eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
472 عکس
133 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌نکته: 🔸در تحلیل هر پديده انسانی سویه ها و جنبه های مختلف انسان را می بایست در نظر گرفت: جنبه معرفتی _ منطقی جنبه روانشناختی _ عصب شناختی جنبه تربیتی _ هویتی جنبه فرهنگی _اجتماعی جنبه فطری _ سرشتی 🔷مشکل علوم انسانی موجود، تخصص گرایی مفرط و تحویلی انگاری انسان و تقلیل انسان به یک ساحت از ساحت های حیاتی و وجودی او است. موضوع هر رشته از رشته های علوم انسانی موجود، "انسان تک ساحتی" است. یعنی شناخت انسان در یک ساحت و حتی شاید در یک لایه را رسالت خود می داند و از ساير ساحت ها و لایه ها غفلت دارند و با باور به کفایت همان دانش تک ساحتی، به تحلیل پدیده های پیچیده انسانی می پردازند و توصیه ها و تجویزهای حل مسئله ای صادر می کنند. 🔸در حالی که انسان، موجودی پیچیده، چند ساحتی و چند لایه است که همه آن ساحات و لایه های به صورت روابط شبکه ای پیچیده در محصولات انسانی اعم از بینش ها، گرایشها و کنش های آدمي حضورِ تأثيرگذار دارند. 🔹انسان در عین وحدت وجودی، حداقل ترکیبی است از: ۱. بدن، ۲. ذهن، ۳. نفس، ۴. فطرت و هر کدام از این اجزا، دارای لایه های طولی و سطوح عرضی متنوع و متکثر است. که در در عین تنوع و تکثر کاملا به هم مرتبط و دارای فعل و انفعال متقابلند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 وجود شریف فیلمی از دیدار آیت الله العظمی صافی گلپایگانی با رهبر معظم انقلاب 🔹دعای شما برای ما یکی از ارزشمندترین چیزهایی است که در زندگی ما ... https://eitaa.com/hekmat121
📌مکاشفه مرحوم آقا سيد جمال گلپايگاني‌‌‌‌‌ ✍ به نقل از آیت الله العظمی به روایت استاد : 🔸مرحوم آقاي رضوان اللَّه عليه يکي از مراجع تقليدِ تقريبا عصر حاضر بودند که حدود پانزده سال پيش به تهران هم آمدند و اکنون حدود ده سال است که فوت کرده‌‌‌‌‌اند. من در تهران خدمت ايشان رسيده بودم و قبلا هم البته ايشان را مي‌‌‌‌‌شناختم. 🔹مردي بود که از اوايل جواني که در اصفهان تحصيل مي‌‌‌‌‌کرده است [اهل تقوا بوده‌‌‌‌‌] و افرادي که در جواني با اين مرد محشور بوده‌‌‌‌‌اند او را به تقوا و معنويت و صفا و پاکي مي‌‌‌‌‌شناختند و اصلا وارد اين دنيا بود و شايد مسيرش هم اين نبود که بيايد درس بخواند و روزي مرجع و رئيس بشود. اين حرفها در کارش نبود و تا آخر عمر به اين پيمان خودش باقي بود. به طور قطع و يقين آثار فوق‌‌‌‌‌العاده‌‌‌‌‌اي در ايشان ديده مي‌‌‌‌‌شد. 🔸آقاي - که الآن از فضلاي قم است و مرد خوبي است- قصه‌‌‌‌‌اي را براي من نقل کرد، بعد من از پسر مرحوم آقا سيد جمال هم پرسيدم، گفت که «آقا خودش براي خود من هم نقل کرد». 🔹قضيه اين بود که مرحوم آقا ضياء عراقي که از مراجع نجف بود- ظاهرا- در سنه 22 فوت کرد. آن وقت ما در قم بوديم. يک سال قبل از فوت آقا سيد ابوالحسن بود و از نظر تدريس و علميت، حوزه نجف را مرحوم آقا ضياء و مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني معروف به کمپاني اداره مي‌‌‌‌‌کردند، رياست با مرحوم آقا سيد ابوالحسن بود. مرحوم آقا شيخ محمد حسين استاد آقاي طباطبائي بود. او غير از مقام علميت، در معنويت هم مرد فوق‌‌‌‌‌العاده‌‌‌‌‌اي بوده. از آن اشخاصي بود که نمونه سلف صالح بود، که مي‌‌‌‌‌گفتند گاهي در عبادتْ ليلةالرکوع و ليلةالسجود داشت يعني گاهي يک شب تا صبح در رکوع بود و گاهي يک شب تا صبح در سجود بود. با اينکه به کارهاي علمي‌‌‌‌‌اش مي‌‌‌‌‌رسيد وقتي هم به عبادت مي‌‌‌‌‌پرداخت يک چنين کسي بود، که آقاي طباطبائي خودمان قصه‌‌‌‌‌ها و حکايتها از ايشان دارند و حتي خوابهاي خيلي فوق‌‌‌‌‌العاده از اين استاد بزرگوارش دارد. 🔹مرحوم آقا ضياء فوت کرد يعني نجف که دو پايه تدريس داشت يک پايه‌‌‌‌‌اش خراب شد. محروم آقا شيخ محمد حسين تنها پايه‌‌‌‌‌اي بود که باقي ماند. بعد از يک هفته مرحوم آقا شيخ محمد حسين هم ظاهرا با سکته مغزي از دنيا رفت؛ گفته بودند از بس که زياد فکر مي‌‌‌‌‌کرد، و کتابهايي که از او باقي مانده اين امر را نشان مي‌‌‌‌‌دهد؛ مي‌‌‌‌‌گفتند که شايد همين فکر خيلي زياد منجر به سکته مغزي شده. به هر حال يک هفته بعد ايشان سکته و فوت کرد. 🔸مرحوم آقا سيد جمال در حالي که نماز شب مي‌‌‌‌‌خوانَد و در قنوت وَتْر مکاشفه مي‌‌‌‌‌کند، مرحوم آقا ضياء را مي‌‌‌‌‌بيند که دارد مي‌‌‌‌‌آيد و از او، يا خود ايشان مي‌‌‌‌‌پرسد يا مي‌‌‌‌‌پرسند کجا مي‌‌‌‌‌روي؟ مي‌‌‌‌‌گويد آقا شيخ محمدحسين فوت کرده، مي‌‌‌‌‌روم براي تشييع جنازه‌‌‌‌‌اش. بعد مرحوم آقا سيد جمال کسي را مي‌‌‌‌‌فرستد که برويد ببينيد خبري هست، آيا آقا شيخ محمد حسين فوت کرده؟ مي‌‌‌‌‌روند مي‌‌‌‌‌بينند ايشان سکته کرده. 🔸آقاي  گفت «من خودم از آقا سيد جمال قضيه را شنيدم». بعد من از پسرش آقا سيد احمد هم که الآن در تهران است قضيه را پرسيدم گفتم که من چنين قضيه‌‌‌‌‌اي شنيده‌‌‌‌‌ام، گفت اتفاقا من خودم آن شب آنجا بودم و کسي که آقا مأمور کرد من بودم و گفت که من در مکاشفه اين جور ديدم که آقا ضياء مي‌‌‌‌‌آمد و گفت «من مي‌‌‌‌‌روم براي تشييع جنازه آقا شيخ محمد حسين» آقا شيخ محمد حسين فوت کرده يا نه؟ رفتم ديدم ايشان فوت کرده. 🔸اين، پديده‌‌‌‌‌اي است غير قابل انکار و منحصر به يک نفر و دو نفر، آقا سيد جمال و ديگري نيست، الآن هم هستند افرادي که اين طور هستند. منبع: نبوت، ص۱۹۳ https://eitaa.com/hekmat121
📌تفکر انتقادی 🔹بخش زیادی از میزان و کیفیت روابط انسانی معلول عناصر شناختی و معرفتی و محصول بیانِ زبانی (گفتار و نوشتار) اندیشه های ذهنی و برداشتها و قضاوتهای خود از پدیده ها، افراد و حوادث است. انسان از این طریق (افعال گفتاری) مکنونات قلبی خود را آشکار و در دیگران تأثير می گذارد و به تبع دیگران نیز در برابر این کنش، واکنش نشان خواهند داد و با زبان و گفتار پیامی را منتقل می کند که یا نشان از رضایت است و پذیرش و یا دال بر ناراحتی و انکار و شاید هم دلیل بر بی تفاوتی و بی اهمیتی. 🔸براساس این مطلب، روشن می شود که شیوه بیان و کیفیت پیام در میزان و کیفیت روابط انسانی و مناسبات اجتماعی دخیل است. 🔹 در زمینه اصلاح شیوه ها و بهبود انتقال پیام، باید از اخلاق و آداب و رسوم، هنجارهای اجتماعی، هنر و فن خطابه کمک گرفت تا بهترین و مناسب ترین شیوه شناخته و در راستای سالم سازی محیط انسانی و اجتماعی به کار گرفته شود. 🔸 علاوه بر شیوه های بیانی، محتوای پیام و کیفیت صحت و اتقان آن نیز بسیار مهم است. انسان در ساحت جدّی حیات، فطرتا به دنبال پیامی صحیح، جامع، صادق و کارآمد است. بدین منظور نیز دانش منطق را گرامی داشت تا ۱. راهی برای کشف حقیقت، ۲. ابزاری برای پرهیز از خطا و ۳. سنجه ای براي سنجش ادعاها و استدلالها باشد. 🔹 منطق، همان طریقه و اسلوب تفکر انتقادی است که به انسان متفکر طریق سنجش اندیشه ها و ارزیابی صوري استدلالها را آموزش می دهد تا بتواند میزان قوت و ضعف استدلالها و کیفیت ربط آنها را با نتایج آشکار سازد. 🔸 در تفکر انتقادی، استدلال حداقل باید از ۴ ویژگی برخوردار باشد: ۱. صدق قضیه ای مقدمات، ۲. ربط مقدمات به ادعا و نتیجه، ۳. صحت نظم در چینش و روابط شبکه ای مقدمات، ۴. کفایت مقدمات در اخذ نتیجه و اثبات مدعا. هر یک از این ویژگی‌ها نقشی در توانمندی و کیفیت استدلال دارد و متفکر حقیقت یاب و اندیشه ورز نقاد از هیچ یک بی نیاز نیست. 🔹چند نکته: ۱. اثبات صدق در محتوای قضایا و مقدمات استدلال یا از سنخ بدیهیات است که بر عهده عقل آدمي است و یا از سنخ نظریات است که در قلمرو دانش ها و رشته های تخصصی است. متفکر نقاد لاجرم باید از تخصص و دانش مربوطه کمک بگیرد. ۲. بخش زیادی از خطاهای معرفتی و تیرگی روابط انسانی در زیاده گویی و بیان مقدمات کثیر و پراکنده است به نوعی که علیرغم پنهان بودن ربط مقدمات استدلال به نتیجه، گوینده بر بیان آنها و حتی تکرار آنها اصرار دارد و آن را در کسب نتیجه دخالت می دهد. همین امر موجب سوءتفاهم ها و سوء برداشتها و عمق جدال می شود. راه حل این است که هم گوینده باید به ربط مقدمات با استدلال آگاهانه بیاندیشد و این ربط را در استدلال آشکار و اثبات کند و هم متفکر حقیقت یاب قبل از رد استدلال به دنبال کشف رابطه ی مضمر و پنهان مقدمات و نتیجه باشد هرچند ممکن است‌ برای گوینده بدیهی باشد و حتی بدان التقاط نداشته باشد. متفکر نقاد چون به دنبال کشف حقیقت است و به دنبال مچ گیری نیست به آشکار شدن ربط ها و نسبت‌ها در استدلال اهتمام می ورزد. حتی اگر لازم باشد گوینده را استفهام کند و یا خود بر کمیت و کیفیت استدلال بیافزاید. در منطق بیان می شود که همه قضایا داری جهت (کیفیت ربط محمول به موضوع از حیث ضرورت، امکان و امتناع) و سور (میزان ربط میان افراد محمول و موضوع از حیث کلیت و جزییت) است هر چند ممکن است بیان نشود و به صورت قضاياي مطلقه ابراز شود اما انسان متفکر تلاش می کند تا جهت و سور قضایا را بشناسد. ۳. از عوامل دیگر موثر در قوت و صحت استدلال چینش مقدمات و نظم میان آنها است. توجه به عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین، کلی و جزیی، موجبه و سالبه، و از این قبیل روابط. چینش مقدمات نیز در امکان انتاج استدلال دخیل است. ۴. کفایت استدلال غیر از صحت استدلال است. ممکن از استدلالی از سه حیث پیش گفته صادق و مرتبط و منظم باشد لکن نتیجه آن اعم از مدعا و یا اخص از مدعا باشد و برای اثبات همه مدعا و یا جامعیت و عمومیت نسبت به همه افراد ممکن به مقدمات دیگر و استدلال‌های پشتیبان نیازمند باشد. به عبارت دیگر، ممکن است استدلال برای تحلیل یک ساحت و یک لایه از پدیده (موضوع شناخت) کافی باشد اما از ساحت ها و لایه های دیگر غفلت داشته باشد و نسبت به آن متوقف و ساکت باشد در حالی که در مدعا از جامعیت و عمومیت ساحتها، لایه ها و یا افراد حکایت می کند. https://eitaa.com/hekmat121/628
📌فلسفه معنوی ترنج در هنر اسلامي 🔸ترنج، تصویر جامع و مانعی از حرکت و سیر انسان به سوی خداوند است. ترنج و شمسه کلیتی از نظام شکل یافته و هماهنگ در اسلیمی و اشکال هندسی هستند این دو نما بیانگر دو کانون از روح انسانند. یکی با نظم شگرف جذبه و عشق و عرفان و دیگری نظمی آمیخته با درک و عقل و منطق، هنگامی که این دو نماد با هم تلفیق شوند، نقش واحدی را به وجود می آورد که عکسی از تمام زیباییها، جذابیتها و علوم و فنون و حکمت و تصویری ناب از انسان کامل است. این اشکال بیانگر اشارات و تلویحاتی است که بازتاب از روح مسلمان در آن متبلور گشته است. محققاً ریشه ها و الهام های نقاش مسلمان که نقوش تزئینی مخصوصاً ترنج را طرح می کند، از این عناصر انتزاعی و رمزی بهره می جوید. 🔹نمونه عینی و مصداق بارز حرکت درونی نقش ترنج را با کمی تأمل و تعمق می توان، در احکام اسلام عموماً «نماز و حج» دانست. حرکت ترنج به تعبیری حرکت معنایی جمله (انا الله و انا الیه راجعون) است که الگویی ذهنی و حسی است و حرکتی است که به داخل محیط چرخش کرده و حرکتی درونگرا است. https://eitaa.com/hekmat121
📌عشق و زیبایی در نقاشی مکتب اصفهان و حکمت صدرا دکتری تخصصی (PhD) 1398 رشته: هنر پدیدآور: حسن رزمخواه استاد راهنما: افسانه ناظری استاد راهنما: مهدی حسینی استاد مشاور: اصغر جوانی استاد مشاور: مهدی امامی جمعه دانشگاه هنر اصفهان، دانشکده پژوهش‌های عالی هنر و کارآفرینی 📌چکیده: 🔹در اواخر قرن دهم هجری به موازات تحول در ساختار فکری و فلسفی، در مکتب نقاشی اصفهان، نیز شاهد تحولاتی هستیم، تحولاتی که در رأس آنها نقاشان بر جسته مکتب اصفهان، مانند صادقی بیک افشار و رضا عباسی قرار گرفته‌اند. رضا، سبک و اسلوبی را در پایتخت صفویه در اصفهان، بنا کرد که به تدریج معین مصور، محمدیوسف، افضل الحسینی و محمد قاسم و عده‌ای دیگر از آن پیروی کردند. 🔸این روش در قیاس با ساختار هنری دوره‌های قبل متفاوت بود. این تغییر روش که به‌نظر می‌رسد در وهله نخست در تفکر فلسفی زمانه رخ داده‌ است؛ تحولی که گویی ملاک‌های زیباشناختی نقاشی مکتب اصفهان را تحت تأثیر قرار داد و در رأس این تحول، محمد‌بن ابراهیم قوامی شیرازی (ملاصدرا) قرار دارد که در حکمت متعالیه خود به تبیین عوالم ادراکی انسان پرداخت. 🔹او عشق را مدیون زیبایی می‌دانست و زیبایی را مایه جوشش و خروش عشق برمی‌شمارد. هنرمندان به مدد کشف خیالی و به کارگماشتن تصویر، وجد عاشقانه وجود خود را تبیین ذوقی می‌کنند. آنان همچون حکیمان در اندیشه بیان حقیقت هستند اما شیوه‌ها و شگردهای بیانی آنان بربنیان عاطفه استواراست. 🔸ملاصدرا به عالم خیال، توجه خاصی نموده‌است؛ وی به تمثیل و استحسان (به حسن رساندن) به عنوان دو کارکرد مهم عالم خیال در عشق و زیبایی‌شناختی، پرداخته است. برغم اقتدار حکمی، مکتب صدرایی و تأثیری که نگره‌های وی بر شالوده‌های کالبدی و محتوایی مکتب نقاشی اصفهان داشت متأسفانه کاوش‌های اکتشافیِ اندکی در نسبت شناسیِ نگاه ملاصدرا به عشق و زیبایی و خصوصیات مکتب اصفهان به عمل آمده است. 🔹این پژوهش‌که به روش توصیفی ـ تحلیلی و تطبیقی انجام شده است، به تبیین نسبت ارزش‌های زیباشناختی متمایز نقاشی مکتب اصفهان با مؤلفه‌های فکری و مبانی حکمی ملاصدرا در باب عشق و زیبایی پرداخته است. یافته‌های تحقیق، مبیّن آن است که بین برخی از ویژگی‌های بصری خاص نقاشی مکتب اصفهان و آرای ملاصدرا در باب عشق و زیبایی نسبتی وجود دارد. https://eitaa.com/hekmat121
📌تبیین تربیت زیبایی شناختی از دیدگاه ملاصدرا و رهیافت های اجرایی آن درجهت تحقق اسناد فرادستی آموزش و پرورش دکتری تخصصی (PhD) 1399 رشته: علوم تربیتی - تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش ـ تعلیم و تربیت اسلامی پدیدآور: زهره متقی استاد راهنما: حسنعلی بختیار نصرآبادی استاد مشاور: محمد نجفی استاد مشاور: سید مهدی امامی جمعه دانشگاه اصفهان، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 🖌چکیده 🔹رساله حاضر از پژوهشهای کاربردی، با رویکرد کیفی است که با روش استنتاجی و به هدف تبیین الگوی تربیت زیبایی شناختی از دیدگاه ملاصدرا و ارائه رهیافت های اجرایی آن در اسناد فرادستی آموزش و پرورش انجام شده است. 🔸برای تدوین الگو، محقق خود به نحو استقرایی به استنتاج اقدام و از داده‌های جزئی به یک استنباط کلی دست یافته و سپس ارتباط مفاهیم با یکدیگرمشخص شده است. 🔹آثار مکتوب ملاصدرا و شارحانِ شاخص اندیشه‌های او، منابع اصلی استخراج یافته‌ها بوده که پس ازبررسی و تحلیل گزاره‌های واقع‌نگر توصیفی، تحت عنوان، مبانی فلسفی در چهارگروه هستی شناسی، معرفت شناسی، ارزش شناسی، انسان شناسی بیان گردیده است و پس از بررسی بایدهای آغازین، تحت عنوان مبانی و ابعاد زیبایی شناسی تعلیم و تربیت ملاصدرا، ضمن استخراج ویژگیهای تجربه زیبایی شناسی، ساختار تربیت زیبایی شناختی در قالب اهداف، اصول و روش ارائه شده است. 🔹یافته های پژوهش نشان می‌دهد که نگاه وجودی به زیبایی به معنی درک امری اصیل، ذومراتب و عینی است که باید طی مراتب ادراک به مرحله داوری، پرورش و بازآفرینی منتهی شود. تربیت زیبایی شناختی، بخشی از تربیت عمومی و ناظر بر بعد عاطفی بوده و فرایند یادگیری تحول از طریق یک تجربه معنی دار، مفهومی، غایتمند و پویا است که انسان را از مرحله پاسخ گویی به کنشگری وسپس به آفرینشگری هدایت و در نهایت به انسان پردازشگر ارتقاء می-دهد. اهداف واسطه ای در دو گروه فرایند محور و نتیجه محور بر اساس ابعاد مختلف شوون انسانی ارائه شده است. 🔸اصول ناظر براین اهداف در سه حیطه شناختی،عاطفی، روانی و حرکتی دسته بندی شده که به مواردی مانند: اصل خودراهبری آموزشی، توجه به سواد فرهنگی، استفاده از تجارب مفهومی، خود آگاهی و خودآفرینی، توجه به سلامت روان و مدیریت عواطف و توسعه مهارتهای دست ورزی اشاره دارد. 🔹این الگو به عنوان یک راهبرد آموزشی موقعیت محور معرفی و روشهای اجرایی درچهارگروه روشهای مبتنی بر چرخه یادگیری،روشهای مبتنی بر فعالیتهای چند حسی،روشهای مبتنی برتخیل و روشهای مبتنی بر بعد عاطفی بیان گردیده که به چند توصیه عملی منتهی می‌گردد.رهیافتهای اجرایی درپایان براساس این ساختار بیان شده است. https://eitaa.com/hekmat121
📌هنر و الگو سازی حکیم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای: 🔹این اقدام شما و این بزرگداشت جناب حمزه (سلام اللّه علیه) یک زمینه‌سازی و منبع‌سازی است برای کارهای بعدی. کار را بایستی انجام بدهد و حتماً بایستی هنرهای نمایشی، هنرهای زبانی و تجسّمی به کار برود برای این قضیّه تا مقصود از تکریم و بزرگداشت شخصیّتی مثل جناب حمزه حاصل بشود؛ وَالّا با صِرف بزرگداشت [به نتیجه نمیرسد]، خب حالا ممکن است چون در رسانه‌ها پخش میشود، یک برهه‌ای از زمان اسم این بزرگوار پخش بشود؛ لکن آن کاری که شما میخواهید انجام بدهید و میخواهید فرهنگ‌سازی بکنید و الگوسازی بکنید، با کار به طور کامل انجام نمیگیرد و ناقص خواهد ماند. 🎙بیانات در دیدار با اعضای بزرگداشت حضرت حمزه (سلام الله علیه) 5/11/1400 https://eitaa.com/hekmat121
📌انسان سازی فلسفه همه احکام اسلامی امام خمینی: 🔹تنها مكتبى كه كار دارد به انسان، از قبل از اينكه اين تخم و اين دانه كِشته بشود، تا آن وقتى است كه آخر است و آخر ندارد آن مكتبهاى انبياست. 🔸هيچ مكتبى در عالم غير از مكتب‏ انبيا كارى به اين ندارند كه تو چه زنى انتخاب كن، وصلت كنى، زن چه مردى را انتخاب كند. به آنها چه ربط دارد، كار به اين ندارند؛ هيچ ابداً در قوانينشان اين نيست كه چه زنى انتخاب كن و چه مردى انتخاب كن. هيچ در قوانينشان نيست كه ايام حمل بچه، مادر چه كارهايى را بكند، ايامى كه بچه را شير مى‏خواهد بدهد چه كار بكند؛ ايامى كه بچه در دامن مادرش است، مادرش چه وظيفه‏اى دارد؛ آن وقتى كه تحت تربيت پدرش هست پدر چه. ابداً به اين كارها قوانين مادى و طبيعى و رژيمهاى غير انبيا، هيچ كارى به اينها ندارند. 🔹 آنها فقط وقتى كه انسان، انسانى شد كه آمد توى جامعه، جلوى مفسده‏هايى كه اينها مى‏خواهند، آن مفسده‏هايى كه مضر به نظم باشد و الّا مفاسدى كه عيش و نوش و عشرت باشد، هيچ كارى به آن ندارند، بلكه دامن هم به آن مى‏زنند. كارى به اينكه بخواهند يك انسان بسازند، آدم درست كنند، هيچ كارى به اين ندارند. در نظر آنها انسان با حيوان فرقش همين مقدار است كه در طبيعت اين بيشتر پيشرفت دارد. حيوان نمى‏تواند طياره درست كند، انسان مى‏تواند؛ حيوان طبيب نمى‏تواند بشود، انسان مى‏تواند؛ اما حدود، حدود طبيعت است. آنكه به همه چيز كار دارد، آنكه انسان را از قبل از ازدواج، قبل از اينكه بخواهد ازدواج كند، دنبال اين است كه آن چيزى كه از اين ازدواج مى‏خواهد حاصل بشود بايد يك آدم صحيح باشد، انسان بايد باشد، قبل از اينكه شما ازدواج كنيد. دستور دارد چه زنى را انتخاب كن، چه مردى را انتخاب كن. چرا اينها دستور دارند؟ براى اينكه همان طورى كه يك زارع، يك دهقان وقتى كه مى‏خواهد يك مزرعه‏اى را بسازد، اول نظر مى‏كند كه زمين چه جور زمينى است، يك زمين صالح انتخاب مى‏كند، آن تخمى را كه مى‏خواهد بكارد چه جور تخمى است، يك تخم گندم صالحى انتخاب مى‏كند؛ چى لازم دارد براى تربيت، تمام اينها را در نظر دارد تا اينكه اين مزرعه را آباد كند و يك منفعتى از آن ببرد. 🔹 اسلام در انسان اين نظر را داشته است كه آن زوجى كه انتخاب مى‏شود چه جور باشد تا از اين زوج يك انسان صحيح پيدا بشود. آن زنى كه انتخاب مى‏كنى چه جور زنى باشد تا از اين دو نفر زوجين يك انسان پيدا بشود؛ بعد هم به چه آدابى بايد باشد. روى چه ادبى اين ازدواج بايد باشد، بعد هم در چه حالى بايد تلقيح بشود و چه آدابى دارد، بعد هم در ايام حمل چه ادبهايى هست، بعد هم در ايام شير دادن چه ادبهايى هست؛ 🔸همه اينها براى اين است كه اين مكتبهاى توحيدى كه بالاترينش اسلام است، آمده‏اند براى اينكه انسان درست كنند؛ نيامده‏اند كه يك حيوانى منتها داراى ادراكاتى كه حدود همان حيوانيت و همان مقصدهاى حيوانى باشد، منتها يك قدرى زيادتر، نيامده‏اند اين را درست كنند؛ آمده‏اند انسان درست كنند. 🔹اينكه شما گفتيد كه هيچ مكتبى مثل اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل اسلام نيست، نكته‏اش [به‏] اين معناست كه اسلام است كه مى‏تواند انسان را از مرتبه طبيعت تا مرتبه روحانيت، تا فوق روحانيت تربيت كند. غير اسلام و غير مكتبهاى توحيدى اصلًا كارى به ماوراى طبيعت ندارند، عقلشان هم به ماوراى طبيعت نمى‏رسد؛ علمشان هم به ماوراى طبيعت نمى‏رسد، آنى كه علمش به ماوراى طبيعت مى‏رسد، آنى است كه از راه وحى باشد، آنى است كه ادراكش ادراك متصل به وحى باشد، و آن انبيا هستند. منبع: صحيفه امام، ج‏8، ص: 414- 415. https://eitaa.com/hekmat121
📌پاسخی به علم ستیزان و تحریف گران انقلاب 🔺مخالفت اسلام با دلبستگى به دنياست نه با تمدن‏ ✍فقیه و حکیم تمدن ساز حضرت امام خميني: 🔹انبيا مى‏دانند راه چه هست، از كجا بايد رفت؛ چه جورى بايد رفت. راهى است كه تا به وسيله انبيا و تعليمات انبيا نباشد، انسان نمى‏تواند به مقصدش برسد. راه مستقيمى كه انسان را به مقصد مى‏رساند اگر راه انبيا نباشد، معوج مى‏شود؛ يا اين طرف مى‏رود، يا آن طرف مى‏رود. انبيا هستند كه ما را به راه مستقيم هدايت مى‏كنند و كيفيت تربيت و تعليمى كه براى آن عالم هم باشد- هم اين عالم، و هم آن عالم- نه اينكه انبيا به اين عالم كار ندارند. اين عالم هم، با هر چيزى كه بگوييد، آنها منافى و مخالف با آن نيستند. مخالف با دل بستن به دنيا هستند. اين دو تا اشتباه مى‏شود. 🔸آنهايى كه مى‏خواهند عيب‏گيرى كنند مى‏گويند كه با همه تمدنها مخالف است؛ اسلام با همه تمدنها مخالف است. اين اشتباه است. 🔹اسلام با مخالف نيست. 🔸اسلام تمدنى را ايجاد كرد، ششصد، هفتصد سال يك دنيا را، تقريباً اكثر معموره را [متمدن‏] كرد؛ با اينكه باز اسلام نبود درست. 🔹با تمدن، اسلام مخالف نيست، با دلبستگى‏ و محدود شدن مخالف است كه همه آمال و آرزوى ما همين باشد؛ همه همّ ما همان علفمان باشد؛ تمام همت ما اين باشد كه خوب بخوريم، خوب بخوابيم و خوب شهوات، دلبستگى را مخالف است، اين كه همّ انسان، علفش باشد! با اين مخالف است اسلام. 🔸تمدن به اعلى مرتبه، مهار، مهار در معنويت، همه مظاهر تمدن را انبيا قبول دارند، لكن مهار شده؛ نه مطلق و رها. شهوات را جلويش را نگرفتند؛ جلوى اطلاقش را گرفتند. جلو رهايى و آزادى را گرفتند. يك كسى- در همان زمانهاى سابق، به يك ظريفى كه از آشناهاى ماست- راجع به امور جنسى گفته بود كه فلانى!: اين حل شده. او گفته بود اين را در صدر خلقت، خرها حل كرده بودند! آن آزادى كه شما مى‏گوييد كه حل شده همان است كه حيوانات در صدر خلقت آزاد بودند! 🔸انبيا آمدند اين آزادى را جلويش را بگيرند و اصلش را مخالف نيستند، دعوت هم به آن كرده‏اند. اين دعوت به ازدواج، اين قدر تعريف از ازدواج براى اينكه هم ازدواج بشود، هم انحراف نباشد. از اين شهوات مطلق، از اين مراكز فساد و فحشا، انبيا جلوگيرى مى‏كنند، نه از اصل شهوت. اصل شهوت طبيعى است و بايد هم كار خودش را انجام بدهد، اما حدود دارد. 🔹اگر تربيت و تعليم آن طورى كه انبيا و تحت تربيت انبياست تحقق پيدا بكند، انسان هم صحيح مى‏شود و روى يك نظمى تحقق پيدا مى‏كند و اين آكل و مأكول‏ و اين تعدّيات و اين تجاوزها و اين اختلافهاى طبقاتى پيدا نمى‏شود؛ و هم آن طرف- كه عمده آن طرف است- آن حيات جاويدى كه آخر ندارد تأمين مى‏شود. 🔸كوشش كنيد كه شما كه حالا منتسب به ولىّ امر- سلام اللَّه عليه- هستيد، مكتب ولى امر را به آن توجه كنيد كه براى تربيت و تعليم اين انسان است كه از حد حيوانيت برساندش به حد انسانيت و رشد انسانى پيدا كند و تربيتهاى انسانى پيدا كند و تعليمات، تعليمات صحيح باشد. منبع: صحيفه امام، ج‏8، ص: 516- 517 https://eitaa.com/hekmat121
📌احساس شخصیت زیرساخت جامعه اسلامی فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری: 🔹مسأله ی احساس شخصیت مسأله ی بسیار مهمی است. 🔸از این سرمایه بالاتر برای اجتماع وجود ندارد كه در خودش احساس شخصیت و منش كند، برای خودش ایده آل داشته باشد و نسبت به اجتماعهای دیگر حس استغنا و بی نیازی داشته باشد، یك اجتماع این طور فكر كند كه خودش و برای خودش فلسفه ی مستقلّی در زندگی دارد و به آن فلسفه ی مستقلّ زندگی خودش افتخار و مباهات كند، و اساساً حفظ حماسه در اجتماع یعنی همین كه اجتماع از خودش فلسفه ای در زندگی داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد. 🔹وای به حال آن اجتماعی كه این حس را از دست بدهد! این یك مرض اجتماعی است، و این غیر از آن «خودی» اخلاقی است كه بد است و نفس پرستی و شهوت پرستی است. 🔸اگر اجتماعی این منش را از دست داد و احساس نكرد كه خودش فلسفه ی مستقلّی دارد كه باید به آن فلسفه متكی باشد، و اگر به فلسفه ی مستقلّ زندگی خودش ایمان نداشته باشد، هرچه داشته باشد از دست می دهد، ولی اگر این یكی را داشته باشد ولی همه ی چیزهای دیگر را از او بگیرند، بازروی پای خودش می ایستد؛ یعنی یگانه نیرویی كه مانع جذب شدن ملتی در ملت دیگر و یا فردی در فرد دیگر می شود، همین احساس منش و شخصیت است. 🔹معروف است كه آلمانها گفته اند ما در جنگ دوم همه چیز را از دست دادیم مگر یك چیز را كه همان شخصیت خودمان بود، و چون شخصیت خودمان را از دست ندادیم همه چیز را دوباره به دست آوردیم، و راست هم گفته اند. اما اگر ملتی همه چیز داشته باشد ولی شخصیت خودش را ببازد، هیچ چیز نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملتهای دیگر جذب می شود. 🔸وای به حال این خودباختگی كه متأسفانه در جامعه ی امروز ما وجود دارد. در گفتارهای اقبال لاهوری خواندم كه موسولینی گفته است: انسان باید آهن داشته باشد تا نان داشته باشد؛ یعنی اگر می خواهی نان داشته باشی، زور داشته باش. 🔹ولی اقبال می گوید: این حرف درست نیست. اگر می خواهی نان داشته باشی، آهن باش. (نمی گوید آهن داشته باش، بلكه آهن باش) یعنی شخصیت تو شخصیتی محكم به صلابت آهن باشد. می گوید شخصیت داشته باش؛ چرا به زور متوسل می شوی، چرا به اسلحه متوسل می شوی، چرا می گویی اگر می خواهی نان داشته باشی باید اسلحه داشته باشی؟ بگو اگر می خواهی هرچه داشته باشی خودت آهن باش، خودت فولاد باش، خودت شخصیت داشته باش، خودت صلابت داشته باش، خودت منش داشته باش. 🔸اگر یك ملت بیچاره و بدبخت، ایمانش را به آنچه كه خودش از فلسفه ی زندگی دارد از دست بدهد و مرعوب یك ملت دیگر بشود، در تمام مسائل آن جور فكر می كند كه دیگران فكر می كنند و اصلاً نمی تواند شخصاً در مسائل قضاوت كند. هر موضوعی را فقط به دلیل اینكه مد است یا پدیده ی قرن است، به دلیل اینكه در جامعه ی آمریكا و در جامعه ی اروپا پذیرفته شده است، می پذیرد و دیگر منطق سرش نمی شود. مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 54 https://eitaa.com/hekmat121
📌زندگی آکواریومی ✍️دوستی نوشت: یادمه یک آکواریوم گوپی زنده زا داشتم هر وقت حوصلم سر میرفت ، میرفتم از نگاه کردن بهش لذت می بردم هر وقت حوصلم می کشید بهشون غذا می دادم فقط واسم مهم این بود که زادولد کنند و مرگ و میر کمتر از زادولد باشه که آکواریوم بدون ماهی نشه یکی از دوستان گفت به من ماهی بده منم بیست تا ماهی دادم بهش ، یعنی از آکواریوم من مهاجرت کردن به آکواریوم دوستم همین کار باعث شد که سیستم طبیعی آکواریوم از هم پاشید و چند ماه بعد دیگه ماهی نداشتم آکواریوم را جم جور کردم انداختم در انباری بعد هم آکواریوم خالی شکست الان دیگه نه ماهی دارم نه آکواریوم. ما الان حکم ماهی در آکواریوم را داریم این بستگی به مسئولان داره که چگونه مدیرت کنن👌🏻👌🏻👌🏻 📌🔍درنگی در تلقی آکواریومی از زندگی: 🔸از آثار فرهنگی باقي مانده از نظام سلطنتی و استبدادی، غفلت از اراده انسان و وابستگی ذهنی به ساختارها است. فرهنگ "من کاره ای نیستم و مسؤلان باید بکنند" همان تلقی آکواریومی از جامعه و تفسیر ماهی_گونگی از انسان است. انسان همچون ماهی در قفس آکواریوم گرفتار است و تابع جبر محیط است و دیگری سرنوشت او را باید تعیین کند. 🔹 استعاره "زندگی آکواریومی" تلقی بسیاری از افراد جامعه است که بسیاری از ایشان هم اهل علم و دانشند، اما این تلقی استعاره ای زندگی و انسان، نیاز به تأمل عمیق فلسفي و جامعه شناختی است تا ریشه های آن بازیابی و تعارض آن با فرهنگ قرآنی شناخته شود. 🔹باید باور کنیم که اراده انسان اساس است، همه مردم ذی حق هستند، آحاد جامعه همه کاره اند و باید زیر بار مسؤلیت اجتماعی بروند. 🔸مسؤلان جزئی از این مردم و منتخب آنها هستند (مسؤلان عصاره فضائل و رذایل ملتند، خوب آنها از سوی خود ملت است و بد آنها هم از سوی خود مردم است.) انواع انتخاب‌ها و انتخابات هم نشان دهنده میزان وجود فضایل و رذایل ملت است و هم سازنده جامعه و انتخاب آینده. باید پذیرفت: "از ماست که بر ماست" 🔸شاید بهترین راه برای فرار از مسؤلیت، صورتبندی دوگانه دولت - ملت و ساختِ ذهنیِ است. (زندگی آکواریومی) 🔹 اگر به فرایند اعتلا وانحطاط تمدنها بنگریم می‌توان فهمید که رمز اعتلا باور به اراده انسان و پذیرش مسئولیت مدنی و ایمان به قانون است. عامل انحطاط نیز گسترش تلقی آکواریومی از زندگی و جامعه است. به طور نمونه تمدن غرب بیش از آنکه محصول هر چیزی باشد، محصول باور به اراده انسان و قبول مسؤلیت مدنی و ایمان به قانون است که بوسیله برنامه های تربیتی به فطرت جمعی و گفتمان عمومی انسان غربی تبدیل شد. 🔸خلاصه جامعه سازی و تمدن سازی فرع بر تربیت سیاسی متناسب با تمدن و پذیرش اقتضائات جامعه و تمدن است و زیر بنای همه آنها باور به و ضرورت است. امروزه به سياست‌گذاري آموزشي متفاوتی نیازمند هستیم https://eitaa.com/hekmat121
📌انواع رهبران آیت الله جوادی آملی: 🔹رهبران، روحانيون، علما و مانند اينها دو قسم هستند: رهبري بعضي «قيادي» است و رهبري بعضي «سياقي» است؛ 🔸بعضي‌ها دعوت به خير مي‌کنند، مي‌گويند برويد به جبهه، برويد مدافع حرم باشيد، برويد که ماها اين‌طور هستيم، مي‌گوييم برويد که کار خوبي هم است، دعوت و تبليغ است؛ 🔹 امّا رهبريِ «قيادي» اين است که خودش پيشتاز است و مي‌گويد بياييد! فرق امام و ديگران اين بود که ديگران مي‌گفتند به طرف جنگ برويد، امام فرمود به طرف جنگ بياييد، پيشگام بود و گفت بياييد! 🔸«قائد» يعني کسي که خودش در جلو هست و مي‌گويد من رفتم بياييد، اما «سائق» کسي است که دستور مي‌دهد و مي‌گويد برويد دين را ياري کنيد. رهبري اينها که «سياقي» است توفيق آنها خيلي نيست و رهبري آنهايي که «قيادي» است، توفيق آنها صد‌ در‌صد است، فرمود من رفتم بياييد! «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَي لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی»، اين‌طوري است! 🔹بنابراين رهبري حضرت رهبريِ «قيادي» بود، چه اينکه در صدر همين زيارت اربعين، بعد از محبّت و خُلّت، سخن از «قيادة» و رهبري قائدانه آن حضرت است. آن‌گاه کاري که وجود مبارک پيغمبر(عليه و علی آله آلاف التحية والثّناء) انجام داده است که ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ‏﴾، يک؛ ﴿وَ الْحِكْمَةَ﴾، دو؛ ﴿وَ يُزَكِّيهِم﴾، سه؛ اين کار را کرد. منبع: جلسه درس اخلاق (1395/08/27) https://eitaa.com/hekmat121
معرفی «فلسفه فیلم» یک پژوهش کاربردی و کامل در حوزه مباحث نظری و فلسفی سینماست که کمتر در کشور ما مورد توجه قرار گرفته و جلد اول این مجموعه سه جلدی به نام «بررسی تحلیلی و تطبیقی آراء دوران کلاسیک» در دسترس شماست. جلد دوم این مجموعه «نظریه فیلم معاصر» و جلد سوم آن « نظریه سینمای دینی» نام دارند. جلد اول کتاب «فلسفه فیلم»، نوشته دکتر احمدرضا معتمدی، محقق برجسته، استاد دانشگاه و کارگردان آثار فلسفی «زشت و زیبا، دیوانه‌ای از قفس پرید و آلزایمر…» برنده جوایز متعدد از جشنواره‌های داخلی و خارجی؛ شامل بررسی تحلیلی، انتقادی و اجتهادی نظریه‌های فیلم دوران کلاسیک است. در این کتاب عمدتاً دونظریه رقیب یعنی«رئالیسم» و «فرمالیسم» مبتنی به روش فلسفه تحلیلی در آنالیز نظریه‌های فیلسوفان بنام «مانستربرگ، آرنهایم، آیزنشتاین، بالاژ، بازن و کراکوئر» در گذار از نظریه فیلم به فلسفه فیلم مورد تحلیل انتقادی و اجتهادی قرار گرفته و در فصل آخر «چیستی‌شناسی بازنمایی فیلم» صحت و سقم و کارآوری هر کدام بر مبنای دیدگاه فلسفه بومی مورد داوری واقع شده است. https://eitaa.com/hekmat121
بخش اول این آثار شامل گفت‌وگو و چالش با مؤلف اثر درباره چگونگی ارائه اندیشه در متن و ترجمه مفاهیم نظری به زبان سینما است. بخش دوم شامل نشست‌های نقد و بررسی فیلم است که سال های قبل تر برگزار شده بود یا جهت انتشار در این مجموعه انجام شده است؛ مباحث مطروحه در این نشست‌ها که حاوی واکاوی و تحلیل آثار سینمایی و تبیین وجوه فلسفی و معرفتی این نمونه‌ها و تفهیم چگونگی تقرر «محتوا» و «اندیشه» در «ساختار» و «فرم» آثار سینمایی است. بخش سوم مشتمل بر تحلیل و بررسی فیلم در قالب نقد مکتوب از چگونگی استحاله محتوا و تفکر در قالب، سبک، ساختار و زبان سینما تعیین یافته است. هر اثر هنری در میان منتقدان، موافق یا مخالف خاص خود را دارد و اساساً هنر و اثر هنری امری مطبوع یا نامطبوع و سلیقه پذیر تلقی می‌شود. هرچند بنا براین بود که آرا و مقالات مخالف ایده نظری فیلم‌ساز را نیز آورده شود تا کتاب، آینه‌ای بازنما از آرای متفاوت ابرازشده در نسبت با اثر باشد؛اما بسیاری از نقدهای منتشره عمدتاً در راستای غایت و مقصود این مجموعه، یعنی تبیین چگونگی ارائه مفاهیم فلسفی در سینما، گام برنداشته بودند. برخی از آن‌ها اساساً مخالف حضور تفکر و فلسفه در هنر و سینما بودند و برخی دیگر نقد خود را صرفاً در ساحت محض مباحث سینمایی محدود کرده و عنایتی به محور موردتوجه ما، تفکر فلسفی فیلم، نداشتند. در بسیاری موارد نیز به اقتضای محل نشر، فضای ژورنالیستی بر فضای نقد غالب آمده بود و این امکان بهره‌مندی از اکثر این نوشتارها را منتفی می‌ساخت. بخش آخر شامل فیلم‌نوشت اثر است تا بازیابی مباحث برای پژوهشگران را از طریق مراجعه به متن ....
📌رهیافت هستی شناختیِ متفکران اسلامی در فلسفه فیلم نویسنده: احمدرضا معتمدی درجه علمی: علمی-پژوهشی منبع: قبسات سال بیست و پنجم بهار 1399 شماره 95 کلید واژه ها: شکل گرایی واقع گرایی هستی شناسی قوه متخیله عالم خیال 📌چکیده نظریه های «شکل گرایی» و «واقع گرایی» در آرای فیلسوفان هنر و بالتبع آن در آرای دوران کلاسیک «نظریه فیلم» در منازعه ناتمام فیلسوفان «واقع گرا» و «ایده انگار» در سرآغاز شکل گیری مابعدالطبیعه مغرب زمین و اقوال و آرای افلاطون و ارسطو تا جدل عقل گرایان و تجربه گرایان در بدو رنسانس قابل ردیابی است. با عنایت به شکل گیری پدیده سینما در آغاز به کار دوربین «لومیر» در ساحت واقع گرایی و دوربین «مه لیس» در سپهر شکل گرایی و تأثیر شگرف هر دو بر پیشرفت و توسعه زبان سینما و وجود نقاط قوت و نکات سازنده در هر دو نظریه به نظر می رسد، در عدم امکان خروج از انسداد منازعه باید تردید روا داشت. مدعای این نوشتار بر آن است که این منازعه یک جدلِ «شناختی» است و رهیافت متفکران اسلامی مبنی بر رویکرد «هستی شناختی» در ساحت عالم خیال راهگشای خروج از این بن بست خواهد بود. چنانچه آرای ژیل دولوز آخرین متفکر ژرف اندیش نظریه فیلم این رهیافت را غنیمت می شمارد. https://eitaa.com/hekmat121
احمدرضا معتمدی، مدت سی‌سال تمحضّ و پژوهش تخصصی در فلسفه فیلم را مبتنی بر سوابق طولانی تحصیل و تحقیق در فلسفه اسلامی، فلسفه غرب و فلسفه هنر و همچنین فعالیت تجربی سالیان در حوزه سینمای فلسفی، به مثابه بنیادگذاری اندیشه فلسفی در حوزه سینما، در ساختار رساله‌ای علمی و تعلیمی در معرض افکار دانش‌پژوهان قرار داده است. https://eitaa.com/hekmat121
أبو الطيّب المتنبي (303هـ - 354هـ) (915م - 965م) كُلَّ يَومٍ لَكَ اِحتِمالٌ جَديدُ وَمَسيرٌ لِلمَجدِ فيهِ مُقامُ وَإِذا كانَتِ النُفوسُ كِباراً تَعِبَت في مُرادِها الأَجسامُ شرح أبيات الشعر 1 – يقول: كلّ يوم لك يحدث سفراً، وهو دليل على علوّ همتك، وفي كلّ يوم لك رحيل يقيم فيه المجد عندك، لأنه يطلب المجد، ولأن المجد معك حيثما كنت. 2 – يقول: إذا عظمت الهمة، وكبرت النفس، تعب الجسم في طلب المعالي من الأمور، ولا يرضى بالمنزلة الدنيئة، فيطلب الرتبة الشريفة.
📌 منظومه انسان شناسی کاربردی استاد شهید مطهری: 🔹چون نفس از سنخ وجود و هستی و حقیقت است با هرچه بر ضد حقیقت باشد و از نوع باطل و پوچی و عدم باشد مغایر است، 🔸چون از سنخ قدرت و ملكوت است با عجز و ضعف و مهانت و هرچه از این سنخ است مخالف است، 🔹چون از نوع قداست است با هرچه آلودگی به ماده و طبیعت و اخلاد الی الارض و خاكی شدن و دنیازدگی است مغایر است، 🔸چون از نوع حریت است و عین اختیار و آزادی است بر ضد مملوكیت و اسارت و محدودیت است (اعم از اسارت داخلی یا خارجی) 🔹و چون از نوع علم است بر ضد جهل است، 🔸چون از نوع نور است بر ضد ظلمت است، 🔹چون از نوع حیات است بر ضد موت و مردگی و جمود و انجماد است، 🔸چون از نوع رحمت است بر ضد امساك و انقباض است، 🔹 و چون از نوع عظمت است بر ضد حقارت است. 🔸انسان بالفطره در مقابل تجلیات الهی انسان- هرچند آنها را در غیر مشاهده كند- خاضع است، چنانكه می بینیم قهرمانهای علم، قدرت، عظمت و غیرها را انسان فطرتاً محترم می شمارد و آنها را مافوق امور پست مادی فانی می شمارد. 🔹 انسان وقتی كه به گوهر ذات درونی خود پی ببرد، همان احترام را برای خود قائل می گردد. یاداشتهای استاد، جلد ششم . ج6، ص: 496 https://eitaa.com/hekmat121
📌نکته: حامل معانی و زیرساخت جامعه‌شناسی و شخصیت آدمي است و آبستن معانی، نماد آن و ابزار آشکار ساز معانی است: تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد https://eitaa.com/hekmat121
📌افول نظریه های ضد دینی اسلام تایمز: این پدیده تئوری سکولاریزاسیون را که از دهه 1960 به بعد تدریس شده است و بر اساس آن با رشد روزافزون صنعتی شدن جوامع، به ناچار گرایش مردم به دین کاسته می شود؛ ابطال می کند بسیاری از تحلیلگران غربی جریان رویکرد دینی را بسیار قوی تر از حد متصور دانسته و بیان این مطلب که : «در شرایط حاضر هیچ قدرت اجتماعی قوی تر از دین(در جهان) وجود ندارد» و با تاکید بر اینکه: «مردم دنیا به طور روز افزون چه در غرب و چه در شرق به طرف خداوند٬ مذهب و معنویت سوق پیدا می کنند» اعتقاد خود را اینگونه ابراز می دارند که: «جریان بازگشت ملت ها به دین باوری همانند یک سیل خروشان به راه افتاده است و این تصور که سکولاریسم همه جهان را در برمی گیرد به پایان رسیده است» و تصریح می نمایند : «همه به اشتباه در این اندیشه بودند که دنیاگرایی در حال به تحلیل بردن مذهب است و هیچ چیز نمی تواند مانع آن شود.» پیتر ال برگر(Peter L Berger) از مشهورترین جامعه شناسان دینی٬ استاد دانشگاه بوستون و مدیر موسسه مطالعات فرهنگ اقتصادی در این دانشگاه در همین زمینه می نویسد: «نظریه سکولاریزاسیون... ایده ساده ای است: نوگرایی لزوما به افول دین هم در جامعه و هم در نظم افراد منجر خواهد شد٬ ولی همین ایده بسیار ساده غلط از آب درآمده است... و نوگرایی در بسیاری از مناطق حرکت های قدرتمند ضد سکولار را به دنبال داشته است... و اصولا این [نظریه] که نوگرایی لزوما به افول دین می انجامد فاقد ارزش است.» برگر می افزاید: « حقیقت آن است که جوامع دینی علی رغم عدم تطابق و سازگاری با الزامات جهان سکولار٬ همچنان باقی مانده و حتی گسترش یافته اند و به بیا ساده تر تجربه دین سکولاریزه شده عملا با شکست مواجه شده٬ اما حرکت های دینی به همراه اعتقادات و رویه هایی که از گرایشات مافوق طبیعی منبعث می شوند با موفقیت های چشم گیری مواجه بوده اند.» رج ببی(Reg Bibby) جامعه شناس و مفسر برجسته گرایشات مذهبی مردم کانادا نیز در کتاب جدید خود به نام (Restless God) با بیان اینکه:«گرایش به دین در سراسر دنیا رو به فزونی است» و «مذهب به گونه اعجاب آوری جایگاه خود را باز می یابد» می نویسد: « این پدیده تئوری سکولاریزاسیون را که از دهه 1960 به بعد تدریس شده است و بر اساس آن با رشد روزافزون صنعتی شدن جوامع، به ناچار گرایش مردم به دین کاسته می شود؛ ابطال می کند»
📌 نجات هنر از سلبریتی 🔹بارها گفته شد که میان مفهوم متعالی و واژه وارداتی تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. در واقع این تفاوت فقط تفاوت مفهومی و زبانی نیست بلکه یک تفاوت جوهری و ذاتی است که میان آنها تباین کلی برقرار است. 📌ذات هنر 🔹جوهره هنر را امر قدسی، تعالی بخشی و رهائی بخشی از اسارتهای نفسانی و اجتماعی تشکیل می دهد که هم نشین مفاهيمي همچون عشق، ادب، اخلاق، شهود، خیال و مثال است. هنر سازنده هنرمند است و هنرمند همچون خورشیدی در جامعه نورافکنی می کند در ذات هنر چهره شدن، ستاره شدن، خودشیفتگی و شهرت نهفته نیست. هنرمند به خلوت انس دارد و گمنامی را بیش از شهرت می پسندد، واگر شهرت و معروفیتی هم حاصل شود آن را با عشق در مسیر تعالی افراد و هدایت جامعه و رهایی بخش از ظلم و ضد ارزشها به کار می گیرد. 🔸 مقتضای هنر و پذیرش هنرمند، زیبایی جویی و حقیقت گرایی است، فطرتی که همواره ثابت و جاودانه است. بنابراین هنرمند همیشه هنرمند است چه گمنام باشد چه مشهور، چه به تولید اثر هنری مشغول باشد چه نباشد، چه زنده باشد چه نباشد. هنرمند در حرکت تکاملی خود اوج می گیرد و جاودانگی می یابد: "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" 📌 ذات سلبریتی 🔹در مقابل هنرمند، سلبریتی قرار دارد. ذات سلبریتی بر مشهوریت، چهره شدن، ستاره شدن استوار است. هویت سلبریتی، هویت دست ساز اجتماعی است که با غیرعادی بودن و مهیج بودن همراه است و نوعی تفریح و تازگی را برای مردم تداعی می‌کند. سلبریتی تا زمانی سلبریتی است که جذابیت دارد و از قدرت تهییج مخاطبان و امر تفریح ساز برخوردار است. جوهره سلبریتی، شهرت بر مدار معروفیت، دیده شدن، تحریک و جنجال سازی و کسب منافع بیشتر برای خود و یا کارگردان صحنه است. بنابراین سلبریتی محصول و لذت و تحریک است. 🔸سلبریتی برای دیده شدن هر کاری می کند. گفته شده است: یک سلبریتی ممکن است از راه‌هایی مثبت مثل طنازی، مهارت‌های ارتباطی، شیوه های سرگرم کردن مردم، حتی شرکت در کارهای خیریه به شهرت برسد و هوادار جذب کند و همچنین ممکن است از راه‌هایی منفی نظیر زیباسازی های غلو آمیز، تن نماییهای عشوه گرانه، هنجارشکنی، قیافه و پوشش غیر متعارف، اختلاس، رسوایی جنسی، خشونت و حتی به صورت تهمت به آن‌ها که نزد مردم غیرقابل پذیرش هستند نیز مشهورتر گردند. 🔹سلبریتی ها به ظاهر کنشگر خلاق (سوژه) هستند اما خود (ابژه) هستند و تحت سیطره امیال و منافع دیگران زیست می کند. در حقیقت سلبریتی یک شغل و کارگر تحریک گر است و ساخته "عصر تصویری شدن جهان" است و در جهان معنایی مدرن پدید آمده است. در جهانی که بر غلبه میل، شکل و صورت بر حقیقت و معنا استوار شده است سلبریتی ها افرادی هستند که به‌ استخدام تبلیغاتچی‌ها، بازاریاب‌ها، رسانه ها و صاحبان قدرت و ثروت درآمده اند تا سخنگوی امیال و منافع آنها باشند. اکثریت سلبریتی ها بازیگرانی هستند که دانش و خلاقیت ویژه ای ندارند اما بهتر از همه می توانند طبق میل و نظر بازیگردان و کارگردان نقش بازی کنند و تابع خواست و دستور آنها باشند. بنابراین سلبریتی ها محصول رسانه ها و تابع منافع صحنه گردانان رسانه برای هیجان زایی، تحریک و جذابیت بیشتر و گسترش هواداران و مخاطبان هستند. سلبریتی در جامعه مدرن همان نقش در جامعه طبقاتی و مشرکانه را دارد. 🔹سلبریتی کالاهایی است که نیازمند مصرف شدن است. به تعبیر دیگر سلبریتی محتاج مخاطبان قضاوتگر است تا او را ببینند و ارزیابی کنند. این موجب شده است که سلبریتی در حال تغییر و تجدد باشد و همواره خواسته های هواداران را لحاظ کند و آن خواسته ها را درونی کند و همیشه طوری باشد که هوادار می پسندد یا به نحوه ای ظاهر شود که بیشتر از گذشته هیجان هوادار را تحریک و نظر او را جلب کند. براین اساس سلبریتی در نهیلیسم و از خودبیگانگی مزمن غرق است و از آن غافل است. 🔹مقتضای تکوّن و اوج گیری سلبریتی لذت خواهی هوادار است غريزه ای که ذات آن تنوع خواهی و تجدد طلبی است. ازاین رو، شهرت سلبریتی بیدوام و محدود است وفقط تا زمانی است که برای هوادار کارکرد و منفعت دارد با ریزش هواداران، از اعتبار او نزد کارفرما و بازیگردان هم کم می‌شود. سلبریتی به جهت جذابیت‌های ظاهری و مهارت‌های رفتاری به طور تصادفی ودفعتاً اوج میگیرد ودر اندک زمانی هواداران ودنبال کننده های (فالور) زیادی راجذب میکند اما پس از مدتی که ازجذابیت‌های او کاسته و یا احساس تکراری بودن برهواداران غلبه یافت روند نزولی مییابد و از متن جامعه حذف می شود و فقط به یک خاطره تبدیل میشود تا زمانی که همان خاطره هم فراموش شود. 🔹خلاصه سلبریتی یک شغل و کاسبی مثل بقیه شغل‌ها و کاسبی های برآمده از فرهنگ مدرن است و ارزش و اعتبار آن به نیت و قصد بازیگران آن و نوع خدماتی است که به انسان، جامعه و تحکیم ارزشها میرساند. https://eitaa.com/hekmat121
📌چند نقطه نظر پیرامون مطلب "نجات هنر از سلبریتی" 🔹نظر اول: سلام ضمن تشکر از مطلب ارزشمند ارسالی به نظرم یک نکته برای تکمیل مطلب لازمه ، خصوصا جهت تسهیل پذیرش مطلب. به نظرم رابطه هنرمند و سلبریتی، می تونه عموم و خصوص من وجه باشه و باید نقطه اشتراک شون هم لحاظ بشه. 🔸نظر دوم: 🌷👌 البته فکر میکنم اینکه سلبریتی دنبال دیده شدن به هر قیمتی باشه درباره همه سلبریتی ها صدق نکنه🌸