eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 مطمئن بودم وقتی انتظارم به سر بیاید و علی را ببینم نمی توانم همه حرف هایم را بگویم، این طوری هم آرامش می گرفتم هم از زیر بار سنگین مسئولیت رها می شدم. در کمد علی را بستم و رفتم پنجره پذیرایی را که رو به حیاط بود باز کردم. همانجا ایستادم، جایی که بابا می ایستاد و به باغچه چشم می دوخت ایستادنش که طولانی می شد، می فهمیدم باز موضوعی ذهنش را آزار می دهد. خیلی دوست داشتم بدانم توی فکرش چه می گذرد. از همان زاویه به باغچه نگاه کردم. می خواستم بدانم او از آنجا حیاط را چطور می دیده، شاید بتوانم بفهمم به چه چیزهایی فکر می کرده. این : اواخر خیلی ساکت تر شده بود، حتی آن روزی که از جنت آباد آمدم و دیدم اینجا ایستاده و ازم پرسید: کجا بودی؟ خیلی توی فکر بود. آن روز حس میکردم پر از حرف است ولی : انگار نمی تواند چیزی بگوید. حالا به خودم می گفتم: حتمأ به مسئله رفتنشی فکر می کرد و و اینکه چطور می تواند ما را تنها بگذارد و برود. اینکه ما بعد از او چه سرنوشتی پیدا می کنیم یادم افتاد وقتی به این خانه آمدیم، هوا سرد بود. برای گرم کردن خانه اول منقل را توی حیاط روشن می کردیم و وقتی گاز و دودش می رفت آن را توی خانه می آوردیم. همه دورش می نشستیم تا گرم شویم، گاهی بابا در بین نصیحت هایش حرف هایی به من می زد: ببین بابا من از بچگی پدر و مادر بالا سرم نبوده. خودم خیلی تلاش کردم، خدا هم خیلی کمکم کرده من راه خطا نرفتم و مسیر درست رو تو زندگیم انتخاب کردم. خیلی سخت بود تا به اینجا رسیدم، شما هم باید تلاش کنید و به خدا توکل کنید، نباید از کسی انتظار کمک نداشته باشید ولی تا می تونید به بقیه کمک کنید و دست دیگران را بگیرید حالا می فهمیدم این حرف ها را برای این روزها می زد. روزهایی که باید در نبود او سختی یکشیم و از هیچ کسی انتظاری نداشته باشیم الا خدا این یاد آوری ها خیلی دلم را می سوزاند. همه چیز را به خوبی بیاد می آوردم. حتی اینکه یک بار همه دور آتش نشسته بودیم. همین که سر دا و بچه ها به کار مشغول شد بابا همان طور که به آنها نگاه می کرد، آهسته طوری که آنها نشنوند گفت: من نتوانستم پدر خوبی برای شماها باشم. نتوانستم وسایل راحتی شما را فراهم کنم. من پیش خودم شرمنده ام. اگه شما توی یک خانواده دیگری بزرگ می شدید این قدر سختی نمیدید نور کم که از شعله های آتش زیر خاکسترهای منقل بیرون می زد، می توانستم اشک هایش را ببینم که تمام پهنای صورتش را پر کرده است. بغض کردم و گفتم: چرا این طور می گوئید. درسته ما توی سختی هستیم ولی صفا و قشنگیایی که تو خونه ما هست، هیچ جا پیدا نمی شه. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🪴 🪴 🌿﷽🌿 اگه ما تو به خانواده دیگه بودیم و سختی نمی کشیدیم قدر زندگی و چیزهایی رو که داریم نمی دونستیم و این قدر قوی نمیشدیم دستم را گرفت و گفت: نه، شما باید مرا بیخشي خیلی تعجب کردم، او که این قدر زحمت می کشید. زحمتی که اصرار داشت برایش زور باز و خرج شود و نان حلال به دست بیاید. او حتی کار توی بندر را قبول نداشت، می گفت خیلی از مسائلی که توی بندر هست باعث میشه پولش شبهه ناک باشه به چشم هایش نگاه کردم و گفتم: دلیلی نداره شما عذرخواهی کنین. ما راحتیم، همین که همه با هم هستیم، راحتیم. بعد سرش را بغل کردم و بوسیدم، او هم مرا بوسید. وقتی به خودم آمدم دیدم لیلا لباس هایش را عوض کرده و پشت سرم ایستاده. گفتم: بریم؟ سری تکان داد و راه افتادیم، با اینکه دل نمی کندم ولی باید می رفتیم. به زینب گفته بودم زود بر می گردیم، در را بستیم و بیرون آمدیم. چون تعداد کشته هایی که به جنت آباد آورده می شد مثل قبل نبود، فکر کردم از نیرویم توی مسجد با احتمالا در خطوط بیشتر می توانم استفاده کنم. از ليلا جدا شدم. سپردم مواظب خودش باشد و آمادم مسجد جامع، جلوی در واستی ایستاده بود، پشتش مجروحی خوابانده بودند. ترکش به تمام تنش گرفته، سر تا پایش خوني بود. آقای نجار مشغول رگ گرفتن بود، رفتم بالا وانت، آقای تجار سرمش را دستم داد و گفته: مستقیم ببریدش بیمارستان بعد پرید پایین و وانت راه افتاد. حال مجروح خوب نبود. یک چشمم به سرم بود و یک چشمم به مجروح، ولی نرسیده هواپیماهای عراقی بالای مسیرمان ظاهر شدند. محدوده پل شلوغ بود. مردم در حال خروج بودند. آتش توپخانه بیشتر توی حاشیة شط میریخت. توی آن ترس و هیاهو هواپیماها بمب هایشان را ریختند. به خودم می گفتم: الان است که پل را بزند و جمعیت با پایه های پل در آب فرو بروند، همیشه از آب شط و غرق شدن در آن با ناراحتی و صدایی بلند به کسانی که از مردم می خواستند، شهر را ترک کنند، گفتم چرا؟ چرا مردم باید بروند؟ مگه چه خبره؟ میخواید شهر خالی بشه، راحت بیفته دست عراقی ها؟ چرا می خواید مردم رو آواره کنید؟ گفت: این حرف ها چیه میزنی؟ میخوای بمونن تور آپش؟ گفتم: خب همه رو بیاریم تو مسجد گفت: تا کی میشه مردم رو تو این شرایط نگه داشت؟ مگه خود مسجد رو نمیزنن؟ برافروخته شده بودم، جواب دادم: مگه تا پارسال جنگ نداشتیم. اون هایی که به اسم عرب و عجم راه انداختن، یادتون نیست. دیدید که زود سر و تهش هم آمد گفت: اون به غائله داخلی بود. سریع کنترلش کردند اما این به جنگه. تمام تجهیزات شون رو آوردن از بیرون مرزها به ما حمله کردن گفتم: ایم کاری نداره. مگه قرار نیست بنی صدر هواپیما بفرسته از پس این حرف را شنیده بودم، من هم آن را تکرار کردم. اما یک عده با شنیدن این حرف به بی تجربگی من خندیدند. همان هایی که من با آنها کل کل می کردم، گفتند: نمیشه به امید بالاتری ها نشست اگه قرار بود کاری بکنن تا حالا میکردن. یک هفته است هیچ خبری نشده گفتم: من که از شهر نمی رم. اتفاقی نیفتاده. مردم نباید شهر را تخلیه کنند. این طوری شهر راحت می افته دست دشمن بعد راهم را کشیدم آمدم توی شبستان. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
پیداترین نهان من.mp3
7.98M
💫 بعضی زائران، برای علیه‌السلام ویژه‌اند! آنقدر ویژه که در نگاه امام، می‌درخشند. ـ مگر اینان چه کرده‌اند و چگونه به زیارت آمده‌اند؟ 🎤 🌟ویژه‌ی ۲۳ ذی‌القعده؛ روز زیارتی علیه‌السلام @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
✍️پای درس استاد 🔸کسانی که ترس و اضطراب و افکار منفی دارند، صدقه و استغفار بهشون کمک میکنه تا به حال خوب و آرامش برسند. 🔸صدقه هدیه دادن به خداست حتما نباید پولی باشه، گاهی یک لبخند بعد اختلاف و کدورت، صدقه است، گاهی یک حرف زیبا و آرامبخش به دیگران و قوت قلبشون شدن صدقه است، دست کسی رو گرفتن، گره ای باز کردن از زندگی کسی، همه صدقه است. 🔸 یعنی طلب بخشش از خدا، اینکه تسبیح دست بگیریم و استغفار کنیم و هیچ تفکری نکنیم، اثر زیادی در روح ما نداره، باید فکر کنیم که از چه کاری، طلب بخشش میکنیم. و برای انجام ندادن آن عمل برنامه داشته باشیم. ❓باید استغفار همراه با تفکر باشه، چه کارهایی رو دیگه نباید انجام بدم؟ 🔸خیلی وقتها باید از حال بد خودمون استغفار کنیم، خدایا ببخش که ناامید شدم در حالی که تو رو دارم، خدایا ببخش که میترسم در حالی که تو کنارمی.. 🔸با این دو مورد نفس انسان، آرامش پیدا میکنه و ظرفیتش زیاد میشه و برای دریافت رحمت و برکت خداوند، آماده میشه. 👤 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ➥ @hedye110
حمام روح.mp3
2.98M
  💥 حمام روح! - برای باز شدن گره های کور زندگی - رفع مشکلات روحی و روانی - و کسب شادی و آرامش در دنیا و آخرت ✨ این عمل رو حتـــــما در برنامه زندگیتون قرار بدین ☜ "هر روز" منبع: مجموعه استغفار@hedye110
✅ راه های معنوی رسیدن به آرامش اعصاب و روان و رفع دلشوره 🔹پناه بردن به خدا 🔹وضو گرفتن با آب سرد 🔹دور نمودن علل خشم از خود 🔹صبر پیشه کردن 🔹دعا برای آرامش یافتن 🔹نماز ویاد خدا کردن بی شک دعا، نیایش، نماز ، توبه، یاد خدا  و صبر از موثرترین احیاگران روح و روان انسانی است  که موجب رفع دلشوره و استرس می شوند. ➥ @hedye110
آرامش دنیایی..... @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ خرد هرکجا گنجی آرد پدید ز نام خدا سازد آن را کلید به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم خدایی که داننده رازهاست نخستین سرآغاز آغازهاست الهی به امید تو💚 ➥ @hedye110 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
اِے آفتـابـِ روشنـے جان من سلام ...🌿 نـــور ِ اُمیــد ، حضرٺ ِ یابــن الحسنــــ سلام ...🌿 🔸شاعر: عالیہ رجبی @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 جعبه ها و وسایلی که آورده بودند، خیلی مسجد را نامرتب کرده بود، با دختر ها شروع کردیم به جابه جا کردن و تفکیک جعبه ها که صدای انفجارهای متعددی ما را از ادامه کار بازداشت. مردم جیغ می کشیدند و وحشت زده می خواستند از مسجد خارج شوند. ولی دقیق اطراف مسجد تیر آتش بود. طوری که مسجد میلرزید. مردم سردرگم به هر طرف می دویدند. پنج، شش نفری که حال درست و حسابی نداشتند، از همه جالب تر بودند. انگار نه انگار همه چیز و همه جا داشت سر نیکون می شد آرام و بی خیال سرشان به کار خودشان گرم بود. توی دلم گفتم: خدا خیرتون بده، رفتم سراغ بقیه، با بچه ها تلاش کردیم، مردم را آرام کنیم. زن و بچه ها بدجوری می ترسیدند.. امیدوارشان می کردیم که حتما نیروهای ما توی خطوط به حساب شان رسیده اند که این طور دیوانه وار شهر را می کوبند. این ها دارند تلافی می کنند حرف هایی که به مردم می زده از زبان بچه هایی که آشنا بودند، شنیده بودم. محسن بغلانی، نقی محلی قره حسین طانی نژاد و یکی، دو نفر دیگر از بچه های سپاه را می شناختم. آنها دوستان علی بودند. آن قدر که نگران اوضاع خطوط و سرنوشت جنگ بودم، خجالت را کنار گذاشته بودم، هر آشنایی می دیدم، جلو می رفتم و می پرسیدم چه خبر؟ میگفتند: اوضاع خرابه. عراقی ها سر تا پا مجهزنده ما هیچی نداریم. آن یکی می گفت: امروز حسابشون رو رسیدیم. فقط اگه هواپیماهایمان مواضع این ها را بکوبند، ما جلوی نفرات پیاده شون رو میگیریم کمی که گذشت، سر و صداها آرام تر شد. صدایم کردند، رفتم توی حیاط عبدلله معاوی آمده بود دنبالم، تا مرا دید، جلو آمد و گفت: آبجی می خوام بیای بریم عباسیه و اونجا مردم پر شدن، بریم ببینیم اوضاعشون چطوریه به بچه ها گفتم: من میرم عباسیه سر بزنم زود بر می گردم با عبدلله راه افتادیم، او به بازار صفا بود و عباسیه را خوب می شناخت. ولی من تا به حال آنجا نرفته بودم، از بازار که رد شدیم، خیلی دلم گرفت، تا یک هفته پیش راه نبود آدم از با اینجا بگذرد ولی حالا به جز یکی، دو تا مغازه لبنیاتی و نانوایی همه بسته بودند، روی یکی، = دو تا گاړی هم سیب زمینی و پیاز می فروختند. از آن همه برو و بیا و هیاهوی بازار صفا خبری نبود. همه چیز از یک اتفاق ناخوشایند خبر می داد، مغازه ماشاء لله انی که آش هایش در خوشمزگی زبانزد همه بود و این همه رفت و آمد داشت، سوت و کور، خاک می خورد. از همشهری های عرب زبانمان که لباس و عطریات از کویت می آوردند و بساط راه می انداختند، از زن های روستایی که سرشیر، کره محلی و مرغ باگتار می فروختند، آئی رطب فروش ها و ماهی فروشی ها که از تازگی جنس شان تعریف می کردند و مشتری جلب می کردند، خبری نبود، آنها رفته بودند و قشنگی اینجا را با خود برده بودند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🪴 🪴 🌿﷽🌿 با ناراحتی بازار را پشت سر گذاشتیم و به عباسیه رسیدیم. پسر جوانی جلوی در نشسته تفنگ ام . یکی در دست داشت. سلام کردم و گفتم: به ما گفتند، اینجا کار هست. چه خبره؟ مشکلی هست؟ گفت: اینجا چند تا مریض داریم. اوضاع هم خوب نيست. همه ترسیدند و روحیه شون رو باختند، می گویند ما داریم شکست می خوریم. آخه توپخانه عراقی ها درست روبه روی ما اون ور شعله، وقتی می زنه، اینجا غوغا بیا میشه گفتم: خب تو بهشون بگو این طور نیس. تو اینجا چه کار می کنی؟ بگو نیروها دارن می جنگن گفت: من میگم ولی کسی باورش نمی شه. تا من بخوام یه چیزی بگم، یکی از راه می رسه و میگه عراقی ها جلو اومدن. اون یکی میگه هواپیماهاشون بلند شدند، همه جا رو بمباران کردند، دوباره حال و روز اینا بدتر از قبل میشه. حس کردم خود این جوان هم مستأصل شده و از او نمی شود انتظار داشت، به مردم روحیه بدهد. صبح از زبان بچه هایی که از خط برگشته بودند، شنیده بودم مدافعین عراقی ها را عقب زده اند. با اینکه می دانستم شب به خاطر کمبود نیرو، خستگی و نداشتن مهمات تمام مواضعی را که به دست آورده اند، به عراقی ها واگذار می کنند، ولی همین خبر خوب هم برای شاد کردن دل ناامید و مأیوس این جمعیت غنیمت بود. تصمیم گرفتم همین را به مردم بگویم، از یکی، دو تا پله ورودي عباسیه بالا رفتم و وارد حسینیه اش شدم، نسبت به خیلی ان مساجد و حسینیه هایی که دیده بودم، بزرگ تر بود. از پنجره های چوبی و سبز رنگي نور به داخل می تابیدی، کف حسینیه آن قسمتی که موکت داشت، مردم نشسته بودند. سقفش هم خیلی بلند بود، یاد حسینیه مان در بصره افتادم. آنجا هم سقفش به بلندی اینجا بود. مردم را هم از نظر گذراندم. می خواستم ببینم در چه حال و وضعی هستند. تصمیم داشتم هر طور شده تغییری در روحیه شان بدهم. همان طور که پسر میگفت، مردم پژمرده و کسل بودند. بعضی از سر بیکاری و ناچاری دراز کشیده بودند. خیلی ها هم بی حوصله دور تا دور عباسیه به دیوار تکیه داده، پاهایشان را دراز کرده بودند. یک نفر هم گوشه حسینیه مشغول ریختن چای در استکان ها بود. قبل از گفتن حرفی که می خواستم بزنم، دلم لرزید، حرفی که می خواستم بگویم براساس شنیده هایم بود، به دیده ایم. به همین خاطر، کمی پیش خودم شرمنده بودم اما تنها چیزی که می توانست مردم را به حرکت در آورد و نور امیدی در دلشان ایجاد کند، خبر موفقیت نیروهایمان بود. در حالی که از درون می لرزیدم و ارتعاشش در صدایم اثر گذاشته بود، از همان جلوی در حسینیه بلند گفتم: سلام یک دفعه همه سر بلند کردند و نگاهم کردند. بعضی ها جواب دادند: علیک سلام. گفتم: گوش کنید. خبر خوشی براتون دارم گفتند: هان چه خبری داری؟ جنگ کی تموم میشه؟ کی برمی گردیم خونه هامون؟ هر کسی چیزی می پرسید. یک نفر بلندتر از همه گفت: خوش خبر باشی، خبرت رو بگو. خیره. ان شاء لله جنگ تموم شده؟ گفتم: نه. جنگ تموم نشده ولی تموم می شه، بچه های ما توی خطوط، عراقی ها رو عقب روندند. ان شاالله جنگ تموم میشه این را که گفتم، آنهایی که دراز کشیده بودند، بلند شدند و نشستند، یک تعداد هم به طرفم آمدند. ادامه دادم: حالا دیگه ناراحت نباشید. ان شاء لله برمی گردید سر خونه زندگی تون خرمشهر دوباره همون خرمشهر سابق میشه. جنگ عرب و عجم رو یادتون هست، چقدر زود تموم شد؟ گفتند: جنگ عرب و عجم که توش خمسه خمسه نبود، هواپیما نبود گفتم: توکل به خدا، این بعثی ها هر چی هم داشته باشند، بچه هامون جلوشون وایستادن نمیذارن شهرمون بیفته دست اونا، از تهران هم قراره هواپیماها بلند بشوند، بیایند تانک های اینا رو بزنند زن و مردهای بیشتری با شنیدن این صحبت ها دورم را گرفتند. زن ها شروع کردند به درد و دل کردن: خسته شدیم به خدا بچه هامون دیگه امانمون رو بریدن، طفلی ها این چند روزه اینجا پوسیدان دلداریشان دادم و گفتم: ان شاء لله همه چیز درست میشه. آرام که شدند، پرسیدم اینجا کسی مریضه ؟ دو تا پیرمرد و پیرزن را نشانم دادند. گوشه حسینیه بودند. کفش هایم را در آوردم و رفتم پیششان احوالشان را که پرسیدم، فهمیدم بندگان خدا به خاطر کهولت سن و نبود مواد غذایی در این چند روز دچار ضعف و بدحالی شده اند، حین صحبت متوجه شدم ترس و اضطرابی که از جنگ دارند، بیشتر از نبود غذا آنها را مریض کرده است. نگاههایشان التماس آمیز بود. برایشان از پایان سختی ها و برگشت به خانه حرف زدم. آنها هم دعایم کردند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
مداحی_آنلاین_طمع_شیطان_به_حضرت_موسی.mp3
2.24M
♨️طمع شیطان به حضرت موسی 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @hedye110
یاد خدا ۳۹.mp3
11.87M
مجموعه ۳۹ | آدمای نِق نِقو! - کسانی که عموماً باور دارند که کار «درست نمیشه» و «جلو نمیره»! - کسانی که درونشون تراوش عاطفه و مهربانی نداره! - کسانی که روابطشون بسیار خشک و بی‌روحه! - کسانی که عموماً به دیگران بدبینند! √ اینا مریضن ... و تنها یک دستورالعمل برای درمان دارند! @hedye110
🔆توصیه های استاد فاطمی نیا (ره )برای مهمان نمودن فرشتگان به خانه هایمان ▫️ حدیث کسا زیاد بخونیم. ▫️ سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه. ▫️نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره. ▫️ چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه. ▫️ توی خونه داد نزنیم. حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم. فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن. ▫️حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه. ▫️سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکممون رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم. ▫️ وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست. ___________ «»@hedye110
1_10519457201.mp3
4.74M
عوامل راحتی حساب در محشر ➥ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اهمیت و آثار نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده 🎙حجت الاسلام شیخ ✍️خواندن این نماز را امروز از دست ندهید. @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تنها عملی که در عالم برزخ از شاگرد برجسته آیت الله اراکی (ره) پذیرفته شد   @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹اعترافات یک ساحر👆 ✔️ رابطه جنیان با موسیقی ✔️از عوامل جذب جنیان به منزل ✔️ازعوامل بی برکتی زندگی ✍استاد میرزایی : منظور اهنگها و موسیقی هایی هست که از جهت فقهی حرام و نیز باعث اسیب سلامت معنوی و دوری انسان از معنویت و نماز ومسجد هست. ➥ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ بر اساس مستند صوتی شنود موجوداتی ک پشت گردن انسان هستند و در گوش انسان پچ پچ میکنن😳 برای شنیدن مستند صوتی شنود بر روی متن بزنید👈 مستند صوتی شنود@hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خدا میتوان بهترین روز را برای خود رقم زد... پس با عشق وایمان قلبی بگویی خدایا به امید تو💚 ❌نه به امیدخلق تو ➥ @hedye110 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
025.mp3
2.65M
حزب بیستم و پنجم (۸۲ الی ۱۰۸ مائده) 👤 با صدای استاد پرهیزگار @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون ومکان چشم به راه رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110