eitaa logo
عشق غیر مجاز♡
24.5هزار دنبال‌کننده
522 عکس
229 ویدیو
8 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز) و (همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔⛔ آی دی نویسنده و مدیر چنل👇 @A_Fahimi تبلیغات👇 https://eitaa.com/Jazb_bartar
مشاهده در ایتا
دانلود
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ چشمانم گرد میشود و قاشق از دستم داخل بشقاب می افتد، انتظار هر حرفی را داشته ام جز این جمله! دستان شهاب دور قاشق و چنگالش مشت شده، فکش منقبض است و با آرامشی ساختگی نجوا میکند: -خفه شو کوهیار! کوهیار انگار اصلا حواسش به حال ما نیست چون میگوید: -نه آخه ببین شهاب، من خیلی فکر کردم، پریا گزینه مناسبیه، درسته حرفای هاله همش چرند بود، اما اونارو از دوست داشتن زیاد به تو می‌گفت، چون به پریا حسادت میکرد، خیلی خوب میشه تو و هاله آشتی کنید و من و پریا هم... قبل از اینکه جمله اش تمام شود شهاب مچ دستش را میگیرد، خیلی سعی دارد لحنش آرام باشد اما چندان هم موفق نیست: -گفتم خفه کوهیار... بار اول و آخرته اسم خودتو میچسبونی تنگ اسم پریا... درضمن دخترخالت دروغ نگفته... من واقعا پریارو دوست دارم!