eitaa logo
حرف حساب
7.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
43 ویدیو
15 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ کولر بیت‌المال 🔻 یک روز با دو تا از همرزمانش آمده بود خانه. خانه کوچک بود و تا دلت بخواهد، گرم. تابستان بود و عرق، همین‌طور شُر و شُر از سر و رویمان می‌ریخت. یکی از دوست‌های سینه‌ای صاف کرد و گفت: «حاج آقا کولری را که دادید به آن بنده‌ی خدا، برای خانه‌ی خودتان که خیلی واجب‌تر بود!» کنجکاو شدم. با خودم گفتم: « پس شوهر ما هم کولر تقسیم می‌کند!» خندید و گفت: «شوخی نکن بابا! الآن خانم ما باورش می‌شود و فکر می‌کند اجازه‌ی تقسیم تمام کولرهای دنیا دست ماست!» انگار فهمیدند عبدالحسین دوست ندارد راجع به این موضوع صحبت شود. دیگر چیزی نگفتند. 🔸 بعد از شهادتش، همان رفیقش می‌گفت: «آن روز، وقتی شما از اتاق بیرون رفتید، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای که دادند، آن که جگرش داغدار است، توی گرما باشد و بچه‌های من زیر کولر؟! خانواده‌ی من در انقلاب سهمی ندارند که بخواهند کولر را بگیرند.» 📚 | خاطرات 📖 صفحات ۱۳۸ و ۱۳۹ ❤️ 📛 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ تکفیری‌ها و معجزه‌ی امام رضا 🔻 گفت: «قراره ۴۸ اسیر ایرانی معاوضه بشن، باید برم.» اسرا رو که آوردن همه‌شان نحیف و لاغر شده بودند. قیافه‌ی اسرای ایرانی رو داشتن که بعد ۸سال اسارت از زندان‌های صدام آزاد شدن اما اینا فقط چندماه تو اسارت تکفیری‌ها بودن. 🔸 اسرا از آنچه به اونا گذشته بود گفتن. از اینکه هرروز شکنجه می‌شدن و از غذایی که به‌اندازه‌ی زنده‌نگه‌داشتن‌شون به اونا می‌دادن. یکی تعریف کرد «وقتی اسیر شدیم توی لباس‌هام کارت عضویت سپاه رو پیدا کردن. چندبار لب حوض درازم کردن و تبر روی گردنم گذاشتن و گفتن بگو غیر از تو کی نظامیه. به حضرت زینب متوسل شدم و شهادتین رو گفتم. برای تکفیری‌ها گردن زدن یه کار عادی بود اما می‌خواستن من بقیه رو لو بدم. یکی‌شون که سرکرده بود و فحش می‌داد برای آخرین بار از من خواست اقرار کنم. حرف نزدم. منتظر بودم با تبر گردنم رو بزنه که خمپاره‌ای نزدیکش منفجر شد. ترکش به سرش خورد و افتاد. تکفیری‌ها عصبی شدن و جنازه‌ی فرمانده‌شون رو از جلوی ما دور کردن و از اون به بعد روزانه فقط سهمیه‌ی کتک‌خوردن داشتیم تا یه شب تو خواب علیه السلام رو جایی دیدم که برف سنگینی می‌اومد. حضرت اومد و گذرنامه‌ی ما رو امضا کرد و فرمود شما آزاد خواهید شد. فردا از خواب بیدار شدم، خبر آزادی رو شنیدم؛ در حالی که همون برفی که تو خواب دیدم می‌اومد.» 📚 از کتاب | خاطرات همسر سرلشکر پاسدار ) 📖 صفحات ۸۴ و ۸۵ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ گمراه‌کننده‌ی دیگری، قاتل اوست! 🔻 طبق آیات و روایات، و ارشاد مردم نوعی می‌باشد و مردم، نوعی است. 🔸 سوره‌ی انفال، آیه‌ی ۲۴، دعوت را مایه‌ی حیات مردم می‌خواند: «دعاکم لما یحییکم». 🔺 علیه‌السلام هم می‌فرمایند: «هر کس فرد منحرفی را هدایت کند، او را زنده کرده و هر کس، دیگری را منحرف کند، او را کشته است.» 👤 📚 از کتاب ترجمه و تفسیر یک جلدی 🍀 سوره‌ی ، آیه ۳۲ 📖 ص ۱۱۳ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ تأثیر اندیشه‌ی اسلامی بر اروپای مسیحی 🔻 تأثیر بر طی دوران به‌حدی بود که موجب وحشت و نگرانی علمای مسیحی شده بود. آلوارو، اسقف قرطبه، در توصیف این وضع، با ناراحتی می‌گوید: «خیلی از هم‌کیشانم اشعار و داستان‌ها و افسانه‌های اعراب و آثار مذهبیون و فلاسفه‌ی آن‌ها را مطالعه می‌کنند، آن هم نه برای آنکه عقاید آن‌ها را رد کنند بلکه برای آنکه بیاموزند چگونه آن را باید دقیق و فصیح به زبان عربی تلفظ کنند. 🔸 امروزه کجا یک غیر روحانی یافت می‌شود که تفسیر لاتینی کتاب آسمانی را بخواند؟ ای وای که همه‌ی جوانان مسیحی مستعد، فقط و را می‌دانند و می‌خوانند! آنان با ولع هرچه تمام‌تر به مطالعه کتاب‌های عربی می‌پردازند. با مخارج هنگفت، کتابخانه‌های بزرگ از این آثار تهیه می‌کنند و همه جا از آن با بلندپروازی و صدای رسا صحبت می‌کنند و می‌گویند که این آثار حیرت‌انگیز و مهم است! 🔸 هرگاه با آنان از کتب عیسوی سخن گفته شود، با تحقیر جواب می‌دهند که این‌ها ارزش توجه کردن را ندارند! وای چه دردی! مسیحیان حتی زبانشان را فراموش کرده‌اند. میان هزاران نفر، یک نفر نیست که بتواند یک نامه به زبان لاتینی نسبتا قابل تحمل از لحاظ ادبی بنویسد اما افراد زیادی هستند که با وقار عربی صحبت می‌کنند و اشعاری به این زبان، حتی بهتر از خود اعراب می‌سرایند. 📚 «ریشه‌های شرقیِ تمدن غربی» 👤 جان ام. هابسون 📖 صص ۳۰۳ و ۳۰۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ تأثیر اندیشه‌ی اسلامی بر اروپای مسیحی 🔻 تأثیر #اندیشه‌_اسلامی بر #اروپای_مسیحی طی دوران #قرون_وس
منتظر برش‌های ناب دیگر از این کتاب فوق‌العاده باشید؛ کتابی که سعی دارد با طرح پرسش‌هایی اساسی در مورد چگونگی پیدایش و ظهور جهان غرب و سهم شرقی‌ها در این زمینه و ردّ برتری اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی غرب تا پیش از قرن هجدهم، بسیاری از روایت‌های حاکم موجود، مبنی بر برتری غرب و فرومایگی شرق در طول تاریخ (به‌ویژه از زمان یونان باستان تاکنون) را مورد تردید قرار دهد.
✳ آژیر شیطان و پناهگاه خدا 💠 «وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم»ٌ (اعراف، ۲۰۰) 🔻 زمانی که به صدا در می‌آمد، گوینده‌ای با صدای دلهره‌آورش چنین می‌گفت: توجه! توجه! علامتی که هم‌اکنون می‌شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است. بعد می‌گفت: محل کار خود را ترک و به بروید. بلافاصله بعد از پیام او صدای آژیر گوش‌خراشی در همه‌جا طنین‌انداز می‌شد و مردمی را می‌دیدی که با دستپاچگی و سرعت خاصی برای حفظ جان خود به‌سوی محل امنی در حال دویدن‌اند. 🔸 قطعاً خیلی مضحک و خنده‌دار خواهد بود که کسی در این وضعیت قرار بگیرد و به‌جای فرار به‌سوی پناهگاه، در معرض خطر بایستد و زیرلب مدام تکرار کند «من به پناهگاه می‌روم». 🔹 این داستان بسیار شبیه جریانی است که نقل می‌کند. قرآن می‌فرماید: وقتی وسوسه‌ی را حس کردید، به پناه ببرید که او هم به خواسته‌ی شما ترتیب‌اثر می‌دهد و هم این‌که می‌داند شما را چگونه نجات دهد. 🔺 پناه بردن به خدا باید باشد؛ درست به مانند همان زیر بمباران؛ والا اگر بایستد و مدام بگوید اعوذ بالله، اعوذ بالله، کاری از پیش نخواهد برد. 📱 از نرم‌افزار ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ تشهد و تعهد 🔻 آیا این‌که من در نمازم بگویم «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ الله»، در مأذنه‌ی شهر و ولایتم به‌عنوان یک شعار عمومی، به‌عنوان نمایشگر سیمای کلی این جامعه گفته می‌شود «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ الله»، این شهادت به نبوت، این به نبوت و اعلام این ایمان، بر دوش من مُتشهِّد، بر دوش آن جامعه‌ای که این تشهد به‌عنوان شعار او گفته می‌شود، می‌گذارد یا نمی‌گذارد؟ سؤال این است. 🔸 جواب این است که بلی، می‌گذارد. چه تعهدی بر دوش پیرو پیغمبر و پذیرنده‌ی دعوت می‌گذارد؟ در یک کلمه، این را من خلاصه می‌کنم؛ تعهدی که، مسئولیتی که انسانِ معتقد به نبوّت نبی بر دوش می‌گیرد، عبارت است از دنباله‌گیری از راه نبی و قبول مسؤولیتِ به منزل رساندن بار نبی. خیلی آسان ادا می‌شود این کلمات، اما خیلی مسؤولیتش سنگین است؛ و اساساً امت نبی و شاهد نبوت بودن هم همین است. 👤 📚 از کتاب «طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی در قرآن» ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
| ۶ ✳ همیشه به یادم بیاورید من که بودم... 🔻 - دوست داری به من خدمت کنی؟ «این چه سؤالی است؟ هر کسی دوست دارد به ، خدمت کند» این سؤال مثل صاعقه از ذهن مرد گذشت که روبه‌روی رجایی نشسته و او را خطاب کرده است. - بفرمایید، سراپا گوشم! - «همیشه به یادم بیاورید که من ام، پسر عبدالصمد و اهل قزوین، کاسه‌بشقاب‌فروش و دوره‌گرد.» مرد بهت‌زده فقط به رئیس جمهور کشورش نگاه می‌کند. 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از زندگی و سیره شهید محمدعلی رجایی 📖 ص ۶۸ 👤 نویسنده: مجید تولایی ❤ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ ریشه‌های شرقی انقلاب مالی(۱) 🔻 عموما چنین تصور می‌شود که ایتالیایی‌ها در ایجاد مجموعه‌ی کاملی از پیشتاز بوده‌اند. گفته می‌شود مهم‌ترین ابتکار در این زمینه، قرارداد «تاجر-سرمایه‌گذار» بود که بنابر اقوال، برای نخستین بار ایتالیایی‌ها در حدود به چنین ابتکاری دست زدند. این ابتکار، عبارت از یک توافق قراردادی بود که بر اساس آن، سرمایه‌گذار هزینه‌ی مالی سفر را تامین می‌نمود. نه‌تنها به‌واسطه‌ی همراهی سرمایه با «کار تجاری» این امر موجب حمایت و پشتیبانی از تجارت بین الملل شد، بلکه تاثیرات مشابهی نیز بر بازار اوراق بهادار بر جای نهاد و در همین راستا بازاری برای پس‌انداز ایجاد شد که در نتیجه‌ی آن، توسعه‌ی اقتصادی شتاب بیشتری گرفت. لیکن، «نظام تاجر ـ سرمایه‌گذار» از ابتکارات مردم خاورمیانه بود. هر چند که ریشه‌های چنین ابتکاری به دوران باز می‌گردد، اما بیشتر از همه توسط توسعه یافت. ادامه دارد... 📚 «ریشه‌های شرقیِ تمدن غربی» 👤 جان ام. هابسون 📖 صص ۲۰۲ تا ۲۰۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ ریشه‌های شرقی انقلاب مالی(۲) 🔻 ...در واقع، همان‌گونه که آبراهام اودویچ می‌نویسد، «شکل اسلامی این قرارداد (اقراض، مقارضه، مضاربه) که اولین نمونه‌ی یک است، عینا همانند همان نهاد اقتصادی و قانونی‌ای بود که در با نام «نظام تاجر-سرمایه‌گذار» معروف شد. و با توجه به این‌که (ص) خودش بازرگانی بود که بر همین اساس به تجارت می‌پرداخت، نمی‌توان گفت که این امری وحیانی بوده است. همچنین، با توجه به اینکه ایتالیا مستقیما با نظام تجاری عرب در ارتباط بوده است، باید گفت که ایتالیایی‌ها به‌طور کاملا ناگهانی به استفاده از چنین رسم و سیستمی روی نیاورده‌اند. علاوه بر این، شایان ذکر است که اقراض از قرن هشتم در زمینه‌های جلب اعتبار بانکی و تولید صنعتی، و نه فقط در تجارت، نیز در جهان اسلام مورد استفاده قرار گرفت. 📚 «ریشه‌های شرقیِ تمدن غربی» 👤 جان ام. هابسون 📖 صص ۲۰۲ تا ۲۰۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ با امام میزان شو! 🔻 همان گونه که یک بنّا با بهره گرفتن از شاقول و دیگر ابزار از کج رفتن دیوار پیشگیری می‌کند و فروشنده برای عرضه‌ی کالای خود آن را با متر و ترازو می‌سنجد، سالک سبیل حق نیز باید قدم‌به‌قدم ، ، و خود را با ترازوی الهی بسنجد تا گرفتار انحراف، تندروی یا کندروی نگردد. 🔸 در زیارت (ع) می‌خوانیم «السلام علی میزان الأعمال»؛ علیهم‌السلام انحراف را می‌نمایانند و کژراهه را می‌شناسانند و حضرت امیر در حکمت ۱۰۹ فرمود «ما همانند آن پشتی میانی، حد وسط هستیم که هر که نرسیده، باید خود را برساند و هر که از ما در گذرد، باید که به ما باز گردد». 🔹 (ع) معروف‌ترین شخصیتی است که دین خود را به (ع) عرضه کرد و امام (ع) اعتقاداتش را تأیید و او را بر ثبات بر آن تشویق کرد، چنان که (ع) با فرمودن «هذا دین الله و دین ملائکته» پس از عرضه‌ی اسماعیل بن جابر، وی را تأیید کرد. 👤 📝 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ وقتی انسان‌تریم که باورمان به قیامت بیشتر باشد 🔻 انسان وقتی انسان‌تر است که باورش به بیشتر است. یعنی میزان انسانیت انسان و به فعلیت رسیدن توانایی‌های انسان وقتی است که باورش به قیامت بیشتر باشد و این خیلی زیباست. اگر انسان از قیامت غافل است، انسانیت او زیر پا لگدمال می‌شود و تمام افعالی که انجام می‌دهد به جهت گرایش‌های بدنی اوست؛ نه به لحاظ انسانی. 🔸 کسی که از قیامت غافل است، حقیر است. اگر انسان می‌خواهد عظیم شود، هرچقدر باورش به و توجه‌اش به معاد و قیامت بیشتر باشد، ماهیت انسان تغییر می‌کند. یعنی کسی که باور کرد همه‌ی عمرش هشتاد، نود سال است، یک‌طور زندگی می‌کند؛ یک‌طور است و کسی که باور کرد دارد، ارزش‌ها و تصمیم‌گیری‌هایش خیلی متفاوت می‌شود. 👤 📺 ۹۹/۰۳/۲۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ می‌خواهم مثل حسن باشم! 🔻 فرزند می‌گوید: یکی از شاگردان پدرم برایم تعریف کرد وقتی من به دنیا آمده‌ام، پدر را در صحن علیه‌السلام دیده که در سجده در حال گفتنِ «حسن، حسن» است. دلیلش را از او پرسیده بود. گفته بود خداوند فرزندی به من داده که نام او را حسن گذاشته‌ام و هرچه ما اراده کنیم، او به همان شکل از ما می‌کند: اگر بخواهیم بخوابد، می‌خوابد؛ اگر بخواهیم بنشیند، می‌نشیند؛ اگر به راست و چپ بگردانیمش، اطاعت می‌کند. من از خداوند در سجده طلب می‌کردم که مثل حسن باشم. 📚 از کتاب | داستانی بر اساس زندگی 📖 ص ۳۳۶ 💬 راوی: فرزند آیت الله قاضی 👤 نوشته: ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ اجازه بدید کمی هم بی‌نمازا نماز بخونند! 🔻 می‌خواست برگرده . بهش گفتم: پسرم! تو به اندازه‌ی سنّت خدمت کردی بذار اونایی برن جبهه که نرفته‌اند. چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست. وقت که شد، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم. دیدم اومد و جانمازم رو جمع کرد. خواستم بهش اعتراض کنم که گفت: این همه بی‌نماز هست! اجازه بدید کمی هم بی‌نمازا نماز بخونند. دیگه حرفی برا گفتن نداشتم. خیلی زیبا، به‌جا و سنجیده جواب حرفم رو داد. 📚 از کتاب 📖 ص ۲۸ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ معلم اخلاص 🔻 اگر بخواهم فقط یک خصیصه از زندگی برایتان نقل کنم باید بگویم ایشان برای همه‌ی ما بود. با این که مرد برجسته‌ی بود، سواد آکادمیک و دانشگاهی خوبی داشت و در میدان عمل نیز کارکشته بود، سخنران خوبی بود و در کارهای ستادی و عملیاتی تبحر داشت اما خصیصه‌ای که می‌خواهم بگویم از همه‌ی این‌ها مهم‌تر بود. اگر به سیر منصب گرفتن ایشان در نگاه کنیم متوجه می‌شویم مثل همه‌ی درجه‌دارها، منصب‌ها تا جایی سیر صعودی داشته‌اند. تا جایی که ایشان به فرماندهی سپاه لبنان رسیده بودند. اما بعد از برهه‌ای، به صلاحدید فرماندهان بالا دست که به توانایی ایشان در اداره‌ی امور واقف بودند، مسؤولیت‌هایی به ایشان سپرده شد که از منظر منصب نظامی جایگاه پایین‌تری از مسؤولیت آن زمان ایشان داشتند. اما سردار حجازی بدون این که کلمه‌ای در این باره صحبت کند یا گلایه‌ای داشته باشد، با تمام همه‌ی این مسؤولیت‌ها را پذیرفت و به‌خوبی نقش خودش را ایفا کرد. دقیقا مثل اخلاقی که ایشان در دوران از خودشان نشان دادند. در دوران جنگ هم هر مسؤولیتی که به ایشان سپرده می‌شد، بدون هیچ گفت‌وگویی می‌پذیرفتند و آن را به نحو احسن انجام می‌دادند. 👤 راوی: سردار امیر حیات مقدم از فرماندهان سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس 📰 منبع: روزنامه‌ی جام جم ❤ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ انسانِ بدتر از حیوان! 🔻 اگر گیاه و مواد غیرمناسب را کنار ریشه‌ی درخت بگذارند، این را جذب نمی‌کند. [خداوند] این و را به گیاه داده، جذب و دفع را به حیوان داده، اگر بخواهد شیرِ گوارا بشود هر گیاهی را نمی‌خورد. شما ببینید این پوزی که اسب می‌زند برای همین است. اول بو می‌کند. غالباً این‌ها پزشکی‌شان به همراهشان است. اول بو می‌کنند. گربه این‌طور است، سگ این‌طور است، حیوان این‌طور است. این انسانِ بدتر از حیوان است که بو نمی‌کند چه چیزی است، چه چیزی است وگرنه همه‌ی این‌ها پوز می‌زنند، اول بو می‌کنند ببینند با حال آن‌ها سازگار است یا سازگار نیست. اگر سازگار نیست نمی‌خورند. 👤 📝 | ۸۹/۰۲/۰۴ 💠 | آیات ۹۲ تا ۹۸ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ چک یک‌میلیاردی را خرج یک‌قرانی نکنیم! 🔻 مشکل و گیر ما این است که خودمان را نشناخته‌ایم. ما داریم در این خودمان را خرج می‌کنیم و بی‌خیال هم هستیم؛ درست مثل کسی که در شب یک اسکناس و یک چک ارزشمند را به خیال این که کاغذ است روشن می‌کند تا یک‌قِرانی‌اش را پیدا کند، که صبح می‌فهمد چیزی را شمع راه رسیدن به یک‌قرانی کرده است که یک میلیارد ارزش داشته است. این‌جاست که فریاد «یا حَسْرَتَا» سر می‌دهد. پس دقت کنیم که خود را، هستی خود را در این دنیا خرج چه چیزی کرده‌ایم؟! 👤 📚ا ز کتاب 📖 ص ۵۹ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
| ۷ ✳️ «می‌خواستم» اما «نگذاشتند» نداریم! 🔻 علیه السلام می‌فرمایند «ایاک و ما یعتذر» یعنی در کاری که بعد می‌خواهید از آن کنید، وارد نشوید. نباید کسی بگوید من ، ولی . آدم باید وظیفه‌اش را بداند و هم بتواند به آن عمل کند. 👤 📝 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ احیاگر اسلام ناب 🔻 (ع) می‌فرمايند: همين‌طور که کورۀ آهنگری زنگارهای آهن را از آن می‌زدايد، در هر قرنی يک انسان متعادلی پروريده می‌شود و را از زنگاری که جاهلان به آن بسته‌اند پاک می‌کند. 👤 📚 برگرفته از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
| ۸ ✳ فتح دل‌ها با خدمت متواضعانه 🔻 حالا می‌فهمم که مردم چرا کسی را در دل جای می‌دهند. مردم نه فریفته‌ی می‌شوند و نه گرفتار . محبت از دروازه‌های بزرگ قدرت، دل را فتح نمی‌کند؛ بل از پنجره‌های کوچک ضریح گذر می‌کند؛ مانند هرم گرما که سیاه زمستان از زیر کرسی مادربزرگ بیرون می‌زند. در حافظه‌ی تاریخی مردم، کمک یک جوان لاغر‌اندام تبعیدی به سیل‌زده‌ها بیشتر ماندنی است تا آمدن حتی یک رهبر مملکت... (ع) در اوصاف مؤمن در خطبه‌ی همام می‌فرماید: «یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل» [صبر و علم را توأمان داراست و سخن را با عمل همراه کرده است]. 📚 برگرفته از کتاب ؛ یادداشت‌های شخصی در سفر به سیستان و بلوچستان ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ این آتش را از منزل من بیرون ببر! 🔻 علیه السلام پولی داشت. آن را به کارگزار خودش «مُصادف» داد. او برای تجارت به مصر رفت، برگشت و سود آورد. حضرت، پنج میلیون پول داده بود. این سودش چقدر می‌شود؟ یک میلیون و دو میلیون می‌شود. حضرت دید بیست میلیون آورده است! گفت: این را از کجا آوردی؟ به به... آن کسی که شاگرد امام صادق است باید بگوید این سود از کجاست؟! یعنی حساسیت به مالی که به منزل می‌آید. گفت: آقاجان من معامله کردم. گفت: پول من نمی‌تواند این‌قدر سود داشته باشد! گفت: من گندم خریدم، نزدیک مصر که رسیدم گفتند: گندم نیست. دست نگه دار! یک هفته این‌جا بمانی در بازار نایاب می‌شود. من هم این کار را کردم. وارد بازار شدم. با سود صد درصد، دویست درصد و سیصد درصد... حضرت پول خودش را برداشت. آن‌هایی که با و مردم را گرفتار می‌کنند، گوش کنند! فرمود: به یک ریالش دست نمی‌زنم. بردار و برو. یعنی این آتش را از منزل من بیرون ببر! به یک ریالش دست نمی‌زنم. تو رفتی مردم را به مشقت انداختی تا من سود داشته باشم؟ بعد فرمود: اى مصادف! چکاچک شمشیرها آسان‌تر از یافتن است! 👤 📺 | ۹۹/۰۴/۲۶ 📛 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳ تقوا لباس آتش‌نشانی است! 🔻 یعنی چی؟ پرهیز؟ کفّ نفس؟ تقوا معنای گسترده‌ای داره. در و در فرهنگ ، تقوا لباس است! «و لباس التقوی ذلک خیر» (اعراف، ۲۶) تقوا لباس آتش‌نشانی است! 🔸 قرآن، تقوا به‌معنای فرار از و محیط گناه‌آلود و جامعه‌ی پر از گناه رو نمی‌پذیره و آن را ساخته‌ی راهبان مسیحی معرفی می‌کنه. درسته در تقوا، هست، هست، مبارزه با گناه هست، اما تقوایی که قرآن می‌فرماید، فرار نیست بلکه حمله است! تقوا جُنّة و سپر این حمله و لباس رزم و یا دقیق‌تر، لباس آتش‌نشانی است! لباس آتش‌نشانی، لباس حمله به آتش است. گناه، آتش است و تقوا، لباس آتش‌نشانی و متقی، آتش‌نشان. آتش‌نشان کارش چیه؟ آتش‌نشان به آتش حمله می‌کنه تا کسانی رو که گرفتار شدند نجات بده! آتش‌نشان باید بزنه به آتش، اول اون‌هایی رو که در آتش‌اند و دارند می‌سوزند، نجات بده، دوم آتش رو خاموش کنه. تقوا در قرآن یعنی این! فرار، تقوا نیست. 👤 📚 برگرفته از کتاب «دکترین انتظار و مبانی قرآنی آن» 📖 ص ۶۳ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
| ۹ ✳ دنیا همین مقامات اعتباری است 🔻 منظور از آسمان و زمین و دریا و صحرا نیست. این‌ها مخلوقات الهی هستند، آیات الهی هستند، منشأ خیر و برکت هستند. دنیا همین است که من باید به این برسم، من باید به این برسم، چرا حرف من را گوش ندادند، من باید برتر باشم و... این‌ها دنیاست. 👤 📝 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ خدایا دیر آمدم اما... 🔻 دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» 🔸... برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب | داستانی بر اساس زندگی 📖 صص ۳۸۳ تا ۳۸۵ 👤 نوشته: ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ فرمانده زیر کولر! 🔻 حاج حسین نشسته بود داخل قایق که چند تا از نیروها پریدند توی قایق و گفتند: «ببخشید برادر اگه می‌شه ما رو ببر اون طرف آب.» رسیدند به وسط آب که یکی از آن‌ها گفت: «فکر می‌کنید الان توی این گرما فرمانده لشکر چه کار می‌کنه؟» بعد هم که جوابی نشنید ادامه داد: «من که مطمئنم با یه زیرپوش نشسته توی دفترش زیر کولر.» یکی از نیروها گفت: «بهتره حرف خودمون رو بزنیم.» ولی او ادامه داد: «آخه همه‌ی سختی‌ها مال ماست، اون‌ها که کاری نمی‌کنند.» یکی دیگر از نیروها با عصبانیت گفت: «اگه ادامه بدی می‌اندازیمت تو آب، مگه نه برادر؟» حاج حسین اما با خنده‌ی روی لبش هیچ جوابی نداد. 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از سردار مجموعه‌ی ۱ 📖 ص ۵۴ ❤ 📌 پ.ن: عکس تزئینی است. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f