eitaa logo
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
24.5هزار دنبال‌کننده
587 عکس
274 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز)و(همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای👇 شایع شده عاشق شده ام به عشق دچار میشوم در هوس خیال تو نویسنده و مدیر کانال👇 @A_Fahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ اگر احساساتم را فاکتور بگیرم، شب خوبی را کنار هم تجربه میکنیم، پروا دختر فوق‌العاده ایست و از آشنایی با او سر ذوق آمده‌ام. آقاجون از دورهمی دوستانه اش برگشته و کمی برایمان آهنگ محلی میخواند و کوهیار هم همراهی اش میکند. کلی میخندیم اما خودم که میدانم خنده هایم نمایشی ست، فکرم پیش مهتاب است، چند بار هم از جمع فاصله گرفتم و با او تماس گرفتم اما جوابی دریافت نکردم، تعجب میکنم چرا مهتاب تا این حد سرسختی میکند و حاضر نیست جوابم را بدهد. تصمیم میگیرم همین امشب به خوابگاه بروم، نگرانم و این اصلا دست خودم نیست. هر‌چه اصرار میکنیم پروا شب را نمی‌مانند و عزم رفتن میکنند، کوهیار هم خداحافظی میکند و با رفتن شان خانه سوت و کور میشود. به خانه خان‌جون میروم تا از او خداحافظی کنم، پشت سرم شهاب و هاله هم وارد میشوند که میگویم: -خان‌جون با من دیگه کاری نداری؟ دستانش را باز میکند و گونه ام را سفت میبوسد: -خیر ببینی مادر، برو بخواب حسابی خستت کردیم. کمرم را صاف میکنم: -نه بابا این چه حرفیه! نگران دوستمم میرم خوابگاه! شهاب دست در جیب به دیوار تکیه میزند: -خوابگاه این وقت شب؟ از گوشه چشم نگاهش میکنم: -نگرانم... باید برم، مهتاب از عصر جواب تلفنشو نمیده! شهاب اخم کرده که هاله شب بخیر میگوید و به اتاق میرود، قلبم ترک میخورد... باز هم‌خوابی شان و این دل بی‌تاب من... نفس عمیقی میکشم و سمت در میروم: -شب بخیر! صدای خان‌جون به گوشم میرسد: -شهاب؛ مادر برسونش بره خبر بگیره‌ از دوستش! شهاب فوری میگوید: -آره حاضر شو بیا بیرون میرسونمت! سر تکان میدهم: -نه ممنون با مامان یا بابا میرم، راحت باش! دستگیره در را پایین میکشم که میگوید: -خوابن اونا، ندیدی چراغ خونه‌تون خاموشه؟ زابراه‌شون نکن، حاضر شدی بیا!