eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
خیمه ماه محرم زده شد بر دل ما / باز نام تو شده زینت هر محفل ما جز غم عشق تو ما را نبود سودایی / عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما . . . .             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
اى قاسم! پدر تو مظلوم است، امروز پيكر او را تيرباران كردند، چند سال پيش هم وقتى در ميان لشكريان خودش نماز مى خواند، يكى از ميان لشكرش تيرى به او زد. آن تير از طرف دشمن نبود، از طرفِ خودى بود! من از حادثه "ساباط" سخن مى گويم.1 آن روز، تو هنوز به دنيا نيامده بودى، پدر تو براى مقابله با سپاه معاويه از كوفه خارج شد و به سوى سرزمين "ساباط" رفت و در آنجا اردو زد. هنگام نماز، وقتى كه همه لشكر، پشت سر او نماز مى خواندند، يك نفر او را هدف تير قرار داد، اين تير از طرف سپاه معاويه نبود، اين تير از طرف كسانى بود كه با پدرت بيعت كرده بودند و جزء لشكريان او محسوب مى شدند. اى قاسم! فرماندهان لشكر پدر تو چه كسانى بودند؟ وقتى پدر تو شخصى به نام "كِندى" را براى مقابله با معاويه فرستاده بود، معاويه به قصد فريب دادن او، سكّه هاى طلا برايش فرستاد و او به سپاه معاويه پيوست. بار ديگر پدر تو فرمانده ديگرى را فرستاد، او هم نيمه شب به سپاه معاويه پيوست. پيوستن دو فرمانده نظامى، چيزى بود كه روحيّه مقاومت لشكر پدر تو را در هم شكست. <====♡♡♡♡♡♡♡====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
از شب گذشته است. نامه رسانى وارد مدينه مى شود و بدون درنگ به سوى قصر حكومتى مى رود تا با امير مدينه (وليد بن عُتبه) ديدار كند. نامه رسان به نگهبانان قصر مى گويد: ــ من همين الآن، بايد امير مدينه را ببينم. ــ امير مدينه استراحت مى كند، بايد تا صبح صبر كنى. ــ من دستور دارم اين نامه را هر چه سريع تر به او برسانم. به او خبر دهيد پيكى از شام آمده است و كار مهمّى دارد. اميرِ مدينه با خبر مى شود، نامه را مى گيرد و آن را مى خواند. او مى فهمد كه معاويه از دنيا رفته و يزيد روى كار آمده است. امير مدينه گريه مى كند، امّا آيا او براى مرگ معاويه گريه مى كند؟ امير مدينه به خوبى مى داند كه امام حسين(ع) با يزيد بيعت نمى كند. گريه او براى انجام كارِ دشوارى است كه يزيد از او خواسته است. آيا او اين مأموريّت را خواهد پذيرفت؟ امير مدينه خود را ملامت مى كند و با خود مى گويد: "ببين كه رياست دنيا با من چه مى كند. آخر مرا با كشتن حسين چه كار". او سخت مضطرب و نگران است و مى داند كه نامه رسان منتظر است تا نتيجه كار را براى يزيد ببرد. اگر از دستور يزيد سرپيچى كند، بايد منتظر روزهاى سختى باشد. "خدايا، چه كنم؟ كاش هرگز به فكر حكومت كردن نمى افتادم! آيا اين رياست ارزش آن را دارد كه من مأمور قتل حسين شوم. هنوز مردم مدينه فراموش نكرده اند كه پيامبر چقدر به حسين علاقه داشت. آنها به ياد دارند كه پيامبر، حسينش را غرق بوسه مى كرد و مى فرمود: "هر كس كه حسينِ مرا دوست داشته باشد خدا نيز، او را دوست مى دارد". هر كس امام حسين(ع) را مى بيند به ياد مى آورد كه پيامبر او را گلِ زندگى خود مى دانست. چرا يزيد مى خواهد گل پيامبر را پر پر كند؟ <=====■■■■■■=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
⇦ جعفر بن علی (ع) جعفر بن علی بن ابی‌ طالب مادرش فاطمه امُ ‌البنین دختر حزام بن خالد است. امام علیه السلام به خاطر علاقه فراوانی که به برادرش جعفر داشت نام فرزندش را جعفر نهاد. بسیاری بر این باورند که وی در موقع شهادت نوزده ساله بود. ولی برخی می ‌گویند: او دو سال با پدرش، دوازده سال با ... ● جواد محدثی، فرهنگ عاشورا. ○ جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص121-122.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
خوشبختی یعنی... تو زندگیت ❤️امام حسین داری❤️ ارسالی یکی از عزیزان کانال @nakhoda110
~id➜|•@mola113•|↰_۲۰۲۱_۰۸_۱۲_۲۰_۵۹_۴۵_۶۱۲.mp3
5.41M
[💔] 🎤•|حآج‌‌مهدۍ‌رسولۍ‌|• 🔊روضه_آوردَم‌مَن‌دوتا‌قُربانی اینهارَفتَن‌خُودَم‌هَستَم..؛😭💔•~ ↓ https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
شبتون امام حسینی🖤🖤🖤🖤 🏴🏴🌙✨🌟🏴🏴🏴
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا شروع سـخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگـیرد قـرار خوشم چون که باشی مرا در کنار سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 💖🌹🦋🏴🏴🏴🇮🇷🇮🇷🇮🇷
جمعه یعنی زانوی غم در بغل بر سر سجاده‌های العجل جمعه یعنی اشک‌های انتظار جمعه یعنی شکوه از هجران یار جمعه یعنی آه. الغوث. الامان در فراق مهدی صاحب زمان             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
اميرِ مدينه هر چه فكر مى كند به نتيجه اى نمى رسد. سر انجام تصميم مى گيرد كه با مَروان مشورت كند. مروان كسى است كه از زمان حكومت عثمان، خليفه سوم، در دستگاه حكومتى حضور داشت و عثمان او را به عنوان مشاور مخصوص خود، انتخاب كرده بود.13 مروان در خانه خود نشسته است كه سربازان حكومتى به او خبر مى دهند كه بايد هر چه سريع تر به قصر برود. مروان حركت مى كند و خود را به امير مدينه مى رساند. امير مدينه مى گويد: "اى مروان! اين نامه از شام براى من فرستاده شده است، آن را بخوان". مروان نامه را مى گيرد و با دقّت آن را مى خواند و مى گويد: ــ خدا معاويه را رحمت كند، او بهترين خليفه براى اين مردم بود. ــ من تو را به اين جا نياورده ام كه براى معاويه فاتحه بخوانى، بگو بدانم اكنون بايد چه كنم؟ من بايد چه خاكى بر سرم بريزم؟! ــ اى امير! خبر مرگ معاويه را مخفى كن و همين حالا دستور بده تا حسين را به اين جا بياورند تا از او، براى يزيد بيعت بگيرى و اگر او از بيعت خوددارى كرد، سر او را از بدن جدا كن. تو بايد همين امشب اين كار را انجام بدهى، چون اگر خبر مرگ معاويه در شهر پخش شود، مردم دور حسين جمع خواهند شد و دست تو ديگر به او نخواهد رسيد. سخن مروان تمام مى شود و امير مدينه سر خود را پايين مى اندازد و به فكر فرو مى رود كه چه كند؟ او به اين مى انديشد كه آيا مى توان حسين(ع) را براى بيعت با يزيد راضى كرد يا نه؟ مروان به او مى گويد: "حسين، بيعت با يزيد را قبول نمى كند. به خدا قسم، اگر من جاى تو بودم هر چه زودتر او را مى كشتم". مروان زود مى فهمد كه امير مدينه، مرد اين ميدان نيست، به همين دليل به او مى گويد: "از سخن من ناراحت نشو. مگر بنى هاشم، عثمان ( خليفه سوم ) را مظلومانه نكشتند، حالا ما مى خواهيم با كشتن حسين، انتقامِ خون عثمان را بگيريم". حتماً با شنيدن اين حرف، خيلى تعجّب مى كنى! آخر مگر حضرت على(ع)، فرزندش امام حسين(ع) و ديگر جوانان بنى هاشم را براى دفاع از جان عثمان به خانه او نفرستاد! اين اطرافيان عثمان بودند كه زمينه كشتن او را فراهم كردند. اكنون چگونه است كه مروان، گناه قتل عثمان را به گردن امام حسين(ع) مى اندازد؟ اميدوارم كه امير مدينه، زيرك تر از آن باشد كه تحت تأثير اين تبليغات دروغين قرار گيرد. او مى داند كه دست امام حسين(ع) به خون هيچ كس آلوده نشده است. مروان به خاطر كينه اى كه نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) دارد، سعى مى كند براى تحريك امير مدينه، از راه ديگرى وارد شود. به همين دليل رو به او مى كند و مى گويد: "اى امير، اگر در اجراى دستور يزيد تأخير كنى، يزيد تو را از حكومت مدينه بركنار خواهد كرد". امير به مروان نگاهى مى كند و در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده است مى گويد: "واى بر تو اى مروان! مگر نمى دانى كه حسين يادگار پيامبر است. من و قتل حسين!؟ هرگز، كاش به دنيا نيامده بودم و اين چنين شبى را نمى ديدم". امير مدينه در فكر است و با خود مى گويد: "چقدر خوب مى شود اگر حسين با يزيد بيعت كند. خوب است حسين را دعوت كنم و نامه يزيد را براى او بخوانم. چه بسا او خود، بيعت با يزيد را قبول كند". سپس يكى از نزديكان خود را مى فرستد تا امام حسين(ع) را به قصر بياورد. <=====■■■■■■=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوبت جانبازی طفلان زینب آمده وقت آری گفتن فرمان زینب آمده 🔻غرق خون گشتند،فرزندان اودرکربلا وقت یاری دادن ودرمان زینب آمده             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
4327570398.mp3
12.91M
با تو خوشم ، با تو کھ تو قلبِ منۍ !🖤 . .             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸