eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 جعبه ها و وسایلی که آورده بودند، خیلی مسجد را نامرتب کرده بود، با دختر ها شروع کردیم به جابه جا کردن و تفکیک جعبه ها که صدای انفجارهای متعددی ما را از ادامه کار بازداشت. مردم جیغ می کشیدند و وحشت زده می خواستند از مسجد خارج شوند. ولی دقیق اطراف مسجد تیر آتش بود. طوری که مسجد میلرزید. مردم سردرگم به هر طرف می دویدند. پنج، شش نفری که حال درست و حسابی نداشتند، از همه جالب تر بودند. انگار نه انگار همه چیز و همه جا داشت سر نیکون می شد آرام و بی خیال سرشان به کار خودشان گرم بود. توی دلم گفتم: خدا خیرتون بده، رفتم سراغ بقیه، با بچه ها تلاش کردیم، مردم را آرام کنیم. زن و بچه ها بدجوری می ترسیدند.. امیدوارشان می کردیم که حتما نیروهای ما توی خطوط به حساب شان رسیده اند که این طور دیوانه وار شهر را می کوبند. این ها دارند تلافی می کنند حرف هایی که به مردم می زده از زبان بچه هایی که آشنا بودند، شنیده بودم. محسن بغلانی، نقی محلی قره حسین طانی نژاد و یکی، دو نفر دیگر از بچه های سپاه را می شناختم. آنها دوستان علی بودند. آن قدر که نگران اوضاع خطوط و سرنوشت جنگ بودم، خجالت را کنار گذاشته بودم، هر آشنایی می دیدم، جلو می رفتم و می پرسیدم چه خبر؟ میگفتند: اوضاع خرابه. عراقی ها سر تا پا مجهزنده ما هیچی نداریم. آن یکی می گفت: امروز حسابشون رو رسیدیم. فقط اگه هواپیماهایمان مواضع این ها را بکوبند، ما جلوی نفرات پیاده شون رو میگیریم کمی که گذشت، سر و صداها آرام تر شد. صدایم کردند، رفتم توی حیاط عبدلله معاوی آمده بود دنبالم، تا مرا دید، جلو آمد و گفت: آبجی می خوام بیای بریم عباسیه و اونجا مردم پر شدن، بریم ببینیم اوضاعشون چطوریه به بچه ها گفتم: من میرم عباسیه سر بزنم زود بر می گردم با عبدلله راه افتادیم، او به بازار صفا بود و عباسیه را خوب می شناخت. ولی من تا به حال آنجا نرفته بودم، از بازار که رد شدیم، خیلی دلم گرفت، تا یک هفته پیش راه نبود آدم از با اینجا بگذرد ولی حالا به جز یکی، دو تا مغازه لبنیاتی و نانوایی همه بسته بودند، روی یکی، = دو تا گاړی هم سیب زمینی و پیاز می فروختند. از آن همه برو و بیا و هیاهوی بازار صفا خبری نبود. همه چیز از یک اتفاق ناخوشایند خبر می داد، مغازه ماشاء لله انی که آش هایش در خوشمزگی زبانزد همه بود و این همه رفت و آمد داشت، سوت و کور، خاک می خورد. از همشهری های عرب زبانمان که لباس و عطریات از کویت می آوردند و بساط راه می انداختند، از زن های روستایی که سرشیر، کره محلی و مرغ باگتار می فروختند، آئی رطب فروش ها و ماهی فروشی ها که از تازگی جنس شان تعریف می کردند و مشتری جلب می کردند، خبری نبود، آنها رفته بودند و قشنگی اینجا را با خود برده بودند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🪴 🪴 🌿﷽🌿 با ناراحتی بازار را پشت سر گذاشتیم و به عباسیه رسیدیم. پسر جوانی جلوی در نشسته تفنگ ام . یکی در دست داشت. سلام کردم و گفتم: به ما گفتند، اینجا کار هست. چه خبره؟ مشکلی هست؟ گفت: اینجا چند تا مریض داریم. اوضاع هم خوب نيست. همه ترسیدند و روحیه شون رو باختند، می گویند ما داریم شکست می خوریم. آخه توپخانه عراقی ها درست روبه روی ما اون ور شعله، وقتی می زنه، اینجا غوغا بیا میشه گفتم: خب تو بهشون بگو این طور نیس. تو اینجا چه کار می کنی؟ بگو نیروها دارن می جنگن گفت: من میگم ولی کسی باورش نمی شه. تا من بخوام یه چیزی بگم، یکی از راه می رسه و میگه عراقی ها جلو اومدن. اون یکی میگه هواپیماهاشون بلند شدند، همه جا رو بمباران کردند، دوباره حال و روز اینا بدتر از قبل میشه. حس کردم خود این جوان هم مستأصل شده و از او نمی شود انتظار داشت، به مردم روحیه بدهد. صبح از زبان بچه هایی که از خط برگشته بودند، شنیده بودم مدافعین عراقی ها را عقب زده اند. با اینکه می دانستم شب به خاطر کمبود نیرو، خستگی و نداشتن مهمات تمام مواضعی را که به دست آورده اند، به عراقی ها واگذار می کنند، ولی همین خبر خوب هم برای شاد کردن دل ناامید و مأیوس این جمعیت غنیمت بود. تصمیم گرفتم همین را به مردم بگویم، از یکی، دو تا پله ورودي عباسیه بالا رفتم و وارد حسینیه اش شدم، نسبت به خیلی ان مساجد و حسینیه هایی که دیده بودم، بزرگ تر بود. از پنجره های چوبی و سبز رنگي نور به داخل می تابیدی، کف حسینیه آن قسمتی که موکت داشت، مردم نشسته بودند. سقفش هم خیلی بلند بود، یاد حسینیه مان در بصره افتادم. آنجا هم سقفش به بلندی اینجا بود. مردم را هم از نظر گذراندم. می خواستم ببینم در چه حال و وضعی هستند. تصمیم داشتم هر طور شده تغییری در روحیه شان بدهم. همان طور که پسر میگفت، مردم پژمرده و کسل بودند. بعضی از سر بیکاری و ناچاری دراز کشیده بودند. خیلی ها هم بی حوصله دور تا دور عباسیه به دیوار تکیه داده، پاهایشان را دراز کرده بودند. یک نفر هم گوشه حسینیه مشغول ریختن چای در استکان ها بود. قبل از گفتن حرفی که می خواستم بزنم، دلم لرزید، حرفی که می خواستم بگویم براساس شنیده هایم بود، به دیده ایم. به همین خاطر، کمی پیش خودم شرمنده بودم اما تنها چیزی که می توانست مردم را به حرکت در آورد و نور امیدی در دلشان ایجاد کند، خبر موفقیت نیروهایمان بود. در حالی که از درون می لرزیدم و ارتعاشش در صدایم اثر گذاشته بود، از همان جلوی در حسینیه بلند گفتم: سلام یک دفعه همه سر بلند کردند و نگاهم کردند. بعضی ها جواب دادند: علیک سلام. گفتم: گوش کنید. خبر خوشی براتون دارم گفتند: هان چه خبری داری؟ جنگ کی تموم میشه؟ کی برمی گردیم خونه هامون؟ هر کسی چیزی می پرسید. یک نفر بلندتر از همه گفت: خوش خبر باشی، خبرت رو بگو. خیره. ان شاء لله جنگ تموم شده؟ گفتم: نه. جنگ تموم نشده ولی تموم می شه، بچه های ما توی خطوط، عراقی ها رو عقب روندند. ان شاالله جنگ تموم میشه این را که گفتم، آنهایی که دراز کشیده بودند، بلند شدند و نشستند، یک تعداد هم به طرفم آمدند. ادامه دادم: حالا دیگه ناراحت نباشید. ان شاء لله برمی گردید سر خونه زندگی تون خرمشهر دوباره همون خرمشهر سابق میشه. جنگ عرب و عجم رو یادتون هست، چقدر زود تموم شد؟ گفتند: جنگ عرب و عجم که توش خمسه خمسه نبود، هواپیما نبود گفتم: توکل به خدا، این بعثی ها هر چی هم داشته باشند، بچه هامون جلوشون وایستادن نمیذارن شهرمون بیفته دست اونا، از تهران هم قراره هواپیماها بلند بشوند، بیایند تانک های اینا رو بزنند زن و مردهای بیشتری با شنیدن این صحبت ها دورم را گرفتند. زن ها شروع کردند به درد و دل کردن: خسته شدیم به خدا بچه هامون دیگه امانمون رو بریدن، طفلی ها این چند روزه اینجا پوسیدان دلداریشان دادم و گفتم: ان شاء لله همه چیز درست میشه. آرام که شدند، پرسیدم اینجا کسی مریضه ؟ دو تا پیرمرد و پیرزن را نشانم دادند. گوشه حسینیه بودند. کفش هایم را در آوردم و رفتم پیششان احوالشان را که پرسیدم، فهمیدم بندگان خدا به خاطر کهولت سن و نبود مواد غذایی در این چند روز دچار ضعف و بدحالی شده اند، حین صحبت متوجه شدم ترس و اضطرابی که از جنگ دارند، بیشتر از نبود غذا آنها را مریض کرده است. نگاههایشان التماس آمیز بود. برایشان از پایان سختی ها و برگشت به خانه حرف زدم. آنها هم دعایم کردند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
مداحی_آنلاین_طمع_شیطان_به_حضرت_موسی.mp3
2.24M
♨️طمع شیطان به حضرت موسی 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @hedye110
یاد خدا ۳۹.mp3
11.87M
مجموعه ۳۹ | آدمای نِق نِقو! - کسانی که عموماً باور دارند که کار «درست نمیشه» و «جلو نمیره»! - کسانی که درونشون تراوش عاطفه و مهربانی نداره! - کسانی که روابطشون بسیار خشک و بی‌روحه! - کسانی که عموماً به دیگران بدبینند! √ اینا مریضن ... و تنها یک دستورالعمل برای درمان دارند! @hedye110
🔆توصیه های استاد فاطمی نیا (ره )برای مهمان نمودن فرشتگان به خانه هایمان ▫️ حدیث کسا زیاد بخونیم. ▫️ سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه. ▫️نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره. ▫️ چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه. ▫️ توی خونه داد نزنیم. حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم. فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن. ▫️حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه. ▫️سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکممون رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم. ▫️ وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست. ___________ «»@hedye110
1_10519457201.mp3
4.74M
عوامل راحتی حساب در محشر ➥ @hedye110
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اهمیت و آثار نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده 🎙حجت الاسلام شیخ ✍️خواندن این نماز را امروز از دست ندهید. @hedye110
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تنها عملی که در عالم برزخ از شاگرد برجسته آیت الله اراکی (ره) پذیرفته شد   @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹اعترافات یک ساحر👆 ✔️ رابطه جنیان با موسیقی ✔️از عوامل جذب جنیان به منزل ✔️ازعوامل بی برکتی زندگی ✍استاد میرزایی : منظور اهنگها و موسیقی هایی هست که از جهت فقهی حرام و نیز باعث اسیب سلامت معنوی و دوری انسان از معنویت و نماز ومسجد هست. ➥ @hedye110
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ بر اساس مستند صوتی شنود موجوداتی ک پشت گردن انسان هستند و در گوش انسان پچ پچ میکنن😳 برای شنیدن مستند صوتی شنود بر روی متن بزنید👈 مستند صوتی شنود@hedye110