°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید.... (قسمت نود ) 🌷🌷🌷 ه
°•| 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید....
(قسمت ۹۱)
🌷🌷🌷
مهران یه لبخند بزرگ زد که کل ۳۲ تا دندونش معلوم شد ..
_ میگم اینحا چکار میکنی میخندی ..؟
+ اره خب چکار کنم ..؟!
ولی جان من غافلگیری داشتی ..
توی عمرتون اینجوری غافلگیر نشده بودین .. 😁
ولی خیلی باحال بود ..
روح و از کجا اوردین .. 😂
رفتم جلو یکی زدم توی سرش و گفتم : _
کم بخند ..
بگو چطوری اومدی ؟
+ هیچی موقع خداحافظی گفتم که ولتون نمیکنم ..
براتون دارم .. !!
این الان اون موقع است ...
اون روز با سید حرف زدم راضیش کردم ...
فقط ویزا نداشتم که این دوسه روز معطلی به خاطر اون بود بعدم انجام کارها و اینکه الان اینجام و خدمت شما ...
و البته خیلی دلخور از شما که باید از دلم در بیارین .... 😃
_ حالا چطوری از دلت در بیاریم این همه غم و غصه رو ... ؟!
+ اسونه تا اخرش هر چی من گفتم و هر کار من خواستم ...
_ دیگه چی ؟! اومدیم و گفتی خودتون بکشین .. ؟!
+ خب دیگه تا شما باشین منو یادتون نره ...
برگشتم به عقب به محمد نگاه کردم ..
_ محمد ببین چی میگه ! !
محمد با خنده دستاشو به حالت تسلیم برد بالا و گفت
؛ من حرفی ندارم ...
_ عه محمد ... ؟!
که محمد این بار شونه هاش انداخت بالا و خنده اش پررنگ تر شد ...
برگشتم به سید نگاه کردم ...
سید داشتیم ...؟!
شما خبر داشتی چرا نگفتی اخه .. ؟!
امیر جان بعد شنیدین صحبت های مهران دیدم حق دارن و شما باید تنبیه بشی ... پس موفق باشی اخوی ...
_ یک مرتبه بگین همه با هم دست به یکی کردین دیگه ...
باشه بابا قبول ...
ولی مهران این تن بمیره ادم باش اذیت نکن ...
+بزار فکرامو بکنم حالا تا بعد ..
_ مهران ... ؟!
+خب راست میگم دیگه اینجوری نگاه نکن
باشه ...
با کلافگی دستمو کشیدم توی موهام و اهسته گفتم : خدایا خودمو سپردم بهت ..
ولی خیلی خوشحال بودم که الان مهران هم اینحا بود ...
واقعا خوشحال بودم ...
#ادامه_دارد
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید.... (قسمت ۹۱) 🌷🌷🌷 مهرا
°•| 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید....
(قسمت ۹۲ )
🌷🌷🌷
غافلگیر کردن علی که بماند ...
بچه زهرش رفت همچین پرید جلوش علی تا دو ساعت فقط اب میخورد اروم شه ..
ما هم میخندیدیم ... 😄😄
خیلی روزهای خوبی بود اصلا زندگی بودن ..
بیشتر روزها زیارت بود و مکان های زیارتی اطراف ..
علی درگیر خاله بود به خاطر شرایط خاصی که خاله داشت زیاد نمیتونست با ما همراه باشه ...
من و محمد و مهرانم .. اگر زیارت اطراف نبود و سید کاری بهمون نداشت ...
سر و تهمون میزدن 😊
حرم فقط ... 😇
زمان برگشتن مسافرهای دیگه رسید ...
از کاروان فقط بچه هایی که میخواستن داخل موکب خدمت کنن می موندند. ..
بقیه بر میگشتند ..
من و مهران موندنی بودیم ...
اما علی خیلی ناراحت بود ..
ولی خب خاله مهمتر بود و باید برمیگشت ...
خلاصه مسافر ها رو بدرقه کردیم تا فرود گاه ..
و خودمون مستقیم رفتیم سمت محل استقرار موکب برای مقدمات و راه اندازی چادر ها .. ...
رسیدیم بعضی از موکب های اطراف راه اندازی شده بودن ..
مشغول هموار کردن زمین شدیم و خس و خاشاک روی زمین برطرف کردیم ..
کمر همت بستیم و با علی شروع کردیم به پیچ کردن میل گردها برای چادر ها ...
یه چادر میزدیم برای مکان استراحت مسافر ها بین راه...
یک چادر هم برای خادمها
محل نگهداری مواد اولیه و مقدمات اماده سازی مواد برای اشپزی ...
محل اشپزخانه و تهیه مواد غذایی ..
.... خلاصه ...
بسم الله گفتیم و کار رو شروع کردیم ...
#ادامه_دارد ...
💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید.... (قسمت ۹۱) 🌷🌷🌷 مهرا
سلام دوستان ببخشید این قسمت جاافتاده بود شرمندم😱😱
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۵۷ ✍ بخوانید و ببینید این پزشک با پیکر بیسرِ فرزندش چه می کند #متن_خاطره پز
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۵۸
🌸 کاش ما هم مانند این شهید پیش خدا این همه عزیز بودیم
#حضرت_عباس #آرزو #مرگ #شهادت #شهیدابوالفضل_شفیعی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۵۸ 🌸 کاش ما هم مانند این شهید پیش خدا این همه عزیز بودیم #حضرت_عباس #آرزو
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۵۸
🌸 کاش ما هم مانند این شهید پیش خدا این همه عزیز بودیم
#حضرت_عباس #آرزو #مرگ #شهادت #شهیدابوالفضل_شفیعی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۵۸ 🌸 کاش ما هم مانند این شهید پیش خدا این همه عزیز بودیم #حضرت_عباس #آر
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۵۸
✍ کاش ما هم مانند این شهید پیش خدا این همه عزیز بودیم
#متن_خاطره
با ابوالفضل بچه محل بودیم. صبحِ روزِ عملیاتِ خیبر پیکرِ غرقِ خونش رو دیدم. تمام بدنش پر از تیر و ترکش ، و دو تا دستانش قطع شده بود ...
دیدم وصیتنامهاش رو گذاشته توی جیبش. همون اولِ وصیت نامه نوشته بود:
خدایا! دوست دارم همانطورکه اسمم رو ابالفضل گذاشتند، مثلِ حضرت ابالفضل(ع) شهید بشم...
📌خاطرهای از زندگی شهید ابوالفضل شفیعی
📚منبع: کتاب خط عاشقی 1 ، صفحه 93
#حضرت_عباس #آرزو #مرگ #شهادت #شهیدابوالفضل_شفیعی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام دوستان 😊
🌹روزتون شهدایی🌹
💐چله کلیمیه💐
🌸روز سی وششم چله زیارت آل یاسین🌸
التماس دعا👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5864215356591047639.mp3
3.77M
حتما این و گوش بدید بسیار زیباست
🌺نماهنگ زیبای فراق امام زمان 🌺
یا امام زمان ڪے مے آیے😭😭
باصدای زیبای:
حاج مجید فیروزی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... ( قسمت ۱۰۹) 🌷🌷🌷
°•| 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید...
(قسمت ۱۱۰ )
🌷🌷🌷
میدونی چه اتفاقی براش افتاد؟
ببین عزیز دلم
حتما توی مدرسه در مورد کربلا و عاشورا و شهادت امام حسین علیهالسلام داستان های زیادی شنیدی
ببینم، تا حالا درباره بچه هایی که در کربلا بودن هم چیزی شنیدی و اونا رو میشناسی.؟
نه دایی نمیدونم .. ؟!
خب عزیزم ..
یکی از اون بچه ها رقیه دختر امام حسین علیهالسلام که در کربلا بود .
گلم ! رقیه علیهاالسلام دختر سه ساله امام حسین ع بود که به همراه باباش امام حسین ع و بقیه خواهر برادراش به کربلا اومده بود تا در کنار پدر و خانوادش باشه.
اون پدرش امام حسین رو خیلی خیلی دوست داشت...
اما روز عاشورا ..
امام حسین و یارانش با دشمن وارد جنگ شدند .. ولی امام حسین .. به دست دشمن شهید شد ...
بعد از شهادت امام حسین و یارانش
دشمن اون تمام کسایی رو که زنده مونده بودن
اسیر کرد.
میون این اسرا،
حضرت رقیه س دختر امام حسین علیه السلام هم بود
که بعد از شهادت پدرش به همراه عمهاش زینب و بقیه اسرای دیگه به طرف شام . سوریه میرفتند ...
#ادامه_دارد..
💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•\ 🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید... (قسمت ۱۱۰ ) 🌷🌷🌷 مید
°•| 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
(قسمت ۱۱۱ )
🌷🌷🌷
میبینی عزیز دلم ..
حضرت رقیه با اون سن و سال کم چقدر سختی کشیده .
اون دشمنا اونقدر بی رحم بودن که حتی یه دختر کوچولو رو هم ازار میدادن ...
دستاشو با زنجیر بستن ، بهش سیلی زدن ..
گوشواره هاشو گرفتن ..
موهاشو کشیدن ..
کفشهاشو غارت کردن ..
حضرت رقیه با پای برهنه روی خارها راه میرفت و می دوید ..
پاهاش تاول زده بود ..
خسته بود ..
هلش میدادن ..
نمیتونست راه بره ..
😔😔
کاش زجر من و اینقدر رو خار نکشونه
آخه عموم رو نیزه ها نگرونه
نزن من و حالم بده
خودم میام هولم نده
یاحسین ..
نزن من و حالم بده
خودم میام هولم نده
😔😔
ادامه_دارد
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•\ 🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_بررفیق_شهیدم😔✋🏻
#آقا_محسن_حججی💚🌱
#بیاد_شهید_بی_سر
18مرداد، سالگرد شهادت محسن حججی 🌷
🍂یک جوان #دهه_هفتادی که زندگیش و نوع رفتنش برای همه پیام💌 داشت.
⇜میتوان #جوان بود و گناه نکرد🔞 ⇜میتوان در دورهی فتنه و انواع شبهه بود امّا یک لحظه از #اهلبیت عصمت و طهارت و ولیّ فقیه جدا نشد.
⇜میتوان در یک محیط #عادی بود و امّا عادی و بدون هدف🎯 نشد!
⇜میتوان در یک دورهی پرزرق و برق زندگی کرد امّا اسیر دنیا نشد.
⇜و میتوان در اوج جوانی #حجّت_خدا شد و با بوسهی نایب امام زمان(عج) بر تابوت خود⚰ از این دنیا هجرت کرد و مورد #حسرت بسیاری از اولیاء خدا شد.
🍂و #شهید_حججی فقط یک نمونه از تربیتیافتگان مکتب اسلام ناب بدست #امام_خامنهای عزیز است♥️
#شهید_محسن_حججی🌷
#سالروز_شهادت
☘☘☘☘
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f