eitaa logo
عشق غیر مجاز♡
24.5هزار دنبال‌کننده
522 عکس
229 ویدیو
8 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز) و (همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔⛔ آی دی نویسنده و مدیر چنل👇 @A_Fahimi تبلیغات👇 https://eitaa.com/Jazb_bartar
مشاهده در ایتا
دانلود
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ همین که در اتاقم بسته می‌شود خطاب به خانم پشت خط میگویم: -بفرمایید، تنهام! -خب پس گوشی... متعجب اخم کرده ام که صدای مردانه و بم شهاب در گوشم میپیچد: -پریا... با هیجان می ایستم و سمت پنجره اتاقم میروم، صدایم را تا حد ممکن پایین می‌برم: -شهاب تویی؟!... -آخ پریا... آخ... مُردم تا صداتو بشنوم... مردم تا ببینمت... تو چرا اینقدر دست نیافتنی شدی آخه... لبم را میگزم و درست پشت تختم زانوهایم خم میشود و می‌نشینم: -بابام خیلی عصبانی بود؟ باهات بد حرف زد؟ -مهم نیست پریا، حقمه... آره میدونم حقمه... ولی دیگه بریدم... بذار هر چی میخواد بشه بشه... فقط برگردیم به روزایی که دیدنت قدغن نبود... شنیدن صدات ممنوع نبود... رفت و آمدمون تو خونه خان‌جون آزاد بود... -میگذره شهاب... بابا آروم میشه... نگران نباش.