين عليه السلام حمايت نكردند 🔴و امروزه نيز كم نيستند كسانى كه وقت خود را به انجام نمازهاى نافله و مستحبى و ورد و دعا مى‏گذرانند اما نسبت به حقوق ديگران بى‏تفاوتند ♦️نه اخلاق معاشرت دارند ♦️و نه مواظب چشم و گوش خود هستند 🔹بنابراين خشكه مقدس به كسانى گفته مى‏شود كه به طور افراطى در زمينه‏هاى عبادى و تظاهر به مقدسات تلاش مى‏كنند اما در ساير زمينه‏هاى دينى آنچنان حضورى ندارند. ▪️نه بصيرت دينى دارند و نه در مسائل اجتماعى و سياسى وارد مى‏شوند 🔹البته گاهى براى از ميدان به در كردن انسانهاى شايسته و وارسته كه نمى‏خواهند در مجالس گناه شركت كنند چنين تعبيراتى به كار گرفته مى‏شود. ✍️ حسن بصری پس از جنگ جمل و پیروزی سپاه علی علیه السلام بر سپاه طلحه و زبیر، علی علیه السلام در محلی عبور می كرد، دید حسن بصری در آنجا وضو می گیرد، فرمود: ای حسن ، درست وضو بگیر. حسن در پاسخ گفت : ای امیر مؤمنان تو دیروز (در جنگ جمل ) مسلمانانی را كشتی كه گواهی به یكتائی خدا و رسالت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) می دادند و نماز می خواندند و وضوی درست می گرفتند. امام علی علیه السلام فرمود: آنچه دیدی واقع شد، اما چرا ما را برضد دشمن ، یاری نكردی؟ حسن گفت : در روز اول جنگ ، غسل كردم و خودم را معطر نمودم و اسلحه ام را برداشتم ، ولی در شك بودم كه آیا این جنگ صحیح است؟! وقتی به محل خریبه(بر وزن كریمه ) رسیدم شنیدم ندا دهنده ای گفت: ای حسن برگرد، زیرا قاتل و مقتول هر دو در آتشند، از ترس آتش جهنم ، به خانه برگشتم و در جنگ شركت نكردم. در روز دوم نیز برای جنگ حركت كردم و همین جریان پیش آمد. امام علی علیه السلام فرمود: راست گفتی، آیا می دانی آن ندا دهنده چه كسی بود؟ حسن گفت: نه نمی دانم . امام فرمود: او برادرت ابلیس بود، و تو را تصدیق كرد كه قاتل و مقتول از دشمن، در آتش هستند. حسن گفت: اكنون فهمیدم كه قوم (دشمن) به هلاكت رسیدند. 🔴 آری در هر زمانی از این گونه افراد پیدا می شوند كه به زهد و وارستگی شهرت دارند، اما از فرمان امام برحق خود سرپیچی می كنند، و حتی اعتراض می كنند، و وقتی پای جهاد به میان می آید، از خونریزی و مسلمان كشی سخن به میان می آورند. 🆔 @hal_khosh
💠 شاهین ✅ بی نهایت روزی پادشاهی تصمیم گرفت به شکار برود. به دستور او بزرگان و خدمتکاران و غلامان حاضر شدند، وسایل شکار را جمع آوری کردند و به قصد شکار بیرون رفتند. و وقتی به شکارگاه رسیدند، شاه و بزرگان مشغول شکار کردن شدند. هنگام ظهر در دامنه کوه، سفره ناهار را پهن کردند. شاه و بزرگان مملکت سر سفره نشستند مرغ بزرگی را که بریان کرده بودند برای شاه آوردند، تا او خواست به مرغ دست دراز کند، شاهینی پرواز کنان از راه رسید، مرغ را به منقار گرفت و از آنجا دور شد. حاکم از این موضوع عصبانی شد و به لشکریان دستور داد که شاهین را دنبال کرده و هر طور که هست او را شکار کنند. شاهین در هوا و حاکم و لشکریان در روی زمین به حرکت درآمدند. شاهین کوه را دور زد و در نقطه ای فرود آمد. شاه و لشکریان نیز پیاده شده و به تعقیب او پرداختند. تا اینکه به نقطه ای رسیدند که می توانستند شاهین را ببینند. در این حال، با کمال تعجب مشاهده کردند که یک نفر دست و پا بسته روی زمین افتاده است و شاهین با منقارش مرغ را تکه تکه می کند و گوشت ها را در دهان مرد می گذارد. وقتی مرغ تمام شد، شاهین کنار رودخانه رفت و منقارش را پر از آب کرد و برگشت و آب را در دهان مردر یخت. حاکم و لشکریان نزد مرد رفتند و دست و پایش را باز کردند احوالش را پرسیدند. مرد گفت: «من بازرگان هستم و برای تجارت به شهری می رفتم. در این منطقه راهزنان به من حمله کردند و اموالم را ربودند و می خواستند مرا نیز به قتل برسانند. التماس کردم که مرارنکشند. بالاخره دلشان به رحم آمد ولی گفتند: «می ترسیم به آبادی بروی و محل ما را به مردم نشان بدهی و آنها را به این سو بکشانی . بنابر این دست و پای مرا بسته و در اینجا انداختند و رفتند. روز بعد، این پرنده آمد و نانی برایم آورد. امروز نیز پرنده برایم مرغ بریان آورد، بدین ترتیب او روزی دو مرتبه از من پذیرایی می کرد. . حاکم از شنیدن این سخن بازرگان منقلب شد و گفت: خداوند آنقدر بخشاینده است که بنده دست و پا بسته اش را در بیابان، تنها رها نمی کند. وای برما که از چنین خدای مهربانی غافل هستیم.» پس از آن، حاکم، حکومت را رها کرد و جزو عابدان و زاهدان روزگارش گردید. 📕استعاذه (شهید دستغیب رحمه الله ) صفحه 223 🆔 @hal_khosh
💠 ✅موشک جواب موشک مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه عملیاتی می گذاشت. از آن آدم هایی بود که فکر می کرد مأمور شده است که انسان های گناهکار، به خصوص عراقی های فریب خورده را به راه راست هدایت کرده، کلید بهشت را دستشان بدهد. شده بود مسؤول تبلیغات گردان. دیگر از دستش ذله شده بودیم. وقت و بی وقت بلندگوهای خط اول را به کار می انداخت و صدای نوحه و مارش عملیات تو آسمان پخش می شد و عراقی ها مگسی می شدند و هر چی مهمات داشتند سر مای بدبخت خالی می کردند. از رو هم نمی رفت. تا این که انگار طرف مقابل، یعنی عراقی ها هم دست به مقابله به مثل زدند و آن ها هم بلندگو آوردند و نمایش تکمیل شد. مسؤول تبلیغات برای این که روی آنها را کم کند، نوار "کربلا، کربلا، ما داریم می آییم" را گذاشت. لحظه ای بعد صدای نعره ای از بلندگوی عراقی ها پخش شد که: "آمدی، آمدی، خوش آمدی جانم به قربان شما. قدمت روی چشام. صفا آوردی تو برام!" تمام بچه ها از خنده ریسه رفتند و مسؤول تبلیغات رویش را کم کرد و کاسه کوزه اش را جمع کرد و رفت. 📕رفاقت به سبک تانک / داود امیریان @hal_khosh
💠 ✅دشمن اولین عملیاتی بود که شرکت می کردم. بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی ها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس شده بودم. ساکت و بی صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی صاف می خزید، جلو می رفتیم. جایی نشستیم. یک موقع دیدم که یک نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس میزند. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سر پران است. تا دست طرف، رفت بالا، معطل نکردم. با قنداق سلاحم محکم کوبیدم تو پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم. لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهانمان گفت: "دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست که کدام شیر پاک خورده ای به پهلوی فرمانده کوبیده که همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه عقب شده." از ترس صدایش را در نیاوردم که آن شیر پاک خورده من بوده ام! 📕رفاقت به سبک تانک / داود امیریان @hal_khosh
یه خسیسه با یه خانم کارمند می کنن و باهم قرار میزارن که خرج خونه بعهده مرد باشه و اجاره خونه بعهده خانم بعد 20 سال آقاهه فوت میکنه خانمه متوجه میشه خونه ملک شخصی آقاهه بوده و این مدت از پول اجاره خرج خونه رو می داده @hal_khosh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘هشت توصیه علیه السلام برای روزهای آخر شعبان 🌸اباصلت می‌گوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم.فرمود: 👈ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، 🔸پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: 1️⃣ زیاد دعا کن. 2️⃣ زیاد استغفار کن. 3️⃣ زیاد قرآن تلاوت کن. 4️⃣ از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی. 5️⃣ هر امانتی که گردنت هست ادا کن. 6️⃣ تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن. 7️⃣هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... 8️⃣ و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ... خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز... 📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳. 🔵لطفا باما در کانال همراه شوید 🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 (65) ❎ملاكهاى ‏ ✅انسان سالم كسى است كه به همه ابعاد وجودى خود توجه داشته باشد؛ ▫️هيچ ارزشى را در خود بدون رشد نگذارد و در هيچ ارزشى جانب افراط نپيمايد. ✅انسان سالم انسان معتدل است ▫️تعادل انسان در اين است كه در عين اين كه‏ همه استعدادهاى انسانى در او رشد مى‏كنند رشد آنها هماهنگ باشد ✅آدم سالم هميشه درباره خود فكر مى‏كند كه جلو بيفتد آدم ناسالم در اين انديشه است كه ديگرى عقب بيفتد ✅انسان سالم نه بنده كسى است و كسى را بنده خود مى‏كند و مى‏داند كه خدا او را آزاد آفريده است. از اين رو، براى آزادى خود ارزش قائل است و به آزادى ديگران نيز احترام مى‏گذارد ✅انسان سالم علاوه بر آزاد بودن آگاه است. آگاه از زمان و مكان و هوشيار به آنچه در پيرامونش مى‏گذرد. ✅از نشانه‏هاى انسان سالم درد داشتن است؛ درد خدا جويى، حقيقيت جويى و رشد و تعالى. ▫️درد داشتن يعنى حساس بودن در برابر پيشامدها و مسائل ▫️يعنى اهميت متناسب دادن به مشكلات خود و ديگران، ✅انسان سالم در عين حال كه داراى عزت نفس است براى خود ارزش و احترام قائل است. ديگران را نيز دوست دارد و براى آنان ارزش قائل است ✅انسان سالم در برابر نابسامانى‏هاى اجتماعى واكنش نشان مى‏دهد و در حد توان خود در اعتلاى زندگى خود و ديگران تلاش مى‏كند. ✅انسان سالم، نه عبادت گراى جامعه گريز است و نه جامعه‏گراى خدا گريز. ✅انسان سالم دنيا را وسيله‏اى براى رسيدن به آخرت مى‏داند و بهره خود را از دنيا مى‏برد ▫️نه دينش را به خاطر دنيايش نفى مى‏كند و نه دنيا را به خاطر دينش ✅انسان سالم واقعيت‏هاى وجود خود را مى‏شناسد و راههاى مناسب براى تجلى آن را پيدا مى‏كند ✅شخصيت انسان سالم تحت تأثير عقل و منطق او قرار دارد. ✅انسان سالم رابطه‏اش با ديگران سازنده است نه تخريبى و منفى ▫️هم داراى جاذبه است و هم دافعه ▫️مى‏تواند با ديگران روابطى نزديك و صميمى داشته باشد؛ در عين حال، در موقع لزوم از حق خود دفاع مى‏كند و در برابر ناملايمات ايستادگى مى‏كند. 📕برداشتى از كتاب انسان كامل استاد مطهرى، ص 19- 12- 121- 58. 🆔 @hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 (66) ✅ ميزان طلب ‏ 🔹انسان براى رفع نيازهاى مادى خود نياز به مال دارد و بايد با كار و تلاش به دنبال تحصيل مال برود؛ اما گاهى انگيزه‏هاى ديگرى براى طلب مال و ثروت براى انسان مطرح مى‏شود. 🔸اينجاست كه ميزان لازم است تا كار و تلاش انسانها در جهت صحيح قرار گيرد. 🌸پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود مَن طَلَبَ مِنَ الدُنيا حَلالًا مُكاثِراً مُفاخِراً لَقى اللَّه و هو عليه غضبان و مَنْ طَلَبِها استعفافاً عَنِ الْمَسألة و صيانَةً لِنَفْسِه جاءَ يَوم القيامة و وَجهُهُ كَالقَمَر ليلة البدر؛ ▫️هر كس از راه حلال در طلب دنيا برآيد، به اين قصد كه مال دنيا را زياد كند و فخر فروشى‏كند، خدا بر او خشمگين خواهد بود ▫️و هر كس به اين قصد در طلب دنيا برآيد كه احتياج خود را از مردم قطع كند و خويشتن را حفظ نمايد، چهره‏اش در روز قيامت مانند ماه شب چهارده تابنده خواهد بود. 📚بحارالأنوار، ج 70، ص 28. 🆔 @hal_khosh
💠 (67) ✅نگاه به تواناييهاى ديگران‏ 🔸نگاه به تواناييهاى ديگران دو گونه است: مادى و معنوى. در بعد مادى در روايات سفارش شده كه به زير دستان بيشتر توجه شود. 🌸على عليه السلام فرمود: وَاكْثِر انْ تَنْظُرَ الى مَنْ فُضُلِتَ عَلَيْهِ فَانَّ ذلِك من ابواب الشكر؛ ▫️به افراد پايين تر از خود توجه داشته باش، كه اين خود شكر برترى تو بر آنهاست. 📚نهج البلاغه، نامه 69، قسمت 11. ✍️ شخصى جوراب نداشت و ناراضى بود. همين كه چشمش به انسان معلولى افتاد گفت: خدايا تو را شكر مى‏كنم! اگر من جوراب ندارم پا دارم؛ اما او پا هم ندارد. 🔹و در بعد معنوى هم بايد هميشه نگاه به افراد برتر و انسانهاى كامل باشد؛ ▪️ولى متأسفانه اين دو نگاه گاهى در جامعه به صورت وارونه و معكوس است. 🆔 @hal_khosh
✍️ ی تاجر مرد تاجری در شهر «کوفه» ورشکست شد و مقدار زیادی بدهکار گردید. به طوری که از ترس طلبکاران در خانه اش پنهان شد و از خانه بیرون نیامد. تا اینکه شبی از ماندن در خانه دلتنگ گردید، بنابر این نیمه شب از خانه خارج گردید و برای مناجات به مسجد رفت و مشغول نماز و راز و نیاز به درگاه خداوند بی نیاز شد و در دعاهایش از خداوند خواست که فرجی بنماید و قرض هایش را ادا فرماید. در همان زمان، بازرگان ثروتمندی در خانه اش خوابیده بود. در خواب به او گفتند: «اکنون مردی خداوند را می خواند و ادای دین خود را می طلبد، برخیز و قرض او را ادا کن. بازرگان ثروتمند بیدار شد، وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و دوباره خوابید. باز در خواب همان ندا را شنید، تا اینکه در مرتبه سوم برخاست و هزار دینار با خود برداشت و سوار شتر شد. آنگاه مهار شتر را رها کرد و گفت: «آن کس که در خواب به من امر کرد که از خانه خارج شوم، خودش مرا به مرد محتاج خواهد رسانید. شتر کوچه های شهر را یکی پس از دیگری پیمود و در برابر مسجدی توقف کرد. تاجر پیاده شد و به طرف مسجد رفت. ناگاه از در بین مسجد، صدای گریه و زاری شنید. داخل مسجد شد، نزد تاجر ورشکسته رفت و گفت: ای بنده خدا، سر بردار، زیرا دعایت مستجاب شد. آنگاه هزار دینار پول را به او داد و گفت: «با این قرض هایت را بپرداز و مخارج زن و بچه هایت را تأمین کن و هر گاه این پول تمام شد و باز محتاج شدی، اسم من فلان، محل کارم فلان جا و خانه ام در فلان محله است. به من مراجعه کن تا دو باره به توپول بدهم. تاجر ورشکسته گفت: «این پول را از تو می پذیرم، زیرا می دانم عطا و بخشش پرودگارم می باشد. ولی اگر دو باره محتاج شدم، نزد تو نمی آیم. بازرگان پرسید: «پس به چه کسی مراجعه می کنی ؟ تاجر ورشکسته پاسخ داد: «به همان کسی که امشب به او عرض حاجت کردم و او ترا فرستاد تا کارم را درست کنی. بازهم اگر محتاج شوم، از او کمک می خواهم که بخشنده ترین بخشندگان است و هیچگاه بندگان خود را از یاد نمی برد. اگر محتاج شوم بازهم به خدایم که به من نزدیک است و دعایم را مستجاب می کند، روی می آورم و از او می خواهم که تویا امثال ترا بفرستد و کارم را اصلاح نماید. 📕قلب سلیم- جلد اول صفحه 368 🆔 @hal_khosh