📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه
(بخش چهارم)
✍️حضرت امام خمینی(ره) درتفسير سوره حمد:
[جهاد با نفس] جهاد اكبر است، همه جهادهاى دنيا، تابع اين جهادند. اگر اين جهاد را موفق شديم، هر جهادى بكنيم جهاد [الهى] است، اگر اينجا موفق نشديم، همهاش شيطانى است، همه جهادها شيطانى است. در روايت است كسى كه «خَرَج»، خارج شود براى جهاد كه يك كنيزى پيدا بكند، يك مالى پيدا كند، اين اجرش همان است؛ و آن كسى كه [جهادش] «إلَى اللَّه» باشد، اجرش «عَلَى اللَّه» است.
#سنخ_فعلها فرق مىكند. سنخ فعلى كه از اوليا صادر مىشود، با فعلى كه از ماها صادر مىشود [فرق مىكند]؛ چون مبدأش فرق مىكند. بىجهت نيست كه
ضَرْبَةُ عَلِىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَقَلَيْنِ.
خوب، يك دست فرود آوردن براى كشتن يك نفر آدم، البته يك جهتش آن است كه تمام اسلام با تمام كفر مواجه شده بود، كه اگر يوم الخندق شكست مىخوردند، اسلام از دست مىرفت. به اين معنا يك جهت [هست]، يك جهت هم، قضيه آن خلوص و آن الهيتى [است] كه در مطلب است. آن آدمى كه وقتى روى سينه آن شخص مىنشيند و او تف مىاندازد به او- به حسب نقل- بلند مىشود، مبادا يك وقتى- با اينكه نبوده، مع ذلك احتياط است- مبادا يك وقتى تأثيرى كرده باشد و اين [عمل] از الهيتش افتاده باشد و جهت نفسانيت پيدا بكند، آن [آدم]، يك ضربتش، روحش بيشتر از همه عبادات است، آن روحى كه عبادت را عبادت مىكند. مشرك و غير مشرك، آنكه بت مىپرستد و آنكه نمىپرستد، همه يك ظواهرى و يك ذكرى و آدابى دارند، ظواهرش كه مثل هم است؛ ابو سفيان هم نماز مىخواند، معاويه هم امام جماعت بود؛ ظواهر همين ظواهر است؛ آنچه اين نماز را بالا مىبرد، آن روحى است كه دميده مىشود به نماز، آن روح اگر باشد نماز بالا مىرود، نماز الهى مىشود؛ و تا عبادت براى خودش باشد [نماز الهى نيست]. همه ما اين طور هستيم. بازى ندهيم يكديگر را.( ص: 123)
ادامه دارد ....
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه
(بخش پنجم)
✍️حضرت امام خمینی(ره) درتفسير سوره حمد:
🔹[جنگ خدایی]
وقتى يك انسانى آدم شد، به همه اين مسائل عمل مىكند، زراعت هم مىكند، لكن زراعتى كه براى خداست؛ جنگ هم مىكند. همه اين جنگهايى كه در مقابل كفار و در مقابل ستمگرها شده، از اصحاب توحيد و از اين دعاخوانها بوده [است]. آنهايى كه در ركاب رسول خدا، در ركاب امير المؤمنين بودند، اكثراً اهل اين جور عبادات زياد بودند. خود حضرت امير در بحبوحه جنگ ايستاده بود، نماز مىخواند. آنجا قتال بود و او نمازش را مىخواند. قتال هم مىكرد، نماز هم مىخواند. وقتى هم در همان بحبوحه جنگ از او يك مطلبى را پرسيدند، ايستاد توحيد برايشان گفت. يك كسى گفت كه آخر در اين وقت، فرمود- به حسب نقل- ما براى اين جنگ مىكنيم، جنگمان براى دنيا [نيست]، نمىخواهيم با معاويه جنگ كنيم تا شام را بگيريم. شام و عراق را پيغمبر و امير نمىخواستند. آنها مىخواستند اينها را آدم كنند، مىخواستند جان مردم را از دست مستكبرين رهايى ببخشند. اينها هم همانها بودند كه اصحاب دعا بودند. همين دعاى كميل را كه از حضرت امير وارد شده [ببينيد]، همين آدمِ كميل بخوان، شمشير بزن است.( ص: 148)
🔸[تعلق ها ریشه جنگها]
يكى از اشكالاتى كه يك كسى كه اطلاع از مسائل ندارد [مطرح مىكند]، اين است كه اهل عرفان مىگويند كه «چون كه بىرنگى اسير رنگ شد ...». با اينكه آن شعر در اصل مربوط به اين باب نيست، آنها اصلًا توجه هم نكردهاند كه آن شعر مربوط به اين باب نيست، مربوط به حقيقت نيست. مربوط به #جنگى است كه بين دو تا انسان واقع مىشود؛ و مقصود او را چون متوجه نشدهاند، از اين جهت گفتهاند كه اين كفر است با اينكه اصلًا ربطى به آن مسأله ندارد؛ مسأله ديگرى است كه اين همه جنگها كه در عالم واقع مىشود، سر چيست و اساساً چرا جنگ واقع مىشود.
اين رنگى كه اينجا مىگويد، تعلقى است كه بعضى شعرا [ى] ديگر هم در تعبيراتشان دارند: «از آنچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است»؛ «1» و بىرنگى آن است كه تعلق نداشته باشد به يك چيزى از طبيعت. وقتى تعلق نداشته باشد به طبيعت، اين نزاع واقع نمىشود. تمام نزاعهايى كه واقع مىشود، مال اين است كه انسان تعلق دارد به طبيعت، و طبيعت [را] هم به واسطه علقهاى كه دارد براى خودش مىخواهد. آن [ديگرى] هم تعلق دارد به طبيعت و آن را براى خودش [مىخواهد]. در هر شأنى از شئون، نزاع واقع مىشود.
اين آدم مىخواهد بگويد كه در فطرت اصليه كه رنگ تعلقى نيست، نزاع [هم] نيست. اگر همان طورى كه حضرت موسى بىتعلق بود، فرعون هم بىتعلق بود، دعوا نمىشد. اگر در همه عالم، انبيا جمع بودند، هيچ وقت دعوا نمىشد؛ و اين دعوا سر تعلقات است. همه دعواهايى كه در عالم واقع مىشود، سر اين تعلقات است. «بىرنگى اسير رنگ شد»، يعنى اينكه فطرتى كه رنگ نداشت، تعلق نداشت، وقتى اسير تعلق شد، اينها دعوايشان مىشود. اگر اين رنگ برداشته بشود، موسى و فرعون هم آشتى مىكنند. اين باب، آن باب نيست؛ در عين حال آن كسى كه اين ايراد را مىگيرد، متوجه نشده است كه اين، راجع به دو تا موجودى است كه با هم دعوا دارند، نه راجع به اصل مسأله. (ص: 179)
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌چرایی رشد تفکرات مادی و گرایش دینداران به آن
#جامعه_شناسی_دین
✍️حضرت آیت الله العظمی خامنه ای:
🔹معتقدیم که مادی زمان ما، اگر می¬گوید خدا نیست، اگر معتقد است که ماورای این عالم، حقیقت دیگری وجود ندارد، در حقیقت چون از مکتب الهی سرخوردگی فکری و سرخوردگی روحی دارد، این حرف را می زند.
🔸او چون معتقد است که بنای امروزی جهان و ارادۀ انسانها و استقرار عدل و برداشتن تبعیض، جر در سایۀ یک طرز فکر مادی و ماتریالیستی امکان ندارد، از این نظر از مکتب الهیون رو بر می¬گرداند.
🔹 اگر چنانچه در وضع فکری آن کسانی که به بعضی از ایسم های زمان ما، از پنجاه، شصت سال پیش به این طرف، گرویده اند، درست دقت بکنیم، یک مطالعه¬ای بکنیم، می¬یابیم که مطلب همینی است که ما عرض کردیم. نه از باب این است که با خدا یک لَجی دارند، یا چون استدلال قانع کنندۀ فکری بر وجود خدا ندارند، خدا را رد کرده¬اند یا قبول نکرده¬اند. غالباً استدلال فکری بر آن طرف قضیه هم نیست، بر نفی خدا اصلاً استدلالی وجود ندارد، نه حالا و نه در گذشته. یک نفر را شما پیدا نمی¬کنید که بگوید من می¬گویم خدا نیست به این دلیل، یک نفر! در میان تمام مادیون عالم، از روز اول تا حالا، یک نفر نیست که بگوید من ثابت می¬کنم خدا نیست به این دلیل. کسی که در این زمینه سخنی دارد، می¬گوید من برایم ثابت نشده که هست، نفهمیدم، قبول نکردم استدلالِ بودنش را. و قرآن هم به همین حقیقت اشاره می¬کند: «اِنَّ هُم اِلّا یَظٌنّونَ»( سوره مبارکه جاثیه / آیه 24) اینها فقط دنبال پندار و گمانند، وإلا نفی نمی¬توانند بکنند خدا را با دلیل.
🔸پس بر اثر نداشتن یک فلسفۀ خردپسند نیست، بر اثر داشتن یک فلسفۀ خرد پسند در طرف مادی گری هم نیست، آنچه که هست، این است در مورد مادی روزگار ما، و این نکته ای ست. علت گرایشش به چیزی که به آن مکتب مادی می گوید، این است که خیال می¬کند، امروز این مکتب مادی، بهتر می¬تواند دنیا را اداره کند. می¬گوید بهتر می تواند ظلم را از بین ببرد، بهتر می تواند تبعیض و نابرابری را نابود کند، بهتر می توان ظلم و خودکامگی را ریشه کن و زایل و فانی کند. می گوید دین این کارها را نمی¬تواند بکند. چرا می¬گوید دین نمی¬تواند این کارها را بکند؟ برای خاطر اینکه از دین، از مفهوم شایع و رایج دین، چیزی نمی¬داند، جز آنچه که در دست مردم کوچه و بازار، به صورت سنتی و تقلیدی مشاهده کرده؛ خلاصه از دین خبری ندارد، اطلاعی ندارد. اگر از او بپرسند دین چیست؛ یک سلسله مظاهری را اسم می¬آورد، می¬گوید اینها دین است؛ و چون اینها مخدر است، چون اینها برادر و برابر با ظلم و ظالم است، چون اینها نمی¬تواند گره¬ای از کار فروبستۀ مردم بگشاید، پس رها کن.
🔸پیداست که وقتی با یک چنین منطقی انسان رو به رو می شود، بهترین پاسخ و درستترین پاسخ این است که بله؛ اگر دینی را پیدا کردید که با ظالم ساخت، با مستبد همکاری کرد، با مظلوم یک لحظه کنار نیامد، یک گره از کار فروبستۀ مردم نگشود، برای امروز و فردای مردم، خشخاشی، ذرة مثقالی، سود نداشت؛ تو هم از طرف ما وکیل، اگر چنین دینی را پیدا کردی، هر جا پیدا کردی، رَدّش کن، یک لحظه این دین را نپذیر. برای خاطر اینکه دین اگر از سوی خداست، این جوری نیست. دینی که خدا می فرستد اَلَکی که نیست، نشانه دارد، خصوصیت دارد، مّهر استاندارد دارد، اگر این مهر استاندارد با یک دینی تطبیق کرد، آن را ما قبول می¬کنیم، اگر تطبیق نکرد، قبول نمی کنیم.
🔹قرآن می¬گوید «لَقَد اَرسَلنا رُسَلَنا بِالبَیِّناتِ» فرستادیم پیامبران خود را با برهان¬های روشن، «وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ» با آنها مجموعۀ فکری و وسایل عملی را، وسایلی که بتواند میان مردم، در اختلافاتشان حکم کند و قضاوت کند، به طرف مردم فرستادیم. چرا این کارها را کردیم؟ «رُسُلُنا»، نه فقط یک پیغمبر، نه فقط موسی، نه فقط پیغمبر خاتم، نه فقط عیسی، « اَرسَلنا رُسَلَنا » همۀ پیغمبرها با این منظور و با این ایده و با این هدف فرستاده شدند. چیست آن هدف؟ «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» تا انسان ها بر اساس قسط و عدل و داد زندگی بکنند. دین این است. اگر دینی دیدی که در جهت عکس فلسفۀ ادیان حرکت می کند، بدان یا الهی نیست یا خرابش کردند. اگر دیدید بر خلاف فلسفه و جهت مشی پیغمبران الهی و رسولان الهی دارد مشی می کند، بدان که مسلّم زاییدۀ وحیِ پروردگاری و پیغمبران نیست. این خیلی روشن است. (سوره مبارکه حدید / آیه 25)
منبع: طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص201 -202.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌زیرساخت سيستم اجتماعی اسلام
استاد شهيد مطهری:
اسلام یك سیستم رهبری است كه دارای یك زیربنای فكری است. این سیستم [رهبری ] با زیربنای فكری مشخصاتی دارد: .
🔹الف. شورانگیزی و امیدبخشی و شجاعت بخشی.
🔸ب. واقع بینی. مثال به تكیه گاه عمل كه از دو ناحیه در خطر واقع شد: یكی از ناحیه ی اصالت انتساب ایمانی، و دیگر از ناحیه ی اعتقاد به جبر.
🔸ج. سادگی و روشنی و همه كس فهمی كه البته غیر از كم عمقی است.
🔹د. وسعت فكر و عدم ضیق دایره ی آن درباره ی همزیستی با غیرمسلمان،
🔸و دیگر به حساب آوردن عامل اختلاف سلیقه كه هم لابدّ منه است و هم سودمند،
🔹و دیگر عامل زمان و تغییر كه در كتاب (اسلام و مقتضیات زمان) بحث كرده ایم،
🔸و دیگر به حساب آوردن عامل عقل و اعتراف به حریت و حق آن.
اسلام درباره ی عقل از طرفی طرفدار استقلال است و مخالف تقلید، و از طرفی دشمن تعصبات نژادی است كه ضدعقل است، و مخالف ملیت پرستی است.
❇️اسلام در عين اينکه يک دين است يک سيستم اجتماعي و همه جانبه است، و اين سيستم رهبري داراي يک #زيرساز_فکري است. در يک سازمان، زيرساز حتماً بايد از هر آسيبي مصون بماند و اگرنه خطر سقوط همه بنا هست. اين زيرساز فکري روبناهايي عملي و اجتماعي دارد.
یادداشت ها ج۱ ص145.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌فرهنگ، جامعه، انقلاب
(از فارابی تا امام خمینی)
گزیده هایی از حکیم متأله استاد پارسانیا:
🔹هر فرهنگی از یک نظام معنایی، باور و دلدادگی به یک حوزه معنایی مربوط به خودش شکل میگیرد. این رویداد با اراده انسان شکل میگیرد. هنگامی که انسان به سوی معنایی که فهمید دل داد و ذیل آن عمل کرد، آن معنا از طریق وجود آن انسان شروع به عمل خواهد کرد و دست و پا پیدا میکند.
🔸فارابی معتقد است که اگر سطح عقل کنار رفت و حس و خیال و زمین و زمان محور انسان شود و عقل هم به اسارات این امر درآمد، مدینه جاهله شکل میگیرد.
🔹فارابی برای مدینه جاهله اقسامی ترسیم میکند که در آن انسانها به دنبال قدرت، ثروت و انواع لذات دنیایی هستند. فارابی در ادامه بیان میکند که هر یک از این تقسیم بندیها دارای لوازمی است که نوعی از رقابتها، مناسبات و انسجامها را ایجاد میکند که در ادامه و در روند چنین مدینهای مشکلات کلانی را به وجود میآورد. فارابی در این مدینه جاهله انسان را غافل از معاد عنوان میکند که مرگ را نادیده میگیرد.
🔸فارابی در این تقسیم بندی از مدینه فاسقه یاد میکند. مدینه فاسقه آن است که فهم ویژگیهای مدینه فاضله را دارد اما عظم و عمل گرایش آن متفاوت است.
🔹امام خمینی معتقد است که علم انسان را نمیسازد؛ چه بسا که میتواند انسان را به جهنم ببرد؛ چرا که آنچه واقعیت انسان یک جامعه را نشان میدهد، صرف فهم مجموعهای از حقایق نیست.
🔸 امام خمینی میگویند انسان میتواند یک جهانی را تغییر دهد و چنین ظرفیتی را دارد.
🔹امام از ظرفیتهای تاریخی مکتوب فرهنگ جامعه ما برای مقبولیت انقلاب استفاده کرد. چنین رویکردی موجب شد تا نگاه و اقدامات امام مورد پسند باشد.
#حکمت_اجتماعی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
.
⬅️آیین دومین کنگره ملی حکمت سیاسی متعالیه
💠آئین افتتاحیه با پیام #آیت_الله_جوادی_آملی و سخنرانی استاد #مرتضی_جوادی_آملی
سه شنبه 17 اسفند ماه 1400 ساعت 8:30 تا 10
📒کمیسیون تخصصی اول ساعت 10 تا 13
⬅️چهارشنبه 18 اسفند ماه 1400
کمیسیون تخصصی دوم ساعت 9 تا 12
کمیسیون تخصصی سوم ساعت 14 تا 17
💠پنج شنبه 19 اسفند ماه 1400
⬅️آئین اختتامیه
📒سخنرانی رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی استاد #نجف_لک_زایی
💠گزارش رؤسای کمیسیون های تخصصی
👤سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین استاد #حمید_پارسانیا
🔹رونمایی از آثار #کنگره_حکمت_سیاسی_متعالیه
⬅️مکان: قم- پردیسان- پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی - طبقه دوم- تالار شهید سلیمانی
⬅️ لینک ورود به جلسه
🌐 dte.bz/cptconf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | #تیزر دومین کنگره ملی حکمت سیاسی متعالیه
🔻 سه شنبه ۱۷ اسفند ماه ۱۴۰۰ آئین افتتاحیه ساعت ۸:۳۰ تا ۱۰
📒کمیسیون تخصصی ساعت ۱۰ تا ۱۳
⬅️چهارشنبه ۱۸ اسفند ماه ۱۴۰۰
کمیسیون های تخصصی ساعت ۹ تا ۱۲ و ۱۴ تا ۱۷
💠پنج شنبه ۱۹ اسفند ماه ۱۴۰۰ آئین اختتامیه ( ساعت ۹ تا ۱۲)
آگاهی از جدیدترین دوره ها👈
🆔 @TTCIRI
📌عصر رسانه و متفکرسازی رسانه ای
🔹در زمانه ای زندگی می کنیم که رسانه ها قهرمانان ما را می سازند و متفکرسازی هم می کنند.
🔸در مقاطعی از تاریخ شاهد بوده ایم که به برکت رسانه های غربی و شبکه های اجتماعی، افرادی که یک روز تحصيل فلسفی و منطقی نداشته را فیلسوف استثنایی خواننده اند و همان فیلسوف استثنایی را با تحصیلات محدود فقهی و بدون تدریس حتی یک کتاب فقهی و اصولی، فقیه نظریه پرداز و نظام ساز نامیده اند و ....
🔹و بعد هم کتاب سازی و نظریه سازی و علامه پنداری و بعد هم استثنا انگاری و ....
🔸این ماجرا ادامه داشته و دارد تا زمانی که انحراف فکری اشکار و بحران اجتماعی بالا بگیرد و دوباره اختلاف، تشتت، درگیری های خیابانی و ترور و ...
📌این است تجربه تاریخی ما که هیچ وقت عبرت نگرفته ایم و نخواسته ایم به آن فکر و در چرايي آن تأمل علمی کنیم.
🔹اگر هرفردی در جایگاه خودش قرار گیرد و یا به اندازه و واقعی معرفی شود انحرافات و تقابلهای اجتماعی به حداقل می رسد و از همه ظرفیت همه افراد و جریانها نیز استفاده مناسب می شود.
✍️ یادداشت | استاد قرائتی، قهرمانی واقعی با فالوورهای واقعی
◻️ بیش از چهل سال است بر روی آنتن صداوسیما است
ولی هنوز تکراری نشده است.
درسهایی از قرآن او هنوز آن دکور چهل سال پیش را دارد،
امکانات کمکآموزشیاش همان تخته سیاه سابق است، موسیقی هم ندارد.
در آن از کارهای جلف و دلقکبازی هم خبری نیست.
قهرمان واقعی است!
از جنس و قماش قهرمانان پوشالی نیست و با اینستاگرام به شهرت نرسیده است.
هنرش این است که با سخنان حکمتآمیز مردم را میخنداند.
از هر قشری هم مخاطب دارد .
برنامه تلویزیونیاش موضوع چندین رساله دکتری خارجی بوده و آن را یک پدیده یافتهاند.
قرائتی، خود راز موفقیتش را از زبان خواجه حافظ شیرازی اینچنین بیان میکند:
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
رضا کرم زاده
@HawzahNews | خبرگزاریحوزه
🔸 حجت الاسلام والمسلمین استاد مرتضی جوادی آملی افزود: امروز جهان در مسیری حرکت می کند که اینگونه مباحث به درستی مورد توجه قرار نمی گیرند اما این تالیفات و تحقیقات زمینه را برای شناخت فلسفه سیاسی فراهم می کند و غایت حرکت سیاسی این است که جامعه از ظلم به عدل و از تاریکی به نور برسد.
🔸 رئیس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسرا با اشاره به وضع کنونی کشور گفت: هرگز فکر نمی کردیم که بعد از چهل سال ایثار و شهادت، شاهد چنین وضعی در نظام سیاسی و اجتماعی باشیم. این هرگز قابل تصور نبود.
🔸 وی خاطرنشان کرد: در اندیشه حکمت متعالیه با صراحت اعلام شده که هدف این حکمت، ساختن جامعه نورانی است. بستری که حکمت متعالیه فراهم کرده یک بستر جامع است که هم حکمت نظری را دربر میگرد هم حکمت عملی.
🔸 حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی بیان کرد: صدرالمتالهین در اسفار اربعه در هر سفر هر آنچه در این زمینه نیاز بود را گفته به عنوان مثال در سفر چهارم می بینیم که حکمت عملی هم مطرح می شود اما در هر صورت حکمت نظری اینها را راهبری می کند.
🔸 وی ادامه داد: حکمت سیاسی اگر پشتوانه اش رسالت و نبوت نباشد نمی تواند حکمت عملی را حمایت کند.
🔸 این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به نقش شریعت در سیاست گفت: شریعت برای سیاست مثل نبوت برای شریعت است و این امر بیان موقعیت شریعت در حکمت متعالیه است.
🔸 ایشان اظهار داشت: دو محور اساسی وجود دارد که نظام سیاسی باید راجع به آنها بیاندیشد، محور اول اینکه شریعت و اراده تشریعی خداوند خوب شناخته شود و محور دوم مردم هستند که اگر از جامعه توقع داریم تا فوق العاده شود، در کنار رعایت حقوق مردم، آنها را نیز باید با تکالیفشان آشنا کرد و نخبگان جامعه نسبت به آشنا کردن مردم با تکالیفشان نیز وظایف دارند.
🔸 این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه در اندیشه سیاسی عنوانی بالاتر از حکمت سیاسی متعالیه نداریم، بیان داشت:
دین اگر در اسارت باشد، جامعه نیز اسیر است، آسیب حکومت های دینی این است که دین توسط افرادی که لباس دین دارند، مصادره شود و این وظیفه حکمت سیاسی متعالیه است که از دین صیانت کند که مصادره نشود و همانطور که حکمت سیاسی متعالیه نباید اجازه دهد که شریعت مصادره شود و فهم نادرستی از شریعت به جامعه داده شود، همینطور باید در بابت مردم نیز باید صیانت کند تا مردم را مصادر نکنند.
🔸 حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی با اشاره به وارونه سازی شریعت گفت: برخی از حکومتهای به ظاهر اسلامی مثل امویان، کارشان وارونه سازی شریعت بود.
🔸 وی خاطرنشان کرد: آزادی، عدالت، استقلال و حقوق جامعه اصول خدشه ناپذیر شریعت هستند.
🔸 رئیس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسرا با تاکید بر سخنان علامه طباطبایی گفت: ایشان معتقد بود جامعه باید به قدری با فرهنگ دین آشنا شود که فریب حرف های ضد دینی را نخورد.
🔸 وی با اشاره به مسئله امر به معروف اظهار داشت: امر به معروف و نهی از منکر نباید محدود به اموری همچون پرهیز از غیبت و تهمت شود بلکه تعالی جامعه باید مد نظر قرار بگیرد بنابراین اگر ما بخواهیم در سطح بین الملل حرف برای گفتن داشته باشیم نباید به لایه های ظاهری دین بسنده کنیم.
#استاد_مرتضی_جوادی_آملی
🆔 @m_vaezjavadi
46.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 پیام تصویری حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به دومین کنگره حکمت سیاسی متعالیه
🔸 دومین کنگره ملی #حکمت_سیاسی_متعالیه صبح امروز با پخش پیام تصویری حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در محل پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار گردید.
🔸 زمان پخش: سه شنبه 17 اسفند ماه 1400
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_esra
استفاده از علوم بشری.mp3
3.03M
#بشنوید
* برداشت غلط از روایت «شَرّقا غَرّبا...»
* معنای گرفتن مظروف (علم) و رها کردن ظرف
آیت الله شیخ حسین مفیدی یزدی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌چیستی نهضت احیای تفکر اسلامي
يا ايهَا الَّذينَ امَنُوا اسْتَجيبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاکمْ لِما يحْييکمْ «انفال/ 24.».
از اين آيه کريمه در کمال صراحت استفاده ميشود که تعليمات اسلامي به طور کلي در هر شأني از شئون زندگي، تعليماتي حياتبخش و زندهکننده است، يعني تعليماتي است که وقتي در جان انسان قرار بگيرد به انسان روح و حيات و بينش و جنبش ميدهد.
بنابراين تعليماتي که اثر حياتبخشي ندارد و برعکس، مردگي و سکون ايجاد ميکند و بشر را از جنبش و حرکت باز ميدارد و او را جامد و افسرده ميکند، نميتواند با اين مقياسي که اين آيه کريمه به دست ميدهد سازگار باشد و از اسلام نيست.
علاوه بر اينکه قرآن بالصراحه ادعا ميکند که تعليمات اسلامي حياتبخش است، تاريخ اسلام هم همين گواهي را ميدهد. تاريخ اسلام تا چند قرن نشان داد که اين تعليمات آنچنانکه قرآن کريم ميگويد، حياتبخش است.
امروز غالباً ميبينيم معاني و مفاهيمي که ما از اسلام داريم خاصيت حياتبخشي و ايجاد زندگي ندارد، پس ناچار بايد تجديدنظري در اين معاني و مفاهيم بکنيم، شايد مفهوم و تصور ما درباره اين معاني و مفاهيم اشتباه باشد، ما بايد تصور خودمان را تصحيح کنيم و اين است معني #احياي_تفکر_اسلامي؛ يعني ما بايد طرز تفکر و طرز بينش خودمان را درباره اسلام اصلاح کنيم.
آن عينکي که ما به چشم زدهايم و با آن اسلام را ميبينيم، عينک نادرستي است، پس عينک و زاويه ديد خودمان را اصلاح کنيم.
✍استاد شهید مطهری، احیای تفکر اسلامی، جلسه سوم.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای اولین بار
ماهیت علوم انسانی از منظر امام خامنهای
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضای همایش گام دوم از نگاه قرآن و حدیث
📌نقش فلسفه اسلامی ایران در استقلال فکري جهان اسلام
ما ايمان راسخ داريم به استقلال فکري خودمان در فلسفه کلي و در فلسفه اجتماعي.
عبدالرحمن بدوي در کنگره اسلامي هند که در اواخر سال گذشته (1342) تشکيل شد به آقاي دکتر نصر گفته است: تا ايران هست ما خاطرمان از لحاظ فلسفه جمع است.
ما فقه مستقل داريم، تفسير مستقل داريم، فلسفه مستقل داريم، عرفان مستقل داريم، #فلسفه_اجتماعي و سياسي و اقتصادي مستقل داريم، همه مسلمانها را ميتوانيم با خود همراه کنيم.
#استاد_مطهری
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌ساخت معنایی #واقعیت_اجتماعی براساس حکمت متعالیه
🖊بخش اول:
🔸انسان موجود "معنا یاب" و "معنا ساز" است و براساس اصل فلسفی "اتحاد علم و عالم و معلوم" با معانی اتصال وجودی برقرار می کند و براساس اصل فلسفي "حرکت جوهری"، آن به آن از طریق معانی و اصطلاحات که معلول شناخت حقايق است خود را می شناسد و می سازد. انسان بواسطه انس به آن معانی و شوق به لوازم آن، مطلوبهایی را انتخاب و اختیار می کند و بدین واسطه گوهر ذات خود را تعالی می دهد و به همین اعتبار، دارای نظم عقلانی شده و در ساخت فرهنگ عمومی و جهان اجتماعی مشارکت می کند. از این جهت او سازنده جهان معنایی پیرامون خود است که در آن زندگی می کند. بنابراین زیرساخت جامعه همان نظم عقلانی، نظام معانی و اصطلاحات مستقر در فرهنگ عمومی و جا افتاده در نهادهای علمی همان جامعه به عنوان نظام معنایی متمایز و متشخص است که از طریق خواص علمی، هنری و اجتماعی تولید و در عرصه عمومی تکثیر و به کار گرفته می شود.
🔹بنابراین جهان اجتماعی، ساخته عقلانیت و نظام معانی و شبکه مفهومی از اصطلاحات علمی و فرهنگی مستقر در فرهنگ عمومی است که از عقبه نظری و معرفتی ریشه دار در تاریخ برخوردار است. عقبه تاریخی تعیّن بخش هویت معانی و اصطلاحات علمی و فرهنگی است چرا که این معانی خلق الساعه نیستند بلکه در یک فرایند تدریجی دراز مدت در ذهنیت کنشگرانی شکل گرفته و پس از مدتی وارد فرهنگ عمومی شده و با بحث و گفت و گو علمی و همچنین نقد و بررسی نظری از اعتبار معرفتی و کارآمدی عملی برخوردار گشته است و پس از آن با اقبال عمومی مواجه شده و به یک امر بینا اذهانی، علمی و فرهنگی ثبوت یافته ی در نهادهای علمی و فرهنگی مبدّل شده است. بنابراین کاربست آن معانی در جهان امروز در نتیجه ی تعیّن یافتگی آنها در بستر تاریخی و در قالب دانش ها و علوم بشری تنقیح شده است.
🔸گاه این معانی و اصطلاحات مستقر در فرهنگ و جامعه، ادامه سنت فکری و عقبه نظری ریشه دار در تاریخ همان جامعه است، به این معنا که دانش ها و تلقی های ساخته و پرداخته عالمان و متفکران همان جامعه، امتداد یافته و معانی امروز و اصطلاحات زندگی اکنون جامعه را معنا و هویت داده اند که در این صورت، جهان اجتماعی امروز ادامه همان هویت علمی و جهان معنایی ریشه دار در تاریخ آن اجتماع است.
🔹اما گاه معانی و اصطلاحات مستقر در فرهنگ عمومی و نهاد علمی، منقطع از گذشته و برگرفته از جهان اجتماعی دیگر و نهادهای علمی آن است که به عاریت گرفته شده و صورتی جدید برای اجتماع و هویتی متفاوت برای روابط انسانی ساخته است، در این صورت جهان اجتماعی امروز از صورت معنایی و هویت تاریخی گذشته خود گسسته و به دیگری پیوسته است و ادامه تاریخ آن دیگری و در غفلت از هویت خودي است. در چنین جامعه ای، تراث علمی و میراث فرهنگی، از منظری جدید بازخوانی و فهم می شود و از آنها برای صاف کردن ذهنیت عمومی برای انتشار و بسط معانی و اصطلاحات جدید و عاریتی، بهره گرفته می شود.
🔸 در چنین جامعه ای که خود را در ادامه تاریخ دیگری صورتبندی و معنا کرده است و معانی و اصطلاحات علمی و فرهنگی آن دیگری در فرهنگ عمومی و نهادهای علمی آن مستقر شده است اگر معنا و اصطلاحی هم از تاریخ و تراث خود را استفاده کند در همان چارچوب ذهنی و نظام معنایی دیگری است و سعی می شود که به گونه تعریف و به کار گرفته شود که تعارضی با نظام معنایی أخذ شده نداشته باشد. حتی جریانهایی هم که ادعای تضاد با دیگری و تاسیس علم و فرهنگ می کنند نوعا سعی می کنند همان دیگری را در قالبی دیگر و مستند به منابع گذشته خود بازتولید کنند. سخن این افراد این است که "اگر دیگری علمی دارد و یا صنعتی ساخته است و بر ما غلبه کرده است، ما هم در رقابت و تضاد با دیگری، باید بدیل آن علم و صنعت را به نحو تاسیسی بسازیم تا بر آن دیگری غلبه کنیم." در این جریان نیز، دیگری به نحو معکوس، الگو و مشخص کننده مسیر آینده است.
🔹 اما براساس اصول حکمت متعالیه و مکتب فکری انقلاب اسلامی، راه خروج از فروبستگیهای برآمده از غلبه فکری و فرهنگی دیگری، تضاد و ستیز و تقلید و تحجّر نیست، همچنین نفی میراث فرهنگی و تراث علمی و ادعای تاسیس و مهندسی معکوس(چه به نحو سلبی و چه ایجابی) نیست. بلکه ورد حکیمانه از طریق فهم عمیق تاریخی و اجتماعی خودی و دیگری میسر است.
از یک سو لازم است هویت و فرهنگ خودي که سازنده جهان اجتماعی تاریخی ماست به درستی شناخته شود و از معانی نهفته در آن و شبکه مفهومی اصطلاحات علمی و فرهنگی سازنده آن و عقبه فکری و دانشی آن به نحو عمیق مطلع شد. از سوی دیگر بایسته است دیگری را شناخت و از نظام معنایی و بسترهای تاریخی و عقبه فکری و دانشی آن پرسش کرد و در چرايي و چگونگی ورود آن به جامعه ما و استقرار آن در فرهنگ عمومی تأمل و تدبّر کرد.
ادامه دارد ....
سید مهدی موسوی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/679
📌ساخت معنایی #واقعیت_اجتماعی براساس حکمت متعالیه
بخش دوم: نقش فلسفه
🔸 بر اساس آنچه گفته شد #فلسفه رسالتی محوری در ساخت واقعیت اجتماعي دارد چرا که شناخت معانی که در کانون عقلانیت اجتماعی و جامعه برآمده از آن است اموری انتزاعی و ذهنی است وجز ازطریق عقل انتزاعی ومتافیزیکی ممکن نیست.
🔹 بر مبنای قویم حکمت متعالیه، معنا همان محکی ومطابَق معرفت است که امر حقیقی در مصداق واقعی است. نفس آدمي بواسطه مفاهيم ازمعنا وحقیقت مصداق حکایت می کند وبدین واسطه طراحی از واقعیت ارائه و براساس همان طرح با واقعیات و اشیا ارتباط برقرار می کند. بنابراین حیث وجودی هر معنایی هماهنگ با نفس الامر مصداق آن است، اگر ظرف ثبوت مصداق، خارج از ذهن باشد حقیقت معنا نیز خارجی است و اگر نفس الامر معنا عالم ذهن و ثبوت ذهنی باشد حقیقت معنا نیز ذهنی و دارای ثبوت ذهنی است وآثار ولوازم آن رادر پی خواهد داشت. بنابراین انتخاب معنا ومحکی معرفت ازطریق التفات به معلوم امری ارادی است اما پس از اراده و درک معانی، لوازم و پیامدهای آنها انتخابی و تفکیک پذیر نیست و همواره با آمدن هر معنایی، لوازم و پیامدهای آن به عنوان عرض ذاتی با آن خواهند آمد.
🔸براساس حکمت متعالیه، انسان (فاعل شناسا) هنگام مواجهه با اشیا، حالتی در او محقق می شود که به نحو ذاتی و بالفعل، نشان دهنده آن اشیا است و حقيقتي از آن شئ در نفس او شکل می گیرد که بدان معنا گفته می شود. پس معنا علاوه بر حضور در نفس ادمی، در موطن مصداق و فرد هم تحقق دارد و با آن موجود است. البته در مصداق حیثیت های مختلف معنایی به نحو بسیط و واحد وجود دارد اما ذهن می تواند معانی موجود در مصداق را تجزیه و تحلیل کرده و به نحو مستقل ومتمایز درک کند. يعنی ذهن معانی موجود در مصداق را کشف و در عالم ذهن از یکدیگر تفکیک و تجزیه می کند. این معانی گاه آشکار و ظاهر است و با مشاهده تجربی قابل ادراک است، گاه در یک واقعیت و در میان چند واقعیت پنهان است و به چنگ حواس در نمی آید در این صورت عقل با گذار از ظاهر به باطن، معانی نهفته را کشف و آشکار می سازد.
🔹بنابراین هر انسانی و هر جامعه ای با دو دسته معانی و حقايق سروکار دارد و هر کدام بخشی از نظام معنایی و شبکه مفهومی او را می سازند و از این طریق زندگی را ممکن و معنادارو ارتباط با سایر موجودات را سهل الوصول و جهتدار می کند. با نگاه دقیق، روشن میشود که هیچ انسان و جامعه ای نمی تواند بدون این دو دسته مفاهيم به حیات خود ادامه دهد و روابطی با خود و پیرامون خود برقرار کند.
🔸معانی محسوس، قابل مشاهده و آزمون پذیر از طریق #علم_تجربی قابل تجزیه و تحلیل است و ازطریق علوم تجربی وارد فرهنگ عمومی می شود. اما معانی غیر محسوس که مشاهده پذیر نیستند از طریق علم تجربی قابل شناخت و تجزیه و تحلیل نیست و به دانشی دیگر با ابزاری متفاوت از حس و تجربه نیاز است تا آن معانی شناخته شود. نکته جالب توجه این استکه حتی معانی محسوس نیز برای شناخته شدن و علوم تجربی برای سامان یافتن نیازمند معانی غیر محسوس و کلی هستند. اين معانی که زیرساخت علوم تجربی هستند نه از طریق علوم تجربی ادراک و اثبات می شوند و نه از این طریق به فرهنگ عمومی منتقل می شوند. بلکه درصورت ادعای حصر علم به علم تجربی، سرنوشت معانی کلی از دو حال خارج نیست. ۱. یا در دایره موهومات و خرافات و غیر علمی و غیر عقلانی تعریف می شوند و از فرهنگ عمومی حذف می شوند. در این صورت فرهنگ عمومی سالم، فرهنگ خالی از معانی کلی و امور غیر محسوس می شود.
۲. یا اینکه یک درجه بالاتر می آیند و در دایره احساسات و پدیده های انسانی صورتبندی می شوند و هرگونه سنجش وارزیابی منطقی وعقلانی نسبت به آنها غیرممکن می شود امااز آنجا که هیچ جامعه ای نمی تواندبدون معانی کلی وغیرمحسوس به حیات خودادامه دهد این معانی ازدایره احساسات وامور شخصی خارج نمی شود امادیگر عقل وعلم سازنده آنها نیست بلکه وهم وخیال عهده دار ساخت آنهاست که دراین صورت اسطورهها نماینده معانی کلی و سازنده نظام معنایی و جهان اجتماعی خواهندبود.
🔸 آنچه می تواند این معانی را درک و به مجموع آن، سامان علمی و منطقی دهد #عقل انتزاعی و دانش #فلسفه به عنوان علم کلی و مابعدالطبیعه است. بدون فلسفه و علمِ به حقیقت هستی و شناخت معانی کلی، جهان اجتماعی یا از معانی کلی و غیرمحسوس تهی می شود وبه یک جامعه خشکِ ماشینی تبدیل می شود که نتیجه قهری آن نهیلیسم وبحران معناست. يادست به دامن اسطوره ها، موهومات وبرساختههای تاریخی بشر می شود تا بحران معنا راحل کند و محیطی آرام برای گذراندن زندگی بی دردسر در همین جهان رافراهم سازد.
🔸 عقل انتزاعی بااستفاده ازادراکات جزئی ومحسوسات میتواند به لایه های زیرین وپنهان حقیقت موجودات پی ببرد و باساخت معقولات اولي ومعقولات ثانیه ترسیمی ازنظام هستی ارائه می دهد.
ادامه دارد
سید مهدی موسوی
https://eitaa.com/hekmat121/680
📌امتداد فلسفه از منظر استاد پارسانیا
🔹حکیم متأله استاد پارسانیا از جمله حکیمان فرزانه و مجتهد در دانش فقه و اصول است که در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی نیز دارای تحصیلات عالیه است و بیش از سه دهه در زمینه امتداد حکمت و فلسفه تلاش عمیق نظری و عملی کرده است که ره آورد پژوهشی این سفر معرفتی آثار ارزشمندی چون #حدیث_پیمانه، #علم_و_فلسفه، #هستی_و_هبوط ،#جهان_های_اجتماعی ، #علم_فلسفه_ایدئولوژی و ده ها اثر دیگر است. البته باید تدوین عالمانه و حکیمانه #رحیق_مختوم جامع ترین شرح اسفار اربعه و تدوین #عین_النضاخ و تدوین #شریعت_در_آینه_معرفت و همچنین #براهین_اثبات_وجود_خدا از جمله آثار آیت الله جوادی املی آملی بر این فهرست افزود.
🔸از سوی حضرت آیت الله العظمی خامنهای، کتاب #حدیث_پیمانه به عنوان یک اثر ارزشمند و موفق در حوزه امتداد حکمت و فلسفه معرفی شده است ولی متاسفانه عمق این کتاب در جامعه علمی حوزه و دانشگاه آن گونه که شایسته هست فهم نشده است.
🔹 از میان همه آثار حضرت استاد پارسانیا کتاب گرانسنگ #جهان_های_اجتماعی از اقبال عمومی زیادی برخوردار شد و حقیقتا در زمینه علوم اجتماعی یک تحول اساسی محسوب می شود که در ادامه تلاش نظری #علامه_طباطبایی و #شهید_مطهری در حوزه فلسفه اجتماعي و دانش جامعه شناسی قرار دارد.
🔸استاد پارسانیا در زمینه امتداد فلسفه معتقدند که تلاش برای امتداد یک ضرورت است اما این امر متوقف بر شناخت عمیق، دقیق و منطقی از جغرافیای بحث و همچنین زمانه ای است که از یک سو بر "امتناع فلسفه و امتداد آن" اصرار دارد و از سوی دیگر توسط برخی جریانها "ضرورت امتداد فلسفه" را بدیهی انگاشته و از الگوی تحقق آن پرسش می کند. به نظر وی ورود به به عرصه امتداد حکمت و فلسفه امر جدی است و شوخی نیست و خیلی هم زود نباید آن را اجتماعی و سیاسی کرد. "سیاسی_تر از این حرفهاست که سیاسی و اجتماعی شود"
🔹 استاد پارسانیا پرسش از امتداد حکمت و فلسفه را در سه جهان قابل طرح می داند.
✅در جهان اول پرسش از رابطه فلسفه با سایر علوم و دانشها است. در این جهان ارتباط و پیوند نفس الامری میان آنها برقرار است علی رغم اذعان و یا انکار عالمان و جامعه، همه نظریه های علمی ارتباط منطقی و معرفتی با فلسفه و متافیزیک دارند و از اصول فلسفي کمک می گیرند. همچنان که ابن سینا در برهان و الهیات شفا و علامه و شهید مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم بدان پرداخته اند.
✅ در جهان دوم پرسش از رابطه و پیوند فلسفه با نفس و جان فیلسوف است و از آثار انضمامی فلسفه سخن میگوید تا مشخص شود که فلسفه چه تحولاتی را در جان انسانی به وجود می آورد که به آن اعتبار #حکیم و #فیلسوف خوانده میشود. در این جهان لزوما رابطه منطقی و ضروري نیست، چون اراده و انگیز انسان تأثير گذار است ولی در عین حال کنش ها و رفتار هر فرد متفکر و آگاه با یک نظام معرفتی و فلسفی سازگار است و الا با چالشهایی روبرو است و ممکن است به قبول و یا نکول منجر شود. قبول فلسفه و ایمان به آن معرفت های دیگری را در پی دارد وبه نظامی ازکنشها ورفتارها می انجامد و العکس نکول به پیامدهای دیگری منتهی خواهدشد.
✅ جهان سوم، جهان فرهنگ و اجتماع و تاریخ است، حوزه بین الاذهانی برای فلسفه است. در این جهان از ظهور فلسفه در جامعه و از نقش و پیامدهای آن در تغییرات و تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی پرسش می شود. گاه میان فلسفه با حوزه زیستی همگونی و انسجام برقرار است و نظامی از رفتارها وساختارهای منسجم وهماهنگ رامی آفریند اما گاه میان فلسفه باحوزه زیستی همگونی وهماهنگی نیست وچالشها وتضادهایی را درپی خواهد داشت.
مطلب مهم توجه به این نکته است که میان "لازمه ذاتی فلسفه" در جهان سوم با "لوازم مستقر شده" تفاوت وجود دارد چرا که امکانهای جوامع متفاوت است.
#مدینه_فاضله نمونه جامعه همگون استکه معرفت عقلي درفرهنگ عمومی آن مستقر شده است و به کارها ونظامات اجتماعی معنا، جهت وسامان میدهد.
درمقابل #مدینه_فاسقه استکه میان معرفت و عمل هماهنگی نیست ونفاق، تحریف و انحراف بر آن غلبه دارد که نهایتا به #مدینه_ضاله منجر خواهد شد، مدینه ای که معرفت عقلي وشرعی از آن رخت بربسته وآگاهی کاذب ودانش برساخته برای توجیه اراده معطوف به قدرت و عمل برآمده در فرهنگ عمومی استقرار یافته است وهمگان براساس آن زیست میکنند.
🔸نکته جالب توجه دراندیشه استاد این استکه امتداد فلسفه در هر کدام از این سه جهان، از منطق و روشی خاص پيروي می کند و نباید میان آنها خلط کرد. منطق و روش جهان اول استدلال و برهان است، در جهان دوم اخلاق و تربیت است و در جهان سوم، خطابه، جدل و شعر و عمل است. اگر کسي در جهان سوم با استدلال و برهان بخواهد به امتداد و استقرار فلسفه بپردازد ره به جایی نخواهد برد بلکه منطق و روش اقدام در این جهان می بایست هماهنگ با اقتضائات فرهنگ و جامعه باشد.
@hekmat121
پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی در پی رحلت آیةالله آقای حاج سید محمدعلی علویگرگانی
رهبر انقلاب اسلامی در پیامی رحلت عالم ربانی آیةالله آقای حاج سید محمدعلی علویگرگانی را تسلیت گفتند.
متن پیام به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
رحلت عالم ربّانی آیةالله آقای حاج سید محمدعلی علویگرگانی رضواناللهعلیه را به حوزهی علمیهی قم و به همهی شاگردان و ارادتمندان و مقلدان ایشان بخصوص به مردم مؤمن گلستان که ارادت ویژه به این بزرگوار و والد محترمشان مرحوم آیةالله آقای حاج سیدسجاد علوی داشتند، و بالأخص به خاندان گرامی و فرزندان مکرّمشان تسلیت عرض میکنم. این مرجع معظم در قضایای گوناگون انقلاب و مسائل کشور همواره وفادارانه در کنار مردم و پشتیبان نظام مقدس بودند و خدمات ارزشمندی کردهاند که موجب فیض و رحمت الهی است انشاءالله. از خداوند متعال علو درجات ایشان را مسألت میکنم و امیدوارم با اجداد طاهرینشان محشور گردند.
سیّدعلی خامنهای
۲۴ اسفند ۱۴۰۰
📌امید و انتظار
🔸هر جامعه مستقل و پویایی معلول استقرار نظامی از معانی و شبکه ای از مفاهیم سازنده است. این معانی و مفاهيم سازنده ی آرمانها، اهداف و ارزشهایی است که به کنش انسانی و روابط اجتماعی، معنایی نوین و به جامعه سامان و نظمی متمایز می دهد.
🔹 در حقیقت استقرار این نظام معانی و شبکه مفاهیم در بین الاذهان انسانها و تبدیل آنها به آگاهی و فرهنگ عمومی جامعه را آماده تغییرات اساسی و آبستن تحولات تکاملی می کند.
🔸از جمله معانی مهم برای تغییر و تکامل دو مفهوم #امید به آینده و #انتظار فرج و گشایش است.
🔹 امید به آینده، حرکت را ایجاب می کند و انتظار فرج، افق های دور از دسترس را ممکن می سازد و نشاط و پویا را بر حرکت می افزاید.
🔸جامعه ای که در نظام معنایی و شبکه مفهومی آن، دو مفهوم امید و انتظار حضور پررنگ و در فرهنگ عمومی آن استقرار داشته باشد تعالی و تکامل سرنوشت آن جامعه خواهد بود.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌مهدویت و بازتعریف مفهوم قدرت بر اساس حکمت متعالیه
۱. جهانی که در آن زندگی می کنيم در حال حرکت مداوم و پایدار است و هیچ گاه حرکت و تغییر از آن زائل نخواهد شد؛
۲. حرکت مقول به تشکیک است و دارای انواع و اقسام متنوع و متکثر است.
۳. میزان و کیفیت حرکت به #قدرت وابسته است؛
۴. قدرت فعلیت یافتن شبکه ایِ مجموعه ای از ظرفیتهای متراکم و نهفته در امر متحرک است که امکان فعلیت داشته باشد. این ظرفیت و استعداد گاه در تاثیرگذاری بر محیط پیرامونی، پیشروی و حرکت رو به جلو است و گاه در طاقت، تحمّل، استقامت و تاب آوری است.
۵. در حیات انسانی، قدرت در ظرفیت ها و استعدادهای انسانی و در سرمایه های اجتماعی است و هر امر غیر انسانی (طبیعی و مابعدطبیعی) هم که در نظام معانی انسان هویت و تعیّن یابد، ظرفیت و استعداد و سرمایه انسان محسوب می شود و الا از دایره مؤلفههای قدرت خارج می شود و نمی تواند تکیه گاه حرکت و اقدام باشد.
۶. امور انسانی (سرمایه، ظرفیت و استعداد) در ارتباطات و اتصالات و همچنين در انقطاع ها و گسستهای ارادی، هویت و عينيّت می یابند. این اتصال و انقطاع، تابعی از آگاهی ها و معانی نهفته ذهنیت فردی و فرهنگ عمومی است. بنابراین قدرت تابعی از آگاهی و تعلق ارادی انسان است. به میزان آگاهی و تعلّق ارادی انسان به متعلّق اگاهی، مجال ظهور و بروز او برای اعمال اراده خود و مقاومت در برابر شرایط سخت و ناگوار فراهم می شود.
۶. اتّصال حقیقی انسان به ملکوت و فیض الهی و بهره گیری فرد و جامعه از هدایت تکوینی الهی، تعین بخش به استعدادها و سرمایه هاست و تولید کننده قدرتی بزرگ برای اقدام و حرکتهای بزرگ است.
۷. آموزه مهدویت تنها الگوی اتصال حقیقی و متعیّن انسان به ملکوت و فیض الهی است و بدون هرگونه محدودیت فرهنگی، مذهبی، زمانی و مکانی حقیقتا پشتیبان حیات انسانی و هویت بخش کنشگران اجتماعی است.
۸. راه اتصال حقیقی به ملکوت، فیض و هدایت الهی می بایست از تشخّص و تعیّن برخوردار باشد و صرفا امر ذهنی و آرمانی نباشد، تا حرکت اصیل و اقدام پر انرژی را در پی داشته باشد.
۹. قدرت برآمده از آموزه مهدویت بیش ازآنکه در ابزارها و ساختارها ظهور یابد، سازنده نظامی از معانی و شبکه ای منسجم از مفاهيم و باورهای قلبی است، به تعبیر دیگر مهدویت، یک مفهوم مستقل و مجزا نیست بلکه در درون آن مجموعه ای از معانی و مفاهيم مرتبط و متصل نهفته است که اگر به درستی وارد دستگاه فکري افراد و یا فرهنگ عمومی جامعه ای بشود حوزه معنایی مولّد قدرت را پدید می آورد و از این طريق در اعماق وجود کنشگر نفوذ می کند و شخصیتی متفاو و متمایز از او می سازد که برخی از ویژگی های اینگونه افراد در روایات معصومین (ع) آمده است. باور به مهدویت و ظهور شبکه معانی آن در جان آدمی، کنشگر را به ستون محکمي تبدیل می کند و هر فرد نیروی چهل مرد را در خود احساس می کند با قلبی همچون تکه های آهن محکم که اگر بر کوه های آهنین عبور کنند آنها را خرد می کنند. از مقابله و رویارویی نمی هراسند و تا خداوند راضی نشود از پای نمی نشیند. در پرتو تجلی مهدویت، آنها مردانی شجاع تر از شیر و برنده تر از شمشير می شوند و شعارشان این است که "ای مردم، ای مردم، در راه خدا از هیچ سرزنش انسان پستی نهراسید".
۱۰. آنچه در باب فرد صادق است درباره جامعه هم صادق است. جامعه مهدوی که نظام معنایی برآمده از مهدویت در فرهنگ عمومی آن مستقر شده است، جامعه ای قدرتمند با ساخت مستحکم و پیشرو است و در برابر سختی ها و مشکلات استقامت می کند و از هیچ قدرت مادی نمی هراسد چرا که همواره خود را متّصل به ملکوت عالم و فیض الهی می یابد و از آن بهره معنوی و هدایتی می گیرد.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌نوروز و ار تباط آن با شناخت خالق هستی
🔆بخش اول
🔹از نگاه اهل حکمت و ذوق، بهار فرصتی است برای بازخوانی کتاب حقیقت خود. چرا که رفتن زمستان و آمدن بهار، یک جریان هدفمند بوده و انسان هم که جزء عالم طبیعت است، برای هدفی مهم آفریده شده است.
🔸بهار و طبیعت زیبای آن، تماشاگهی دیدنی و تابلوی خواندنی از کتاب زندگی است که با اوراق نسیم گونه اش، سیمای زیبای حقیقت را در آئینۀ عالم خلقت به نمایش می گذارد. این تجلی باشکوه، بهترین درس خداشناسی را عرضه می دارد. آری خداوند هستی بخش، آنگونه که برای شناخت و هدایت انسان، احکام تشریعی را فرو فرستاده، تماشاگهی از طبیعت زیبا را، برای اهل خرد جلوه نموده تا به راز و رمز حقیقت پی ببرند، و از این طریق به معرفت و محبت الهی برسند. آن چنانکه سعدی می سراید:
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوندِ دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
🔹بهار، فصل زیبایی و شکوفایی است. در بهار درختان جوانه میزنند، شکوفا میشوند و ثمر میدهند و با این اتفاق همه طبیعت و محیط را زیبا میکنند. یکی از عوامل انگیزه مردم برای اینکه در بهار بخشی از ساعات روز را در طبیعت سپری کنند همین زیبایی بهار است. طبیعت رنگارنگ، زیباییآفرینی و جاذبه بهار باعث میشود تا انسان فطرتاً و از روی سرشت خود بهار را دوست داشته باشد. اما از نگاه اهل ذوق، بهار کتاب معرفتی است که هر سال به روی اهل حکمت و بصیرت گشوده می شود تا جمال محبوب را در چهره شکوفه هایش نظاره کنند وبا نو شدن جان و اندیشه شان، با طبیعت همنوا شوند. در حقیقت؛ سال نو فرصتی است تا بار دیگر گذران عمر را یادآور خویش سازیم و در شور و شوق بهاری ازاینکه گامی دیگر به انتهای فرصت زندگی نزدیکتر شده ایم، غفلت نورزیم و قدر لحظات گرانبهای عمر خویش را بدانیم.
با دلبرکی تازه تر از خرمن گل
از دست مده جام می و دامن گل
زان پیشترک که گردد از باد اجل
پیراهن عمر ما چو پیراهن گل
🔹قرآن کریم نیز، زندگی انسان را به بارانی تشبیه می کند که از آسمان فرو می ریزد و قطره های حیات بخش آن، سرزمینهای آماده را به جنبش درمی آورد. به وسیله این باران، انواع گیاهان رنگارنگ می روید، سپس شکوفه ها و میوه ها و شاخساران، زمین را می آرایند و صحنه پرخروشی از حیات و زندگی را به نمایش می گذارند. انسان از دیدن این پدیده های زیبا ممکن است دچار غرور شود و تصور کند که این سفره گسترده همیشه در اختیار اوست. در حالی که همین زیبایی شادی بخش، ممکن است در یک روز روشن و یا شب تاریک، از بین رفته و نابود شود.
🔸بهار که فصل زندگی و برازندگی است با درخشش چهرۀ طبیعت و دگرگونی وضعیت آب و هوا و جلوه طراوت و تازه گی، برای اهل ذوق پیام های بیشماری دارد، که همه آنها در حیطه این برنامه نمی گنجد. اما بطور خلاصه می توان برخی از آن را از باب تذکر بر شمرد.
ادامه دارد ...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌نوروز و ار تباط آن با شناخت خالق هستی
🔆بخش دوم
🔹مهم ترین پیام نوروز و بهار، پیام خداشناسی است. خداشناسی واژهایست که برای هیچ مسلمانی گنگ و نامفهوم نیست تا بخواهد برای آن تعریف یا مصادیقی بیابد، بلکه او از هر طریق اعم از دیدن، شنیدن و …. و بالاخص با اندیشیدن در وجود خود به این حقیقت پی می برد. چنانچه خداوند میفرماید: "وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ : و در خودِ وجود شما ( انسانها، نشانههای روشن و دلائل متقن برای شناخت خدا و پی بردن به قدرت او) است. مگر نمیبینید؟" پس نوروز، فصل تامل در آفرینش خداست. فصل دیدن با چشمان دل است. اینکه ببینیم چگونه شکوفه ها به آرامی خود را از میان ساقه های تُرد و ظریف درختان بیرون می کشند و جوانه ها نیز از میان خاکهای مرطوب سر برمی آورند. به گل یاسمن بنگریم و سرمست از عطر آن، بیندیشیم که چه کسی آن را این چنین زیبا آراسته و عطر آگین ساخته است. قرآن کریم ، بهار را نشان قدرت و توانایی خداوند می شمارد و تبدیل فصل خشک و بی برگ زمستان به فصل با طراوت بهار را آیه ای روشن برای زندگی دوباره در روز واپسین می داند. در آیه 9 سوره فاطر آمده است:
«خداوند کسی است که بادها را فرستاد تا ابرها را بر انگیزند پس آن ابرها را به سوی سرزمین خشک و مرده می رانیم و بوسیله آن زمین را پس ازآنکه مرده بود، زنده می کنیم».
🔹روز رستاخیز نیز چنین است و در آیاتی دیگر می فرماید:
«زمین را جامد و بی روح می بینی، اما آنگاه که آب باران را بر آن فرود می آوریم، به جنبش و حرکت در می آید و فزونی می گیرد و انواع گیاهان شگفت انگیز را می رویاند، خدا حق است و اوست که مردگان را حیات می بخشد و اوست که بر هر چیزی تواناست.» (سوره حج: آیات 6و5)
🔸پس از پیام توحیدی می توان به صبر اشاره کرد. هنگامیکه نوروز دم عیسوی خود را بر کالبد مردهی زمین می دمد، طبیعت بی جان پس از تحمل تازیانههای سرد و سنگین زمستان ثمرهی صبر و پایداری خود را نمایان می کند از طبیعت می گیرند و یادآور این کلام الهی میگردند که فرموده است: " سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا: خداوند به زودی بعد از سختیها آسانی قرار می دهد." (آیه 7 سوره طلاق)
🔹در حقیقت نوروز نیز با پشت سر گذاشتن زمستان سرد وسخت، از این حقیقت،تصویر زنده ای ارائه می دهد که با صبر می توان به پیروزی رسید.
🔸فصل بهار، فصل سخاوت و بخشندگی است. در فصل بهار، باران بهاری سخاوتمندانه در کوه و دشت میبارد و همه را سیراب میسازد. بارانی که با بزرگواریپهنای همهی دشتها و بیابانها و شورهزارها بالاخص دریاها و اقیانوسها را در بر میگیرد و هیچ چیزی را محروم نمینماید. پس برماست که این پیام بهاری را دریافت کرده و همه را بدون در نظر گرفتن جنسیت، قومیت، نژاد دوست داشته باشیم و به بهانه های واهی کسی را از اطراف خود دور نسازیم. بلکه گفتار، رفتار و اعمال مان را بهاری کرده و دل های دیگران را شاد نماییم.
🔹فصل بهار، فصل نو شدن است و نوروز نیز، حکایت نو شدن و نو خاستن است. چرا که با بهار همه جهان حیات مجدد مییابند. انسان مؤمن نیز در پرتو تمسک و عمل به قرآن و معارف الهی میتواند بینش و منش خود را به گونهای تنظیم و ترسیم کند که هر چهار فصل زندگی او بهار باشد. یعنی همگام با زیبایی طبیعت، روح خود را زیبا نماید. زیبایی ای که مانند زیبایی طبیعت با گذشت زمان از بین نرود، بلکه با انسان جاودانه گردد. البته انسان حالات و احوال متغیری دارد. گاه به امور مادی می گراید و گاه به فطرت انسانی خود، روی می آورد. با نمودها و جلوه های هستی، تعلق خاطر می یابد و پدیده های زیبای طبیعت به او آرامش و اطمینان می بخشد. می توان گفت انسان به دنبال تفسیر زیبا شناسانه ای از هستی است و می خواهد زیبایی را به درستی درک کند. زیبایی های هنرمندانه ای که در هستی بکار رفته، انسان را در اندیشه فرو می برد و به حیرت می آورد. این حیرت، سرآغاز تحول است و انسان را به سوی تعالی سوق می دهد. بدینگونه بهار با طبیعت نو و تازه خود، در طول قرنها، موجب تحول و دگرگونی شده و در آداب و سنن مردم، پایدار مانده است.
❇️بهار، فصل نو شدن
🔹بهار فصل تحول و انقلاب در طبیعت است، هر روز، هر ساعت و هر ثانیه تحول مثبتی در آن رخ می دهد. درختان سر سبز شده و شکوفه میکنند و به بار مینشینند. انسان نیز میبایست در هر سال، هر فصل، هر روز و هر ساعت، در جهت تحول و دگرگونی مثبت خود، تلاش نماید. بنابراین یکی از پیام های مهم بهار؛ دگرگونی و انقلاب است که باید آن را به گوش جان شنید. انسانی که اشرف موجودات است باید همگام با افزایش معرفت و بندگی خود به خدا، خدمتش به خلق خدا نیز بیشتر گردد، تا در نهایت به بهار واقعی که همان قرب الهی، سیر و سلوک به سوی پروردگار و آزادی از اسارت نفس و تعلقات دنیایی است، برسد.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121