eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
984 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت ششم #کرامات_و_معجزات_شهدا ما رو بردن یه مدرسه. من شروع کردم به داد و بیداد که منو چرا آوردید
🌹قسمت هفتم 🌊یه رود بزرگ آخر یه جاده خاکی، جاده ای که گذر کردیم میان نخلستان های خییییلی بزرگ بود و اکثر نخل ها بر اثر بمباران جنگ سوخته بودن 👌خودشون میگفتن پل که روش راه میرید طراحی اصلیش بود. 😕شهید هههه. خودشون مسخره کردن با خودم زمزمه کردم ترلان تو چرا اینجایی؟ نه فکرت، نه پوششت، نه خانوادت مثل اینا نیست چرا اومدی؟ تا به خودم اومدم دیدم کاروان رفته و من وسط نخلستان ها گم شدم. تو نخلستان میدویدم و گریه میکردم. 🌴انگار زیر هر نخل یه مرد بود که بهم نگاه میکرد، یهو پام گیر کرد به یه چیزی و خوردم زمین همه جام خاکی شده بود 🏃بلند شدم و شروع کردم به دویدن. به لب جاده خاکی که رسیدم دیدم گریه های بی دلیل و با دلیلم تمام آرایشمو شسته و از بین برده. تا رسیدم لب جاده کاروان رو دیدم. 🍃تو اروند رود یه بازار بود که توسط محلی های همونجا دایر شده بود ما هم مثل این قحطی زده ها رفتیم بازار. 🔹از لوازم آرایش، دمپایی، عروسک، کلاه و بستنی و کلی خوراکیای دیگه برای خودم خریدم غافل از اینکه امشب چه خواهد شد... بعداز اروندرود تو اتوبوس اعلام شد بزرگواران شهدا دعوتمون کردن معراج الشهدا ۳۶ میزبانمون هستن... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت هفتم #کرامات_و_معجزات_شهدا 🌊یه رود بزرگ آخر یه جاده خاکی، جاده ای که گذر کردیم میان نخلستان
🌹قسمت هشتم 👤آقای محمدی راوی اتوبوسمون با خواهرش اومده بود. تو اتوبوس که داشتیم میرفتیم معراج مداحی بابای مفقود الاثر بابای زخمی گذاشتن دیدم میخواست خواهرشو آروم کنه اما نمیتونست. 🍃🌸رسیدیم معراج 😕وای خدایا این خل و چلا چرا دست بردار نیستن، من دیگه اعصابم نمیکشه. پاشدم دست دوستمو گرفتم گفتم بریم بیرون اعصاب این امل بازیا را ندارم. یک دفعه پسره محمدی جلوم سبز شد +خانم معروفی کجا تشریف میبرید؟ -من اعصابم به این امل بازی ها نمیکشه 😡 +خواهر من ببین تو این دو روزه هر توهینی خواستی کردی اما حق نداری به شهدا توهین کنید. 😁-شهید!!!! چهارتا استخوان که معلوم نیست مال کی و مال چیه؟ 😡+تو رو به امام زمان بفهمید چی میگ -برو بابا 😔تا اومد جواب منو بده یکی از دخترا با وحشت صداش کرد : آقای محمدی، آقای محمدی؛ زینب غش کرد +یا امام حسین، خانم قنبری تو رو خدا بلندش کنین با چندتا خواهرا بیاریدش بیرون بچه ها دورش حلقه زدن آب میپاشیدن رو صورتش. 😔😔وقتی به هوش اومد متوجه شدم زینب متولد ۶۷ هست سه ماه بعد از تولدش پدرش مفقودالاثر میشه. عجب آدمایی بودن رفتند و مردن بدون فکر کردن به زن و بچشون. ‼️ ادامه دارد... ✅اسم های موجود در این مجموعه مستعار است.اما روایت هست http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
گروه شهدای گمنام منتظر محب اهل بیت است http://eitaa.com/joinchat/4073848843C79c94edab3
👌👌 وقتی اتوبوس در ایستگاه ایستاد پدر با فرزندانش سوار اتوبوس شد. بچه‌ها سر و صـدای زیادی راه انداختـه بودند و مسافرها هم کلافه و عصبانی بودند و حرص می خوردند.😬😬😬 یکی از همسفران به پدر گفت چرا بچه ها اینقدر می کنند . پدر گفت این بچه ها یک ساعته که مادرشان را از دست داده اند و خبر ندارند ، من به بچه ها گفتم اونها رو به پارک می برم.😢😰 بعد از شنیدن حرف‌ های پدر همه آرام شدند وسعی کردند به نوعی را شاد کنند😮 در مکان دیگری: فردی وارد شهری شد و برای نماز به مسجد رفت ناگهان دید که در حالت دراز کش است در بین نماز بسیار عصبانی شد وقتی نماز تمام شـد دید که مکبر خـودش را روی زمین می کـشد. 😥😥 آری آن مکبر فلـج بود. عزیزان من سریع قضاوت نکنیم☹️😟😔🙄 📚 نکته های ناب کـوتاه http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
💓🍼💓🍼💓🍼💓🍼💓 #تمثیل هاے خدایے7⃣7⃣ 🍼مثل شیر مادر 👼شیر مادر براي بچه تا یک زمانی سودمند است و زمینه ي
🔴🔴🔴🏴🔴🔴🔴 هاے خدایے8⃣7⃣ ⚡️تا حالا قایق 🚣 سواری رفتین⁉️ زمانی که تو قایق هستین، و با امواج دریا روبرو شده باشین. 🗯 همش یه ترسی دارین که، نکنه تو دریا غرق بشم،🌊 ⬅️ و به قایق و پارو محکم تکیه می کنید. ♨️ و وقتی که سوار کِشتی ⛴ شده باشین، یکم دلتون قرص هست که تو تلاطم دریا ملوان کنترل کِشتی دستش هست ⚓️.... 💭 و هنگامی که تو دنیا 🌍 به مشکل بر می خورید از اطرافیان کمک میخواید 🆘 ↩️ در صورتی که همه جا خداوند مراقب ما بوده✅ 🔴 و ما ندانسته به نیروی دیگه ای متوسل شدیم ❌ 🔹🔹🔷🔹🔹 💠 در سوره ی مبارکِ بقره آیه ی «115» آمده: [وَ لِلّهِ ألمَشْرِقُ وَألمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَّلَّوا فَثَّمَّ وَجْهُ اللَّهِ إنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ] ✨ «مشرق و مغرب از آن خداست پس هر جای که رو کنید، همان جا رو به خداست خدا فراخ رحمت و داناست» 🏴🏴🏴🏴🏴 رسانه باشید و نشردهید📢 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت_شصت‌ویکم شبی، حدود دو نصف شب، در خانه را زدند.با ترس و لرز رفتم گفتم
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت_شصت‌ودوم #ابراهیم با آن همه مرارتی که می کشید باید از من طلبکار می بود، که من دارم برای تو و بقیه این سختی ها را تحمل می کنم☹️، ولی همیشه با شرمندگی می آمد خانه. به خودش سختی می داد تا نبیند من یا پسرهاش سختی می بینیم.😢 بارها شد ما مریض شدیم و #ابراهیم آمد نشست بالای سرمان گریه کرد که«چرا شما مریض شده اید؟ تقصیر من ست حتماً که هیچ وقت پیشتان نیستم نمی توانید بروید دکتر.»😞 اشک ها می ریخت این مرد، که گاهی مرا به خنده می انداخت.😃 می گفتم «اگر با این مریضی ها نمیریم تو بالاخره ما را می کشی با این گریه هات.»😕 می گفت «چرا؟» می گفتم «یک جوری گریه میکنی که آدم خجالت می کشد زنده بماند.😢😃 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت ادامه دارد .... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت_شصت‌ودوم #ابراهیم با آن همه مرارتی که می کشید باید از من طلبکار می
#شهیدهمت به روایت همسرش4 #قسمت_شصت‌وسوم بوی عملیات که آمد #ابراهیم گفت «تو باید برگردی بروی اصفهان. دزفول الآن امن نیست.🍃گفتم تنهات نمی گذارم. نگاهم کرد گفت من هم نمی خواهم تو بروی. ولی این عملیات با عملیات های دیگر فرق می کند.🙁اهمیتش را برام گفت. حتی محورها را برام شرح داد. گفت این عملیات دو حالت دارد. یا ما می توانیم محورهای از پیش تعیین شده را بگیریم یا نمی توانیم. اگر بتوانیم، که شهر مشکلی ندارد. ولی اگر نتوانیم و این تپه ها بیفتد دست عراقی ها می توانند خیلی راحت دزفول را با خاک یکی کنند.😞گفتم من هم خب مثل بقیه. می مانم. هرکاری آنها کردند من هم می کنم. گفت نه، فقط این نیست. مردم بومی اینجا اگر مشکلی پیش بیاید بلند می شوند با خانواده شان می روند مناطق اطراف. تو باکی می خواهی بروی وقتی من نیستم؟ بعد هم اینکه تو به خاطر اسلام باید بلند شوی بروی اصفهان.☝️ نگاهش کردم. یعنی نمی فهمم رفتن من چه ربطی به اسلام دارد.😕گفت اگر تو اینجا بمانی، من همه اش توی خط نگران توام، نمی فهمم باید چی کار کنم. بیشتر نگاهش کردم.😐🙄 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۶۵ ✍ چلّه‌ی زیارت عاشورا شهید را به آرزویش رساند #متن_خاطره یکی از بچه‌هایِ
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۶۶ 🌸 جانبازی که قبل از شهادت جای خود را در بهشت دید #جانباز #صبر #شکرگذاری #امتحان_الهی #استقامت #حسین_دخانچی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۶۶ 🌸 جانبازی که قبل از شهادت جای خود را در بهشت دید #جانباز #صبر #شکرگذا
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۶۶ 🌸 جانبازی که قبل از شهادت جای خود را در بهشت دید #جانباز #صبر #شکرگذاری #امتحان_الهی #استقامت #حسین_دخانچی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۶۶ 🌸 جانبازی که قبل از شهادت جای خود را در بهشت دید #جانباز #صبر #شکر
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۶۶ ✍ جانبازی که قبل از شهادت جای خود را در بهشت دید حسین سیزده ساله بود که رفت جبهه. توی عملیات بدر از ناحیۀ‌ گردن قطع نخاع شد. هفده سال روی تخت بود ، اما همواره می‌خندید. بالای سرش این شعر چشم نوازی می‌کرد: چرا دست یازم؟ چرا پای کوبم؟ مرا خواجه بی دست و پا می پسندد همسرش نقل میکنه که : حسین نیم ساعت قبل از شهادت بهم گفت: نگران نباش! جای من رو توی بهشت بهم نشون دادند... 📌خاطره ای از زندگی جانباز شهید حاج حسین دخانچی 📚منبع: کتاب روایت مقدس ، صفحه 67 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
😅 😊 بچه‌ها ڪسل شده بــودن ُ حوصله نداشتن . حـاجی دَر ِ گــوش یڪی داشت پچ پــچ میڪرد ُ زیــر‌ چـِشی بــقیه رُ می‌پـایـید . انگار شیطنــتش گــــُل ڪـرده بـود .😉 حـاجـی رفت بـیرون با یـه عراقی ِ بـــرگشـت تــو ... بـــچه‌ ها دُویـــدن دور حاجـــی ُ عراقی ِ . حاجی عراقی َ ر ُ ســپرد بــه بچه‌ ها ُ خـــودش رفــت ڪنـــار . اونام انـــگار دلشــون مــــی‌ خواست عقهد‌ه‌ هاشون ُ رو سر یکی دیگه خالی ڪنن  ریختــن ســـر عراقی ُ شــروع ڪردن بـــه مــشت ُ لــگد زدن بــه اون . تا خورد زدنـــش . حاجـــیم هیــچی نـــمی‌ گــفت . فـــقــط نگاه می‌ڪرد . یڪــی رفت تــفنگش ُ آوُرد ُ گـــذاشت ڪنـــار ســَر عـــراقی عراقـــی رنــگش پـــرید زبون بـــاز ڪرد ڪـه « بـــابـــا ، نڪنید ،نــڪشیدم ! مــن از خـــودتونم . » و شروع ڪرد تنــدتند ، لــباسایــی رُ ڪه ڪش رفته بــود ڪــندن و غر زدن ڪــه « حــاجی جــون ، تــو هـم بـا ایــن نقشه‌ هات . نــزدیک بــود ما رُ بــه کشتـــن بــدی . حـــالا قیافم شبیه عراقیاس دلــیل نمــی‌شه ڪه … » بچه‌ ها همه زدن زیـــر خنده . حاجیــم می‌ خندید . ┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#از_شهدا_الگو_بگیریم2⃣6⃣ #زندگی به سبک شهدا.
⃣6⃣ به سبک شهدا. دیدار دیدارمان در پاوه را یادم نمی رودکه بخاطر بحث یکی از اهل سنت چقدر با من با 😡 برخورد کرد. برخوردهای بعدیش در حال عادی بودن همراه با ترس بود.🌺 جایی که وقتی 🎼 را میشنیدم تنم می لرزید.🌺 داشتیم تا💍 سر گرفت. 🌺 چند ماه بعد از 💍 احساس کردم. 🌺 حاجی با ان برادر همت که شناختم فرق کرده! 🌺 با محبت است وخیلی مهربان. را از معجزه های خطبه عقد می پنداشتم. 🌺 که شنیده بودم# قران کریم می گوید 🌺 وجعل بینکم موده ورحمه. محمد ابراهیم همت. ☘قران کریم. نشانه های او اینکه 💑 از جنس خودتان برای شما افرید. 🌺 # تا در کنار انان ارامش یابید ودر # میانتان مودت و رحمت قرار داد.🌺 # در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند🌺 سوره روم ایه (21) 😡(عصبانیت) 🎼 (صدایش) 💍(ازدواجمان) 💑 (همسرانی) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f