eitaa logo
کانال حمید کثیری
179.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
552 ویدیو
9 فایل
دغدغه خانواده و #تربیت داریم ... موسس استارتاپ TarbiApp ➡️ Tarbiapp.com ⬅️ اینجا #مدرسه_والدین هست، جایی که قراره اول خودمون رو تربیت کنیم ✋ راه ارتباطی (اگر نرسیدم پاسخ بدم، عذر میخوام) @hamid_kasiri
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب می‌خوام بعدی رو بگم که متأسفانه تو کشور ما روزبه‌روز داره فراگیرتر میشه! امروز پدر و مادرها به دلایل مختلف نمی‌گذارن آب تو دل بچه‌هاشون تکون بخوره! بعضیا چون خودشون بچگی سختی داشتن فکر می‌کنن اینجوری بهتره، بعضیا چون خودشون همین‌جوری و توی پر قو بزرگ شدن، مدل دیگه‌ای رو بلد نیستند و فکر می‌کنن اینجوری بهتره! بعضیا فکر می‌کنن باید همه چی برای بچه‌شون بخرن تا چشم بقیه رو در بیارن! بقیه هم که اکثریت جامعه هستن فکر می‌کنن چون بقیه دارن این کارو میکنن پس لابد درسته! یعنی اگه ما نکنیم بچه‌مون سرخورده میشه و از هم‌کلاسی‌هاش عقب می‌افته. برای همینم توی مسابقه‌ای می‌افتن که ته نداره ☹️ تا حالا به این فکر کردید که مثلا داشتن اِسکوتر، دوچرخه، سه‌چرخه، ماشین برقی، هلی‌کوپتر کنترلی، اسباب‌بازی‌های لاکچری، وسایل اتاق ، تخت پرقویی!، لباس‌های مارک و اونجوری، تبلت، موبایل، پی‌اِس‌فور، ایکس‌باکس و ... چه کمکی به بچه می‌تونه بکنه؟ یعنی داشتن همه یا اکثر این‌ها چه محسناتی داره و اگه نباشن بچه‌مون چه آسیبی می‌بینه؟! اینجا برعکس نظم اکثر مشکل ما با مادرهاست! یعنی طاقت ندارن آب تو دل بچه از چپ به راست بیاد! حتی مورد داشتیم مثلا تو راه داشتن می‌رفتن، بچه شش، هفت ساله گفته تشنمه! بابا گفته صبر کن ده دقیقه دیگه خونه‌ایم. بعد مامان شروع کرده! مَرد، خب وایسا از سوپرمارکت بخر! مگه تو شمری؟ مگه اینجا کربلاست؟ مگه ... یعنی حاضر نبوده بچه پنج دقیقه تشنگی رو تحمل کنه. بچه‌های امروز کاملا حاضری‌خور بار اومدن. یعنی یه بار تو صف نون دیده نشدن! تا سر کوچه نرفتن یه تن ماهی بخرن! یه بار نشده دمای اتاق‌شون نیم درجه گرم یا سرد بشه! خب از این بچه‌ها قراره چی بیاد بیرون؟! 🤔 این بچه به احتمال خیلی زیاد نه به لحاظ فردی انسان موفقی میشه و نه گرهی از گره‌های مملکتش می‌تونه باز کنه! خب پس چه اصراریه بچه‌ها رو بزرگ کنیم؟ کی گفته بچه هر چی می‌خواد باید داشته باشه؟ کی گفته باید همون موقع براش مهیا بشه؟ کی گفته بچه‌ها تشخیص‌شون همیشه درسته که بالاخونه رو کلاً سپردیم به اون‌ها، ... من که معدود آدم‌های موفقی رو می‌شناسم که از اول توی خانواده به دنیا اومده باشن! البته شاید تعریف‌مون از موفقیت با هم فرق بکنه اما باور کنیم که و انسان‌سازه. هیچ کسی بدون سختی رشد نمیکنه، هیچ کس! لااقل تاریخ اینجوری نشون داده حالا از فردا شروع نکنید به بچه‌ها سختی دادن، اما قرار هم نیست مرفه بزرگ‌شون کنیم! ادامه داره ... @hamidkasiri_ir
🔴 هیئت = خشونت علیه کودکان برخی‌ها! میگن که بچه‌ها رو عزاداری نبرید چون؛ ۱. حضور در این مراسمات علیه کودکه ۲. مفاهیمی که توی عزاداری‌ها طرح میشه یا کارهایی که توی هیئت میشه خارج از توان و درک کودکه ۳. کودک خیال می‌کنه این وضعیت پایداره و توی ترس و کابوس می‌مونه بعد همون برخی‌ها میگن که این آشنا کردن کودک با نیست! و برای رعایت نباید در این مراسمات شرکت کرد! معمولاً هم برای القای پیام از تصاویر که اکثراً مال دوطفلان حضرت مسلم هست، استفاده می‌کنن و اینجوری مخاطب رو با خودشون همراه می‌کنن! اما بعد؛ ببینید این حرفا و بسیاری از حرفای دیگه ظاهرِ کاملاً شیک و اتوکشیده‌ای داره. ظاهراً از روی دغدغه‌مندی طرح میشه و عین خیلی از حرفای دیگه مخلوطی از حق و باطله. پس گیر کجاست؟! ببینید؛ ما هم موافقیم که خیلی از عزاداری‌ها مناسب کودک نیست. فرضاً جایی که قمه زده میشه - جدای از بررسی اصل موضوع! - اصلاً مناسب کودک نیست یا جایی که جلوی چشم همه دارن گاو یا گوسفند سر می‌برن یا جایی که صدا به قدری زیاده که آدم بزرگ‌هام اذیت میشن چه برسه به بچه‌ها یا ... در واقع ما هم معتقدیم باید از فضایی برای استفاده کنیم که تصویر خوب، مثبت و قابل فهم برای کودک ایجاد کنه و نه اضطراب و پریشانی. برای همین هم دو مطلب قبلی نوشته شد. ضمن اینکه ما با هم مخالفیم و میگیم نباید ذهن کودک رو بیش از حد درگیر مفاهیم انتزاعیِ دین کرد و خیلی از جاها جلوی رشد و فعالیتش رو به اسم اینکه خدا یا پیغمبر دوست نداره، بگیریم! اما یه سوال؛ به گفته‌ی غالب روان‌شناسان، کودکی خیلی مهمه و بخش اعظم شخصیت در شش سال اول شکل می‌گیره. روان‌شناسان معتقدن که هر بازی و خاطره‌ای توی شکل‌گیری شخصیت موثره. اصلاً هر گرایش و تمایلی که در کودکی ایجاد بشه تا پایان عمر همراه‌مون می‌مونه و ریشه بسیاری از ما به دوران کودکی برمی‌گرده. یعنی اگه توی بچگی یه بار یکی شما رو هُل بده تو استخر و حس غرق شدن داشته باشید، تا آخر عمر میونه خوبی با آب ندارید یا برعکس اگه یه بار تو بچگی تجربه خوبی از اسب‌سواری داشته باشید، تا آخر عمر؛ اسب که می‌بینید دلتون میره 🤗 حالا سوال اینه که اگه همه چی توی شش سال اول پرونده‌اش بسته میشه، برنامه‌تون برای تربیت دینی چیه؟! آیا گرایشات مذهبی توی تربیت مهم نیستند؟ چطوره که فرضاً اینقدر مهمه و در موردش این همه صحبت می‌کنیم، اما این مهم نیست؟! من فهمم اینه که هیچ کس در عالم به اندازه أباعبدالله به گردن بشریت حق نداره، اینم مرد و زن و مسلمون و غیرمسلمون نداره. حالا آیا در حق کودک اجحاف نمی‌کنیم اگر حب حسین (ع) رو در دلش ایجاد نکنیم؟! آیا زیر پا گذاشته نمیشه؟! اینجا نباید کسی صداش دربیاد؟! دو گروه هم هستن که این حقِ بچه رو پایمال می‌کنن، یک گروه که با فشردگی‌های دینی، با دادن اطلاعات اضافی و زودهنگام، با در معرض محرک‌های خشن قرار دادن کودک، غم رو به اون هبه می‌کنن!! و یک گروه هم که میگن الآن زوده، بگذار به وقتش می‌فهمه که معمولا این وقت، هیچ موقع زمانش نمی‌رسه و ... 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
دقیقا دو سال قبل بود که به یه مدرسه توی غربی‌ترین نقطه تهران دعوت شدم تا در مورد در دوره کودکی برای والدین صحبت کنم. حدود سی ساعت برای این سخنرانی یک ساعته وقت گذاشتم و بیشتر از ده صفحه‌ی A4 یادداشت‌برداری کردم، تقریبا تمام متن جلسه رو نوشته بودم. یه متن جوندار و منسجم ... وقتی رسیدم به مدرسه، اول دعوتم کردند به اتاق مدیر و کلی برام از اهمیت مدرسه‌شون صحبت کردند و کلی دیگه هم منت سر من گذاشتند که شما رو به پیشنهاد یکی از دوستان‌مون دعوت کردیم وگرنه اینجا فقط افراد معروف میان و ... رفتم توی سالن. دست کردم توی کیفم تا ورق‌هام رو در بیارم بگذارم روی میز که دیدم چیزی توی کیفم نیست! ورق‌ها رو جا گذاشته بودم ... شاید باورش سخت باشه، اما اون جلسه یکی از بهترین جلساتی شد که تا حالا رفتم و البته ظاهراً بهترین جلسه‌ی اون مدرسه هم شده بود!! بیش از دو ساعت طول کشید، اما کسی تکون نمی‌خورد ... گذشت تا دیروز که توی خونه با پسر بزرگه تنها بودم. بازم داشتم در مورد انتقال ارزش‌ها می‌خوندم. یه کتاب خوب و جوندار. کلی روش نو و البته یک بینش متفاوت ... غرق کتاب بودم و پسر بزرگه هم داشت با آجره‌هاش؛ طویله می‌ساخت!! هر چند دقیقه یه بار میومد می‌گفت بیا باهام بازی کن و من می‌گفتم یه ذره دیگه بخونم بعد! این رفت و برگشت ادامه داشت تا اینکه اومد مدادم رو از دستم قاپید و در رفت. گفتم: مداد رو کجا می‌بری؟! گفت: مال خودمه! گفتم: من نیاز دارم بابا، میشه بیاریش؟! مقتدرانه گفت: نه!!! گفتم: خُب، بیا بازی کنیم 😏😊 اومد! بدون مداد ... یه ربع قلقلک و کشتی و فوتبال. حسابی خوش گذشت ... بعد یه ربع رفت مداد رو آورد. گفت: فعلاً نیاز ندارم ... نمی‌دونم چرا چشمام دیگه رو کتاب نمی‌دوید! دیگه دنبال روش جدید و یادگیری نو نبودم ... یه بازی، یه هیجان مشترک و یه شور و خنده‌ی پدر و پسری؛ سیم ارتباط ما رو وصل کرده بود. فکرم درگیر شد و هنوزم درگیره. گاهی کارها خیلی ساده‌تر از اونی هست که فکر می‌کنیم. انتقال ارزش‌ها با ممکنه. به هر شخصی، در هر سنی! بازی؛ زبان مشترک نسل‌هاست. بازی؛ اونم از تَهِ تَهِ دل، نتایجی داره که باور نکردنیه ... این روزا دیرتر میام خونه؛ اما همون یک ساعتی که قبل از خواب بچه‌ها خونه‌م، دنیای اونا و من رنگ دیگه‌ای میشه. بی‌خیالِ ، بی‌خیالِ ، بی‌خیالِ ، بی‌خیالِ ، بی‌خیالِ ، بی‌خیالِ ... ولش کن، بی‌خیال ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 چند خط به بهانه رفتن لوکادیا! (مهم است! کامل بخوانید ...) چند روز قبل مهاجم خارجی پرسپولیس، دو روز قبل از مهم‌ترین بازیِ سالِ تیمش، به بهانه دیدار خانواده‌اش از ایران رفت و برنگشت. بعد هم گفت که اتفاقات دو ماه گذشته در ایران را درک نمی‌کرده. حتی نمی‌توانسته به واتزاپ، تلگرام، اینستاگرام و توییتر وصل شود! و با خانواده‌اش ارتباط برقرار کند، این وضعیت بسیار برایش آزاردهنده بوده و ... بعد هم قراردادش را یک طرفه فسخ کرد و دیگر برنگشت! (کاری به ابعاد مدیریتی موضوع ندارم، میخواهم حرف دیگری بزنم، پس تا انتها بخوانید!) 🔻یک تجربه | سال ۱۳۹۸ اواخر سال ۱۳۹۸ بود که یه تجهیزات پزشکی داشتیم و من داشتم تیم رو تکمیل می‌کردم. تصمیم گرفتیم یه مدیر مارکتینگ استخدام کنیم و البته فردی به تیم اضافه بشه که حرفه‌ای باشه. یعنی کسی که رنج حقوقیش با بقیه تیم خیلی فرق داشت. (دو تا سه برابر بقیه بود) حدود ۱۵۰ رزومه به دستم رسید، با ۱۰ نفر قرارِ مصاحبه‌ی اول گذاشتم و ۲ نفر رو برای مصاحبه دوم دعوت کردم. از یکی خیلی خوشم اومد، اسمش مِهدی بود، آدم جسوری که حرفه‌ای به نظر می‌رسید اما شاید یه مقدار به لحاظ فرهنگی به هم نمی‌خوردیم. مثلاً همون روزِ مصاحبه‌ی اول گفت من سیگاری هستم و روزی ۲ بار، پنج دقیقه میرم بیرون دفتر سیگار میکشم و برمی‌گردم. منم مخالفتی نکردم و ... یک هفته اول همه چیز خوب پیش رفت، انسجام و پیشرفت خوبی هم توی تیم ایجاد کرد اما کم‌کم اختلافات فرهنگی‌مون براش آزاردهنده شد. چند بار باهام صحبت کرد، با همه چیز کنار اومده بود! ولی یک چیز واقعاً روی مخش بود! شاید باورتون نشه!! 👈 ما توی سرویسِ بهداشتی، دمپایی داشتیم و به خاطر مسائل بهداشتی و نجسی و پاکی با کفش وارد سرویس نمی‌شدیم و این مِهدی رو خیلی اذیت می‌کرد!! می‌گفت هیچ جا این رو ندیدم و ... 🔻حالا چی می‌خوام بگم؟! گاهی اوقات، مشکلات افراد بسیار کوچک هست و صرفاً با اون‌ها، می‌تونیم برطرف‌شون کنیم یا اون‌ فرد رو توجیه کنیم و ... بسیاری از توی کشور ما از جنس همون دمپایی توالت مِهدی یا اینترنت لوکادیاست!! مثلاً ما هنوز که هنوزه توی خیلی از ادارات کارهامون قائم به شخص هست و اگر اون فرد یک هفته بره مرخصی، پرونده‌ی شما رو هواست تا اون برگرده! این رو هم تا هر روز به اون اداره مراجعه نکنی نمی‌تونی متوجه بشی! حالا فرض کن این اداره هم اون سر شهر یا اصلاً یه شهر دیگه باشه! یا بعضاً پیش میاد که با قطع اینترنت مداوم توی بانک‌ها یا ادارات، کل کارها متوقف میشه. مثلاً توی داروخانه طرف میخواد تأییدیه اینترنتی دارو بگیره ولی خودش و مریضش باید صبر کنن تا شبکه وصل بشه! (اصل این کارها یه تسهیل بزرگ و نقطه قوت هست ولی چون درست اجرا نمیشه نارضایتی زیادی ایجاد می‌کنه) یا مثلاً هر چند سال یک بار همه اسناد شناسایی خودمون، خونه‌هامون، وسایل نقلیه‌مون و ... تغییر می‌کنه و کلی هم روی اون‌ها رپرتاژ میریم که چنان است و چنین است، پولش رو هم از مردم می‌گیریم اما چند سال بعد باید همونا رو هم عوض کنیم چون چنین و چنان نیست! 👈 شاید شرایط اقتصادی کشور یک شبه درست نشه اما همه اداراتی که مستقیماً با مردم سر و کار دارند، قابل اصلاح و تکمیل هست. باور کنیم این‌ها هم مردم رو آزار میده، هر چند که مثل مشکل دمپایی توالت مِهدی یا اینترنت لوکادیا به چشم‌مون نیاد! بعضاً مشکلات مردم خیلی ساده است اما با همون‌ها عجین شده. باید زندگی کردن رو ساده‌تر کنیم، به قدر توان ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
یک مشکل بزرگ در جامعه‌ی ما، نشناختن است. در کمتر جلسه‌ای می‌بینی که مسئله و مشکل درست فهم شده! اما با تعجبِ تمام می‌بینی که همه در حال نظریه‌پردازی! برای راه‌حل‌ها هستند ... عمدتاً هم آن‌قدر موضوعات را ساده و بدیهی می‌بینیم که حد ندارد! و طبیعی است وقتی موضوع از نظر ما ابهام ندارد، پاسخ‌های آن هم مشخص و یک خطی است. کافی است به گعده‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، تربیتی و ... نگاه کنیم تا ببینیم چقدر کسانی که در آن جلسه حضور دارند، متوجه مشکل هستند؟ چقدر در چارچوب آن مسئله صحبت می‌کنند؟ و بعضاً چقدر راه‌حل‌هایشان قد کوتاه است؟ جملات ، عمدتاً محصول همین جلسات است ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4