eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
977 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت بیستم #کرامات_و_معجزات_شهدا 👤زینب : حنانه میای بریم مشهد؟ -آره عزیزم؛ زینب... +جانم -میگم
🌹قسمت بیست ویکم 🚌با اتوبوس میرفتیم مشهد اما من فقط بغض و سکوت بودم. بالاخره رسیدیم شهر مشهد اول رفتیم یه هتل منو زینب تو یه اتاق بودیم. زینب : حنانه یه ذره استراحت کنیم ناهار بخوریم بریم حرم. -دیر نیست؟ +خب خسته ایم یه ذره استراحت کنیم تا عصر میمونیم حرم -باشه 🍽بزور برای جلوگیری از ضعف کردن چند قاشقی خوردم. هتلمون نزدیک حرم بود، ورودی حرم بودیم زینب گفت باید اذن دخول بخونیم. 😕من عربی بلد نبودم، ماتمم گرفته بود چه جوری بخونم. انگار یکی از تو درونم داشت اذن دخول میخونه 😭❤️وارد صحن رضوی شدیم همین که چشمم به گنبد طلا خورد اشکام جاری شد. زینب سلام امام رضا (ع) را بلند خوند منم باهاش تکرار کردم. زینب پاشد نماز بخونه اما من نماز خوندن بلد نبودم😔 +حنانه میای بریم جلو -نه من میترسم خیلی شلوغه +باشه پس تا تو نماز بخونی منم میرم زیارت -باشه 🌹زینب که رفت زانوهام بغل کردم و گفتم : 😔آقا منو آوردن اینجا. من نماز خوندن بلد نیستم خودت کمکم کن... ادامه دارد.. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت بیست ویکم #کرامات_و_معجزات_شهدا 🚌با اتوبوس میرفتیم مشهد اما من فقط بغض و سکوت بودم. بالاخر
🌹قسمت بیست ودوم 🍃❤️اون چندروز منو زینب همش میرفتیم حرم. فقط یه بار زینب بازار رفت برای خرید زغفران و انگشتر، اما من نرفتم. 👌اون چندروز مشهدمون سریع گذشت، وقتی برگشتیم رفتم اسممو کلاس رزمی کاراته ثبت نام کردم. 😔نماز خوندن شده بود غمم، واقعا بلد نبودم نماز بخونم. دستام تو هم قلاب کرده بودم 💔خدایا من باید چیکارکنم تا نماز بخونم؟ خودت کمکم کن... 🌟تو همون حالت گریه، خوابم برد. خواب دیدم تو شلمچه ام یه جمع از برادران بسیجی اونجا بودن؛ یه آقای بهم نزدیک شد و گفت : سلام خواهرم تو حسینیه نماز جماعت هست شما هم بیا. -آخه من نماز خوندن بلد نیستم +شما بیا یاد میگیری -ببخشید حاج آقا شما کی هستی؟ ❤️+من محمد ابراهیم همتم به سمت حسینیه رفتیم حاج ابراهیم ایستاد، ذکرای نماز بلند گفت منم میخوندم. 😭تو خواب نماز خوندن یاد گرفتم، بعداز اتمام نماز رو به سمتم کرد و گفت : 🌹خانم معروفی من برادرتم، همیشه تا زمانی که من برادرتم. هرجا کم آوردی بهم متوسل شو صدام کن حتما جوابتو میدم... 😭😭یهو از خواب پریدم. اذان صبح بود، رفتم وضو گرفتم قامت بستم برای نماز صبح. بدون هیچ کم و کاستی تمام ذکرها یادم بود بدین ترتیب نماز خوندن توسط یاد گرفتم. 🍃چندماهی از ماجرای نماز میگذشت احساس میکردم چشمم تار میبینه از یه دکتر چشم وقت گرفتم فردا نوبت دکترمه... ... ✅تمام اسامی بجز و مستعار میباشد و تمام روایت هست http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
😢🌱 میگفتـــ↓ میدونۍ‌کِۍ‌از‌چشم‌خدا‌میوفتۍ؟؟ زمانۍ‌ڪہ‌آقا‌امام‌زمان‌ سرشو‌بندازه‌پایین‌و از‌گناه‌ڪردن‌تو ‌بڪشہ😞 ولۍتـو‌انگار‌نہ‌انگار😒 رفیــق ..‼️☝️🏻😭 😔😱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
میـــدونے خـــدا چی میگه ...😍 بـــنده مــن ؛☺️ دل تـــنگ اســـم خودمــم باصداے تـــو ...♥️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
|💔🕊|°• داد مےزد، گریه مےڪرد.مےگفت:😭 مےخواهم صورت برادرم را ببوسم.😭😔 اجازه نمےدادند!!!😭😢😩😫 یڪی گفت: خواهرش است.مگر چه اشڪالے دارد؟😢😰😱🤭🤔 بگذارید برادرش را ببوسد.😥 گفتند: شما اصرار نڪنید نمےشود این سر ندارد...!!😭😔 ‌شـــہدایـــیم😭😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز یکشنبه سوم آذر☺️ روز سوم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌 🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀 🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج) و سلامتے امام زمان(عج)🌺 و هدیه به روح سردار خیبر 🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹 و به نیابت از همه ے 🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺 🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺 و به نیت حاجات عزیزان زیر مے باشد👌 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻 روز سوم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر است👌 گروه اول:گروه سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت ۱.خانم طبایے عقدایے 🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸 گروه دوم:گروه سردار شهید حاج حسین خرازے ۱.خانم اخلاصی 🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸 گروه سوم:گروه شهید ابراهیم هادی ۱.خانم علمدار ولایت 🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹 ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌 التماس دعا👌 یازهرا(س) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
✨🌸✨ بیـا   شیـرین ڪن ☺️                "شعـرم " را🌱           صبــ🌤ـح               " لبـخندتـو" را                               ڪـم دارد🍁 🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🔷تفحص◇طلائیه🔶 نوروز آن سال مصادف شده بود با شب ولادت آقا امام رضا(ع). داخل سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند. نوبت من شد که بخوانم. نمی دانم چرا دلم دامن گیر آقا (ع) شد.😞 عرض کردم:«ارباب! شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید، نگذارید ما شرمنده ی خانواده شهدا شویم.»😓 فردا صبح از بچه ها پرسیدم:« امروز با چه رمزی کار رو شروع کنیم؟» حاج آقا گنجی گفت: « .. دیشب به آقا اباالفضل(ع) متوسل شدیم. امروز هم به نام ایشان می رویم، عیدی را از دست خودشان بگیریم.» 🙏🏻 بعد از چند دقیقه؛اولین شهید پیدا شد😍 « ، گردان امام محمد باقر،از کاشان.»♥️ بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرکت امروز و نام این شهید، با هم یکی شده است. نمی دانم چرا به زبانم جاری شد که * اگر نام شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقا است*😭 داشتم زمین را می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی دیگر از بچه های سرباز، داخل گودال پریدند. از بیل مکانیکی پیاده شدم.خیلی عجیب بود... یک دست شهید از مچ قطع شده بود💔 پلاک شهید رو استعلام کردیم: « ، گردان امام محمد باقر(ع)، از کاشان...♥️ 💚هر کجا نام تو آید به زبان ها حرم است... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
بسم الله الرحمن الرحيم استادی از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتی عصبانی هستیم داد می زنیم⁉️ چرا مردم هنگامی که خشمگين هستند صدایشان را بلند می کنند و سر همدیگر داد میکشند❓❓⚠️ شاگردان فکری کردند🙄🤔 و یکی از آنها گفت:چون در آن لحظه آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم. 😞 استاد گفت: این که آرامشمان را از دست می دهیم درست👌👌 اما❌ چرا با وجودی که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم❓ آیا نمی توان با صدای ملایم صحبت کرد⁉️ چرا هنگامی خشمگین هستیم داد می زنیم❓ شاگردان هر کدام جواب هایی دادند اما پاسخ های هیچکدام استاد را راضی نکرد سرانجام او چنین توضیح داد که هنگامی که دو نفر از دست یکدیگر عصبانی هستند، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد✅💯✅ آن ها برای اینکه فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند💯💯 هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد؛ این فاصله بیشتر و آن ها باید صدایشان را بلندتر کنند👌👌 سپس استاد پرسید: هنگامی که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقی می افتد⁉️ آن ها سر هم داد نمی زنند بلکه خیلی به آرامی با هم صحبت می کنند. چرااا❓❓ چون قلب هایشان خیلی به هم نزدیک است. فاصله قلب هایشان بسیار کم است. استاد ادامه داد👇👇👇 هنگامی که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقی می افتد⁉️ آنها حتی حرف معمولی هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود. 👌 سرانجام حتی از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند. این هنگامی است که دیگر هیچ فاصله ای بین قلب های آنها باقی نمانده باشد. این همان عشق خدا به انسان و انسان به خدا است که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست🙏 می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی🙏🙏🙏🙏 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هر زمانے ڪه در تشخیص و دچار مشڪل شدید ببینید ڪه جبهه_دشمن ڪدام سمت را مورد هدف گرفته است آن سمت مطمئنا است.👌 🌺مضمونی ازصحبت هاے شهیدهمت🌺 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش4 #قسمت_هشتادم نمی گذاشت بفهمم در جنگ و عملیات هاشان شکست خورده اند یا موفق
#شهیدهمت به روایت همسرش4 #قسمت_هشتاد ویکم یکبار گوشت مان تمام شد. بچه ی دوم توی راه بود و مهدی هم باید تقویت می شد و من روم توی روی #ابراهیم باز نشد که بگویم چی می خواهم😞. به جز شیر🍼 و داروی بچه ها چیزی ازش نمی خواستم بخرد.خودش هربار می آمد، می رفت سر یخچال،می دید چیزی کم و کسر داریم یا نه.آن بار هم رفت در یخچال را باز کرد دید گوشت هست. گوشت نبود.☹️چند بسته بادمجان🍆 سرخ کرده بود. دفعه های بعد هم آمد دید آنها آنجا هستند.فکر کرده من ملاحظه می کنم.عصبانی شد گفت اگر به فکر خودت نیستی لااقل به فکر بچه ها باش!چرا از خودت و آنها کم می گذاری؟😒بسته های بادمجان را برداشت گفت این ها دیگر خراب شده.مصرفشان نکن بروم گوشت تازه بخرم.🥩بردشان انداختشان توی سطل آشغال.برگشتنا آمد دید یخ شان آب شده و همه شان بادمجان هستند نه گوشت😐. آن روز شاید بدترین برخورد را با من کرد. همیشه می گفت خدا مرا نمی بخشد. آن روز گفت خدا نه مرا می بخشد نه تو را.😢گفت بچه ها چه گناهی کرده اند که برای غذاشان باید گیر من و توی ملاحظه کار بیفتند؟حالا خودش هم پول نداشت. حقوقش را نمی رفت از سپاه بگیرد،از آموزش و پرورش می گرفت🍃.چون اصلاً سپاهی نبود.مأمور به خدمت در سپاه بود.👌تا وقت شهادتش هم فرهنگی بود.مدت ها بود که وقت نمی کرد برود بانک حقوق بگیرد.ماه ها گاهی طول می کشید.پول نداشتنش امری طبیعی بود.🍃مقید بود از سپاه هم چیزی نگیرد.نمی خواست برود سراغ بیت المال.😇☝️ راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
از سه اشک بترسید:😢 🍃اشک يتيم 😩 🍂اشک مظلوم 😰 🍃اشك پدر ومادر 😫😭 🍂اگـر سبب ريختـن اشک يكی از اينهـا بشوید همـانـا دری از درهای جهنـم را برويتان بـاز كرده اید😱😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۷۰ 🌸 فرمانده‌ای که در میدان جنگ هم درسِ اخلاق می‌دهد #تقوا #کنترل_زبان #
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۷۰ 🌸 فرمانده‌ای که در میدان جنگ هم درسِ اخلاق می‌دهد #تقوا #کنترل_زبان #عفت_کلام #بددهنی #شهیدجهان_آرا #امام_علی #درس_اخلاق http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۷۰ 🌸 فرمانده‌ای که در میدان جنگ هم درسِ اخلاق می‌دهد #تقوا #کنترل_زبا
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۷۰ ✍ فرمانده‌ای که در میدان جنگ هم درسِ اخلاق می‌دهد سید محمد علی جهان‌آرا با یکی از رزمنده‌ ها رفته بود شناسایی. همین طور که داشت با دوربین منطقه رو بررسی می‌کرد ، ناگهان رزمنده گفت: عـراقی های پدر سوخته ... آقا سید چشم از دوربین برداشت ، نگاهش کرد و گفت: فحش نده! رزمنده‌ی اسلام نباید توهین کنه ، امام علی(ع) می فرماید : اصلاً به دشمن‌تون هم فحش ندهید... 📌خاطره ای از زندگی سردار شهید سیدمحمدعلی جهان‌آرا 📚منبع: یادگاران 20 « کتاب جهان‌آرا » ، صفحه 93 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
✨﷽✨ ✅از کجا بفهميم که دعاهاي ما مورد قبول خدا ميباشد يا نميباشد؟🤔🤔 ✍پاسخ: همه دعاهای معقول و شرعی، مورد قبول پروردگار واقع می شوند، و استثنائی وجود ندارد.👌 حالِ دعا کردن، خودش یکی از نشانه های مقبولیت دعاست. 😌 در حدیثی منقول از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم آمده است که خدا وقتى میخواهد دعاى بنده را مستجاب كند، حالت دعا به او میدهد و در روايتى ديگر فرموده از شما كسى كه در دعا به رويش باز شود، درهاى بهشت به رويش باز شده.☺️ 📚 تفسيرالميزان، ج۲، ص۶۰ ⇇✨منتها تاخیر در استجابت دعا، گاهی به صورت وسیله ای در دست شیطان قرار می گیرد که به این وسیله شخص مومن را از درگاه پروردگار ناامید سازد. 😢 در حالیکه قطعا دعای انسان مستجاب و صدای او شنیده می شود؛ اما به چند روش: ⇇✨در كتاب عدة الداعى از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روايت شده كه فرمودند: در حوائج خود به درگاه خدا فزع كنيد، و در ناملايمات خود به او پناهنده شويد، و به درگاهش تضرع نموده او را بخوانيد، كه دعا مغز عبادت است، و هيچ مؤمنی نيست كه خدا را بخواند مگر آنكه دعايش را مستجاب میکند آنهم يا به فوريت، كه در نتيجه ثمره اش در دنيا عايد او میشود، و يا با مدت كه در نتيجه ثمره اش در آخرت عايدش میشود، و يا حداقل ثمره آن را به مقدار دعايش كفاره گناهانش قرار میدهد، البته همه اينها در صورتى است كه از خدا گناه نخواهد. 👌 📚عدة الداعى ص۲۵ و بحار ج۹۳ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ --------------------------------------- http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
✍تمام دنیارابگردی هیچڪس جز مادر دوستت نخواهدداشت ازآن دوست داشتن‌های تمام نشدنی تمام دنیارابگردی هیچڪس جزپدر غصه دار غمهایت نیست 👌پس مراقبشون باش http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت بیست ودوم #کرامات_و_معجزات_شهدا 🍃❤️اون چندروز منو زینب همش میرفتیم حرم. فقط یه بار زینب بازا
🌹قسمت بیست وسوم 👤زینب اصرار داشت همراه من بیاد دکتر اما بالاخره من راضیش کردم تنها برم. 👌بعداز ۷-۸ نفر نوبتم شد. دکتر بعد از معاینه چشمم با دستگاه مخصوص گفت چشمم ضعیف شده به مدت طولانی نباید کتاب بخونم گریه کنم. وقتی بهش گفتم کاراته کار میکنم گفت یه ضربه به چشمت بخوره قرینه چشمت پاره میشه و کور میشی. 😔ناراحت بودم خیلی شدید، مستقیم رفتم بهشت زهرا قطعه 🌹سر مزار شهید گمنامی که همیشه پیشش میرفتم بعد از یک ساعت رفتم مزاری که به یاد شهید همت بود. 📸تا عکسش دیدم بازم اشکام جاری شد اون لحظه برام مهم نبود که چشمام اذیت بشن، کلی گریه کردم : 😭داداش کمکم کن من از نابینا شدن میترسم... 🌤تا دم دمای غروب مزار شهدا بودم، روزها از پی هم میگذشتن و من به فعالیتم تو بسیج و ادامه دادن ورزش کاراته بودم. 💠تقریبا پنج ماهی از اون روزایی که دکتر گفت با فشار به چشمت یقینا نابینا میشی میگذره.... 🛡فردا مسابقه دارم حریفم یه دختر شیرازیه. بعد از اماده شدن وارد میدان شدیم اول مسابقه بهش گفتم به چشمم ضربه نزن، اما... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت بیست وسوم #کرامات_و_معجزات_شهدا 👤زینب اصرار داشت همراه من بیاد دکتر اما بالاخره من راضیش کرد
🌹قسمت بیست وچهار وسطای مسابقه امتیازها طوری بود که من برنده مسابقه بودم اومدم با پا بکوبم به کتف حریف که اون با نامردی با مشت کوبید به چشمم فقط فهمیدم چشمم جایی را نمیبینه... 😔وقتی به هوش اومدم دیدم یه سرم به دستمه و چشمم بسته شده. زینب پیشم بود دکتر وارد اتاق شد. ⚠️دکتر: چه کردی با خودت خانم معروفی مگه نگفتم ضربه مساوی نابینایی -دکتر بهش گفتم به چشمم ضربه نزن اما نامردی کرد +دختر خوب گرد و خاک برات سمه -اما من باید برم جنوب +تو چقدر لجبازی دختر برو بیا کور شدی دست من نیستا 🍃اسممو نوشتم ۱۵ روز دیگه میریم راهیان نور کور بشم به درک من باید برم جنوب... ... ✅تمام اسامی مستعارهست بجز و وتمام روایات می باشد http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت بیست وچهار #کرامات_و_معجزات_شهدا وسطای مسابقه امتیازها طوری بود که من برنده مسابقه بودم اومد
🌹قسمت بیست وپنج من منتظر رفتن به شلمچه بودم، اونجا محجبه شدم اونجا بهم نماز یاد داد. 😭با هق هق گفتم : کجایی داداش کجایی؟ خواهرت بهت احتیاج داره یهو صدای حاج ابراهیم شنیدم گفت : غصه چی رو میخوری؟ نترس خواهرمن سرمو به عقب برگردوندم واقعا خود حاجی بود اومدم بلند بشم برم سمتش بی هوش شدم. 👌وقتی به هوش اومدم فقط مسئول کاروان کنارم بود مسئول خواهران : حنانه جان خوبی؟ -نه +دکتر اینجا گفت بخاطر چشمت باید بریم اهواز بیمارستان یه ذره که بهتر شدی بگو اطلاع بدم با ماشین بیان دنبالمون 💔من فقط گریه میکردم. بعد از نیم ساعت با همون خانم و دوتا آقا منو بردن یه بیمارستان تو اهواز که مخصوص چشم بود. دکترا چندین بار چشمم معاینه کردند بعد از ۵-۶ ساعت گفتن چشمش صحیح و سالمه. 🍃توراه گریه میکردم منو ببرید شلمچه بالاخره دلشون سوخت رفتیم شلمچه با گریه و زاری صدا میزدم : کجایی فرمانده کجایی حاج ابراهیم همت 🔸دوباره بی هوش شدم، خبر شفا گرفتنم از حاج ابراهیم همت مثل بمب ترکید 👌حنانه حاج ابراهیم همت را دیده بود 🌹اصلا فکر کنم بازگشت من از راه پرگناه بزرگترین ، شهید زنده است که منو از خواب غفلت بلندم میکنه. سفرمون تموم شد اما با خودم عهد کردم برگشتم تهران حتما درمورد حاجی تحقیق کنم... ... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
👈زمانی ڪه بمیرم...😢 🔹تلگرامم آفلاین خواهد شد😔 🔹فیس بوڪم آفلاین خواهم شد😔 🔹وایبرم آفلاین خواهم شد😔 🔹واتس آپم آفلاین خواهم شد😢 🔹اسڪایپم آفلاین خواهم شد😔 🔹شماره ام خاموش خواهد شد، 😔 👈🏻دیگر روی پست ها ڪامنت نخواهم گذاشت، یا حتی دیگه پیامی هم از طرف دوستان و خانواده دریافت نخواهم ڪرد..💯😱 پس وقتی ڪه رفتم(مُـردم) چه چیزی با من خواهد ماند؟🤔😥 👈🏻قرآنیڪه خوانده ام آنلاین خواهد بود...👌 👈🏻پنج وقت نمازی ڪه خواندم آنلاین خواهد بود..👌 👈🏻زڪاتی ڪه دادم آنلاین خواهد بود...👌 👈🏻اعمال صالحم آنلاین خواهد بود..👌 👈🏻روزه هایم آنلاین خواهد بود..👌 همه ڪارهایی ڪه برای الله انجام داده ام با من در قبر آنلاین خواهند بود..👌 ☝🏻چرا الله را راضی نڪنیم و خوشبختی و تفریح و شادی و لذت ابدی را بدست نیاوریم؟😢 👌یادت باشه، هر ڪس طعم مرگ را خواهد چشید..ڪل نفس ذائقه الموت🌺 #پند http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
زندگینامه شهیدحاج محمد ابراهیم همت دوران کودکی 🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ قسمت1⃣ 🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ به روز 12 فروردين سال 1334 هـ.ش در شهرضا در خانواده مستضعف و متدين بدنيا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلاي معلي و زيارت قبر سالار شهيدان و ديگر شهداي آن ديار شدند و مادر با تنفس شميم روحبخش کربلا، عطر عاشورايي را به اين امانت الهي دميد. 🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ محمد ابراهيم در سايه محبت هاي پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکي را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصيلش از هوش استعداد فوق العاده اي برخوردار بود و با موفقيت تمام دوران دبستان و دبيرستان را پشت سر گذاشت. ☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹 ادامه این داستان فردا درکانال تخصصی شهیدهمت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f