( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_و_دیگر_هیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_صد_و_بیستم
فصل باران 3
با شاهرخ رفتهایم دنبال کار و بار خانهاش. کمی تعمیر، کمی جابهجایی وسایل، کمی خرید...
اگر بتواند کارش را راه بیندازد، با مادر صحبت کردهایم که زن هم بگیرد؛ البته ما تصمیم گرفتهایم، خودش خبر ندارد.
قرار میشود که سلما با مادر بیایند گلزار و من هم برسم. از دور که میبینمشان خندهام میگیرد؛ سبد حصیری کنار مزار یعنی مادر بساط کرده است. بلند سلام میکنم و میگویم:
- وجداناً شما زنها هرجا بروید باید بار داشته باشید.
مادر تأمل نمیکند تا سلما خودش و زبانش را پیدا کند. زودتر میگوید:
- شما مردها هم هرجا میروید شکمتان را همراهتان میآورید که اگر یک لحظه پر نباشد، زندگی را به هم میریزید.
چون جوابش با وجدان ما مردها سازگار است فقط میخندم و مینشینم روی حصیری که انداختهاند.
سلما میگوید:
- سروش را ندیدی؟
لبخند روی لبم خشک میشود و لب میگزم و میگویم:
- کجا؟
- داره میاد اینجا.
نیمخیز میشوم که مادر میغرد:
- فرهاد، کنار مزار حاجی هم جای توئه، هم جای سروش. شاهرخ کجاست؟
صدای سلام شاهرخ که میآید سلما خودش را جمعوجور میکند و مادر تحویلش میگیرد. نمینشیند کنار مزار، دستی به عکس عبدالمهدی میکشد و چای تعارفی مادر را سر میکشد. چند دقیقه مانده، نمانده میرود. سلما میگوید:
- نمینویسی؟
مادر میگوید:
- بلند بنویس!
⏳ادامه دارد... ⏳
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
📚📚میانبر📚📚 #رمانهایکانالهیئتجامعدخترانحاجقاسم
#قسمت_یک رمان عشق و دیگر هیچ🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/278
#قسمت_دهم رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/459
#قسمت_بیستم رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/527
#قسمت_سی رمان عشق ودیگر هیچ🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/626
#قسمت_چهلم رمان عشق و دیگر هیچ🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/703
#قسمت_پنجاهم رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/893
#قسمت_شصتم رمان عشق و دیگر هیچ🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/1060
#قسمت_هفتادم رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/1160
#قسمت_هشتادم رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/1520
#قسمت_نودم رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/1661
#قسمت_صدم رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/1745
#قسمت_صد_و_دهم رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/1813
#قسمت_صد_و_بیستم رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/1881
#قسمت_صد_و_سیام رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/1975
#قسمت_صد_و_سی_و_هشتم رمان عشق و دیگر هیچ🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2052
#قسمت_صد_و_چهلم رمان عشق و دیگر هیچ 🇮🇷
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3297
#قسمت_صد_و_پنجاهم رمان عشق و دیگر
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3383
#قسمت_صد_و_شصتم رمان عشق و دیگر
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3436
📒💍رمان ازدواج صوری
#قسمت_اول رمان ازدواج صوری ❤️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2305
#قسمت_دهم رمان ازدواج صوری❤️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2357
#قسمت_بیستم رمان ازدواج صوری ❤️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2443
#قسمت_سیام رمان ازدواج صوری ❤️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2487
#قسمت_چهلم رمان ازدواج صوری ❤️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2547
#قسمت_پنجاهم رمان ازدواج صوری ❤️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2593
#قسمت_شصتم رمان ازدواج صوری ❤️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2649
#قسمت_هفتادم رمان ازدواج صوری❤️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2710
#قسمت_آخر رمان ازدواج صوری ❤️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2733
رمان راهنمای سعادت📕📖
#قسمت_اول رمان راهنمای سعادت💞
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2772
#قسمت_دهم رمان راهنمای سعادت💞
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2796
#قسمت_بیستم رمان راهنمای سعادت 💞
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2844
#قسمت_سیام رمان راهنمای سعادت 💞
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2888
#قسمت_چهلم رمان راهنمای سعادت 💞
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2923
#قسمت_پنجاهم رمان راهنمای سعادت 💞
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/2968
#قسمت_شصتم رمان راهنمای سعادت 💞
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3021
#قسمت_هفتادم رمان راهنمای سعادت 💞
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3073
#قسمت_هشتادم رمان راهنمای سعادت 💞
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3138
#قسمت_آخر رمان راهنمای سعادت 💞
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3201
رمان آدم وحوا فصل اول📚📗
#قسمت_اول رمان آدم و حوا💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3539
#قسمت_دهم رمان آدم وحوا 💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3623
#قسمت_بیستم رمان آدم و حوا💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3670
#قسمت_سیام رمان آدم وحوا💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3694
#قسمت_چهلم رمان آدم و حوا💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3768
#قسمت_پنجاهم رمان آدم و حوا💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3802
#قسمت_شصتم رمان آدم و حوا💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3849
#قسمت_هفتادم رمان آدم و حوا💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3914
#قسمت_هشتادم رمان آدم و حوا💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/3952
#قسمت_نودم رمان آدم و حوا💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/4002
#قسمت_صد رمان آدم و حوا💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem/4064
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_بیستم
خانوم نوید ، دختر ریزه میزه اي بود با صورتی گرد و کوچیک .
تیپ ساده اي زده بود .
" سلام و احوالپرسی " کردیم .
تعارفش کردم به داخل .
رفتیم توي اتاقم .
من- می تونین راحت باشین .
غیر از من و مادرم کسی خونه نیست .
لبخندي زد .
نوید – ممنون .
نشست .
مامان براش شربت آورد و زود تنهامون گذاشت .
نوید هم بعد از خوردن مقداري از شربتش شروع کرد .
نوید – مرسی که بهم وقت دادین .
این اولین مصاحبه ي منه و خیلی برام مهمه .
لبخندي زدم .
من – پس براي همین اصرار داشتین ؟
سري تکون داد .
نوید – بله .
کار اولمه .
باید خوب باشه .
خب شروع کنیم ؟
من – بله .
من آماده م .
یه دستگاه پلیر و یه برگه از کیفش در اورد .
دستگاه رو روشن کرد و گذاشت روي میز .
نوید – مصاحبه با خانوم صداقت پیشه .
رو کرد به من .
نوید - از اون روز بگین .
وقتی نشستین توي هواپیما فکر میکردین چنین اتفاقی براتون بیفته ؟
جواب تک به تک سوالاتش رو دادم .
بیشتر از حس اون روز و بعد از سقوط پرسید .
تموم مدت سعی داشت مسیر صحبت به حاشیه نره .
با دقت به حرفام گوش می داد و گاهی از بین حرفام سوالی بعدي رو طرح می کرد . گاهی هم روي برگه رو نگاه می کرد
و چیزي می پرسید .
بعد از یک ساعت مصاحبه تموم شد .
هر دو بلند شدیم و ایستادیم .
نگاهی به برگه ي توي دستش انداخت
. و رو کرد به من .
نوید – شما با محله ي ( ... ) آشنایی دارین ؟
من – یه مقدار .
لبخندي زد و برگه رو گرفت طرفم .
نوید – می تونین بگین چه طوري برم به این آدرس ؟
نگاهی به آدرس انداختم .
لبخندي زدم .
من – نزدیک خونه ي خاله م می شه .
البته اونا خونه شون تو
فرعی اوله .
این کوچه رو نمی دونم کدوم فرعی
میشه .
می خواین کروکیش رو بکشم ؟
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_بیستم
انگار تموم صحنه ها براش تداعي شد که بلند زد زیر خنده .
رضوان هم آروم مي خندید.
معترض گفتم:
-مهرداد ؟ اذیتش کردی ؟
-نه پس مي ذاشتم همچنان نگات کنه تا از زور سرگیجه بره بیمارستان ؟ خب خواهر من نه تو یه دقیقه مي نشستي نه اون حواسش به چیز دیگه ای پرت مي شد .
منم گفتم یه ثواب بكنم
خنده ش رو جمع کرد و ادامه داد:
-مي دوني اون شب در مورد چي حرف ميزدیم ؟
با ذهني که از هجوم خاطرات به تاراج رفته بود ، سری تكون دادم:
-نه . بهم نگفتي!
_اون شب از تو و احساسش بهت گفت . ازم کمک خواست گفت برادرانه بهش کمک کنم.
گفت نمیتونه به این علاقه که روز به روز داره بیشتر مي شه بي توجه باشه .
گفتم مي دوني چقدر با هم فرق دارین ؟
مي دوني مارال اهل یه حجاب ساده هم نیست و از حجاب بدش میاد ؟ مي
دوني تازه شروع کرده نماز خوندن ؟ از همه مهمتر مي دوني مارال چه جور دختری بوده و تو مهمونیا چه جوری لباس مي پوشیده ؟
گفت تا حدی مي دونه . بهش گفتم
برو و فكرات رو بكن . اگر مطمئن شدی ميتوني با گذشته ی مارال کنار بیای بهم زنگ بزن .
خیره تو چشمای مهرداد به امیرمهدی و افكارش فكر کردم.
یه لحظه آرزو کردم کاش کسي بود که بهم بگه چي شد که
امیرمهدی از اون آدم تو کوه رسید به مرد عاشق تو پارك و علاقه ش رو اونجور شیرین بهم ابراز کرد . که انقدر
ثابت قدم شد که هیچ جا کوتاه نیومد.
نمي دونستم آروزی بر اومده از عمق وجودم زیر آمین مرغ حق پر و بال مي گیره . که گفتن از امیرمهدی مي شه
پروسه ای که از مهرداد شروع شده و به دیگران هم تعمیم
پیدا مي کنه.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem