eitaa logo
حرف حساب
7.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
15 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔆 این کار فلسفه داره! 🔻 یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور. نمازش که تمام شد، گفتم: «منصور جان، مگه جا قحطیه که برای نماز می‌آیی وسط بچه‌ها؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم بیام دنبال مُهر تو بگردم!» تسبیح را برداشت و همان‌طور که می‌چرخاندش، گفت: «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها نماز می‌خونم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مُهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم یه اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چطور بعداً بهشون بگم بیایین نماز بخونین؟!» 🔸 قرآن هم که می‌خواست بخواند، همین‌طور بود. ماه رمضان­‌ها بعد از سحر  کنار بچه‌ها می­‌نشست و با صدای بلند و لحن خوش، قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم قرآن دستم می‌گرفتم و خط‌به‌خط با او می‌خواندم. 👈 اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به‌جای این‌که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم. 📚 برگرفته از کتاب «آسمان ۵» | به روايت همسر شهید ❤️ #⃣ ❤ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌های مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
هدایت شده از حرف حساب
✳️ بهترین صدقه 🔸 از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است که [پیامبر(ص) فرمود:] بهترین صدقه‌ها صدقه‌ی بر ذی‌رحِمی* است که دشمن انسان و بدخواه انسان است؛ (الصَّدقة على ذِي الرَّحِم الكاشِح) شما دو کار می‌کنید با دادن این صدقه: هم از پول خودتان صرف‌نظر می‌کنید که آن را در راه خدا می‌دهید، هم از آن احساسات شخصی و نفسانی خودتان صرف‌نظر می‌کنید که به آن ذی‌رحِمی که دشمن شما است کمک می‌کنید و خود این صدقه دادن هم موجب جلب محبت او می‌شود و ارتباطات فامیلی و پیوندهای خانوادگی را مستحکم‌تر می‌کند. *خویشاوند 👤 📚 برگرفته از کتاب | مجموعه احادیث ابتدای درس خارج فقه؛ احادیث منتخب از کتاب النوادر 📖 صفحات ۱۵ و ۱۶ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ فهم علی (ع) یعنی فهم قرآن 🔻 كسی كه صادقانه محبت به اميرالمؤمنين (ع) را به قلب خود تفهيم كند «قرآن‌فهم» می‌شود و قرآن برای او ديگر الفاظ صِرف نخواهد بود، چون حضرت علی (ع) در حرکات و سکنات خود قرآن ناطق‌اند و فهم علی (ع) یعنی فهم قرآن. لفظ قرآن در طول ۲۳ سال نازل شده امّا حقیقت قرآن هر سال در شب قدر نازل می‌شود. چون حقیقت قرآن نور است و قلب‌ها را منور می‌کند، قلبی که در مقام عصمت باشد و در ذیل امام معصوم قرار گرفته باشد، منور به معارفی می‌شود که در لفظ و کتاب نمی‌گنجد. 👤 📚 از کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» ج۱ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔆 آن‌قدر غرق محبتم می‌کرد که... 🔻 زندگی ما طول چندانی نداشت، اما عرض بی‌انتهایی داشت. ابراهیم، بودنش خیلی کم بود، اما خیلی با کیفیت بود. 🔸 هیچ‌وقت نشد زنگِ درِ خانه را بزند و در برایش باز شود. قبل از اینکه دستش به زنگ برسد، در را برایش باز می‌کردم. می‌خندید؛ خنده‌ای که همهٔ مشکلات و غم و غصه‌اش پشتش بود، اما خودنمایی نمی‌کرد. 🔹 تا بود، نود و نه درصد کارهای خانه با او بود. آن‌قدر غرق محبتم می‌کرد که یادم می‌رفت از مشکلات جبهه‌اش بپرسم. تا از راه می‌رسید، حق نداشتم دست به سیاه و سفید بزنم. اگر می‌خواستم دست بزنم، گاهی تشرم می‌زد. 🔸 خودش شیر بچه‌ها را آماده می‌کرد، جایشان را عوض می‌کرد، با من لباس‌ها را می‌شست و می‌برد پهن‌شان می‌کرد و خودش جمعشان می‌کرد، خودش سفره را پهن می‌کرد و خودش جمع می‌کرد. ▫️می‌گفتم: «تو آنجا خیلی سختی می‌کشی، چرا باید به جای من هم سختی بکشی؟» ▫️می‌گفت: «تو بیش از آنها به گردنم حق داری. من باید حق تو و این طفل‌های معصوم را ادا کنم.» ▫️می‌گفتم: «ناسلامتی من زنِ خانهٔ تو هستم و باید وظیفه‌ام را عمل کنم.» ▫️می‌گفت: «من زودتر از جنگ تمام می‌شوم ژیلا. ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می‌دادم تمام این روزهایت را چطور بلد بودم جبران کنم.» 🎙 راوی: ژیلا بدیهیان؛ همسر 📚 برگرفته از کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» ❤️ #⃣ ❤ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌های مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
حرف حساب
✳ الان با امام زمان نباشی وقت ظهور مقابل او خواهی بود! 💠 «...وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» و با صاد
✳️ انتظار، جهاد است و تعطیل‌بردار نیست! 🔻 انتظار، تلاش مستمر برای تحقق آرمان‌های بشری و الهی است. کسی که برای این کار تلاش نمی‌کند، منتظر نیست. بر این مبنا، انتظار یک جهاد است! 🔸 انتظار، جهاد است و تعطیل‌بردار نیست! به بهانهٔ اینکه اعوان و انصار نیست، یار نیست، جهاد تعطیل نمی‌شود. ممکن است که شکلش عوض بشود، ولی تعطیل نمی‌شود. مثل نماز است که به‌هیچ‌وجه تعطیل نمی‌شود. حتی مریض اگر نمی‌تواند بایستد، بنشیند و بخواند؛ نمی‌تواند بنشیند، بخوابد و بخواند؛ با اشارهٔ چشم بخواند و... جهاد هم تعطیل‌بردار نیست. 🔺 انتظار، مبتنی بر نگرشی است الهی به هستی و جهادی است برای برپایی نظامی عادلانه به‌منظور ایجاد فضای مناسب رشد و تعالی جامعه و انسان‌ها. 👤 📚 برگرفته از کتاب «دکترین انتظار و مبانی قرآنی آن (ج۱)» 📖 ص ۲۳ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
شب ظلمانی همسایه‌ات را پیش از خانهٔ خویش روشن کن! 🔻 خوشبختی انسان وقتی تحقق می‌پذیرد که برادر او هم با او شادمان باشد و همسایه‌اش قبل از او سیر گردد و دوستش پیش از او احساس راحتی و آرامش کند. اسلام از ما می‌خواهد که باور کنیم روح و کالبد ما از یک متر و نیم پیرامون‌مان گسترده‌تر است. اسلام می‌خواهد که این احساس را گسترش و تعمیم دهد و این پیوند را عمیق سازد. از همین رو، پرداخت در روز واجب شده است. ‼ ای مسلمان! اسلام از تو می‌خواهد که شب ظلمانی همسایه‌ات را پیش از خانهٔ خویش روشن و نورانی کنی. به همین جهت می‌گوید پیش از آن‌که نماز بگزاری و به خانه برگردی و عید را جشن بگیری، زکاتت را بپرداز. اسلام از تو می‌خواهد که پیش از احساس خوشحالی در درون خویش، آن را به منزل همسایه‌ات ببری. این است رمز اسلام و معنای عید. این است برکت عید. 👤 📚 برگرفته از کتاب «ادیان در خدمت انسان» 📖 صص ۳۶۲-۳۶۱ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود اما... 🔻 پسرم از روی پله‌ها افتاد. دستش شکست. بیشتر از من، عبدالحسین هول کرد. بچه را که داشت به‌شدت گریه می‌کرد، بغل گرفت. از خانه دوید بیرون. چادر سرم کردم و دنبالش رفتم. ماتم برد وقتی دیدم دارد می‌رود طرف خیابان. تا من رسیدم بهش، یک تاکسی گرفت. در آن لحظه‌ها‌، ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود. 👤 راوی: همسر 📚 برگرفته از کتاب ۲ «منزل برونسی» 📛 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
دعای کریمانه 💠 «اللَهُمَ اجْعَلْ نَفْسِی أَوَلَ کَرِیمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ کَرائِمِی»؛ خداوندا! نخستین موهبت از مواهب خویش را که از من می‌گیرى «جانِ» من قرار ده. 🔺 این دعای نورانی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج‌البلاغه هست که قبلاً خواندید. ببینید دیگر فرزندی از حسنین (علیهم السلام) بالاتر که فرض نمی‌شود! پرستاری هم بالاتر از زینب کبری (سلام الله علیها) فرض نمی‌شود، اما دعای نورانی امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه این است که خدایا همهٔ اعضا و جوارح را به من دادی، حیات دادی، چشم دادی، دست و پا دادی و همهٔ این‌ها را هم ما باید تسلیم کنیم اما من نمی‌خواهم بدون کرامت زندگی کنم. آن‌چه شما از ما می‌گیرید اول جانمان باشد. این‌طور نباشد که اول چشم و گوش ما را بگیری، دست و پای ما را بگیری، من محتاج به حسن و حسین و زینب بشوم! همین دعای نورانی را قبلاً پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود و بعداً وجود مبارک سیدالشهدا (علیه السلام) در دعای عرفه ذکر می‌کند. این یک دعای کریمانه است. 👤 📝 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ یک روز می‌فهمیم زندگی دنیا اصلا زندگی نبوده! 🔻 «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» انسان
✳️ دنيا مأوایِ آدمی نيست! 🔻 اگر كسی می‌خواهد جدّی نبودن «دنيا» را بفهمد، بايد جدّی بودن «قيامت» و «ابدیت» برای او روشن شود. زیرا در برابر هر حقیقت و راستی، يك دروغ قرار دارد. اگر كسی بگويد الان شب است و ديگری بگويد الان روز است، حتما يكی دروغ است. اگر بگوييم كه قيامت جدی است و حقیقت زندگی انسان، خودش را در قيامت ظاهر می‌کند، پس دروغ است كه انسان در دنيا به تمام حقيقت زندگی‌اش دست یابد. ⚠️ وقتی كه حضرت [علی (علیه‌السلام)] می‌فرمايند: «فَاَصْلِحْ مَثواكَ» و توصیه می‌کنند که محل و مأوای خود را اصلاح كن، می‌خواهند بفرمایند دنیا اساساً محل و جای ماندن نیست؛ چون نفرموده‌اند مأوای آخرتت را اصلاح كن، بلكه تنها فرمودند مأوايت را اصلاح كن. «مثوای» به‌معنای جایگاه و محل ماندن است. پس اصلاً دنيا مأوایِ آدمی نيست تا بفرمایند: مأوای آخرتت را حفظ كن. دنيا چيزی نيست كه آدمی بخواهد حرف آن را بزند. 👤 📚 از کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» ج۱ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ حقیقت گناه! 🔻 با جوانان شهر، پای کوهی بازی می‌کردیم. در بین بازی که به استراحت نشسته بودیم، یک‌مرتبه دوستم مرا صدا زد و گفت بهرام بیا! جلو رفتم و دیدم تعدادی تخم کبوتر را در داخل قوطی حلبی جمع می‌کند. این تخم‌های پرنده مرا به هوس انداخت و از حسین خواستم که از آن‌ها به من هم بدهد که گفت نه! حتی یک عدد هم نمی‌دهم و این تنگ‌نظری او موجب به‌هم‌خوردن دوستی ما شد. پس از چندی باخبر شدیم که خانهٔ حسین در خطر هجوم مارها واقع شده‌است. مأموران شهرداری بررسی کردند و متوجه شدند منشأ این مارها همان قوطی حلبی بود و معلوم شد که آن‌ها تخم مار بودند، نه تخم کبوتر! ‼️ گناهانی که امروز برای انسان جاذبه و شیرینی دارند، صورت برزخی آن‌ها مار و افعی است و انسان در قیامت با شدت تمام آرزو خواهد کرد ای کاش این گناه در اختیار من قرار نمی‌گرفت و گرفتار این بدبختی نمی‌شدم! آری، جاذبه‌های گناه، مطلوب و خوشایند است ولی صورت برزخی آن بسی کریه و بدمنظر است. 👤 📚 از کتاب | ج۵ 📖 ص ۹۳ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ فقط جنس ایرانی! 🔻 شاگرد خیاط تا شهاب را دید، برایش چهارپایه گذاشت تا بنشیند. شهاب‌الدین روی چهارپایه نشست. خیاط از پشت میزش بلند شد. شهاب می‌دانست که او با وضو کار می‌کند، برای همین دوست داشت این خیاط لباسش را بدوزد. «احوال شما استاد؟» «به مرحمت حضرتعالی.» «اسباب زحمت، استاد! لباس ما آماده شد؟» «بله، ولی آقای مرعشی، من هرچه جست‌وجو کردم نتوانستم دکمهٔ ایرانی پیدا کنم. اصلاً گویا تمام دکمه‌های بازار از کشورهای دیگر وارد می‌شود. حسب فرمایشتان که فرمودید فقط جنس ایرانی استفاده کنم، به قبا و پیراهنتان دکمه ندوختم.» «خدا خیرت بدهد، مشتی!» «آقای مرعشی، شما می‌توانید یک متر قیطان بگیرید و به عیال بفرمایید برایتان چیزی شبیه دکمه درست کنند.» «خدا برکت بدهد به کسب‌وکارت، مشتی!» لباس را زیر بغلش زد و از خرازی یک متر قیطان خرید و به خانه رفت. 📚 از کتاب | برش‌هایی از زندگانی آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی 📖 ص ۱۳۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ دعای امام زمان برای شیعیان 🔻 «سیدبن‌طاووس» می‌گوید که وقتی من در سرداب «امام زمان» (عج) وارد شدم، در پلهٔ اول دیدم که صدای نجوا می‌آید و فهمیدم که صدای حضرت ولی عصر است. امام دعا می‌کردند: خدایا شیعیان ما از ما هستند. اگر گناهانی مرتکب شده‌اند و آن گناهان «حق الله» است، آن‌ها را ببخش و اگر «حق الناس» است، آن‌قدر از خمس ما به آن‌ها بده که از هم راضی بشوند. 👤 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ خشم را طلاق دهید! 🔻 قسم به خدای واحد لا شریک له، اگر خشم‌ها را کور نکنید، به هیچ جا نمی‌رسید. خشم را باید طلاق دهید! گوش و زبان و چشم را کنترل کنید. برای موفقیت در این کنترل، تمرین کنید. 🔸حضرت علی علیه‌السلام فرمود: «اگر بردبار نیستی، خود را به حلم و بردباری وادار کن.» پس از مدتی تمرین و کظم غیظ و خود را وادار به حُسن خُلق کردن، حلم برای انسان آسان می‌شود. 👤 📚 از کتاب «نکته‌ها از گفته‌ها»| ج۱ 📖 ص ۷۶ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ زیاده‌طلبی برای صعود است، نه سقوط! 🔻 انسان از نظر فطرت اولیه‌اش «زیاده‌طلب» است و هیچ‌گاه سیر نمی‌شود. زیاده‌طلبی فطری باید در کانال تکامل انسانی ریخته شود، نه در بُعد حیوانی. آن مسیر است که هرچه انسان بیشتر پیش رود، انتها ندارد و می‌تواند جلو برود. اما التذاذ بیش از اندازه از مادّیات، کانال زیاده‌طلبی انسان را عوض می‌کند و او را به تباهی می‌کشاند. جمع‌آوری و لذت از دنیا، اگر بیش از حد کفاف باشد، مساوی با سقوط است؛ حال آنکه زیاده‌طلبی برای صعود است، نه سقوط! با این کار انسان زمینهٔ صعود خود را تبدیل به سقوط خواهد کرد و از بالا به پایین سرازیر خواهد شد. 👤 📚 از کتاب | رسالهٔ دوم «حُبّ به دنیا» 📖 صفحات ۱۵۶ و ۱۵۷ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ دعای پدر 🔻 شهاب‌الدین دوباره از پله‌ها بالا رفت. مادر به او امر کرده بود پدر را بیدار کند. میان
🔻 از راه که می‌رسید، پدر را می‌برد حمام. خودش لباس‌های پدر را می‌شست. می‌نشست کنار بابا، دست‌های چروکیده‌اش را نوازش می‌کرد و می‌بوسید. جوراب‌های پدر را می‌آورد و موقع پوشاندن، لب‌هایش را می‌گذاشت کف پای پدر. 🔸 مادر هم که در بیمارستان بستری بود، از سوریه که آمد بی‌معطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند؛ حتی برادر و خواهرها. وقتی با مادر تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می‌کشید روی پاهای خستۀ مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر، اشک‌های چشمش پای مادر را شست‌وشو می‌داد. 🔺 کسی از حاج‌قاسم توصیه‌ای خواسته بود. چند بندی برایش نوشت که یکی‌اش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده بدون شرم، دست پدر و مادرت را ببوسی. هم آن‌ها را شاد می‌کنی، هم اثر وضعی بر خودت دارد.» 📚 از کتاب | گذری بر زندگی و رزم شهید حاج‌قاسم سلیمانی #⃣ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
مبنا را تفکرات شهید مطهری بگذارید 📌 مبنا را تفکرات بگذارید و کارهای بعدی را روی آن بنا کنید. ۸۳.۴.۱۵ 🌀 اگر کتاب‌های آقای مطهری مورد مطالعه و مداقه قرار بگیرد، انبوهی از را به ذهن و دل هر خواننده سرازیر می‌کند؛ این‌ها مهم و لازم است. ۸۴.۲.۱۱ 🔰 مطهری به‌صورت سنگری امن برای جوانان طالب و علاقه‌مند فکر اسلامی در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها درآمد تا بتوانند زیر سایهٔ این تفکر عمیق و مستحکم خود را حفظ کنند و دستاوردهای نوین فکری داشته باشند و از آن دفاع نمایند. ۸۳.۲.۶ 🌸 ما واقعاً بدیل و عدیلی برای مجموعهٔ كتاب‌های شهید مطهری نداریم و با این‌كه كارهای خوبی هم شده، بلاشك از لحاظ اهمیت و تأثیرگذاری و جذابیت و اتقان، هنوز هم در بالاترین سطح قرار دارد. ۸۲.۱۲.۱۸ 📚 کتاب‌های شهید مطهری، قابل مردن و تمام‌شدن نیست. ۷۰.۲.۱۱ 🌻 آنچه که کهنه نمی‌شود، معارف و حقایقی است که هنوز جامعهٔ ما محتاج دانستن و تکرار کردن و از بر کردن آن‌هاست، و آن همان محتوای کتاب‌های شهید مطهری است. مبادا وسوسهٔ خناسان و زمزمهٔ دشمنان که با فکر شهید مطهری مخالف بودند و به همین جهت هم او را از دست ما گرفتند موجب شود که کتاب‌های آن بزرگوار از رواج بیفتد. ۷۰.۲.۱ 👤 گزیده‌ای از بیانات در اهمیت مطالعهٔ آثار ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ خورشیدِ پشتِ ابرِ گناهان... 🔻 فرخ که شنیدن این حرف‌ها برایش مثل داستانی باورنکردنی بود، با هیجان پرسید: - آخر چه‌طور یک انسان چهل‌پنجاه ساله می‌تواند ده‌ها و بلکه صدها سال دیگر عمر کند؟ - همان‌گونه که نوح عمر کرد. همو که او را از دیده‌ها پنهان داشته، سلامت جانش را نیز حفظ می‌کند. - چگونه از دیده‌ها پنهان است، ولی هست؟! - چون بویی خوش که مشامت احساس می‌کند و خودش را نمی‌بینی. - آخر مگر او امام نیست؟ از عالمِ غیب چگونه بر مردمان امامت می‌کند؟ - ..‌. او همان خورشیدی است که ابرهای تیرهٔ گناه ما آدمیان، سیمای منورش را از دیدگانمان دور نگاه داشته. در حالی که او به ذاتِ خود، خورشید است و از پشت ابر نیز نورِ وجودش جهان را روشن می‌کند. 📚 از کتاب | روایت زندگانی ابن‌بابویه (پدر) و شیخ صدوق (پسر) 📖 صفحات ۴۲ و ۴۳ 👤 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ انتظار، جهاد است و تعطیل‌بردار نیست! 🔻 انتظار، تلاش مستمر برای تحقق آرمان‌های بشری و الهی است. ک
✳️ دو عنصر انتظار 🔻 در انتظار ظهور، دو عنصر وجود دارد: یکی «امید»، دیگری «آرزو». اما امید به معنی این است که روحتان در برابر تهاجم سپاه باطل شکست نخورد، پیروزی‌های ظاهری آنان را به چیزی نشمرید، آن‌ها را امری موقت بشمارید، تسلیم آن‌ها نشوید، زیرا یأس تسلیم می‌آورد. اما آرزو به معنی این است که ظهور در عین جنبه‌های خارق العاده‏ای که دارد، کار خود را انفرادی انجام نمی‌دهد، با کمک یک عده یاران انجام می‌دهد: یاران شایسته و همفکر. لازمهٔ آرزو «آمادگی» است. پس به یک اعتبار، دو عنصر انتظار یکی امید و دیگر آمادگی است. ‼️ انتظار «وظیفه» است اما وظیفه، انتظار نیست! یعنی ما موظفیم که منتظر و امیدوار به آینده باشیم ولی وظیفهٔ ما صرفاً این نیست که منتظر باشیم. انتظار مثبت همان است که توأم با آمادگی است. 👤 📚 از کتاب | ج ‏۹ 📖 ص ۳۹۴ #⃣ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ وعدهٔ قبول حتمی توبه برای چه کسانی است؟ ⁉️ آیا گناهکار اجازه دارد که توبهٔ خود را به تأخیر اندازد؟ البته خیر؛ زیرا این تأخیر نوعی بی‌اعتنایی به خدا و سبک شمردن گناه است و این خود گناهی است که نیاز به توبه دارد. 👈 تائب دوگونه است: یکی آنکه بلافاصله بعد از بیداری از گناه توبه می‌کند که او «تائب مِن قَریب» است و خدا به چنین کسی وعدهٔ قبول حتمی توبه‌اش را داده است «ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُولَٰئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ...». و دیگری آن است که توبه را امروز و فردا می‌کند و معتقد است تا مرگ فرصت دارد و طبعاً گناهان دیگری هم بر گناهان پیشین می‌افزاید و او «تائبٌ مِن بَعید» است و خداوند به چنین کسی وعدهٔ قبول احتمالی و نه قطعی توبه‌اش را داده است «عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ: شاید خدا توبهٔ آن‌ها را قبول کند.» 👤 📚 از کتاب تفسیر | ج۴ 📖 ص ۱۸۶ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ بیست سال است شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! 🔻 سالکی نقل کرد، بر سر مزار مؤمنی مشغول ذکر بودم که یک‌
✳️ روز رسوایی! 🔻 اگر كسی در دنيا رسوا شد می‌تواند در جایی، مثلاً پشت ديوار، درخت، درّه يا دامنهٔ كوهی پنهان شود تا كسی او را نبيند؛ اما فردا كه در پيشگاه حق، حقيقت ظاهر می‌شود، ديگر مقرّ و دره و كوهی نيست. ‼️ در قرآن كريم آمده است كه از پيامبر (ص) سؤال می‌كنند: خداوند اين كوه‌ها را در قيامت چه می‌كند: «وَ يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً * فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً * لا تَري‏ فيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» (طه، ۱۰۵ تا ۱۰۷) پيامبر بگو: كوهی نمی‌ماند. همهٔ كوه‌ها كوبيده می‌شود و سرزمين قيامت صاف بوده و درّه و كوه و تلّ و تپه‌ای ندارد. درخت و ديواری ندارد تا انسانِ شرمنده، خود را آن‌جا پنهان كند. چشم اهل محشر هم تيز است و هر جا را بخواهند می‌بينند: «فَبَصَرُکَ الْيَوْمَ حَديدٌ» (ق، ۲۲) انسان است و چشم‌انداز وسيع موجودات. كجا انسانِ شرمنده می‌تواند خود را پنهان كند؟ 🔺 كسی كه عمری را به بدگويی سپری كرده، آن‌گاه كه سرپوش برداشته می‏شود چگونه به خود اجازه می‌دهد كه در بين ديگران به‌سر بَرَد؟ بنابراين، مهم‌ترين خطر، بی‌آبرویی است. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۸۰ و ۸۱ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود اما... 🔻 پسرم از روی پله‌ها افتاد. دستش شکست. بیشتر از من، عبدالحسی
✳️ دیگه به اون خونه برنمی‌گردم! 🔻 استوار مقابل یکی از خانه‌ها پیاده شد و زنگ خانه را زد. به من گفت: «تو از حالا در خدمت صاحب این خانه‌ای. هر چی هم گفتند بی‌چون‌وچرا اطاعت می‌کنی». پیرزنِ خدمتکار راهنمایی‌ام کرد به سمت اتاقی. چند بار «یا الله» گفتم. زن جوانی صدا زد: «یا الله سرت را بخورد! بیا تو دیگه». قدم که جلو گذاشتم تمام تنم خیس عرق شد. مقابلم زن جوان بی‌حجابی با آرایش غلیظ نشسته بود و پاهایش را روی هم انداخته بود. سرم رو انداختم پایین و سریع برگشتم بیرون و هرچی هم پیرزن خدمتکار اصرار کرد که: «برگرد پسر، اگر بری می‌کشنت» توجهی نکردم. بیرون اومدم و پرسان‌پرسان پادگان رو پیدا کردم. تو پادگان هرچی اصرار و تهدید کردند نتونستند خامم کنند که برگردم و گماشته زن بی‌حجاب یک سرهنگ بی‌غیرت بشم. 🔺 پادگان هجده سرویس بهداشتی داشت که در هر نوبت چهار نفر تمیزش می‌کردند. یک هفته تمام، یک نفره شدم مسئول نظافت همه سرویس‌ها. روز هشتم سرگرد آمد. فکر می‌کرد این تنبیه نظرم رو عوض کرده. گفت: «حالا آدم شدی؟» گفتم: «جناب سرگرد! اگر بگی تا آخر خدمت، همه نجاست‌ها را با سطل، خالی کنم توی بشکه و ببرم بیابون، با افتخار انجام میدم، اما دیگه به اون خونه برنمی‌گردم؛ حتی اگه منو بکشید». بیست روزی همونجا بودم. آخر کار دیدند حریفم نمی‌شوند، منتقلم کردند گردان خدمات. 📚 از کتاب «خاک‌های نرم کوشک» | زندگینامه سردار 👤 ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ دلم برای دعای کمیل تنگ شده! 🔻 غروب پنجشنبه‌ای مرا دید که لباس پوشیده‌ام تا به کانون بروم. گفت: «به‌سلامتی کجا؟» گفتم: «دعای کمیل.» گفت: «دعای کمیل چیه؟ منم می‌تونم بیام؟» گفتم: «برا رفتن به مراسم دعا از کسی اجازه نمی‌گیرن.» او آن شب با ما آمد. عربی را به واسطهٔ پدری که مراکشی بود و عرب‌زبان، به‌خوبی می‌دانست. تا آخر مجلس نشست. حال خوشی پیدا کرد. توسل آن شب و اشک و انابهٔ او برای ما که مسلمان آبا و اجدادی بودیم، دیدنی بود و جان‌فزا. 🔸 هفتهٔ بعد، ظهر پنجشنبه از راه رسید؛ با لباس مرتب و معطر. گفتم: «خیره ان‌شاءالله! عزم سفر داری؟» گفت: «نه، اومدم بریم دعای کمیل!» من متحیر و مبهوت نگاهش کردم و گفتم: «الان؟ هنوز تا شب، فرصت زیاده.» گفت: «می‌دونم، اما دلم برای دعای کمیل تنگ شده.» بی‌تاب بود. این را همهٔ ما فهمیده بودیم. 🔺 هر کس از او می‌پرسید: «چه چیز تو را شیعه کرد؟» با صراحت پاسخ می‌داد: «دعای کمیلِ علی.» 📚 از کتاب 📖 ص ۳۶ 👤 ❤️ 📌 پ.ن: ژروم ایمانوئل کورسل، تنها شهید اروپایی دفاع مقدس متولد فرانسه است که پس از تشرف به دین مبین اسلام به «کمال کورسل» تغییر نام داد. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ أین الطالب بدم المقتول بکربلا 💠 «وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانً
✳️ خون شهدای كربلا؛ منشأ ظهور حضرت مهدی (عج) 🔻 نگاه كن به واقعی‌ترين صحنهٔ تاريخ يعنی به مهدی موعود (عج) و بگو: «اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتولِ بِكَرْبَلا» يعنی؛ كجاست آن كس كه انتقام خون‌های ريخته شده در كربلا را خواهد گرفت. اين يك اعتقاد بزرگ توحيدی است كه خون شهدای كربلا منشأ ظهور حضرت مهدی (عج) می‌شود و آن حضرت انتقام آن خون‌ها را از فرهنگی كه به قتل حسين و اصحاب او مبادرت ورزيد می‌گيرد. اگر نتوانيم اين نكته را به‌خوبی در عقيدهٔ خود جای دهيم، يا خدا را نمی‌شناسيم يا امام حسين (ع) را، يا حضرت حجت (عج) را. 🔸 امام حسين (ع) خوب می‌داند اين خونی كه در كربلا بر زمين ريخت، در ثمرهٔ نهايی تاريخی خود غوغا می‌كند؛ حسين (ع) قدر خودش را می‌داند و به همين جهت خون‌ها را به آسمان می‌پاشيد و راوی می‌گويد: به خدا قسم يك قطره از آن خون‌هايی كه به آسمان پاشيد به زمين برنگشت، يعنی اين خون‌ها، زمينی نيست كه پس از مدتی فراموش شود، بلكه منشأ تحولی بزرگ خواهد شد و زمينهٔ ظهور حجت خدا را فراهم می‌كند و لذا بر اساس همين عقيده می‌گويی: كجاست آن گوهر نتيجهٔ كار همهٔ انبيا و اوليا كه عملاً خون‌های شهدای كربلا را به ثمر خواهد رسانيد؟ 👤 📚 از کتاب «فلسفهٔ حضور تاریخی حضرت حجت (عج)» 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ مراقبه حرف اول را می‌زند 🔻 در ابتدا که به خدمتش رسیدم، از او طلب دستور #کیمیا کردم اما در پاسخ ف
مراقبت، بذر سعادت است 🔻 در توحید، باید را تقویت کرد. مراقبت، بذر است که در مزرع دل کاشته می‌شود و سایر آداب و اعمال، پروراندن آن است. مراقبت، کشیکِ نفسْ کشیدن و همواره در حضور بودن است. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۲۵ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
چلوکباب تو خط، ساچمه‌پلو تو شهرک! 🔻 به‌شدت عصبانی شد. لب هم به غذا نزد. گفت: «دلیلی نداره برای ما که فرمانده‌ایم چلوکباب بیارند، برای نیروها غذای دیگر.» و بعد هم دستور داد غذاها را برگردانند عقب. خیلی به فکر نیروهایش بود. اگر هم بعضی وقت‌ها دو نوع غذا درست می‌کردند، بهترینش را می‌داد برای آن‌ها که خط‌اند. بین بچه‌ها هم معروف بود «چلو کباب تو خط، ساچمه‌پلو تو شهرک.» 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از سردار مجموعه‌ی ۱ 📖 ص ۵۶ ❤ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f