📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه
⏹بخش اول:
❇️ مقدمه:
🔹 بیراه نیست اگر گفته شود که تاریخ حکمت و فلسفه تاریخ تبیین «کثرت» و «وحدت» و فهم عمیق رابطه میان آنها بوده در جهت انتظام به زندگی بوده است. چرا که در ساختار ذهنی انسان، همواره چگونگی بازگردان امور متکثر به امر واحد یک دغدغه اساسی بوده است و بر همین اساس نظم و تربیت به وجود آمده است. بشر همواره تلاش کرده است تا میان پدیدههای پیرامون خود، نظم و تربیتی بنا کند و به امور معنا، جهت و انتظام ببخشد. بدین جهت، با مطالعه دقیق واقعیتها و کشف روابط آشکار و پنهان میان آنها، «مقولات» را اعتبار کرده است تا براساس آن بهتر بتواند اشیا را تعریف کند و به قضایای کلی و قوانین عمومی دست پیدا کند و از این طریق به «علم»ی برسد که بتواند واقعیتها را توصیف و تبیین و پیشبینی کند.
❇️ کثرت در عالم سنت
🔸 همه دورانها، حکیمان و فیلسوفان در تلاش برای بازگرداندن امور متکثر به امر واحد بودند. بخصوص در دوران پیشامدرن که نحوهی زیست آدمی همسو با نظم طبیعت بود و انسان خود را تافتهی جدا بافته از موجودات هستی نمیپنداشت. ادیان در متن عمومی جامعه حضور داشتند و انسانها را متوجه میدأ و معاد میکردند. در چنین زمانهای، که لایههای طبیعت چندان آشکار نشده بود و انسان را به طور کامل به خود مشغول نکرده بود، کشف ربط امور متکثر به امر واحد یک رویهی فلسفی و مذهبی رایج بود و فیلسوفان بدان مینگریستند. برخی وحدت را در مبدأ، برخی در غایت، برخی در مُثُل و برخی در جوهر مییافتند.
❇️ کثرت در جهان مدرن
🔹 اما در دوران مدرن، موقف تاریخی و معنای زندگی، هویت جدیدی به خود گرفت، در این موقف، امر واحد یا انکار شد و یا از حوزه عمومی به نهانخانهی عواطف و احساسات رانده شد و یا در متن خود امور متکثر، امر واحدی اعتبار شد. توضیح اینکه در دوران جدید، آنچه برای بشر غربی مهم تلقی شد مسئله زندگی و بهرهمندی از منابع طبیعت در چارچوب سیاست و برنامهریزی دقیق بود که تداعیگر معنای «بهشت» در این کره خاکی است. در این جهان معنایی، امر دینی نیز هویتی این جهانی پیدا کرد و نگاهها از توجه به مبدا و معاد به معیشت و سیاست معطوف شد. طبیعت معیشت و سیاست نیز «تکثر» و «تمایز» هست. از این رو، امور متکثر در دستور کار فلاسفه و دانشمندان قرار گرفت و تلاش کردند تا بتوانند تبیینی از این امور ارائه دهند که موجب بیشتر انتظام زندگی، بهرهمندی حداکثری از طبیعت، کنترل بیشتر پدیدهها و سرپرستی قدرتمند اوضاع باشد. ازاینرو، فلسفه غرب، فلسفه معطوف به تکثر و تمایز است.
«وحدت» در این فلسفه، نه یک امر حقیقی و در مبدأ یا مُثُل و یا جوهر اشیاء بلکه در ذهن فاعل شناسا (سوژه) جایگاه دارد و این انسان شناسا است که وحدت را میآفریند و به آموز متکثر در زندگی، معنا، جهت و نظم میدهد.
🔸 اما در حکمت متعالیه به تفسیر متفکران انقلاب اسلامی طرح دیگری برای فهم وحدت و کثرت بیان شده است. مباحث «تشکیک وجود»، «اتحاد علم و عالم و معلوم»، «حرکت جوهری»، «فطرت»، «اعتباریات» و «مسئولیت» از جمله بنیانهای این طرح فلسفی و عقلانیت اجتماعی برای فهم حقیقتِ وحدت و کثرت و چگونگی نظامبخشی به زندگی و بیان بنیانهای فکری نظریه «مردمسالاری دینی» و «نظام انقلابی» است.
🔹امتداد فلسفه و حکمت دقیقا ناظر به تبیین کثرت و جنبههای سیاسی و اقتصادی زندگی انسان است.
🔸 در مجموع چند نوع کثرت وجود دارد که لازم است به تبیین آنها از منظر حکمت متعالیه پرداخت:
✔️کثرت در هستی
✔️کثرت در ادراکات
✔️کثرت در تاریخ و فرهنگ
✔️کثرت در جامعه
✔️کثرت در سیاست
🛑 ادامه دارد...
✍ سید مهدی موسوی
یکشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳
#حکمت_متعالیه
#وحدت
#کثرت
#نظم
#مردم_سالاری_دینی
#نظام_انقلابی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2318