eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
472 عکس
133 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ شريعت در نگاه ملاصدرا (تعریف شریعت، خصائص شریعت، مقاصد شریعت و رابطه عقل عملی با شریعت) @manhajah
📌 عصاره نظریه "جهان های اجتماعی" حکیم متأله و فیلسوف اجتماعی استاد شیخ حمید پارسانیا: 🔹زندگی اجتماعی افراد، جوامع یا گروه‌ها در ذیل آرمان‌ها، ارزش‌ها و معانی است. 🔸 افراد با آن معانی و ارزش‌ها ارتباط برقرار می‌کنند و آن را جزو شخصیت و وجود خود می‌کنند. 🔹اگر حوزه‌های معنایی تفاوت‌هایی دارند یا گاهی با یکدیگر چالش‌هایی را دارند، این ناسازگاری‌ها به نحوی در حاملان این معانی که انسان‌ها هستند، بروز پیدا می‌کند. 🔸انسان‌ها مختار هستند که به چه حوزه‌ای عقیده داشته باشند و محبت و هستی خود را با آن امر پیوند بزنند، اما مختار نیستند که وقتی معنایی را انتخاب کردند، ذات او را عوض کنند، بلکه به معنای رقیب روی می‌آورند. 🔹حوزه‌های معنایی، شبکه‌ای را ایجاد می‌کنند که بخشی نقش محوری‌تری دارند و با تغییر آن ارزش و معنا، یک سیستم و مجموعه‌ای جابه‌جا می‌شود و نمی‌تواند در سیستم رقیب حضور داشته باشد، و برخی نیز می‌توانند سازگار باشند و نقش هویتی و تعیین‌کننده ندارند. 🔸هر فرهنگ و جامعه‌ای را بر این اساس می‌توان مبتنی بر نوع آن معانی و ارزش‌های محوری که برگزیده است، تقسیم‌بندی کرد. 🔹برخی از ارزش‌ها مرزهایی دارند که ظرفیت گسترش از یک نژاد، قوم، جغرافیا و قبیله را ندارند؛ یعنی هر حوزه از ارزش‌ها ظرفیتی برای بسط در قلمرو تاریخ و جغرافیا را دارد. مثلاً ارزش‌هایی که قوم یهود دارند، مختص به یک قوم است و حتی ممکن است تبلیغش را برای دیگران جایز ندانند و انجام نیز ندهند. یا یک حرکت خونی و قبیله‌ای که برای قدرت یک قبیله خاصی می‌آید، به یک شکلی، ظرفیت گسترش دارد، اما مدل گسترش بر مدار زور است و وقتی زور نبود این وضعیت هم نخواهد بود. یعنی مرزها را با نظام سلطه مستقر نگه می‌دارند، 🔸اما برخی از رویکردها ظرفیت وسیع‌تری دارند و گسل‌های نژادی، زبانی، قومی و فاصله‌های تاریخی را درمی‌نوردند. 🔹اگر آن حوزه معنایی اهلی باشد و جهان هم توحیدی باشد، این ظرفیت شکل می‌گیرد. 🔸اسلام این ویژگی را دارد و به لحاظ تاریخی نیز نشان داده است که دال مرکزی این معنا که توحید است، رویکردی را می‌آورد که مرز و زبان نمی‌شناسد و هر قومی را به مثابه یک فرصت برای حضور خودش می‌داند. https://eitaa.com/hekmat121
📌تفسیر نیچه ای یا حکمت متعالیه ای از جنگ اکراین 🔹جنگ یکی از مقولات اجتماعی پر ظرفیت برای کارآمدی نظریات اخلاقی و اجتماعی است که ریشه در بنیادهای فلسفی آن نظریات دارد. 🔸مهمترین نظریه اخلاقی و اجتماعی در تحلیل جنگ متعلق به ماکیاولی است که در تمدن جدید غرب بسط پیدا کرده است و نیچه به صراحت آن را تبیین روان شناختی و وجودی کرده است و آن تحلیل از انسان و پدیده های انسانی است. در این تحلیل همه حقیقت انسان به اراده و قدرت طلبی تقلیل داده می شود و اراده را نیز تابع تعلقات نفسانی و تقویمات اجتماعی می دانند. در این نگاه مفهوم جوهری جنگ، امر «قدرت انسانی» است، و در حقیقت دو قدرت انسانی است که باهمدیگر درگیر می‌شود و به جنگ می‌انجامد... 🔸 اولا حکمت چرایی و چگونگی کنش جنگی انسان را باید در فلسفه علمی حکمت اسلامی جستجو کرد نه صرفا در فلسفه نظری و مباحث هستی شناسی؛ ثانیا: از خلط میان قواعد فلسفه نظری و فلسفه عملی به شدت باید پرهیز کرد؛ ثالثا: جمع طولی این قواعد را باید از نظرگاه های مختلف رصد و مطالعه عمیق کرد؛ رابعا: برفرض وجود نقصی در یک قاعده فلسفی موجب ناکارآمدی یک فلسفه در همه بخشهای آن و توانایی آن در تبیین پدیده های اجتماعی نمی شود. 🔹اما در حکمت عملی فیلسوفان مسلمان تحلیل جنگ را نباید به سطح اراده و میل قدرت طلبی انسان فروکاست. نقش اراده و جهت داری در کنش جنگی یک امر بدیهی و غیر قابل انکار است و نیازی به دستگاه فلسفه نظری مستقل ندارد بلکه در روانشناسی و تحلیلهای اجتماعی مباحث مفصلی پیرامون آن بیان شده است. بلکه اراده و کنش را باید در سطح آگاهی و نظام معانی و عقلانیت حاکم بر ذهنیت کنشگر آن را درک و تصویر کرد. چرا که اراده معطوف به کنش انسان تابع آگاهی و معرفت آدمی است. آنچه نیازمند فلسفه و حکمت است، معرفت شناسی و هستی شناسی واقعیت محور است تا بتواند مبنایی برای تحلیل اغراض و مقاصد کنشگران باشد. به تعبیر دیگر، اگر فلسفه ای بتواند واقعیت را اثبات، مراتب آن را بیان و قوانین حاکم بر نظام عالم را تبیین کند از امکان تحلیل جهتداری اراده ها و صحت و خطای آنها می تواند گفتگو کند والا با اراده گرایی و نسبی گرایی و برساخت گرایی آگاهی و معرفت، امکان هرگونه گفتگوی فلسفی بسته است و باید به خطابه و تفاهم مبتنی بر قدرت رسانه ای روی آورد. 🔸 چنانکه در حکمت عملی اسلامی مبرهن است اراده در کنش کنشگر مختار، جزء العلة است و شرط تحقق هر کنشی، داشتن اراده و به کاربستن آن از طریق انتخاب و تصمیم گیری و عزم است و این اصل مبرهن و قطعی حکمت متعالیه هیچ منافاتی با اصل ضرورت علی و معلولی مطرح در فلسفه نظری ندارد. بسیاری از فلاسفه بزرگ از ابن سینا تا ملاصدرا ، از امام خمینی تا علامه طباطبایی، از شهید مطهری تا آیت الله مصباح یزدی و دیگران این دو قاعده فلسفی را تبیین و نسبت میان آنها را ترسیم کردند. 🔹چنانکه گفته شد مقوله جنگ را نه در فلسفه نظری بلکه می بایست در فلسفه عملی فیلسوفان مسلمان و در ذیل جدال میان جنود عقل و جهل مشاهده و فهم کرد. 🔸به طور نمونه حضرت براساس اصول حکمت متعالیه در کتاب شرح حدیث به تحلیل پرداخته است و به خوبی ریشه های انسان شناسی و فلسفه عملی چرایی، فرایند جهت داری کنش انسان از آگاهی و معرفت را همچنین چگونگی وقوع جنگ و چگونگی کنترل جنگ را تبیین کرده اند. در ادامه بخشهایی از بیانات حکمت عملی امام خمینی (ره) خواهد آمد ⏬⏬⏬ https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه (بخش اول) حضرت امام خمینی(ره) در شرح حدیث جنود عقل و جهل: 🔸[ثمرات قوّه غضبيه‏] بدان كه قوّه غضبيّه يكى از نعم بزرگ الهى است بر حيوان و بالخصوص بر انسان كه به واسطه اين قوّه شريفه، حفظ بقاى شخصى و نوعى و حفظ نظام‏ عائله و بقاى فردى و جمعى شود؛ چون كه انسان تا در عالم مادّه و طبيعت واقع است، به واسطه تضادّ و تصادمى كه در اين عالم است و به واسطه قوّه قبول و انفعال و تأثّرى كه در طبيعت او است، دائماً در نضج و تحليل است كه اگر بدل ما يتحلّل به او نرسد، به زودى مفسدات داخلى او را فانى و نابود مى‏كنند، و همين طور تا در عالم دنيا و تصادم واقع است، از براى او دشمنها و مفسداتى هست كه اگر از آنها جلوگيرى نشود، انسان را به زودى زائل و فانى كنند. و همين طور كه از براى شخص و فرد حيوان و انسان، مفسدات و موذيات خارجى و داخلى هست، از براى نظام عائله انسانى و نظام جمعيت و مدينه فاضله انسانيّه، مفسدات و مخلّاتى است كه اگر ذبّ و دفع از آنها نشود، به زودى نظام عائله و نظام مدينه فاضله به هم مى‏خورد، و به اسرع اوقات، عالم مدنيّت رو به زوال و اضمحلال مى‏گذارد. از اين جهة، عنايت ازليّه الهيّه و رحمت كامله رحمانيّه اقتضاء نمود كه در حيوان مطلقاً، و در انسان بالخصوص، اين قوّه شريفه غضبيّه را قرار دهد كه حيوان و انسان- بما هو حيوان-، دفع موذيات خارجى و داخلى فردى خود كند، و انسان، بالخصوص، دفع و رفع مفسدات و مخلّات نظام عايله و نظام جامعه و مدينه فاضله نمايد. دفاع و ذبّ از هتك از عايله، و سدّ ثغور و حدود مملكت، و حفظ نظام ملّت و بقاى قوميّت، و نگهبانى از تهاجم اشرار به مدينه فاضله، و جهاد با اعداء انسانيّت و ديانت صورت پيدا نكند، مگر در سايه اين قوّه خداداد و اين تحفه آسمانى كه به دست حق تعالى‏- جلّ و علا- در خميره انسان مخمّر شده و به وديعت نهاده شده. اجراى حدود و تعزيرات و سياسات الهيّه كه حفظ نظام عالم كند، در پرتو اين قدرت و قوّه الهيّه است؛ بلكه جهاد با نفس و ذبّ از جنود ابليس و جهل، در تحت حمايت اين قوّه شريفه انجام گيرد. در هر كس كه اين قوّه شريفه كه تجلى انتقام و غضب الهى است، به طور تفريط ناقص باشد، لازمه آن بسيارى از ملكات خبيثه و اخلاق ذميمه است، از قبيل خوف و جبن و ضعف و تنبلى و خودپرورى و كم‏صبرى و قلّت ثبات و راحت طلبى و خمودى و انظلام- كه مثل ظلم يا بدتر از آن است- و رضايت به فواحش و رذائل و تن دادن به فضايح و بى‏غيرتى بر خود و عائله و ملّت خود. (ص: 243) 🔹[ریشه های جنگ جهانی دوم] سبعيّت انسان، چون سبعيّت ديگر حيوانات نيست كه حدّ محدود و انتها و وقوف داشته باشد؛ زيرا كه حلقوم انسان، بلع همه عالم را اگر كند، قانع نشود و آتش طمعش فرو ننشيند، از اين جهت جهنّم غضبش ممكن است تمام عالم طبيعت را بسوزاند. الآن كه نويسنده، اين اوراق را سياه مى‏كند، موقع جوشش بين و است كه آتش آن در تمام سكنه عالم شلعه‏ور شده و اين شعله سوزنده و جهنّمِ فروزنده نيست، جز نائره غضب يك جانور آدم خوار و يك سبع تبه روزگار، كه به اسم پيشوائى آلمان عالم را و خصوصاً ملت بيچاره خود را بدبخت و پريشان روزگار كرد، و اكنون رو به زوال و اضمحلال است. ولى با زوال نظام عالم و و شيطنت و جهل در سكنه عالم، اين‏ آلات و ادوات و اختراعات محيِّر العقولى كه خداوند نصيب اروپاى امروز كرده، اگر و در تحت اداره مى‏شد، عالم يكپارچه و مى‏شد، و سرتاسر دنيا به روابط حسنه مى‏توانست سعادت ابد خود را تأمين كند؛ ولى مع التأسّف اين قواى اختراعيّه در تحت سيطره جهل و نادانى و شيطنت و خودخواهى، همه بر ضد سعادت نوع انسانى و خلاف نظام مدينه فاضله به كار برده مى‏شود و آنچه بايد دنيا را نورانى و روشن كند، آن را به ظلمت و بيچارگى فرو برده، و راه بدبختى و ذلّت و زحمت به انسان مى‏پيمايد، تا به كجا منتهى شود و كى اين جمعيت بينوا از دست چند نفر حيوان به صورت انسان- نه، بلكه اشخاصى كه عار حيوانيّت هم هستند- خلاص شوند، و اين بيچارگى خاتمه پيدا كند، و اين ظلمتكده خاكى، نورانى شود به نور الهىِ ولىِّ مصلح كامل؟(ص:245) ادامه دارد.... https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه (بخش دوم) حضرت امام خمینی(ره) در شرح حدیث جنود عقل و جهل: 🔸[مدیریت قوّه غضبيه‏] بدان كه قوّه غضبيّه اگر در تحت تصرف عقل و شرع تربيت شود، يكى از بزرگترين نعتمهاى الهى و بالاترين كمك كارها به راه سعادت است، و با قوّه غضب حفظ نظام جهان و حفظ بقاى شخص و نوع شود، و مدخليّتى بزرگ در تشكيل مدينه فاضله دارد. با اين قوّه شريفه انسان و حيوان حفظ بقاء خود و نوع خود كند، و از ناملايمات طبيعت دفاع كند، و خود را از زوال و فنا نجات دهد. و اگر اين قوّه در انسان نبود، از بسيارى از كمالات و ترقّيات بازمى‏ماند و حفظ نظام عائله نمى‏كرد و از مدينه فاضله مدافعه و ذبّ نمى‏نمود. حكماء و دانشمندان براى خروج از حدّ نقص و تفريط آن، دستوراتى داده‏ و خود براى تهييج آن به كارهائى فوق العاده اقدام مى‏كردند(ص: 369) 🔹[ریشه غضب و جنگ] يكى از مهمّات اسباب مهيّجه آن، مزاحمت نمودن با يكى از مطلوبات نفسانيّه او است؛ چنانچه سگها چون اجتماع كنند بر سر يك جيفه مُردارى، چون مزاحمت در پيش آيد، غضب آنها فوران كند و و جنجال بر پا شود. از حضرت مولى الموالى، علىّ بن أبى طالب- عليه السلام- منقول است كه فرمودند: «دنيا جيفه است و طالبش سگها هستند» و اين از بهترين تشبيهات است؛ زيرا تكالب بين ابناء دنيا بر سر اين جيفه گنديده است.از اين جهت، اسّ اساس و امّ الأمراض را بايد حبّ دنيا كه رأس تمام خطيئات است، دانست. و چون حبِّ دنيا در دل متمكّن شد، به مجرّد آن كه با يكى از شئون دُنياوى مزاحمتى حاصل شد، قوّه غضب فوران كند و عنان اختيار را از دست بگيرد و متملّك نفس نشود و انسان را از جاده شريعت و عقل خارج كند. پس علاج اساسى اين قوّه به قلع مادّه آن است كه آن حبّ دنيا است. و اگر انسان نفس را از اين حبّ تطهير كند، به شئون دنيائى سهل انگارى كند، و از فقدان‏ جاه و مال و منصب و رياست، طمأنينه نفس را از دست ندهد، و حقيقت حلم و بردبارى و طمأنينه نفس در انسان پيدا شود، و قرار و ثبات نفس روزافزون شود. (ص: 377) 🔸[مبانی فلسفی بحث حلم = غضب کنترل شده] حلم از شعب اعتدال قوّه غضب است. و آن عبارت از ملكه‏اى است كه نفس را به واسطه آن طمأنينه حاصل شود كه بزودى و بى‏موقع، هيجانِ قوه غضب او نشود، و اگر بر خلاف ميل نفسانى او چيزى رخ دهد و به او مكروه يا ناگوارى رسد، از حوصله بيرون نرود و گسيخته لجام نشود.(ص368) بايد دانست كه به واسطه شدَّت اتصالى كه ما بين ملك بدن و روح است چنانچه در فلسفه اعلا ثابت است كه نفس داراى نشئات غيب و شهادت است، و آنْ عالى در عين دنُوّ است و دانى در عين عُلُوّ است، و با وحدتْ تمام قوا است» بنا بر اين، تمام آثار ظاهريه در روح، و آثار معنويه در ملك بدن سرايت مى‏كند. پس اگر كسى در حركات و سكنات مواظبت كند كه با سكونت و آرامش رفتار كند، و در اعمال صوريه مانند اشخاص حليم رفتار كند، كم كم اين نقشه ظاهر به روح سرايت كند و روح از آن متأثر شود، و نيز اگر مدّتى كظم غيظ كند و حلم را به خود ببندد، ناچار اين تحلّم به حلم منتهى شود و همين امر تكلّفىِ زورى امر عادى نفس شود. و اگر مدتى انسان، خود را به اين امر وادار كند و مواظبت كامل از خود كند و مراقبت صحيح نمايد، نتيجه مطلوبه البته حاصل شود. و در آثار شريفه اهل بيت وحى- عليهم السلام- اين علاج مذكور است.(ص381) ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه (بخش سوم) ✍️حضرت امام خمینی(ره) درتفسير سوره حمد: 🔹[ریشه های جنگ] وقتى توجه به خود باشد، همه جهات خودم باشم، همه چيز را براى خودم بخواهم. همه اين گرفتاريهايى كه براى بشر است از اين نقطه به پا مى‏شود. همه گرفتاريها از انانيت انسان است. تمام جنگهاى عالم از اين انانيت انسان پيدا مى‏شود. مؤمنها با هم جنگ‏ ندارند؛ اگر جنگى باشد بين دو نفر، بايد بدانند كه مؤمن نيستند. مؤمنها با هم جنگ‏ ندارند. وقتى كه ايمان نباشد و توجه، همه‏اش به خودش باشد، هر چيز را براى خودش بخواهد، هياهو از اينجا به پا مى‏شود؛ من براى خودم اين مسند را مى‏خواهم، شما هم براى خودتان مى‏خواهيد؛ جمع [امكان‏] ندارد، تعارض مى‏شود. من براى خودم اين فرش را مى‏خواهم، شما هم براى خودتان مى‏خواهيد؛ من براى خودم اين رياست توهّمى را مى‏خواهم، شما هم براى خودت مى‏خواهى. وقتى من براى خودم و شما هم براى خودتان، جمع هم امكان ندارد، دعوا مى‏شود. آن [يكى‏] اين مملكت را براى خودش مى‏خواهد، ديگرى هم براى خودش مى‏خواهد، جنگ مى‏شود. اين جنگها همه بين انانيتهاست، جنگهاى عالم همه‏اش جنگهاى انانيت است. انسان با انانيتش جنگ مى‏كند و جنگها بين انانيتهاست. اين انانيت در اوليا نيست؛ جنگ هم در اوليا نيست؛ اگر همه اوليا در يك جايى جمع بشوند، هيچ وقت با هم جنگ [نمى‏كنند]، اصلًا با هم مخالفت پيدا نمى‏كنند، براى اينكه همه براى خداست، ديگر خودى نيست تا اينكه اين بكشد آن طرف، آن بكشد آن طرف؛ تزاحم بشود، دعوا بشود. همه براى يك مبدأ است؛ براى يك جهت است. و ما الآن در يك چاهى واقع شديم، در يك ظلمت واقع شديم كه بالاترين ظلمتهاست؛ و آن ظلمت انانيت است؛ و اگر چنانچه از اين ظلمت خارج نشويم، از اين چاه خارج نشويم، از اين انانيت بيرون نرويم، از اين توجه به خود و خودخواهى، ديگران را هيچ [انگاشتن‏] و همه را براى خود خواستن؛ هر چه طرح بشود آدم تا به نفع خودش است قبول مى‏كند، واقعاً قبول مى‏كند؛ به نفع خودش نباشد- حق هم باشد- قبول نمى‏كند. يك چيزى براى او باشد، فوراً باورش مى‏آيد، اگر به ضدش باشد اصلًا به اين زوديها باورش نمى‏آيد. اينها همه انانيت است. همه گرفتاريهاى ما و همه گرفتارى شما و همه گرفتارى بشر در همين جاست. نزاع سر است. نزاع سر اين است كه من مى‏كشم طرف‏ خودم، شما هم مى‏كشيد طرف خودتان. مادامى كه اين هست، الهيت در كار نيست؛ همان پرستش نفس است. حالا كى مى‏تواند از اين خارج بشود؟ بتى است، معبدى است و بتخانه‏اى است كه آدم خودش در خودش [ساخته‏] است؛ و كى مى‏تواند [از آن‏] خارج بشود؟ اين يك دست غيبى مى‏خواهد كه بيايد دست انسان را بگيرد و خارج كند؛ همه انبيا هم براى اين آمدند. تمام انبيا كه مبعوث شدند، تمام كتب آسمانى كه آمده‏اند، براى اين است كه اين انسان را از اين بتخانه بيرونش بياورند تا اين بت را بشكند و خداپرست بشود. همه انبيا آمدند براى اينكه اين عالم را يك عالم الهى‏اش كنند، بعد از اينكه يك عالم شيطانى است، يك عالمى است كه حكومت [آن‏]، حكومت شيطان است. آنكه در ما حكمفرماست، شيطان است؛ ما تابع شيطان هستيم. هواى نفس از جلوه‏هاى شيطان است؛ و حكومت در ما، حكومت شيطان است. هر عملى هم كه مى‏كنيم عمل شيطانى است؛ هر كارى بكنيم، مادامى كه آن شيطان بزرگ كه نفس است، نفس اماره است، مادامى كه او هست، هر كارى هم ما انجام بدهيم، روى انانيت انجام مى‏دهيم، روى انانيت كه انجام داديم، تبع شيطانيم، سلطنت شيطان الآن بر ما مستولى است. آن وقتى كه هجرت بكنيم، و به تعليم انبيا، به تعليم اوليا هجرت بكنيم از اين منزل، و پشت بكنيم به اين انانيت، از اين چاه داريم مى‏رويم آن طرف؛ و اگر چنانچه كسى در دنيا موفق بشود، مى‏رسد به آنجايى كه در وهم من و شما نمى‏آيد، پس عدم گردد و فانى مى‏شود. كسى [كه‏] بخواهد كمال پيدا بكند، كسى [كه‏] بخواهد از اين انانيت بيرون برود، بايد با مجاهده هجرت بكند، مجاهده كند و اين هجرت را انجام دهد. [طبق حديث شريف‏] از جهاد اصغر آمديد: وَ بَقىَ‏ عَلَيْكُمُ الجِهادُ الأكْبَرُ. (ص120 - 123) ادامه دارد: ... https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه (بخش چهارم) ✍️حضرت امام خمینی(ره) درتفسير سوره حمد: [جهاد با نفس‏] جهاد اكبر است، همه جهادهاى دنيا، تابع اين جهادند. اگر اين جهاد را موفق شديم، هر جهادى بكنيم جهاد [الهى‏] است، اگر اينجا موفق نشديم، همه‏اش شيطانى است، همه جهادها شيطانى است. در روايت است كسى كه «خَرَج»، خارج شود براى جهاد كه يك كنيزى پيدا بكند، يك مالى پيدا كند، اين اجرش همان است؛ و آن كسى كه [جهادش‏] «إلَى اللَّه» باشد، اجرش «عَلَى اللَّه» است. فرق مى‏كند. سنخ فعلى كه از اوليا صادر مى‏شود، با فعلى كه از ماها صادر مى‏شود [فرق مى‏كند]؛ چون مبدأش فرق مى‏كند. بى‏جهت نيست كه‏ ضَرْبَةُ عَلِىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَقَلَيْنِ. خوب، يك دست فرود آوردن براى كشتن يك نفر آدم، البته يك جهتش آن است كه تمام اسلام با تمام كفر مواجه شده بود، كه اگر يوم الخندق شكست مى‏خوردند، اسلام از دست مى‏رفت. به اين معنا يك جهت [هست‏]، يك جهت هم، قضيه آن خلوص و آن الهيتى [است‏] كه در مطلب است. آن آدمى كه وقتى روى سينه آن شخص مى‏نشيند و او تف مى‏اندازد به او- به حسب نقل- بلند مى‏شود، مبادا يك وقتى- با اينكه نبوده، مع ذلك احتياط است- مبادا يك وقتى تأثيرى كرده باشد و اين [عمل‏] از الهيتش افتاده باشد و جهت نفسانيت پيدا بكند، آن [آدم‏]، يك ضربتش، روحش بيشتر از همه عبادات است، آن روحى كه عبادت را عبادت مى‏كند. مشرك و غير مشرك، آنكه بت مى‏پرستد و آنكه نمى‏پرستد، همه يك ظواهرى و يك ذكرى و آدابى دارند، ظواهرش كه مثل هم است؛ ابو سفيان هم نماز مى‏خواند، معاويه هم امام جماعت بود؛ ظواهر همين ظواهر است؛ آنچه اين نماز را بالا مى‏برد، آن روحى است كه دميده مى‏شود به نماز، آن روح اگر باشد نماز بالا مى‏رود، نماز الهى مى‏شود؛ و تا عبادت براى خودش باشد [نماز الهى نيست‏]. همه ما اين طور هستيم. بازى ندهيم يكديگر را.( ص: 123) ادامه دارد .... https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه (بخش پنجم) ✍️حضرت امام خمینی(ره) درتفسير سوره حمد: 🔹[جنگ خدایی] وقتى يك انسانى آدم شد، به همه اين مسائل عمل مى‏كند، زراعت هم مى‏كند، لكن زراعتى كه براى خداست؛ جنگ‏ هم مى‏كند. همه اين جنگهايى كه در مقابل كفار و در مقابل ستمگرها شده، از اصحاب توحيد و از اين دعاخوانها بوده [است‏]. آنهايى كه در ركاب رسول خدا، در ركاب امير المؤمنين بودند، اكثراً اهل اين جور عبادات زياد بودند. خود حضرت امير در بحبوحه جنگ‏ ايستاده بود، نماز مى‏خواند. آنجا قتال بود و او نمازش را مى‏خواند. قتال هم مى‏كرد، نماز هم مى‏خواند. وقتى هم در همان بحبوحه جنگ‏ از او يك مطلبى را پرسيدند، ايستاد توحيد برايشان‏ گفت. يك كسى گفت كه آخر در اين وقت، فرمود- به حسب نقل- ما براى اين جنگ مى‏كنيم، جنگمان براى دنيا [نيست‏]، نمى‏خواهيم با معاويه جنگ كنيم تا شام را بگيريم. شام و عراق را پيغمبر و امير نمى‏خواستند. آنها مى‏خواستند اينها را آدم كنند، مى‏خواستند جان مردم را از دست مستكبرين رهايى ببخشند. اينها هم همانها بودند كه اصحاب دعا بودند. همين دعاى كميل را كه از حضرت امير وارد شده [ببينيد]، همين آدمِ كميل بخوان، شمشير بزن است.( ص: 148) 🔸[تعلق ها ریشه جنگها] يكى از اشكالاتى كه يك كسى كه اطلاع از مسائل ندارد [مطرح مى‏كند]، اين است كه اهل عرفان مى‏گويند كه «چون كه بى‏رنگى اسير رنگ شد ...». با اينكه آن شعر در اصل مربوط به اين باب نيست، آنها اصلًا توجه هم نكرده‏اند كه آن شعر مربوط به اين باب نيست، مربوط به حقيقت نيست. مربوط به است كه بين دو تا انسان واقع مى‏شود؛ و مقصود او را چون متوجه نشده‏اند، از اين جهت گفته‏اند كه اين كفر است با اينكه اصلًا ربطى به آن مسأله ندارد؛ مسأله ديگرى است كه اين همه جنگها كه در عالم واقع مى‏شود، سر چيست و اساساً چرا جنگ‏ واقع مى‏شود. اين رنگى كه اينجا مى‏گويد، تعلقى است كه بعضى شعرا [ى‏] ديگر هم در تعبيراتشان دارند: «از آنچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است»؛ «1» و بى‏رنگى آن است كه تعلق نداشته باشد به يك چيزى از طبيعت. وقتى تعلق نداشته باشد به طبيعت، اين نزاع واقع نمى‏شود. تمام نزاعهايى كه واقع مى‏شود، مال اين است كه انسان تعلق دارد به طبيعت، و طبيعت [را] هم به واسطه علقه‏اى كه دارد براى خودش مى‏خواهد. آن [ديگرى‏] هم تعلق دارد به طبيعت و آن را براى خودش [مى‏خواهد]. در هر شأنى از شئون، نزاع واقع مى‏شود. اين آدم مى‏خواهد بگويد كه در فطرت اصليه كه رنگ تعلقى نيست، نزاع [هم‏] نيست. اگر همان طورى كه حضرت موسى بى‏تعلق بود، فرعون هم بى‏تعلق بود، دعوا نمى‏شد. اگر در همه عالم، انبيا جمع بودند، هيچ وقت دعوا نمى‏شد؛ و اين دعوا سر تعلقات است. همه دعواهايى كه در عالم واقع مى‏شود، سر اين تعلقات است. «بى‏رنگى اسير رنگ شد»، يعنى اينكه فطرتى كه رنگ نداشت، تعلق نداشت، وقتى اسير تعلق شد، اينها دعوايشان مى‏شود. اگر اين رنگ برداشته بشود، موسى و فرعون هم آشتى مى‏كنند. اين باب، آن باب نيست؛ در عين حال آن كسى كه اين ايراد را مى‏گيرد، متوجه نشده است كه اين، راجع به دو تا موجودى است كه با هم دعوا دارند، نه راجع به اصل مسأله. (ص: 179) https://eitaa.com/hekmat121
📌چرایی رشد تفکرات مادی و گرایش دینداران به آن ✍️حضرت آیت الله العظمی خامنه ای: 🔹معتقدیم که مادی زمان ما، اگر می¬گوید خدا نیست، اگر معتقد است که ماورای این عالم، حقیقت دیگری وجود ندارد، در حقیقت چون از مکتب الهی سرخوردگی فکری و سرخوردگی روحی دارد، این حرف را می زند. 🔸او چون معتقد است که بنای امروزی جهان و ارادۀ انسانها و استقرار عدل و برداشتن تبعیض، جر در سایۀ یک طرز فکر مادی و ماتریالیستی امکان ندارد، از این نظر از مکتب الهیون رو بر می¬گرداند. 🔹 اگر چنانچه در وضع فکری آن کسانی که به بعضی از ایسم های زمان ما، از پنجاه، شصت سال پیش به این طرف، گرویده اند، درست دقت بکنیم، یک مطالعه¬ای بکنیم، می¬یابیم که مطلب همینی است که ما عرض کردیم. نه از باب این است که با خدا یک لَجی دارند، یا چون استدلال قانع کنندۀ فکری بر وجود خدا ندارند، خدا را رد کرده¬اند یا قبول نکرده¬اند. غالباً استدلال فکری بر آن طرف قضیه هم نیست، بر نفی خدا اصلاً استدلالی وجود ندارد، نه حالا و نه در گذشته. یک نفر را شما پیدا نمی¬کنید که بگوید من می¬گویم خدا نیست به این دلیل، یک نفر! در میان تمام مادیون عالم، از روز اول تا حالا، یک نفر نیست که بگوید من ثابت می¬کنم خدا نیست به این دلیل. کسی که در این زمینه سخنی دارد، می¬گوید من برایم ثابت نشده که هست، نفهمیدم، قبول نکردم استدلالِ بودنش را. و قرآن هم به همین حقیقت اشاره می¬کند: «اِنَّ هُم اِلّا یَظٌنّونَ»( سوره مبارکه جاثیه / آیه 24) اینها فقط دنبال پندار و گمانند، وإلا نفی نمی¬توانند بکنند خدا را با دلیل. 🔸پس بر اثر نداشتن یک فلسفۀ خردپسند نیست، بر اثر داشتن یک فلسفۀ خرد پسند در طرف مادی گری هم نیست، آنچه که هست، این است در مورد مادی روزگار ما، و این نکته ای ست. علت گرایشش به چیزی که به آن مکتب مادی می گوید، این است که خیال می¬کند، امروز این مکتب مادی، بهتر می¬تواند دنیا را اداره کند. می¬گوید بهتر می تواند ظلم را از بین ببرد، بهتر می تواند تبعیض و نابرابری را نابود کند، بهتر می توان ظلم و خودکامگی را ریشه کن و زایل و فانی کند. می گوید دین این کارها را نمی¬تواند بکند. چرا می¬گوید دین نمی¬تواند این کارها را بکند؟ برای خاطر اینکه از دین، از مفهوم شایع و رایج دین، چیزی نمی¬داند، جز آنچه که در دست مردم کوچه و بازار، به صورت سنتی و تقلیدی مشاهده کرده؛ خلاصه از دین خبری ندارد، اطلاعی ندارد. اگر از او بپرسند دین چیست؛ یک سلسله مظاهری را اسم می¬آورد، می¬گوید اینها دین است؛ و چون اینها مخدر است، چون اینها برادر و برابر با ظلم و ظالم است، چون اینها نمی¬تواند گره¬ای از کار فروبستۀ مردم بگشاید، پس رها کن. 🔸پیداست که وقتی با یک چنین منطقی انسان رو به رو می شود، بهترین پاسخ و درستترین پاسخ این است که بله؛ اگر دینی را پیدا کردید که با ظالم ساخت، با مستبد همکاری کرد، با مظلوم یک لحظه کنار نیامد، یک گره از کار فروبستۀ مردم نگشود، برای امروز و فردای مردم، خشخاشی، ذرة مثقالی، سود نداشت؛ تو هم از طرف ما وکیل، اگر چنین دینی را پیدا کردی، هر جا پیدا کردی، رَدّش کن، یک لحظه این دین را نپذیر. برای خاطر اینکه دین اگر از سوی خداست، این جوری نیست. دینی که خدا می فرستد اَلَکی که نیست، نشانه دارد، خصوصیت دارد، مّهر استاندارد دارد، اگر این مهر استاندارد با یک دینی تطبیق کرد، آن را ما قبول می¬کنیم، اگر تطبیق نکرد، قبول نمی کنیم. 🔹قرآن می¬گوید «لَقَد اَرسَلنا رُسَلَنا بِالبَیِّناتِ» فرستادیم پیامبران خود را با برهان¬های روشن، «وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ» با آنها مجموعۀ فکری و وسایل عملی را، وسایلی که بتواند میان مردم، در اختلافاتشان حکم کند و قضاوت کند، به طرف مردم فرستادیم. چرا این کارها را کردیم؟ «رُسُلُنا»، نه فقط یک پیغمبر، نه فقط موسی، نه فقط پیغمبر خاتم، نه فقط عیسی، « اَرسَلنا رُسَلَنا » همۀ پیغمبرها با این منظور و با این ایده و با این هدف فرستاده شدند. چیست آن هدف؟ «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» تا انسان ها بر اساس قسط و عدل و داد زندگی بکنند. دین این است. اگر دینی دیدی که در جهت عکس فلسفۀ ادیان حرکت می کند، بدان یا الهی نیست یا خرابش کردند. اگر دیدید بر خلاف فلسفه و جهت مشی پیغمبران الهی و رسولان الهی دارد مشی می کند، بدان که مسلّم زاییدۀ وحیِ پروردگاری و پیغمبران نیست. این خیلی روشن است. (سوره مبارکه حدید / آیه 25) منبع: طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص201 -202. https://eitaa.com/hekmat121
📌زیرساخت سيستم اجتماعی اسلام استاد شهيد مطهری: اسلام یك سیستم رهبری است كه دارای یك زیربنای فكری است. این سیستم [رهبری ] با زیربنای فكری مشخصاتی دارد: . 🔹الف. شورانگیزی و امیدبخشی و شجاعت بخشی. 🔸ب. واقع بینی. مثال به تكیه گاه عمل كه از دو ناحیه در خطر واقع شد: یكی از ناحیه ی اصالت انتساب ایمانی، و دیگر از ناحیه ی اعتقاد به جبر. 🔸ج. سادگی و روشنی و همه كس فهمی كه البته غیر از كم عمقی است. 🔹د. وسعت فكر و عدم ضیق دایره ی آن درباره ی همزیستی با غیرمسلمان، 🔸و دیگر به حساب آوردن عامل اختلاف سلیقه كه هم لابدّ منه است و هم سودمند، 🔹و دیگر عامل زمان و تغییر كه در كتاب (اسلام و مقتضیات زمان) بحث كرده ایم، 🔸و دیگر به حساب آوردن عامل عقل و اعتراف به حریت و حق آن. اسلام درباره ی عقل از طرفی طرفدار استقلال است و مخالف تقلید، و از طرفی دشمن تعصبات نژادی است كه ضدعقل است، و مخالف ملیت پرستی است. ❇️اسلام در عين اينکه يک دين است يک سيستم اجتماعي و همه جانبه است، و اين سيستم رهبري داراي يک است. در يک سازمان، زيرساز حتماً بايد از هر آسيبي مصون بماند و اگرنه خطر سقوط همه بنا هست. اين زيرساز فکري روبناهايي عملي و اجتماعي دارد. یادداشت ها ج۱ ص145. https://eitaa.com/hekmat121
📌فرهنگ، جامعه، انقلاب (از فارابی تا امام خمینی) گزیده هایی از حکیم متأله استاد پارسانیا: 🔹هر فرهنگی از یک نظام معنایی، باور و دلدادگی به یک حوزه معنایی مربوط به خودش شکل می‌گیرد. این رویداد با اراده انسان شکل می‌گیرد. هنگامی که انسان به سوی معنایی که فهمید دل داد و ذیل آن عمل کرد، آن معنا از طریق وجود آن انسان شروع به عمل خواهد کرد و دست و پا پیدا می‌کند. 🔸فارابی معتقد است که اگر سطح عقل کنار رفت و حس و خیال و زمین و زمان محور انسان شود و عقل هم به اسارات این امر درآمد، مدینه جاهله شکل می‌گیرد. 🔹فارابی برای مدینه جاهله اقسامی ترسیم می‌کند که در آن انسان‌ها به دنبال قدرت، ثروت و انواع لذات دنیایی هستند. فارابی در ادامه بیان می‌کند که هر یک از این تقسیم بندی‌ها دارای لوازمی است که نوعی از رقابت‌ها، مناسبات و انسجام‌ها را ایجاد می‌کند که در ادامه و در روند چنین مدینه‌ای مشکلات کلانی را به وجود می‌آورد. فارابی در این مدینه جاهله انسان را غافل از معاد عنوان می‌کند که مرگ را نادیده می‌گیرد. 🔸فارابی در این تقسیم بندی از مدینه فاسقه یاد می‌کند. مدینه فاسقه آن است که فهم ویژگی‌های مدینه فاضله را دارد اما عظم و عمل گرایش آن متفاوت است. 🔹امام خمینی معتقد است که علم انسان را نمی‌سازد؛ چه بسا که می‌تواند انسان را به جهنم ببرد؛ چرا که آنچه واقعیت انسان یک جامعه را نشان می‌دهد، صرف فهم مجموعه‌ای از حقایق نیست. 🔸 امام خمینی می‌گویند انسان می‌تواند یک جهانی را تغییر دهد و چنین ظرفیتی را دارد. 🔹امام از ظرفیت‌های تاریخی مکتوب فرهنگ جامعه ما برای مقبولیت انقلاب استفاده کرد. چنین رویکردی موجب شد تا نگاه و اقدامات امام مورد پسند باشد. https://eitaa.com/hekmat121
. ⬅️آیین دومین کنگره ملی حکمت سیاسی متعالیه 💠آئین افتتاحیه با پیام و سخنرانی استاد سه شنبه 17 اسفند ماه 1400 ساعت 8:30 تا 10 📒کمیسیون تخصصی اول ساعت 10 تا 13 ⬅️چهارشنبه 18 اسفند ماه 1400 کمیسیون تخصصی دوم ساعت 9 تا 12 کمیسیون تخصصی سوم ساعت 14 تا 17 💠پنج شنبه 19 اسفند ماه 1400 ⬅️آئین اختتامیه 📒سخنرانی رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی استاد 💠گزارش رؤسای کمیسیون های تخصصی 👤سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین استاد 🔹رونمایی از آثار ⬅️مکان: قم- پردیسان- پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی - طبقه دوم- تالار شهید سلیمانی ⬅️ لینک ورود به جلسه 🌐 dte.bz/cptconf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | دومین کنگره ملی حکمت سیاسی متعالیه 🔻 سه شنبه ۱۷ اسفند ماه ۱۴۰۰ آئین افتتاحیه ساعت ۸:۳۰ تا ۱۰ 📒کمیسیون تخصصی ساعت ۱۰ تا ۱۳ ⬅️چهارشنبه ۱۸ اسفند ماه ۱۴۰۰ کمیسیون های تخصصی ساعت ۹ تا ۱۲ و ۱۴ تا ۱۷ 💠پنج شنبه ۱۹ اسفند ماه ۱۴۰۰ آئین اختتامیه ( ساعت ۹ تا ۱۲) آگاهی از جدیدترین دوره ها👈 🆔 @TTCIRI
📌عصر رسانه و متفکرسازی رسانه ای 🔹در زمانه ای زندگی می کنیم که رسانه ها قهرمانان ما را می سازند و متفکرسازی هم می کنند. 🔸در مقاطعی از تاریخ شاهد بوده ایم که به برکت رسانه های غربی و شبکه های اجتماعی، افرادی که یک روز تحصيل فلسفی و منطقی نداشته را فیلسوف استثنایی خواننده اند و همان فیلسوف استثنایی را با تحصیلات محدود فقهی و بدون تدریس حتی یک کتاب فقهی و اصولی، فقیه نظریه پرداز و نظام ساز نامیده اند و .... 🔹و بعد هم کتاب سازی و نظریه سازی و علامه پنداری و بعد هم استثنا انگاری و .... 🔸این ماجرا ادامه داشته و دارد تا زمانی که انحراف فکری اشکار و بحران اجتماعی بالا بگیرد و دوباره اختلاف، تشتت، درگیری های خیابانی و ترور و ... 📌این است تجربه تاریخی ما که هیچ وقت عبرت نگرفته ایم و نخواسته ایم به آن فکر و در چرايي آن تأمل علمی کنیم. 🔹اگر هرفردی در جایگاه خودش قرار گیرد و یا به اندازه و واقعی معرفی شود انحرافات و تقابل‌های اجتماعی به حداقل می رسد و از همه ظرفیت همه افراد و جریان‌ها نیز استفاده مناسب می شود.
✍️ یادداشت | استاد قرائتی، قهرمانی واقعی با فالوورهای واقعی ◻️ بیش از چهل سال است بر روی آنتن صداوسیما است ولی هنوز تکراری نشده است. درس‌هایی از قرآن او هنوز آن دکور چهل سال پیش را دارد، امکانات کمک‌آموزشی‌اش همان تخته سیاه سابق است، موسیقی هم ندارد. در آن از کارهای جلف و دلقک‌بازی هم خبری نیست. قهرمان واقعی است! از جنس و قماش قهرمانان پوشالی نیست و با اینستاگرام به شهرت نرسیده است. هنرش این است که با سخنان حکمت‌آمیز مردم را می‌خنداند. از هر قشری هم مخاطب دارد . برنامه تلویزیونی‌اش موضوع چندین رساله دکتری خارجی بوده و آن را یک پدیده یافته‌اند. قرائتی، خود راز موفقیتش را از زبان خواجه حافظ شیرازی این‌چنین بیان می‌کند: هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم رضا کرم زاده @HawzahNews | خبرگزاری‌حوزه
🔸 حجت الاسلام والمسلمین استاد مرتضی جوادی آملی افزود: امروز جهان در مسیری حرکت می کند که اینگونه مباحث به درستی مورد توجه قرار نمی گیرند اما این تالیفات و تحقیقات زمینه را برای شناخت فلسفه سیاسی فراهم می کند و غایت حرکت سیاسی این است که جامعه از ظلم به عدل و از تاریکی به نور برسد. 🔸 رئیس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسرا با اشاره به وضع کنونی کشور گفت: هرگز فکر نمی کردیم که بعد از چهل سال ایثار و شهادت، شاهد چنین وضعی در نظام سیاسی و اجتماعی باشیم. این هرگز قابل تصور نبود. 🔸 وی خاطرنشان کرد: در اندیشه حکمت متعالیه با صراحت اعلام شده که هدف این حکمت، ساختن جامعه نورانی است. بستری که حکمت متعالیه فراهم کرده یک بستر جامع است که هم حکمت نظری را دربر میگرد هم حکمت عملی. 🔸 حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی بیان کرد: صدرالمتالهین در اسفار اربعه در هر سفر هر آنچه در این زمینه نیاز بود را گفته به عنوان مثال در سفر چهارم می بینیم که حکمت عملی هم مطرح می شود اما در هر صورت حکمت نظری اینها را راهبری می کند. 🔸 وی ادامه داد: حکمت سیاسی اگر پشتوانه اش رسالت و نبوت نباشد نمی تواند حکمت عملی را حمایت کند. 🔸 این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به نقش شریعت در سیاست گفت: شریعت برای سیاست مثل نبوت برای شریعت است و این امر بیان موقعیت شریعت در حکمت متعالیه است. 🔸 ایشان اظهار داشت: دو محور اساسی وجود دارد که نظام سیاسی باید راجع به آنها بیاندیشد، محور اول اینکه شریعت و اراده تشریعی خداوند خوب شناخته شود و محور دوم مردم هستند که اگر از جامعه توقع داریم تا فوق العاده شود، در کنار رعایت حقوق مردم، آنها را نیز باید با تکالیفشان آشنا کرد و نخبگان جامعه نسبت به آشنا کردن مردم با تکالیفشان نیز وظایف دارند. 🔸 این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه در اندیشه سیاسی عنوانی بالاتر از حکمت سیاسی متعالیه نداریم، بیان داشت: دین اگر در اسارت باشد، جامعه نیز اسیر است، آسیب حکومت های دینی این است که دین توسط افرادی که لباس دین دارند، مصادره شود و این وظیفه حکمت سیاسی متعالیه است که از دین صیانت کند که مصادره نشود و همانطور که حکمت سیاسی متعالیه نباید اجازه دهد که شریعت مصادره شود و فهم نادرستی از شریعت به جامعه داده شود، همینطور باید در بابت مردم نیز باید صیانت کند تا مردم را مصادر نکنند. 🔸 حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی با اشاره به وارونه سازی شریعت گفت: برخی از حکومتهای به ظاهر اسلامی مثل امویان، کارشان وارونه سازی شریعت بود. 🔸 وی خاطرنشان کرد: آزادی، عدالت، استقلال و حقوق جامعه اصول خدشه ناپذیر شریعت هستند. 🔸 رئیس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسرا با تاکید بر سخنان علامه طباطبایی گفت: ایشان معتقد بود جامعه باید به قدری با فرهنگ دین آشنا شود که فریب حرف های ضد دینی را نخورد. 🔸 وی با اشاره به مسئله امر به معروف اظهار داشت: امر به معروف و نهی از منکر نباید محدود به اموری همچون پرهیز از غیبت و تهمت شود بلکه تعالی جامعه باید مد نظر قرار بگیرد بنابراین اگر ما بخواهیم در سطح بین الملل حرف برای گفتن داشته باشیم نباید به لایه های ظاهری دین بسنده کنیم. 🆔 @m_vaezjavadi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 پیام تصویری حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به دومین کنگره حکمت سیاسی متعالیه 🔸 دومین کنگره ملی صبح امروز با پخش پیام تصویری حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در محل پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار گردید. 🔸 زمان پخش: سه شنبه 17 اسفند ماه 1400 🆔 @a_javadiamoli_esra
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
* برداشت غلط از روایت «شَرّقا غَرّبا...» * معنای گرفتن مظروف (علم) و رها کردن ظرف آیت الله شیخ حسین مفیدی یزدی https://eitaa.com/hekmat121
📌چیستی نهضت احیای تفکر اسلامي يا ايهَا الَّذينَ امَنُوا اسْتَجيبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاکمْ لِما يحْييکمْ‌‌‌‌‌ «انفال/ 24.». از اين آيه کريمه در کمال صراحت استفاده مي‌‌‌‌‌شود که تعليمات اسلامي به طور کلي در هر شأني از شئون زندگي، تعليماتي حيات‌‌‌‌‌بخش و زنده‌‌‌‌‌کننده است، يعني تعليماتي است که وقتي در جان انسان قرار بگيرد به انسان روح و حيات و بينش و جنبش مي‌‌‌‌‌دهد. بنابراين تعليماتي که اثر حيات‌‌‌‌‌بخشي ندارد و برعکس، مردگي و سکون ايجاد مي‌‌‌‌‌کند و بشر را از جنبش و حرکت باز مي‌‌‌‌‌دارد و او را جامد و افسرده مي‌‌‌‌‌کند، نمي‌‌‌‌‌تواند با اين مقياسي که اين آيه کريمه به دست مي‌‌‌‌‌دهد سازگار باشد و از اسلام نيست. علاوه بر اينکه قرآن بالصراحه ادعا مي‌‌‌‌‌کند که تعليمات اسلامي حيات‌‌‌‌‌بخش است، تاريخ اسلام هم همين گواهي را مي‌‌‌‌‌دهد. تاريخ اسلام تا چند قرن نشان داد که اين تعليمات آنچنان‌‌‌‌‌که قرآن کريم مي‌‌‌‌‌گويد، حيات‌‌‌‌‌بخش است. امروز غالباً مي‌‌‌‌‌بينيم معاني و مفاهيمي که ما از اسلام داريم خاصيت حيات‌‌‌‌‌بخشي و ايجاد زندگي ندارد، پس ناچار بايد تجديدنظري در اين معاني و مفاهيم بکنيم، شايد مفهوم و تصور ما درباره اين معاني و مفاهيم اشتباه باشد، ما بايد تصور خودمان را تصحيح کنيم و اين است معني ؛ يعني ما بايد طرز تفکر و طرز بينش خودمان را درباره اسلام اصلاح کنيم. آن عينکي که ما به چشم زده‌‌‌‌‌ايم و با آن اسلام را مي‌‌‌‌‌بينيم، عينک نادرستي است، پس عينک و زاويه ديد خودمان را اصلاح کنيم. ✍استاد شهید مطهری، احیای تفکر اسلامی، جلسه سوم. https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضای همایش گام دوم از نگاه قرآن و حدیث
📌نقش فلسفه اسلامی ایران در استقلال فکري جهان اسلام ما ايمان راسخ داريم به استقلال فکري خودمان در فلسفه کلي و در فلسفه اجتماعي. عبدالرحمن بدوي در کنگره اسلامي هند که در اواخر سال گذشته (1342) تشکيل شد به آقاي دکتر نصر گفته است: تا ايران هست ما خاطرمان از لحاظ فلسفه جمع است. ما فقه مستقل داريم، تفسير مستقل داريم، فلسفه مستقل داريم، عرفان مستقل داريم، و سياسي و اقتصادي مستقل داريم، همه مسلمانها را مي‌‌‌‌‌توانيم با خود همراه کنيم. https://eitaa.com/hekmat121
📌ساخت معنایی براساس حکمت متعالیه 🖊بخش اول: 🔸انسان موجود "معنا یاب" و "معنا ساز" است و براساس اصل فلسفی "اتحاد علم و عالم و معلوم" با معانی اتصال وجودی برقرار می کند و براساس اصل فلسفي "حرکت جوهری"، آن به آن از طریق معانی و اصطلاحات که معلول شناخت حقايق است خود را می شناسد و می سازد. انسان بواسطه انس به آن معانی و شوق به لوازم آن، مطلوبهایی را انتخاب و اختیار می کند و بدین واسطه گوهر ذات خود را تعالی می دهد و به همین اعتبار، دارای نظم عقلانی شده و در ساخت فرهنگ عمومی و جهان اجتماعی مشارکت می کند. از این جهت او سازنده جهان معنایی پیرامون خود است که در آن زندگی می کند. بنابراین زیرساخت جامعه همان نظم عقلانی، نظام معانی و اصطلاحات مستقر در فرهنگ عمومی و جا افتاده در نهادهای علمی همان جامعه به عنوان نظام معنایی متمایز و متشخص است که از طریق خواص علمی، هنری و اجتماعی تولید و در عرصه عمومی تکثیر و به کار گرفته می شود. 🔹بنابراین جهان اجتماعی، ساخته عقلانیت و نظام معانی و شبکه مفهومی از اصطلاحات علمی و فرهنگی مستقر در فرهنگ عمومی است که از عقبه نظری و معرفتی ریشه دار در تاریخ برخوردار است. عقبه تاریخی تعیّن بخش هویت معانی و اصطلاحات علمی و فرهنگی است چرا که این معانی خلق الساعه نیستند بلکه در یک فرایند تدریجی دراز مدت در ذهنیت کنشگرانی شکل گرفته و پس از مدتی وارد فرهنگ عمومی شده و با بحث و گفت و گو علمی و همچنین نقد و بررسی نظری از اعتبار معرفتی و کارآمدی عملی برخوردار گشته است و پس از آن با اقبال عمومی مواجه شده و به یک امر بینا اذهانی، علمی و فرهنگی ثبوت یافته ی در نهادهای علمی و فرهنگی مبدّل شده است. بنابراین کاربست آن معانی در جهان امروز در نتیجه ی تعیّن یافتگی آنها در بستر تاریخی و در قالب دانش ها و علوم بشری تنقیح شده است. 🔸گاه این معانی و اصطلاحات مستقر در فرهنگ و جامعه، ادامه سنت فکری و عقبه نظری ریشه دار در تاریخ همان جامعه است، به این معنا که دانش ها و تلقی های ساخته و پرداخته عالمان و متفکران همان جامعه، امتداد یافته و معانی امروز و اصطلاحات زندگی اکنون جامعه را معنا و هویت داده اند که در این صورت، جهان اجتماعی امروز ادامه همان هویت علمی و جهان معنایی ریشه دار در تاریخ آن اجتماع است. 🔹اما گاه معانی و اصطلاحات مستقر در فرهنگ عمومی و نهاد علمی، منقطع از گذشته و برگرفته از جهان اجتماعی دیگر و نهادهای علمی آن است که به عاریت گرفته شده و صورتی جدید برای اجتماع و هویتی متفاوت برای روابط انسانی ساخته است، در این صورت جهان اجتماعی امروز از صورت معنایی و هویت تاریخی گذشته خود گسسته و به دیگری پیوسته است و ادامه تاریخ آن دیگری و در غفلت از هویت خودي است. در چنین جامعه ای، تراث علمی و میراث فرهنگی، از منظری جدید بازخوانی و فهم می شود و از آنها برای صاف کردن ذهنیت عمومی برای انتشار و بسط معانی و اصطلاحات جدید و عاریتی، بهره گرفته می شود. 🔸 در چنین جامعه ای که خود را در ادامه تاریخ دیگری صورتبندی و معنا کرده است و معانی و اصطلاحات علمی و فرهنگی آن دیگری در فرهنگ عمومی و نهادهای علمی آن مستقر شده است اگر معنا و اصطلاحی هم از تاریخ و تراث خود را استفاده کند در همان چارچوب ذهنی و نظام معنایی دیگری است و سعی می شود که به گونه تعریف و به کار گرفته شود که تعارضی با نظام معنایی أخذ شده نداشته باشد. حتی جریان‌هایی هم که ادعای تضاد با دیگری و تاسیس علم و فرهنگ می کنند نوعا سعی می کنند همان دیگری را در قالبی دیگر و مستند به منابع گذشته خود بازتولید کنند. سخن این افراد این است که "اگر دیگری علمی دارد و یا صنعتی ساخته است و بر ما غلبه کرده است، ما هم در رقابت و تضاد با دیگری، باید بدیل آن علم و صنعت را به نحو تاسیسی بسازیم تا بر آن دیگری غلبه کنیم." در این جریان نیز، دیگری به نحو معکوس، الگو و مشخص کننده مسیر آینده است‌. 🔹 اما براساس اصول حکمت متعالیه و مکتب فکری انقلاب اسلامی، راه خروج از فروبستگی‌های برآمده از غلبه فکری و فرهنگی دیگری، تضاد و ستیز و تقلید و تحجّر نیست، همچنین نفی میراث فرهنگی و تراث علمی و ادعای تاسیس و مهندسی معکوس(چه به نحو سلبی و چه ایجابی) نیست. بلکه ورد حکیمانه از طریق فهم عمیق تاریخی و اجتماعی خودی و دیگری میسر است. از یک سو لازم است هویت و فرهنگ خودي که سازنده جهان اجتماعی تاریخی ماست به درستی شناخته شود و از معانی نهفته در آن و شبکه مفهومی اصطلاحات علمی و فرهنگی سازنده آن و عقبه فکری و دانشی آن به نحو عمیق مطلع شد. از سوی دیگر بایسته است دیگری را شناخت و از نظام معنایی و بسترهای تاریخی و عقبه فکری و دانشی آن پرسش کرد و در چرايي و چگونگی ورود آن به جامعه ما و استقرار آن در فرهنگ عمومی تأمل و تدبّر کرد. ادامه دارد .... سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121/679
📌ساخت معنایی براساس حکمت متعالیه بخش دوم: نقش فلسفه 🔸 بر اساس آنچه گفته شد رسالتی محوری در ساخت واقعیت اجتماعي دارد چرا که شناخت معانی که در کانون عقلانیت اجتماعی و جامعه برآمده از آن است اموری انتزاعی و ذهنی است وجز ازطریق عقل انتزاعی ومتافیزیکی ممکن نیست. 🔹 بر مبنای قویم حکمت متعالیه، معنا همان محکی ومطابَق معرفت است که امر حقیقی در مصداق واقعی است. نفس آدمي بواسطه مفاهيم ازمعنا وحقیقت مصداق حکایت می کند وبدین واسطه طراحی از واقعیت ارائه و براساس همان طرح با واقعیات و اشیا ارتباط برقرار می کند. بنابراین حیث وجودی هر معنایی هماهنگ با نفس الامر مصداق آن است، اگر ظرف ثبوت مصداق، خارج از ذهن باشد حقیقت معنا نیز خارجی است و اگر نفس الامر معنا عالم ذهن و ثبوت ذهنی باشد حقیقت معنا نیز ذهنی و دارای ثبوت ذهنی است وآثار ولوازم آن رادر پی خواهد داشت. بنابراین انتخاب معنا ومحکی معرفت ازطریق التفات به معلوم امری ارادی است اما پس از اراده و درک معانی، لوازم و پیامدهای آنها انتخابی و تفکیک پذیر نیست و همواره با آمدن هر معنایی، لوازم و پیامدهای آن به عنوان عرض ذاتی با آن خواهند آمد. 🔸براساس حکمت متعالیه، انسان (فاعل شناسا) هنگام مواجهه با اشیا، حالتی در او محقق می شود که به نحو ذاتی و بالفعل، نشان دهنده آن اشیا است و حقيقتي از آن شئ در نفس او شکل می گیرد که بدان معنا گفته می شود. پس معنا علاوه بر حضور در نفس ادمی، در موطن مصداق و فرد هم تحقق دارد و با آن موجود است. البته در مصداق حیثیت های مختلف معنایی به نحو بسیط و واحد وجود دارد اما ذهن می تواند معانی موجود در مصداق را تجزیه و تحلیل کرده و به نحو مستقل ومتمایز درک کند. يعنی ذهن معانی موجود در مصداق را کشف و در عالم ذهن از یکدیگر تفکیک و تجزیه می کند. این معانی گاه آشکار و ظاهر است و با مشاهده تجربی قابل ادراک است، گاه در یک واقعیت و در میان چند واقعیت پنهان است و به چنگ حواس در نمی آید در این صورت عقل با گذار از ظاهر به باطن، معانی نهفته را کشف و آشکار می سازد. 🔹بنابراین هر انسانی و هر جامعه ای با دو دسته معانی و حقايق سروکار دارد و هر کدام بخشی از نظام معنایی و شبکه مفهومی او را می سازند و از این طریق زندگی را ممکن و معنادارو ارتباط با سایر موجودات را سهل الوصول و جهتدار می کند. با نگاه دقیق، روشن می‌شود که هیچ انسان و جامعه ای نمی تواند بدون این دو دسته مفاهيم به حیات خود ادامه دهد و روابطی با خود و پیرامون خود برقرار کند. 🔸معانی محسوس، قابل مشاهده و آزمون پذیر از طریق قابل تجزیه و تحلیل است و ازطریق علوم تجربی وارد فرهنگ عمومی می شود. اما معانی غیر محسوس که مشاهده پذیر نیستند از طریق علم تجربی قابل شناخت و تجزیه و تحلیل نیست و به دانشی دیگر با ابزاری متفاوت از حس و تجربه نیاز است تا آن معانی شناخته شود. نکته جالب توجه این استکه حتی معانی محسوس نیز برای شناخته شدن و علوم تجربی برای سامان یافتن نیازمند معانی غیر محسوس و کلی هستند. اين معانی که زیرساخت علوم تجربی هستند نه از طریق علوم تجربی ادراک و اثبات می شوند و نه از این طریق به فرهنگ عمومی منتقل می شوند. بلکه درصورت ادعای حصر علم به علم تجربی، سرنوشت معانی کلی از دو حال خارج نیست. ۱. یا در دایره موهومات و خرافات و غیر علمی و غیر عقلانی تعریف می شوند و از فرهنگ عمومی حذف می شوند. در این صورت فرهنگ عمومی سالم، فرهنگ خالی از معانی کلی و امور غیر محسوس می شود. ۲. یا اینکه یک درجه بالاتر می آیند و در دایره احساسات و پدیده های انسانی صورتبندی می شوند و هرگونه سنجش وارزیابی منطقی وعقلانی نسبت به آنها غیرممکن می شود امااز آنجا که هیچ جامعه ای نمی تواندبدون معانی کلی وغیرمحسوس به حیات خودادامه دهد این معانی ازدایره احساسات وامور شخصی خارج نمی شود امادیگر عقل وعلم سازنده آنها نیست بلکه وهم وخیال عهده دار ساخت آنهاست که دراین صورت اسطوره‌ها نماینده معانی کلی و سازنده نظام معنایی و جهان اجتماعی خواهندبود. 🔸 آنچه می تواند این معانی را درک و به مجموع آن، سامان علمی و منطقی دهد انتزاعی و دانش به عنوان علم کلی و مابعدالطبیعه است. بدون فلسفه و علمِ به حقیقت هستی و شناخت معانی کلی، جهان اجتماعی یا از معانی کلی و غیرمحسوس تهی می شود وبه یک جامعه خشکِ ماشینی تبدیل می شود که نتیجه قهری آن نهیلیسم وبحران معناست. يادست به دامن اسطوره ها، موهومات وبرساخته‌های تاریخی بشر می شود تا بحران معنا راحل کند و محیطی آرام برای گذراندن زندگی بی دردسر در همین جهان رافراهم سازد. 🔸 عقل انتزاعی بااستفاده ازادراکات جزئی ومحسوسات میتواند به لایه های زیرین وپنهان حقیقت موجودات پی ببرد و باساخت معقولات اولي ومعقولات ثانیه ترسیمی ازنظام هستی ارائه می دهد. ادامه دارد سید مهدی موسوی @hekmat121