﷽
#سلام_امام_زمانم❤
اے بهاری ترین آینه هستی
یوسف کنعانی من، سلام
آقاجانم...
بیا و اذان عشق بخوان
تا جهان سراسر مسلمان شود
بیا و «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ....»را فریاد کن...
چشم انتظار ماندهام ؛
من سر خوشم از لذت این
چشم بہ راهی
و چشم انتظار میمانم ...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_و_دیگر_هیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_صد_و_نوزدهم
هرکس از دوستان و اقوام هم که اسم عبدالمهدی را میشنید. از رسمش تعریف میکرد. حتی یکی دو نفر مخالف این ازدواج هم نتوانستند تأییدیه ندهند به عبدالمهدی و خوشبختی بودن با او. یکیاش هم کسی بود که خودش عبدالمهدی را در زمان سربازی اذیت کرده بود؛ به خاطر نماز اول وقت خواندنش، به خاطر بانگ اذانش، به خاطر قرآن و معارفی که میگفت برای سربازها...
حتی در گونی کرده بودند و انداخته بودند وسط برفهای محوطه پادگان... او هم، از خُلق عبدالمهدی تعریف کرد. حالا پدر میخواست دامادش را ببیند.
عبدالمهدی یک ساعت مرخصی گرفت و روانهٔ خانه بانو شد. با برادر بانو رفیق درآمد و جلسه شد خاطرهگویی دو برادر و نتیجه:
پدر گفت دختر به نظامی نمیدهم.
عبدالمهدی قرار شش ماهه با سپاه داشت و پدر گفت:
- شش ماه و تمام!
بله را دادند و گرفتند و نتیجه:
- سر مهریه بحث شد.
عبدالمهدی از خانوادهی سادهای بودند اما پدر بانو مهر سنگین میخواست.
جلسه داشت به هم میخورد؛ بانو به عبدالمهدی رساند که حرف پدرم را بپذیرید و بخشش مهریه از جانب من را هم بپذیرید.
عبدالمهدی هم گفت:
- من الآن پولی ندارم تا مهریه بدهم اما در آینده داراییام را میزنم به نام تو!
⏳ادامه دارد... ⏳
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_و_دیگر_هیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_صد_و_بیستم
فصل باران 3
با شاهرخ رفتهایم دنبال کار و بار خانهاش. کمی تعمیر، کمی جابهجایی وسایل، کمی خرید...
اگر بتواند کارش را راه بیندازد، با مادر صحبت کردهایم که زن هم بگیرد؛ البته ما تصمیم گرفتهایم، خودش خبر ندارد.
قرار میشود که سلما با مادر بیایند گلزار و من هم برسم. از دور که میبینمشان خندهام میگیرد؛ سبد حصیری کنار مزار یعنی مادر بساط کرده است. بلند سلام میکنم و میگویم:
- وجداناً شما زنها هرجا بروید باید بار داشته باشید.
مادر تأمل نمیکند تا سلما خودش و زبانش را پیدا کند. زودتر میگوید:
- شما مردها هم هرجا میروید شکمتان را همراهتان میآورید که اگر یک لحظه پر نباشد، زندگی را به هم میریزید.
چون جوابش با وجدان ما مردها سازگار است فقط میخندم و مینشینم روی حصیری که انداختهاند.
سلما میگوید:
- سروش را ندیدی؟
لبخند روی لبم خشک میشود و لب میگزم و میگویم:
- کجا؟
- داره میاد اینجا.
نیمخیز میشوم که مادر میغرد:
- فرهاد، کنار مزار حاجی هم جای توئه، هم جای سروش. شاهرخ کجاست؟
صدای سلام شاهرخ که میآید سلما خودش را جمعوجور میکند و مادر تحویلش میگیرد. نمینشیند کنار مزار، دستی به عکس عبدالمهدی میکشد و چای تعارفی مادر را سر میکشد. چند دقیقه مانده، نمانده میرود. سلما میگوید:
- نمینویسی؟
مادر میگوید:
- بلند بنویس!
⏳ادامه دارد... ⏳
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
❣ سلام امام زمانم 🖐❣
دوست داشتنَت❤
سحـرخیـزترین حسِ دنیاست❤
که صبــــحها🌤
پیش از باز شدنِ چشمهایم👀
در من بیدار میشود
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ای مهربانترین !
امروز هم احساس مرا عالی،
اندیشه ام را زیبا و صبح مرا پراز انرژی مثبت بفرما.
🌸 ای زیباترین!
امروز درد و غم ها را،
باورهای محدود کننده را،
همه ی آرزوهای غیر حقیقی را،
🌸 فقر وتنگدستی را،
چون وچرا و اگر را،
گذشته را ، رابطه های بی اثر را،
همه را رها میکنم،
چون به یاری تو اعتماد دارم.
روزتون عالی ❤️
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
❤️🧡💛💚💙💜