🔴 #دومینوی_شیطانی
💠 در بازی #دومینو چندین قطعهی مستطیلی شکل به حالت ایستاده و پشت سر هم قرار میگیرند که با افتادن اولین قطعه، قطعههای دیگر نیز به ترتیب میافتند.
💠 گاه در زندگی مشترک، رفتارهای منفی زن و مرد همچون سیستم بازی دومینو و با کمک وسوسهی #شیطان ادامهدار میگردد.
💠 به طور مثال زن یا مرد میگوید چون همسرم جلوی دیگران به من بیاحترامی کرد منم جواب او را دادم و تحقیرش کردم. یا مثلاً چون مرا خانهی پدرم نبردی منم خانهی مادرت نمیآیم!
💠 سیستم دومینوی #شیطانی گاه در بگو مگوها باعث تخریبهای سنگین و #کینههای طولانی میگردد.
💠 بهترین راهکار این است که با دیدن رفتار #منفی همسرتان، به هیچ عنوان درصدد تلافی برنیایید چرا که شیطان، شما را وارد ورطهی وحشتناکی خواهد کرد و زخمهای عمیقی بر روابط شما وارد میکند.
💠 احسان در برابر بدی همسر، #محبّت، احترام، فرو بردن خشم و صبوری و نیز مراجعه به #مشاور دینی میتواند گذشتهی شما را ترمیم و اصلاح کرده و زندگی شما را زیبا کند.
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_سوم 💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_چهارم
💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود.
صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی #شیطانی به رویم میخندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمیرسید.
💠 پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار #گلوله جیغم را در گلو خفه کرد.
مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ میزدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه #تهدیدم کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی میکُشمت!»
💠 از نگاه نحسش نجاست میچکید و میدیدم برای تصاحبم لَهلَه میزند که نفسم بند آمد. قدمهایم را روی زمین عقب میکشیدم تا فرار کنم و در این #زندان راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد.
از درماندگیام لذت میبرد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به #اشکم خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمیکردم انقدر زود برسی!»
💠 با همان دست زخمیاش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگیام را به رخم کشید :«با #غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»
پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. میدید تمام تنم از #ترس میلرزد و حتی صدای به هم خوردن دندانهایم را میشنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟»
💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این #بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خندهای چندشآور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط #داعش راهی نیس!»
همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و میدیدم میخواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری میلرزید که نفسم به زحمت بالا میآمد و دیگر بین من و #مرگ فاصلهای نبود.
💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا میکرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه میرفت تا تکان نخورم.
همانطور که جلو میآمد، با نگاه #جهنمیاش بدن لرزانم را تماشا میکرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو #آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟»
💠 صورت تیرهاش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت. دیگر به یک قدمیام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم #سر بریدم!»
احساس کردم #حنجرهام بریده شد که نفسهایم به خسخس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمیاش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.
💠 چشمان ریزش را روی هم فشار میداد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم #مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی میشدم که نارنجک را با دستم لمس کردم.
عباس برای چنین روزی این #نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم.
💠 انگار باران #خمپاره و گلوله بر سر منطقه میبارید که زمین زیر پایمان میجوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم میچرخید و با اسلحه تهدیدم میکرد تکان نخورم.
چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشورههای عمو، #غیرتشان برای من میتپید و حالا همه #شهید شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم...
#ادامه_دارد
نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@haram110
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_چهارم 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دید
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_پنجم
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز #فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر #زندگی برایم ارزش نداشت.
موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر #شیطانی داعشی شوم.
💠 پشت بشکهها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش #عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنهتر میشدم.
شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم...
#ادامه_دارد
نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@haram110
👌حرامخواری، از رزق حلال کم می کند ...
#کاهش_رزق #شیطانی #غیر_شرعی #کسب_کار
▪️مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیه السلام لَوْ كَانَ الْعَبْدُ فِي حَجَرٍ لَأَتَاهُ اللَّهُ بِرِزْقِهِ فَأَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ.
🔸امام صادق علیه السلام فرمودند : اگر مخلوقی در دل سنگ هم باشد ، رزقش خواهد رسید ، پس در طلب رزق تعادل داشته باشید.
▪️عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ وَ خَلَقَ مَعَهُمْ أَرْزَاقَهُمْ حَلَالًا طَيِّباً فَمَنْ تَنَاوَلَ شَيْئاً مِنْهَا حَرَاماً قُصَّ بِهِ مِنْ ذَلِكَ الْحَلَالِ.
🔸امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند متعال مخلوقین را آفرید و همراه آنان رزق حلال و پاک هم برایشان آفرید، پس کسی که حرام بخورد، از آن رزق حلالش کم (یا محروم) میشود.
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ج ۵ ص ٨١
⁉️❔آیا میدانید مقصود ابوبکر که میگوید «من شیطانی دارم که بر من مسلط است و مرا فریب میدهد» چه کسی است؟!
#ابوحنیفه امام اعظم اهل سنت پاسخ میدهد!
✖️به بهانه برگزاری اولین نماز جمعه ابوبکر به برخی از افاضات او نگاهی بیندازیم!
~~~~🔻🔻~~~~~~~~~~~
🔻✔️ بسیاری از کتب جماعت مخالفین با اسناد صحیح نقل کرده اند که ابابكر گاهى اوقات سخنان صريحى به كار مى برده از جمله آن كه گفته : «واقعيت آن است كه من شيطانى دارم كه گمراهم مى كند»
از جمله عبد الرزاق صنعانی از قول ابوبكر مینويسد:
✍ أما والله ما أنا بخيركم ، ولقد كنت لمقامي هذا كارها ، ولوددت لو أن فيكم من يكفيني ، فتظنون أني أعمل فيكم سنة رسول الله صلي الله عليه وسلم إذا لا أقوم لها ، إن رسول الله صلي الله عليه وسلم كان يعصم بالوحي ، وكان معه ملك ، 👈🏻وإن لي شيطانا يعتريني👉🏻 ، فإذا غضبت فاجتنبوني ، لا أوثر في أشعاركم ولا أبشاركم ، ألا فراعوني ! فإن استقمت فأعينوني ، . إن زغت فقوموني .
🔹قسم به خدا كه من بهترين شما نيستم ، والي شما شدم و از شماها بهتر نيستم اگر درست رفتم پيرو من باشيد و اگر كج رفتم مرا راست كنيد 👈🏻زيرا من #شيطاني دارم كه بمن در آويزد نزد خشم كردنم و چون ديديد بخشم آمدم از من كناره كنيد مبادا دست اندازم به موهاي شما و پوست شما 👉🏻؛ آگاه باشيد كه بايد مراقب من باشيد ؛ و اگر راه درست را مي رفتم من را ياري كنيد ؛ و اگر به راه كج رفتم من را راست كنيد ....
📗📔المصنف ، عبد الرزاق الصنعاني ، ج 11 ، ص 336 و الطبقات الكبري ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 212 و تاريخ الطبري ، الطبري ، ج 2 ، ص 460 و البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 6 ، ص 334 و تفسير أبي السعود ، أبي السعود ، ج 3 ، ص 308 و تفسير النسفي ، النسفي ، ج 2 ، ص 52 و تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل ، الباقلاني ، ص 492 و الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل ، الزمخشري ، ج 2 ، شرح ص 139 و كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 5 ، ص 590 و شرح نهج البلاغة ، ابن أبي الحديد ، ج 17 ، ص 156 و ... .
(ر.ک : اسکن المصنف الحاق میشود)
❓❔ اینجا سوال پیش می آید که این شیطان چه کسی است؟ با توجه به محتوای کلام ؛ به نظر میرسد كه منظور ابابكر شيطان جنى نیست بلكه انسانى را در نظر داشته ،حالا آن شخص كيست؟
ابوحنیفه از این معما رمزگشایی کرده است!
دقت کنید:
403 - حدثني أبو الفضل، نا مسلم بن إبراهيم، نا عبد الوارث بن سعيد [ص:227]، قال: نا سعيد، قال: " جلست إلى أبي حنيفة بمكة فذكر شيئا فقال له رجل روى عمر بن الخطاب رضي الله عنه كذا وكذا، 👈🏻قال أبو حنيفة: ذاك قول الشيطان👉🏻، وقال له آخر أليس يروى عن رسول الله صلى الله عليه وسلم «أفطر الحاجم والمحجوم» فقال: هذا سجع فغضبت وقلت إن هذا مجلس لا أعود إليه ومضيت وتركته " .
🔸 سعيد مىگويد كه در مجلس أبوحنيفه نشسته بودم كه در باره چيزى گفتگو شد، شخصى به او گفت: عمر بن خطاب چنين و چنان گفته است،👈🏻ابوحنيفه گفت: اين سخن شيطان است👉🏻 ....
📗📔 الشيباني، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفاى290هـ)، السنة لعبد الله بن أحمد ، ج 1، ص 226 و 227 ، ح 403 ، تحقيق : د. محمد سعيد سالم القحطاني ، ناشر : دار ابن القيم - الدمام ، الطبعة : الأولي ، 1406هـ .
(اسکن ها در ادامه خواهد آمد.)
➖➖➖➖➖➖➖
✅ ارادتمندان به مکتب سقیفه چارهای جز پذیرش این مدعای ما ندارند ... و یا آنکه باید در مبانی اعتقادی خود و اعتماد به بزرگان خود تجدید نظر اساسی کنند!
#شیطانی #سلاح_مؤمنین_ضعف_شیاطین
🔥 دولت ابلیس تا زمان ظهور ادامه دارد
👈🏻 یکی از مسائلی که در عین وضوح بدان توجه و دقت نمیشود بحث دولت ابلیس است. این تعبیر را از خود وضع نکردهایم، بلکه در روایات به "دولت ابلیس" تصریح شدهست. (بعنوان نمونه: الکافی، ط_الاسلامیه، ج ٢ ص ٣٧١) طبق روایات، وقتی حجت خداوند متعال رأس کار و در قلب جامعه باشد، دولت خداوند است که امور را اداره میکند، ولی وقتی حجت خداوند نباشد دولت ابلیس است که فراگیر میشود. در طول تاریخ هر زمان مردم قدر حجت خداوند را ندانسته و در حقش جفا نمودند، خداوند متعال حجتش را از میان مردم برداشت. چه اینکه از امام باقر عليه السلام روايت است که فرمودند: زمانیكه خداى تبارك و تعالى بر خلقش خشم كند، ما را از مجاورت آنها دور كند. ( الکافی، ط_الاسلامیه، ۱/۳۴۳) و زمانی که حجت خدا و صاحب دین رأس کار نباشد، مشخص است که ابلیس میتازد.
🍂 در امت اسلام وقتی مردم به وصیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله عمل نکردند و یگانه وصی بر حقش امیرالمومنین علیه السلام را کنار زدند، دیگر دولت ابلیس بر امت اسلام حاکم شد و خواهد ماند تا زمان ظهور؛ لذا عجیب نیست که مثلا فلان خواننده یا بازیگر یا بازیکن یا متفکر یا...، که سر تا به پا در لامذهبی و بیدینی فرو رفته، محبوب و حتی گاهی مرجع فکری مردم است❗️چرا چنین نباشد حال آنکه حامی و سرمایهگذار آنان ابلیس است. اوست که با ابزارش معروفشان میکند و از آنها بُتی میسازد، و قدرت او به مراتب از هر سرمایهگذاری بیشتر و فراتر است، و در واقع دارد روی سپاه و کارگزارانِ إنسیِ خود سرمایهگذاری میکند و در مقابل هم از آنان بهترین ایفای نقش را میطلبد. بنابراین فساد مادی و معنوی در جهان تا زمانی که دولت ابلیس است هیچ تعجبی ندارد.
✅ اما باید به این نکات توجه نمود:
١ _ دولت ابلیس به معنای ساقط شدن قدرت خداوند متعال نیست معاذالله، بلکه آن ملعون بإذن الله قدرت و فرصت دارد، و این نیست که خداوند متعال بندگان را رها کرده باشد تا ابلیس آنان را هلاک کند
٢ _ اگر ابلیس نبود، جن و انس در میدان آزمایشِ کفر و ایمان قرار نمیگرفتند، و عذاب و ثواب و زندگی اخروی دیگر معنا نداشت. کدام دانشآموزی بدون آزمون توقع نمره بالا و تشویق و تکریم دارد؟! لذا تا بوسیله ابلیس ملعون آزمایش نشویم، لیاقت و عیارمان مشخص نمیگردد
٣ _ از این میدان آزمایشیِ سخت و دشوار و غبارآلود در دوران غيبت اماممان، مؤمنین یعنی پیروان اهل بیت علیهم السلام در نهایت سربلند بیرون خواهند رفت، زیرا طبق روایات تولي و تبري در دوران غیبت تنها #راه_نجات است و مؤمن با لطف خداوند متعال و عنایت اهل بیت علیهم السلام و تلاش و زحمت، راه نجات از پرتگاه هلاکت را شناسایی میکند و تمام تلاشش حفظ دین و آبادی زندگی آخرت است. لذا مؤمن با تمام لغزشها و غفلتها در نهایت با حفظ دین از دنیا میرود. و جالب اینکه طبق روایات، غیبت حجت الله به دینِ "مؤمنین" ضرر نمیزند (ولی عدم حضور امام برای او بالاترین خسارت و محرومیت است) زیرا خداوند متعال میدانست که مؤمنین درباره حجت او و دينش شک نمیکنند و اگر به شک میافتادند یک چشم بهم زدن حجتش را غائب نمیکرد
(الکافی، ط_الاسلامیه، ج ١ ص ٣٣٣، كمال الدين و تمام النعمة؛ ج ٢ ص ٣٣٧، الغیبة، ص ٤٥٧؛ و در بحث چگونگیِ تسلط ابلیس اشاراتی در اینباره شد)
۴ _ فساد و لامذهبیِ حاکم بر اجتماع، دلیل و عذر بیدینیِ کسی نمیباشد و حتی در دولت ابلیس، تکالیف و قوانین الهی ساقط نمیگردد، و هرکس باید به وظیفه خود عمل کند
۵ _ بنای خداوند متعال این نیست که با "جبر" بندگانش را سعادتمند کند، که اگر میخواست میتوانست چنین کند که او قادر مطلق است. اما بندگان مجبور نیستند و حتی اگر بنا باشد که هدایت شوند، باید خودشان نیز مشتاق و طالب باشند و برایش بهاء بدهند و قلوبشان آماده هدایت باشد. لذا این توقع که خداوند متعال باید مانع ابلیس شود، سست و بیاساس است، اما راه مقابله و دفع وسوسه آن ملعون را هم بیان فرموده و از هیچ لطفی به بندگان دريغ نداشته
۶ _ همانطور که بیان شد، خداوند متعال دو دولت دارد: "دولت حق و دولت ابلیس" و سومی ندارد، لذا فقط و فقط با ظهور حجت خداوند متعال است که امور اصلاح میگردد و بس؛ احدی قادر بر این مهم نمیباشد جز آنکسی که از طرف خداوند متعال نصب و حمایت گردد، و آن امام معصوم علیه السلام است و لاغیر.
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
#شیطانی #سلاح_مؤمنین_ضعف_شیاطین
🔥 دولت ابلیس تا زمان ظهور ادامه دارد
👈🏻 یکی از مسائلی که در عین وضوح بدان توجه و دقت نمیشود بحث دولت ابلیس است. این تعبیر را از خود وضع نکردهایم، بلکه در روایات به "دولت ابلیس" تصریح شدهست. (بعنوان نمونه: الکافی، ط_الاسلامیه، ج ٢ ص ٣٧١) طبق روایات، وقتی حجت خداوند متعال رأس کار و در قلب جامعه باشد، دولت خداوند است که امور را اداره میکند، ولی وقتی حجت خداوند نباشد دولت ابلیس است که فراگیر میشود. در طول تاریخ هر زمان مردم قدر حجت خداوند را ندانسته و در حقش جفا نمودند، خداوند متعال حجتش را از میان مردم برداشت. چه اینکه از امام باقر عليه السلام روايت است که فرمودند: زمانیكه خداى تبارك و تعالى بر خلقش خشم كند، ما را از مجاورت آنها دور كند. ( الکافی، ط_الاسلامیه، ۱/۳۴۳) و زمانی که حجت خدا و صاحب دین رأس کار نباشد، مشخص است که ابلیس میتازد.
🍂 در امت اسلام وقتی مردم به وصیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله عمل نکردند و یگانه وصی بر حقش امیرالمومنین علیه السلام را کنار زدند، دیگر دولت ابلیس بر امت اسلام حاکم شد و خواهد ماند تا زمان ظهور؛ لذا عجیب نیست که مثلا فلان خواننده یا بازیگر یا بازیکن یا متفکر یا...، که سر تا به پا در لامذهبی و بیدینی فرو رفته، محبوب و حتی گاهی مرجع فکری مردم است❗️چرا چنین نباشد حال آنکه حامی و سرمایهگذار آنان ابلیس است. اوست که با ابزارش معروفشان میکند و از آنها بُتی میسازد، و قدرت او به مراتب از هر سرمایهگذاری بیشتر و فراتر است، و در واقع دارد روی سپاه و کارگزارانِ إنسیِ خود سرمایهگذاری میکند و در مقابل هم از آنان بهترین ایفای نقش را میطلبد. بنابراین فساد مادی و معنوی در جهان تا زمانی که دولت ابلیس است هیچ تعجبی ندارد.
✅ اما باید به این نکات توجه نمود:
١ _ دولت ابلیس به معنای ساقط شدن قدرت خداوند متعال نیست معاذالله، بلکه آن ملعون بإذن الله قدرت و فرصت دارد، و این نیست که خداوند متعال بندگان را رها کرده باشد تا ابلیس آنان را هلاک کند
٢ _ اگر ابلیس نبود، جن و انس در میدان آزمایشِ کفر و ایمان قرار نمیگرفتند، و عذاب و ثواب و زندگی اخروی دیگر معنا نداشت. کدام دانشآموزی بدون آزمون توقع نمره بالا و تشویق و تکریم دارد؟! لذا تا بوسیله ابلیس ملعون آزمایش نشویم، لیاقت و عیارمان مشخص نمیگردد
٣ _ از این میدان آزمایشیِ سخت و دشوار و غبارآلود در دوران غيبت اماممان، مؤمنین یعنی پیروان اهل بیت علیهم السلام در نهایت سربلند بیرون خواهند رفت، زیرا طبق روایات تولي و تبري در دوران غیبت تنها #راه_نجات است و مؤمن با لطف خداوند متعال و عنایت اهل بیت علیهم السلام و تلاش و زحمت، راه نجات از پرتگاه هلاکت را شناسایی میکند و تمام تلاشش حفظ دین و آبادی زندگی آخرت است. لذا مؤمن با تمام لغزشها و غفلتها در نهایت با حفظ دین از دنیا میرود. و جالب اینکه طبق روایات، غیبت حجت الله به دینِ "مؤمنین" ضرر نمیزند (ولی عدم حضور امام برای او بالاترین خسارت و محرومیت است) زیرا خداوند متعال میدانست که مؤمنین درباره حجت او و دينش شک نمیکنند و اگر به شک میافتادند یک چشم بهم زدن حجتش را غائب نمیکرد
(الکافی، ط_الاسلامیه، ج ١ ص ٣٣٣، كمال الدين و تمام النعمة؛ ج ٢ ص ٣٣٧، الغیبة، ص ٤٥٧؛ و در بحث چگونگیِ تسلط ابلیس اشاراتی در اینباره شد)
۴ _ فساد و لامذهبیِ حاکم بر اجتماع، دلیل و عذر بیدینیِ کسی نمیباشد و حتی در دولت ابلیس، تکالیف و قوانین الهی ساقط نمیگردد، و هرکس باید به وظیفه خود عمل کند
۵ _ بنای خداوند متعال این نیست که با "جبر" بندگانش را سعادتمند کند، که اگر میخواست میتوانست چنین کند که او قادر مطلق است. اما بندگان مجبور نیستند و حتی اگر بنا باشد که هدایت شوند، باید خودشان نیز مشتاق و طالب باشند و برایش بهاء بدهند و قلوبشان آماده هدایت باشد. لذا این توقع که خداوند متعال باید مانع ابلیس شود، سست و بیاساس است، اما راه مقابله و دفع وسوسه آن ملعون را هم بیان فرموده و از هیچ لطفی به بندگان دريغ نداشته
۶ _ همانطور که بیان شد، خداوند متعال دو دولت دارد: "دولت حق و دولت ابلیس" و سومی ندارد، لذا فقط و فقط با ظهور حجت خداوند متعال است که امور اصلاح میگردد و بس؛ احدی قادر بر این مهم نمیباشد جز آنکسی که از طرف خداوند متعال نصب و حمایت گردد، و آن امام معصوم علیه السلام است و لاغیر.
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
❣️أعوذ بالله مِن (عُمَر) الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم❣️
⁉️❔آیا میدانید مقصود ابوبکر زندیق که میگوید «من شیطانی دارم که بر من مسلط است و مرا فریب میدهد» چه کسی است؟!
#ابوحنیفه زنازاده امام اعظم جماعت عمریه پاسخ میدهد!
🔻✔️ بسیاری از کتب جماعت مخالفین با اسناد صحیح نقل کرده اند که ابابكر زندیق گاهى اوقات سخنان صريحى به كار مى برده از جمله آن كه گفته : «واقعيت آن است كه من شيطانى دارم كه گمراهم مى كند»
از جمله عبد الرزاق صنعانی از قول ابوبكر زندیق مینويسد:
✍ أما والله ما أنا بخيركم ، ولقد كنت لمقامي هذا كارها ، ولوددت لو أن فيكم من يكفيني ، فتظنون أني أعمل فيكم سنة رسول الله صلي الله عليه وسلم إذا لا أقوم لها ، إن رسول الله صلي الله عليه وسلم كان يعصم بالوحي ، وكان معه ملك ، 👈🏻وإن لي شيطانا يعتريني👉🏻 ، فإذا غضبت فاجتنبوني ، لا أوثر في أشعاركم ولا أبشاركم ، ألا فراعوني ! فإن استقمت فأعينوني ، . إن زغت فقوموني .
🔹قسم به خدا كه من بهترين شما نيستم ، والي شما شدم و از شماها بهتر نيستم اگر درست رفتم پيرو من باشيد و اگر كج رفتم مرا راست كنيد 👈🏻زيرا من #شيطاني دارم كه بمن در آويزد نزد خشم كردنم و چون ديديد بخشم آمدم از من كناره كنيد مبادا دست اندازم به موهاي شما و پوست شما 👉🏻؛ آگاه باشيد كه بايد مراقب من باشيد ؛ و اگر راه درست را مي رفتم من را ياري كنيد ؛ و اگر به راه كج رفتم من را راست كنيد ....
📗📔المصنف ، عبد الرزاق الصنعاني ، ج 11 ، ص 336 و الطبقات الكبري ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 212 و تاريخ الطبري ، الطبري ، ج 2 ، ص 460 و البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 6 ، ص 334 و تفسير أبي السعود ، أبي السعود ، ج 3 ، ص 308 و تفسير النسفي ، النسفي ، ج 2 ، ص 52 و تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل ، الباقلاني ، ص 492 و الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل ، الزمخشري ، ج 2 ، شرح ص 139 و كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 5 ، ص 590 و شرح نهج البلاغة ، ابن أبي الحديد ، ج 17 ، ص 156 و ... .
(ر.ک : اسکن المصنف الحاق میشود)
❓❔ اینجا سوال پیش می آید که این شیطان چه کسی است؟ با توجه به محتوای کلام ؛ به نظر میرسد كه منظور ابابكر زندیق شيطان جنى نیست بلكه انسانى را در نظر داشته ،حالا آن شخص كيست؟
ابوحنیفه زنازاده از این معما رمزگشایی کرده است!
دقت کنید:
403 - حدثني أبو الفضل، نا مسلم بن إبراهيم، نا عبد الوارث بن سعيد [ص:227]، قال: نا سعيد، قال: " جلست إلى أبي حنيفة بمكة فذكر شيئا فقال له رجل روى عمر بن الخطاب رضي الله عنه كذا وكذا، 👈🏻قال أبو حنيفة: ذاك قول الشيطان👉🏻، وقال له آخر أليس يروى عن رسول الله صلى الله عليه وسلم «أفطر الحاجم والمحجوم» فقال: هذا سجع فغضبت وقلت إن هذا مجلس لا أعود إليه ومضيت وتركته " .
🔸 سعيد مىگويد كه در مجلس أبوحنيفه نشسته بودم كه در باره چيزى گفتگو شد، شخصى به او گفت: عمر بن خطاب چنين و چنان گفته است،👈🏻ابوحنيفه گفت: اين سخن شيطان است👉🏻 ....
📗📔 الشيباني، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفاى290هـ)، السنة لعبد الله بن أحمد ، ج 1، ص 226 و 227 ، ح 403 ، تحقيق : د. محمد سعيد سالم القحطاني ، ناشر : دار ابن القيم - الدمام ، الطبعة : الأولي ، 1406هـ .
(اسکن ها در ادامه خواهد آمد.)
✅ ارادتمندان به مکتب سقیفه چارهای جز پذیرش این مدعای ما ندارند ... و یا آنکه باید در مبانی اعتقادی خود و اعتماد به بزرگان خود تجدید نظر اساسی کنند!
🅾 قـــــــــــــــضاوت و یافتن علت این تحریف باشـــــــــــــــــما
🔴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔴
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
#شیطانی #دفع_جن #ذکر
🔴 وسوسههای کفرآمیز و درمان آن
✍🏻 محمد بن حمران گوید: از امام صادق علیه السّلام درباره درمان وسوسه گرچه بسیار باشد، پرسیدم. حضرت فرمودند: خطری برای ایمانت در آن نیست. هنگام وسوسه برای رفع آن، میگویی: لا اله الاّ اللّه.
✅ جمیل بن درّاج گوید به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: در قلبم وسوسه بزرگی خطور کرده است (که از آن احساس خطر میکنم) حضرت فرمودند: بگو: لا اله الاّ اللّه. جمیل گوید: هرگاه وسوسه در دلم خطور میکرد، میگفتم: لا اله الاّ اللّه، سپس از قلبم بیرون میرفت.
🔸 ابن ابی عمیر از محمد بن مسلم روایت میکند که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده و عرض کرد: ای رسول خدا، نابود شدم؛ حضرت به او فرمودند: آن پلید (شیطان) نزد تو آمد و به تو گفت: چه کسی تو را آفریده❓تو گفتی: خداوند متعال؛ سپس به تو گفت: چه کسی خداوند را آفریده است؟! (تشکیک میکرد). آن مرد عرض کرد: آری، سوگند به آنکه تو را به راستی برانگیخته است چنین بوده است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: بخدا سوگند، این ایمانِ خالص است. ابن ابی عمیر گوید: این حدیث را برای عبدالرحمن بن حجّاج روایت کردم، او گفت: پدرم از امام صادق علیه السّلام برایم حدیث کرد که فرمودند: همانا مقصودِ پیامبر اکرم از این سخن: "بخدا سوگند، این ایمانِ خالص است" همین ترس از نابودن شدنِ ایمان است، هنگامی که آن وسوسه در دلش خطور کرده است و ترسیده کفر بوَرزد و ایمانش نابود شود.
🔹 علی بن مهزیار گوید: مردی به امام جواد علیه السّلام نامهای نوشت و از وسوسهای که به قلبش خطور میکرد شکوه کرد. حضرت در بخشی از نامهاش چنین پاسخ داد: همانا خدای بزرگ اگر بخواهد تو را پایدار میدارد و شیطان را بر تو راه نمیدهد؛ عدّهای از وسوسههایی که در قلب آنان میگذشت به پیامبراکرم شکایت کردند و گفتند: اگر باد خاکستر ما را به دوردستها ببَرد یا تکّه تکّه شویم برایمان بهتر است از آنکه آن وسوسهها را بر زبان آوریم. آنحضرت فرمودند: آیا چنین دغدغه و عقیدهای دارید⁉️ گفتند: آری. حضرت فرمودند: سوگند به آنکه جانم در دست اوست، این همان ایمانِ خالص میباشد. پس هرگاه آن وسوسهها را احساس کردید، بگویید: "آمَنّا باللّه و رسوله و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه"
📚 الکافی، ج٢ ص۴٢۴