eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، يَا أَبَا الْقاسِمِ، يَا رَسُولَ اللّٰهِ، يَا إِمامَ الرَّحْمَةِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 خیلی خسته بودیم. به سمت اتاق ها رفتیم. وقتی از کنار ده، دوازده شهید گمنامی که جلوی مسجد خوابانده بودیم، گذشتیم، یک لحظه ایستادم و نگاهشان کردم. گفتم: الان خانواده های شما کجا هستند؟ کجا دنبال شما می گردند؟ زینب گفت: من برای همین دلم نیومد برم خونه. زیاد نایستادیم و راه افتادیم. امیدوار بودم نیروهای کمکی که آن جوان مسجدی قول آمدنشان را داده بود تا الآن سر و کله شان پیدا شده باشد. ولی وقتی جلوی اتاق ها رسیدیم، دیدم هیچ خبری نیست. مریم خانم و آن زن همکارش هنوز مشغول حرف زدن بودند. پیرمرد دراز کشیده بود و به رادیو بی بی سی گوش میکرد. آن یکی هم آنطرف تر خوابیده بود. زینب هم ایستاد به حرف. من رفتم توی اتاق. به زاویه سه گوشی که دیواره فلزی کمد با دیوار ایجاد کرده بود، تکیه دادم و پاهایم را دراز کردم. پر چادر را رویم کشیدم. دو، سه دقیقه بعد زینب گفت: مامان نمی آیی، بیرون بخوابی؟ گفتم: نه این را که گفتم، زینب خانم و به دنبالش مریم خانم آمدند داخل و روی موکت دراز کشیدند. به من هم گفتند: چرا اون جوری نشستی؟ پاشو بیا درست بخواب. گفتم: این جوری راحت ترم دیگر نگفتم که دلم برنمی دارد روی آن موکت کثیف بخوابم. موکتی که غیر از کهنگی و نخ نما بودن، انگار سالها بود روی آب را به خود ندیده بود. هوای اتاق هم برخلاف هوای خنک و دلچسب بیرون، دم کرده و سنگین بود. با این حال قبل از اینکه خوابم ببرد، بلند شدم و در چوبی اتاق را روی هم گذاشتم مریم خانم که متوجه کارم شد، گفت: چرا در رو میبندی؟ خفه میشیم. گفتم: این طوری خیالمون راحت تره. گفت: حالا تو این تاریکی کی هست ما رو ببینه. مجبور شدم در را نیمه باز بگذارم و برگردم سر جایم. سعی کردم بخوابم اما تا چشمانم گرم می شد و روی هم می رفت، ولوله و همهمه غریبی توی سرم میپیچید و با هول از جا می‌پریدم. دور و برم را که نگاه می کردم تازه یادم می افتاد کجا هستم. صلوات می فرستادم و دوباره از خستگی چرتم می برد و چند دقیقه بعد دوباره از خواب میپریدم. خواب زینب و مریم خانم سنگین شده بود. انگار نه انگار که چنین روز وحشتناکی را پشت سر گذاشته اند. از آن طرف صدای څرځر کردن پیرزن که بیرون خوابیده بود با صدای خر و پف مریم خانم قاطی شده بود و اعصابم را به هم می ریخت. اگر هم خودم دچار کابوس نمی شدم، صدای این ها مرا از خواب می پراند. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🪴 🪴 🌿﷽🌿 یک بار که بیدار شدم، احساس کردم نمی توانم نفس بکشم، سنگینی اتاق و هوای دم کرده اش داشت خفه ام می کرد. انگار دیوارها به من فشار می آوردند. از جایم بلند شدم و آمدم بیرون. از کنار پیرزن که درست جلوی در اتاق خوابیده بود، رد شدم. چند تا نفس عمیق کشیدم و احساس راحتی کردم. ترسیدم اگر همانجا جلوی اتاق ها بایستم اینها بیدار شده بترسند، راه افتادم و قدم زنان به طرف در جنت آباد رفتم. همه جا تاریک بود و سوسوی ستارگان توی آسمان دردی را دوا نمی کرد و تا پنج، شش متر جلوتر پایم را بیشتر نمی توانستم ببینم. بسم لله و چهار قل از دهانم نمی افتاد. خواندن اینها آرامم میکرد. نرسیده به در فکر کردم اگر عراقی ها یا منافقین و شاید هم یک آدم عوضی جلویم سبز شود، من چه وسیله دفاعی دارم. اگر هیچ کدام از این ها هم نباشد، صدای سگها که چندان هم دور نبودند و به نظرم هر لحظه هم نزدیک تر می شدند، از ادامه راه منصرفم کرد. برگشتم توی اتاق. وقتی خواستم در را ببندم، صدای جیرجیر لولای در باعث شد زینب خانم از خواب بیدار شود. پرسید: چرا بلند شدی؟ گفتم: از خواب پریدم. دیگه خوابم نبرد. گفت: بگیر دراز بکش. خوابت ببره. گفتم: نمی تونم بخوابم. خوابم نمی بره. بعد ادامه دادم؛ سگها داره صداشون نزدیک میشه. اگه حمله کنن چی کار کنیم با این جنازها؟ گفت: می خوای بریم، دور بزنیم؟ گفتم: خوابت نمی یاد؟ گفت: نه. آمد که بلند شود، مریم خانم سرش را برگرداند و غرغرکنان گفت: بگیرید بخوابید. چقدر سر و صدا می کنید؟! زینب هم یواش گفت: تو بگیر بخواب. چه کار ما داری؟ بعد یا علی گفت و بلند شد. از اتاق بیرون رفتیم و شروع کردیم به گشت زنی، اولش فکر کردیم صدای سگ ها که نزدیک می شود، حتما تا چند دقیقه دیگر هم سر و كله خودشان پیدا می شود. توی آن تاریکی با دستپاچگی چشم چرخاندم، چیزی پیدا کنم تا با آن سگها را از خود برانم. ولی چیزی به چشمم نخورد. خوشبختانه برخلاف تصورمان صداها کم کم دور شد و زینب گفت: بیا برگردیم. باز از کنار شهدا رد شدیم. بی اختیار گفتم: السلام علیكم آیها الشهداء 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔴 💠 فردی که است از او توقّع نداریم که نیازها یا محبّت خود را با زبان بیان کند بلکه زبان او همان رفتارهای اوست. در واقع سعی می‌کنیم تمام احساسات، منطق، حالات روحی، نیازها، گلایه‌ها و او را با ظاهر رفتارش تشخیص دهیم. 💠 درست است که در زندگی مشترک، زن و مرد باید کلامی و گفتگو داشته باشند امّا یک تکنیک که می‌تواند ابراز محبّت کلامی و گفتگوی صمیمی بین شما را تقویت کند این است که فرض کنید همسر شما است و مجبورید تمام رفتارهای او را ترجمه کنید. 💠 در این تکنیک مجبور هستید به ظاهر رفتارهای کوچک و بزرگ همسرتان و آنها بیشتر دقّت کرده و برداشت‌های جالبی از رفتارهای او کنید. مثلاً اگر همسرم می‌شوید یا غذا می‌پزد یعنی دارد در دلش داد می‌زند من همسرم را دوست دارم که دارم برایش غذا درست می‌کنم یا اگر همسرم برای خانه نان و میوه می‌کند یعنی دارد با زبان بی‌زبانی می‌گوید همسرم را دوست دارم که دارم به او خدمت می‌کنم. خودتان به تمام رفتارها و خدمت‌های ریز و درشت همسرتان دقّت کنید و از آنها برداشت‌های و عاطفی نمایید. 💠 این روش می‌تواند توقّع فردی را که همسرش ذاتاً کم حرف یا است و در ابراز‌ محبّت ضعف دارد تعدیل کرده و تا حدّی مانع روابط آنها شود. eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ را ببینید و به ایرانی بودن خود افتخار کنید ۱۴۰۰ سال پیش پیامبر فرموده و در قرآن هم آمده است عالم برجسته الازهر مصر: خدا ایرانیان را نگهبان اسلام نمود..... eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
💠علامه طهرانی(ره): 🔸عرفان در سجاده ، شب ، مناجات و تاریکی نیست ! 🔸بلکه عرفان در بازار ، دانشکده ، خیابان ، معامله با زن ، معامله با بچه و ... است. 🔸گاهی ممکن است انسان عبادت چهل ساله خود را با یک دل شکستن هدر دهد! eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
💠 حضرت علی علیه السلام به کمیل فرمود: ▪️ ای کمیل! همانا زبان از قلب سرچشمه می گیرد، و آنچه را که در قلب است ظاهر می‌سازد و قوام قلب به غذاست، پس متوجه باش که قلب و جسمت را با چه تغذیه میکنی؟! 🚫 اگر از حلال نباشد خداوند متعال تسبیح و شکرت را نمی‌پذیرد. eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
قلب سالم ۱۲_1.m4a
12.24M
سالم ۱۲ قسمت دوازدهم موضوع : برکت در مال 🌾 استاد : حاجیه خانم رستمی فر 🌱 ➥ @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خــدا میتوان بهترین روز را براے خـود رقم زد پس با تمام وجـود بگیم خـدایا بہ امید تو نه بہ امید خلق تو   @hedye110 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💚 ای چاره ی درخواستگان ادرکنی ای مونس و یار بی کسان ادرکنی من بی‌کسم وخسته ومهجور وضعیف یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی ... @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊