eitaa logo
عشق غیر مجاز♡
24.5هزار دنبال‌کننده
522 عکس
229 ویدیو
8 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز) و (همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔⛔ آی دی نویسنده و مدیر چنل👇 @A_Fahimi تبلیغات👇 https://eitaa.com/Jazb_bartar
مشاهده در ایتا
دانلود
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ کوهیار با تعجب به ما نگاه میکند که پروا میگوید: -بله آقا کوهیار، ما هم به همین خاطر پریاجون و آقا شهابو باهم دعوت کردیم! کوهیار مات به من زل میزند که نگاهم را به میز میدوزم و هیچ نمیگویم، حرف‌های لازم را شهاب و پروا زده اند، نیاز به اضافه گویی من نیست! با کمک‌ پروا میز را جمع میکنیم، ظرف هارا داخل ماشین ظرف شویی میچیند و اشاره میکند پشت میز بنشینم. هردو مقابل هم نشسته ایم که میپرسد: -بهتر نیست موضوع بین تون رسمی بشه؟ تو که خداروشکر طلاق گرفتی، چرا دست دست میکنین؟ گوشه لبم را میگزم: -بابا راضی نمیشه! -مگه میشه پریا؟ هر آدمی یه قلقی داره!