عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت251 📝
༊────────୨୧────────༊
دنبالم می آید و قبل از اینکه در را باز کنم خودش را به من میرساند، دستش را روی در میگذارد و با اخم تماشایم میکند:
-میگم نصفه شبی کجا داری میری؟
خیره به چشمانش زل میزنم و بی حوصله جواب میدهم:
-میرم پیش سهراب... چکار داری که کجا میرم؟
-مگه سهراب کجاس؟
کمی من من میکنم و ناچار میگویم:
-داره میاد دنبالم!
اخمش پررنگ تر میشود:
-مغز خر خوردین شماها؟ نصفه شب یادتون افتاده که برید دور دور؟
شانه ای بالا میدهم:
-حالا هر چی! برو کنار دیرمه!
دستش را مقابلم سد میکند:
-کجا؟ صبر کن ببینم رسیده بعد بدو بدو کن برو بیرون!
به کنایه اش اهمیت نمیدهم:
-قرار نیست بیاد اینجا، یه خیابون بالاتر قرار گذاشتیم!
ابرویی بالا میدهد:
-کودنی؟ ساعتو دیدی؟ تک و تنها میخوای با پای پیاده بری کجا؟ تو عقل تو سرت نیست، اون چی؟ اون یه ذره غیرت سرش نمیشه نذاره نصفه شبی تنها پرسه بزنی تو این تاریکی و خلوتی شب؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع