#شهید_محسن_حججی
#قسمت_نهم
قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم. برگشت.
بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"
رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."
افتاد و پای #پدر و #مادر ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه #گریه میکردند.😭
همه #بیقرار بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش. یاد غم ها و مصیبت هاش.😭اینجور آروم میشید. خداحافظ."
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
رفتیم #ترمینال برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود.
تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد.
پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت.
نگاهمان کرد و گفت: "جوانان #بنی_هاشم، #علی_اکبرتون داره می ره! "
همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭
🍃💕💕💕💕💕💕💕🍃
هر روز محسن با #موتور می رفت به آن شش #پایگاه سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد.😇
چون توی #سفرقبل، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند. به چشم یک #فرمانده نگاهش میکردند.
بچه های #عراقی و #افغانستانی به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند.😍💙
یک #جابر میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت.
خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد.
او را پیش خودشان نگه می داشتند.
میگفتند: "جابر هم #عزیزدل ماست و هم توی این بیابان ،#قوت_قلب ماست."😍😇
✱✿✱✿✱✿✱✿✱
یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم #اسیر بشیم، بعدش #شهید بشیم."
نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای #مومن مثل بوییدن یک #دسته_گل خوشبو است."
خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام."
بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. #راحت و #آرام!"😉
✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿
#عکس شهدای #مدافع_حرم نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم. 🤗
بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های #حیدریون که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با #عربی دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه."
بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. میگفتند:"این دارد چه می گوید؟"😳
#ادامهدارد...
در مدتی که در حلب بود،زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود.
اگر نمیتوانست کلمهای را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل میفهماند که چه میخواهد بگوید.
یکروز به تعدادی از رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد.وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند!
به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁😂
به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمهای به کار برده بود که معنیاش میشد دراز بکشید!
به روی خودش نیاورد. گفت:«میخواستم ببینم بیدارید یا نه!»
بعد از کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد،
آنقدر خندید و خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد.😂😂
شهید حسین جوینده
راوی همرزم شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کار تبلیغاتی برو بچ نصر تی وی حسابی رژیم صهیونیستی را عصبانی و ناراحت کرده تا جایی که به آن اعتراض کرده..😅👌
*بی نشان*
@OfficialTwitTelegram
#آیت_الله_قاضی
اين چهار اصل در زندگي خيلي مهم هستند:
🌹صادق باش هنگامي که فقيری
🌸ساده باش وقتي که ثروتمندی
🌷مودب باش وقتي که قدرتمندی
🌺و سکوت کن هنگامی که عصبانی هستي.
الماس از تراش؛
و انسان از تلاش میدرخشد...
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی
http://eitaa.com/asatid_enghelabi
http://Sapp.ir/asatid_enghelabi
┗━✨🕊✨🕊✨┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دستگیری صباح السلمان سرکرده حرامیان داعشی از زیر زمینی در عراق توسط نیروهای حشد الشعبی.
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی
http://eitaa.com/asatid_enghelabi
http://Sapp.ir/asatid_enghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 لحظاتی از قرائت دعای کمیل توسط سپهبد قاسم سلیمانی در جوار گلزار شهدای کرمان
🌷شب جمعه است سیدالشهدا مقاومت حاج قاسم سلیمانی و شهدای اسلام را با صلوات یاد کنیم
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی
http://eitaa.com/asatid_enghelabi
http://Sapp.ir/asatid_enghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅═༅🍃🌹🍃༅═┅─
🔖#درسهای کرونا
📖#سختی خانه داری
☄پدری که ،مادری را تجربه کرد
✍پس از مثبت شدن تست کرونای همسرم و شروع قرنطینه خانگیاش، کارهای خانه و نگهداری از محمد؛ پسر سه سالهمان با من بود. تجربهای یک ماهه و عجیب، مثل سفر به دنیایی ناآشنا!
برای منی که هر روز دیروقت از محل کار به خانه میآمدم و مدت کوتاهی با پسرم سروکله میزدم، وقت گذاشتنِ تماموقت برای یک کودک که نیازهای مختلفی دارد آسان نبود. آن هم در کنار خانهداریِ تمام وقت که خب، پیش از این کمتر در جزییات آن دخیل بودم. و در تمام این مدت، بیاغراق هر روز شرمندهتر شدم و به خودم بدوبیراه گفتم! بابت همه ایامی که «مشارکت عادلانهای» در این امور نداشتم و عمدهی این کار طاقت فرسا روی دوش همسرم بوده. چی فکر میکردم با خودم؟!
من البته چه در دوره مجردی و چه بعد از ازدواج همیشه در کارهای خانه مشارکت داشتم. لااقل تا قبل از این تجربه، اینطور فکر میکردم!
در مدت قرنطینه همسرم، پسرمان علاوه بر بازیهای معمولِ بین من و خودش، انتظار کارهایی را داشت که مادرش برای او انجام میداد. یعنی مجموعه کارهایی برای سرگرم کردن، بازی و تغذیهاش. کارهایی که انجام دادنشان به خودی خود، مشکلی نداشت.
مشکل اینجا بود که نمیفهمیدم چطور میتوانم همزمان با «کارهای خانه» به اندازه کافی برای «محمد» و البته «خودم» وقت بگذارم؟! چون کارهای خانه که رسما تمامی نداشت! نسبت زندگی و خانهداری نسبت آدمیزاد است و نفس کشیدن. میشود یک روز نفس نکشید؟ طبعا نه! آشپزی، شستوشوی همیشگی ظروف/لباسها و جمع و جور کردن بیتوقف منزل به واسطه قدرت تخریبگریِ بمب متحرکی به نام محمد و دیگر امور خانه، واقعا وقت کمی برایم باقی میگذاشت.
با این حال برای زنها این یک کار تمام وقت و بدون مرخصی است، تا پایان عمر!
حکایت غمانگیز و شرمآوری است! میگویم غمانگیز و شرمآور چون عمر زنها و مادرهای زیادی تمام شده بدون اینکه بتوانند یک موضوع بدیهی را به خانواده و فرزندانشان تفهیم کنند؛ اینکه من را و این کوهِ کارهای پیش رویم را ببینید! [همه اینها را بگذارید کنار شاغل بودن برخی خانمها، از جمله همسرم که اساسا بحث دیگری است!]
این نوشته را بگذارید به حساب یک اعتراف!
از طرف مَردی که پیش از این تصور میکرد نقش مهمی در کارهای خانه دارد و حالا میداند تصوراتاش نسبتی با واقعیت نداشته و چقدر تباه بوده!
نهایتا اینکه یک چیزی شبیه به همینها را حتما توی وصیتنامهام برای محمد هم مینویسم و احتمالا اینجوری تمامش کنم: «پسرم! دنیا با برقراری عدالت حتما جای قشنگتری است، منتها بیا از خانه خودمان شروع کنیم!
─┅═༅🍃🌺🍃༅═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 قابل توجه روشنفکرنماهایی که فکرمیکنند با تمسخر احکام اسلام باکلاس ترند
🔺 حتی نماینده مسیحی مجلس کانادا هم #روزه_داری میکند و میگوید که عاشق احکام اسلام است
@Forqancybery
حلیمه یعقوب ، زنی فقیر که کشورش را سرشار از ثروت کرد
ایشون « حلیمه یعقوب » هستند، جوانترین عضو یک خانواده 7 نفره از نژاد مالایی در سنگاپور که پدرش را در 8 سالگی از دست داده و پس از 10 سالگی به همراه مادرش که صاحب یک غرفه مواد غذایی بود کارهای خدماتی همچون شستن، تمیز کردن، پاک کردن میزها و ارائه خدمات به مشتریان را انجام میداده ، اما اکنون رییس جمهور سنگاپور است 👏
در زمان رییس جمهوری این خانوم ، درآمد سنگاپور به 2 تریلیون دلار افزایش یافت، گذرنامه سنگاپور قویترین گذرنامه در دنیا شد، بیکاری را به 1 درصد رساند، تمام مالیات ها را از محصولات سنگاپور حذف کرد، سنگاپور را به هشتمین کشور امن جهان تبدیل کرد!
هم زنه
هم مسلمان
هم محجبه
مشکل از دین و جنسیت نیست
مشکل از دین مداران فاسده
Join 🔜 @secretcam 🏃♀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مستندی درمورد فواید #روزه_داری 👆👆
⭕️پخش شده از BBC
🔺قابل توجه کسانی که روزه را به سخره میگیرند
👈البته این مستند، فقط جنبه مادی روزه رانشان میدهد نه جنبه معنوی واجتماعی آن
@ForqanCybery
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توانستیم
باز شعار ما میتوانیم اثبات شد و بینی آنها که میگفتن نمیتوانیم به خاک مالیده شد ...زمانی وارد میکردیم حالا صادر میکنیم
از تهدید کرونا ، فرصتی ساختیم ؛ فرصتی که در سایه همدلی و وحدت زمینه ساز جهش تولید شد
@AntiBBC
🌺🍃
@ShahidMohammadHasanGhasemi
#آیت_الله_فاطمی_نیا
علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه از استادشان آیه الحق سید العلماء الربانیین آیه الله العظمی حاج سیدعلی قاضی رضوان الله تعالی علیه نقل نمودند که ایشان فرموده اند
تمام فیض ها از مسیر حضرت اباعبدالله علیه السلام به عالم می رسد؛ و پیشکار ایشان هم، حضرت اباالفضل العباس هستند!
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی
http://eitaa.com/asatid_enghelabi
http://Sapp.ir/asatid_enghelabi
┗━✨🕊✨🕊✨┛
آیت الله شاه آبادی ره:
ببین برای این دو روزه که می دانی ثباتی در آن نیست چه کوشش ها و تقلاهایی می کنی،
برای آنجا که به حکم فطرت هستی و #زندگی_ابدی است چه کوشش کرده و تهیه دیده ای؟
رشحات المعارف، ص ۴۸
🔻تذكرة الاولياء @tezkar
💥 گاهی انسان میبیند در شب اول، #ابوحمزه نخوانده ؛ در شب دوم نخوانده ؛ شب دهم هم نخوانده ؛ شب بیست و پنجم هم نخوانده ! پس کِی میخواهد از ماه رمضان بهرهمند شود؟!
«فضایل ماه رمضان بدون مراقبه ، درک نمیشود . درک فضیلتهای این ماه ، #محاسبه و #مراقبه میخواهد و اگر کسی میخواهد در ماه رمضان ۱۰ ختم قرآن داشته باشد ، باید مراقبه کند.
من نمیگویم همهْ این کار را بکنند؛ ولی امام (ره) که یک کشور را اداره میکردند در ماه رمضان ملاقاتهایشان _ الا برای کارهای ضروری_ تعطیل بود. بیرون ماه رمضان گاهی روزی ۱۸ ساعت مسائل حکومتی را تدبیر میکردند ولی ماه رمضان ، #تعطیل بود.
گاهی آدم میببیند #سحر شد ، هیچ کاری نکرده. در شب اول، #ابوحمزه نخوانده . در شب دوم هم نخوانده. شب دهم نخوانده!... شب بیست و پنجم هم نخوانده. خُب، پس کی میخواهد از ماه رمضان برخوردار شود؟!»
#استاد_میرباقری
☑️ @mirbaqeri_ir
🛑پیشرفت جوانان در معنویت علیرغم فتنههای گمراه کننده در فضای مجازی
امام خامنه ای:
اینهمه جوانِ خوب در کشور هست؛ شما ببینید الان در فضای مجازی چه خبر است! چقدر «مُضِلّاتُ الفِتَن»(۱) در این فضای مجازی و در ماهوارهها و در این تشکیلات وجود دارد و جوان در معرض همهی اینها است، درعینحال شما ببینید راهپیمایی اربعین چهجوری است، اعتکاف چهجوری است، نمازجماعتهای دانشگاهها چهجوری است. اینها خیلی مهم است؛ چرا ما اینها را نباید ببینیم؟ اینها نشاندهندهی این است که حتّی معنویّت که سختترین [بخش] است -آن بخش معنویِ فرهنگ- دارد پیشرفت میکند. جلسات ماه رمضان را شما ملاحظه کنید؛ بنده بخصوص در ماه رمضانها و همچنین محرّم و صفر از این معنا استفسار میکنم و از کسانی سؤال میکنم که بروند تحقیق کنند، کار کنند و ببینند نسبتِ جلساتِ امسالِ ماه رمضان به سال گذشته چیست؛ میروند گزارش میآورند؛ انسان واقعاً حیرت میکند از این پیشرفت، از این حرکتِ رو به جلو. اینها را ما چرا نباید ملاحظه کنیم، چرا نباید ببینیم؟ اینها دیده بشود، تحلیل بشود و گفته بشود؛ اینهایی که بلندگوهای پُرمخاطب در اختیار دارند، اینها را بایستی بیان کنند و بگویند.۱۳۹۷/۰۶/۱۵
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری
📣📣📣
از قافله خیر جانمانید
🌷هوالقادر المتعال🌷
چه شوری در جهان برپاست...
فاطمه ی جوان «مادر» میشود، حضرت حیدر، پدر میشود و خاتم الانبیا، لبخندی شیرین از جریان «کوثر» برلبان مبارکشان مینشیند.
و ما این شور و شادی را با نیازمندان آبرومند تقسیم میکنیم؛ زمین و زمان بدانند شیعیان امروز از شادی اهل بیت شادند.
به همت مؤمنین در فاصله نیمه شعبان تا امروز
دو گوسفند دز زاهدان،
دو گوسفند در قم،
یک گوسفند در اقلید فارس،
و یک گوسفند در جنوب بوشهر ذبح و توزیع شد.
ذبح بعدی به نیت تعجیل در فرج و سلامتی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روز میلاد امام حسن مجتبی(علیه السلام)،
ذبح بعد در آستانه ی شب ۲۱ ماه مبارک(درک شب های قدر را از خدا طلب کنیم با مشارکت در این حرکت خداپسندانه)
و ذبح بعد قبل از عید سعید فطر است(به شکرانه ی مهمان شدن سر سفره الهی)
البته،
اگر دستمان را بگیرید.
از برکات ذبح قربانی خصوصا در دفع بلا بینصیب نمانید، ولو با سهمی اندک.
وقتی معامله با خداست از کمی بضاعتمان نباید خجل شویم.
شماره کارت
۶۰۳۷-۹۹۷۵-۳۷۰۹-۳۴۴۶
(مهدی آقاطهرانی/ مخصوص قربانی/ نیاز به پیامک واریز نیست)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
📝 هشدارهای ماه گذشته استاد #رائفی_پور درباره زلزله تهران
🔺آقایان مسئله انتقال پایتخت را جدی بگیرید ...
🌐 دانلود با کیفیت های مخلتف 👇
masaf.ir/RaefipourClips/post/36214
✅ تنها کانال رسمی استاد رائفی پور و جنبش مصاف
@masaf
🔊 #اطلاع_رسانی | جشن بزرگ کریمانه
💠 ویژه برنامه ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
◽️اهتزاز پرچم امام حسن مجتبی علیه السلام
بر گنبد کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و اعتاب و بقاع متبرکه
🔺 جمعه 19 اردیبهشت ماه، ساعت 18
◽️ قرائت زیارتنامه امام حسن مجتبی علیه السلام
از حرم مطهر امام رضا علیه السلام و حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🔺 جمعه 19 اردیبهشت ماه، ساعت 20:55
پخش زنده از شبکههای سیما
🔷🔸💠🔸🔷
@astanqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولودی بسیار زیبای حاج محمود کریمی به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی(ع)
@Afsaran_ir
خاطره ای شنیدنی از حضور مقام معظم رهبری در منزل یک خلبان شهید ارمنی در تهران
🍃صبح روز کریسمس (عید پاک ارامنه) آقا فرمود: اگر خانه چند ارمنی و آشوری برویم، خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم؛ سری به کلیساهایشان زدیم که آنها هم از ما بیخبرتر بودند! رفتیم بنیاد شهید؛ دیدیم خیلی اطلاعات ندارند! کمی اطلاعات خانواده شهدا را از بنیاد شهید، مقداری از کلیساها و یک سری هم توی محلهها پیدا کردیم و با این دیدگاه، رفتیم. صبح رفتیم در محله مجیدیه شمالی گشتیم و دو سه خانواده شهید ارمنی پیدا کردیم. در خانهها را زدیم و با آنها صحبت کردیم. توی خانواده مسلمانها که ما میرویم، سلام میکنیم و میگوییم: از هیئت آمدیم؛ از بسیج؛ پایگاه ابوذر و بالاخره یک چیزی میگوییم و کارتی نشان میدهیم... اما به ارمنیها بگوییم: از بسیج آمدیم که... بگوییم از دادستانی آمدیم که باید در بروند؛ بالاخره کارت صدا و سیما نشان دادیم و گفتیم: از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. امشب که شب کریسمس شماست، میخواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم.
برای نماز مغرب و عشا، با یک تیم حفاظتی، وارد مجیدیه شدیم. گفتیم: اسکورت که حرکت کرد، به ما ابلاغ میکنند. اسکورت هم به هوای این که ما در منطقه هستیم، زیاد با بیسیم صحبت نکنند که مسیر لو نرود. یکی از افراد آن مرکز با بیسیم مرا صدا کرد و گفت: شخصیت، سر پل سیدخندان است! سر پل سیدخندان تا مجیدیه، کمتر از سه چهار دقیقه راه است. من سریع از ماشین پیاده شدم و درِ خانه شهید ارمنی را زدم. خانمی در را باز کرد. ما با یاالله یاالله خواستیم وارد شویم، دیدیم نمیفهمد؛ بالاخره وارد شدیم؛ چون باید کاری میکردیم، گفتیم: نودال و اَمپِکس (و چیزهایی که شنیده بودیم کارگردانها میگویند)، بروند تو! یک ذره که نزدیک شد، دوباره بیسیم اعلام کرد که ما سر مجیدیه هستیم. من هم با فاصله کمی که بود، به این خانم میخواستم بفهمانم که اینجوری جلوی آقا نیاید؛ گفتم: ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف میشوند منزل شما! گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد و بعد گفت: گفتید کی؟ من اسم حضرت آقا را گفتم؛ نمیدانم داستان بازرگان و طوطی را شنیدهاید؟ تا اسم آقا را گفتم، افتاد وسط زمین و غش کرد! داد بیداد کردیم که دو تا دختر از پله آمدند پایین. یاالله یاالله گفتیم و بهشان گفتیم که مادرتان را فعلاً بلند کنید و ببرید. مادر را بردند توی آشپزخانه.
دخترها گفتند: چه شد؟ گفتم: ببخشید! ما همان صداوسیمای صبح هستیم که آمده بودیم؛ ولی الآن فهیمدیم که مقام معظم رهبری میآیند منزلتان و وقتی به مادرتان گفتیم، غش کرد. اینها شروع کردند مادر خودشان را هشیار کنند که بیسیم اعلام کرد: آقا پشت در است! من دویدم در خانه را باز کردم. آقا از ماشین پیاده شد تا وارد خانه بشود و بعد آمد توی در خانه نگاه کرد و گفت: سلام علیکم. گفتم: بفرمایید! گفت شما؟ نه اینکه آقا ما را نمیشناخت، بلکه یعنی تو چه کارهای؟ گفتیم: صاحبخانه غش کرده! گفت: کس دیگری نیست؟ گفتیم: آقا شما بفرمایید داخل. گفت: من بدون اذن صاحبخانه داخل نمیآیم!
ضدحفاظتترین شکل ممکن، این است که مقام معظم رهبری توی خیابان اصلی توی چهار راه، با لباس روحانیت، با آن عظمت رهبری خودشان بایستند و همه مردم هم ایشان را ببینند و ایشان بدون اذن، وارد خانه کسی نشود! من دویدم رفتم توی آشپزخانه و به یکی از این دخترها گفتم: آقا دم در است؛ بیایید تعارف کنید بیاید داخل! لباس مناسبی تنشان نبود. گفتند: پس ما لباسمان را عوض کنیم. به آقا گفتیم: رفتهاند لباس مناسب بپوشند؛ شما بفرمایید داخل. گفت: نه، میایستم تا بیایند! چند دقیقهای دم در ایستاد و ما هم سعی کردیم بچههایی را که قد بلندی دارند، بیاوریم و مثل نردبان، دور وی قرار دهیم تا پیدا نباشند. راه دیگری نداشتیم. چند دقیقه معطل شدیم. آنها چون دانشجو بودند، لباس دانشجویی مناسب داشتند و بعد یکی از دخترها دوید و آقا را دعوت کرد و آقا رفت داخل اتاق.
آقا مرا صدا کرد و گفت: اینها پدر ندارند؟ گفتم: نمیدانم. گفت بزرگتر ندارند؟ رفتیم آن اتاق پشتی و گفتم: ببخشید! پدرتان؟ گفتند: مرده. گفتیم، برادر؟ گفتند: یکی داشتیم که شهید شده. گفتیم: بزرگتری، کسی ندارید؟ گفتند: عموی ما در خانه بغلی مینشیند.
در خانه بغلی را زدیم. یک آقایی آمد دم در. سلام کردم و گفتم: ببخشید! امر خیری بود خدمت رسیدیم. این بنده خدا نگاه کرد و دید یک مسلمان بسیجی، خانه یک ارمنی آمده، چه امر خیری؟ خودش تعجب کرد؛ رفت لباس پوشید و آمد دم در و با او آمدیم توی خانه برادرش و بعد از بازرسی، گفتیم: رهبر نظام آمده اینجا و اینها چون بزرگتری نداشتند، خواهش کردیم که شما هم تشریف بیاورید. او را داخل که بردیم و آقا را که دید، مات و مبهوت شد و نمی دانست چه کار کند. او را بردیم نشاندیم روی صندلی کنار آقا! اینها به خودی خود، زبا
نشان با م