عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت795 📝
༊────────୨୧────────༊
با صدای زنگ موبایلم به پذیرایی برمیگردم و موبایلم را از داخل کیفم برمیدارم، با دیدن اسم پروا لبخند زنان سمت حیاط میروم:
-سلام پروا جون!
-به به سلام به روی ماهت، معلومه کجایی تو دختر... یه خبر از من نگیری یه موقع!
آرام میخندم:
-ببخشید یکم درگیر بودم، وگرنه مگه میشه بیخیالت شم؟
-انشاالله که درگیریت خیر بوده؟
-اووووم هی... هم خیر و هم...
-چی شده دختر، تعریف کن ببینم!
-هیچی به خاطر شهاب تو روی پدر و مادرم ایستادم، اونام گفتن باشه برو هر کاری دلت خواست بکن ولی دور مارو خط بکش... داغون شدم پروا... روزای بدی بود... اما خب قسمت خیرش اینجاست که شهاب اومد خواستگاری و امروزم آزمایش دادیم و حلقه گرفتیم!
جیغش به هوا میرود:
-وای مبارکه پریا... نمیدونی چقدر ذوق کردم...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع