eitaa logo
هیئت جامع دختران حاج قاسم
1.8هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
725 ویدیو
21 فایل
﷽ 🌷بزرگترین تشکل دخترانه ی کاشان🌷 دبیرخانه تشکل های دخترانه دانش آموزی و دانشجویی باشگاه مخاطبین و ارتباط با ما : @h_d_hajghasem_120 تبادل و تبلیغ: @haj_Qasim_1398
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 ذره ای جابه جا نشدم! یا دستام به اندازه ي کافی جون نداشت تا من رو از اون مهلکه نجات بده و یا اون مقدار فشار براي رهایی کم بود . اصلا اوضاع خوبی نداشتم . به خصوص که اون صحنه ي جلوي چشمم به شدت حالم رو بد می کرد . کمی به گردنم زاویه دادم . کف هواپیما کمی خونی بود و این نشون می داد تعداد افراد آسیب دیده باید زیاد باشه . بوي زننده اي که حالا می دونستم بوي خون باید باشه بیشتر از قبل زیر بینیم پیچیده بود و حالم رو بدتر می کرد . نسیم خنکی گوشه ي استینم رو به بازي گرفت . نمی دونستم این نسیم از کجا میاد . صندلیی که بینش گیر کرده بودم مانع دیدم می شد . یه لحظه از ذهنم گذشت که وقتی هواپیما سقوط می کنه یه قسمت هاییش له می شه دیگه . تازه امکان آتیش گرفتنش هم هست . از تصور آتیش گرفتنش تموم وجودم پر از ترس شد . اگر آتیش می گرفت و من قبلش نمی تونستم خودم رو از اون بین بیرون بکشم حتما می سوختم . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
طرفدار های رمان هر ۵ نفری که به کانال اضافه بشن یه پارت سوپرایز تقدیمتون میکنیم پس کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید
دوستان چندتا از شما خوبا گفتن یک پارت کمه بخاطر روی گلتون دو پارت قرار میدیم😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢💢هم اکنون دوره مقدماتی مدیران گروه های دخترانه شهرستان کاشان 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
پیاز، معجزه‌ای برای قند خون و پوکی استخوان 👌 طبق تحقیقات ؛ مصرف ۳٫۵ انس پیاز خام به طور روزانه، سطح قند خون را در افرادی با دیابت نوع دوم کاهش میدهد. همچنین پیاز بر افراد مبتلا به دیابت نوع یک نیز موثر است. پیازها تراکم استخوان را به ویژه در زنان یائسه افزایش می‌دهند. همچنین پیاز به کاهش خطر ابتلا به پوکی استخوان نیز کمک می‌کند. 🖤 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 اگر آتیش میگرفت و من قبلش نمیتونستم خودم رو از اون بین بیرون بکشم حتما میسوختم. تصورش هم سخت بود چه برسه که من این مرگ دردناك رو تو یه قدمیم می دیدم . باید خودم رو نجات می دادم . لرز بدي تو جونم نشست . نمی خواستم اونجوري بمیرم . بایدخودم رو نجات می دادم . به هر نحوي که شده . دوباره دستم رو بالا آوردم و فشاري به صندلی دادم . اگر می تونستم دست دیگه م که از کتف بین صندلی گیر افتاده بود رو هم تکون بدم و با هر دو دست به صندلی فشار بیارم شاید زودتر نجات پیدا می کردم . ولی افسوس که این کار شدنی نبود . دوباره و دوباره فشار دادم . نه . نمی شد . براي لحظه اي بی اختیار ، مثل تموم آدم هایی که وقت گرفتاري یاد خدا می افتن و زمان خوشی ازش غافلن ؛ خدا رو بلند صدا کردم . من – خدایا . به دادم برس . آه . ه . ه . ه .......... و فشار دیگه اي به صندلی دادم . در همون حین تو فضاي آهنی باقی مونده از اون غول آهنی صداي مردونه اي پیچید . - کسی زنده ست ؟ .... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 _کسی زنده‌ست؟ احساس کردم اشتباه شنیدم . شاید توهم زده بودم که صداي کسی میاد . براي همین با تردید بلند گفتم . من – کمک ....... و گوش هام رو تیز کردم براي شنیدن صداي آدمی که می تونست برام نوید زندگی دوباره باشه . - شما کجایین ؟ باز هم همون تن صداي مردونه و آروم که نشون می داد اون شخص باید کمی دورتر از من باشه . صداش نشون می داد باید یه مرد جوان باشه . تو لحن صداش کمی درد بود یا بهتر بود بگم انگار حس گرفتار بودن رو به آدم القا می کرد نمی دونم چرا حس کردم باید یکی از مسافرایی باشه که زنده مونده . هر چی بود باید می گفتم بیاد کمکم . حالم داشت از اون بو و تصویر رو به روم به هم می خورد . خوشحال بودم از اینکه تنها نیستم . با صداي بلند گفتم . من – می شه بیاین کمکم . من اینجا گیر کردم . جوابم رو داد . - منم گیر کردم . صندلی افتاده روي پام . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 _منم گیر کردم. صندلی افتاده روی پام. بدتر از این نمی شد . به امید چه کسی بودم ! خودش بدتر از من جایی گیر کرده بود . باید وضعم رو براش شرح می دادم که بفهمه به هیچ عنوان نمی تونم از اونجا بدون کمک بیرون بیام . من – من اینجا بین دوتا صندلی گیر کردم . کتفم هم گیر کرده و نمی تونم یکی از دستام رو تکون بدم . پاهام هم یه جورایی بین زمین و آسمونه و یه چیزي افتاده روش که نمی تونم حرکتشون بدم . صداش باز پیچید . - تکون نخورین . ممکنه دست یا پاتون در رفته باشه . من سعی می کنم پام رو بیرون بکشم و بیام کمکتون . با این حرفش نور امیدي تو دلم زنده شد . اینکه یکی هست که اگر بتونه میاد کمکم . آروم گرفتم به امید اینکه شاید بتونه پاش رو به قول خودش بیرون بکشه . چند دقیقه اي گذشت . نه صدایی ازش میومد و نه خودش پیداش شده بود . ترسیدم نکنه مرده باشه یا از هوش رفته باشه ! از طرفی ترس از منفجر شدن هواپیما یه بار دیگه اومد سراغم . بلند گفتم . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 از طرفی ترس از منفجر شدن هواپیما یه بار دیگه اومد سراغم. بلند گفتم من– چی شد ؟ . تونستین پاتون رو بیرون بیارین ؟ صداي آخش بلند شد . - آخ . خ . خ . خ ........ با ترس صداش کردم . - آقا ! چی شد ؟ با مکث جوابم رو داد . با صدایی که پر از ناله بود . - چیزي نیست . پام زخمی شده . چند دقیقه ي دیگه میام کمکتون . خیالم بابت خودش راحت شد . البته بیشتر از این جهت که میاد کمکم . باز با یادآوري هواپیما با التماس گفتم . من – عجله کنید . ممکنه هواپیما منفجر بشه . با صدایی که نشون می داد در حال تلاش براي بلند کردن چیزیه جوابم رو داد . - منفجر ؟ نترسین . چیزی اتفاق نمی افته . حرصم گرفت . از کجا انقدر مطمئن بود ؟ . انگار از همه چیزخبر داشت . پر حرص گفتم . - جناب پیشگو ! مگه تو تلویزیون ندیدي هواپیما وقتی سقوط میکنه منفجر می شه . انگار از حرفم و لحنم حرصش گرفت که با حرص گفت .... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#🤚سلام_صبحت‌بخیرمولای‌من 🌸در آرامش ناب جمعه‌های معطر، وقتی نسیم یادتان ، آستان قلبم را پر از پروانه می‌کند ، روی فرش انتظار ، کنار گلدان‌های صورتی محبت نابتان، رو به کوچه‌ی چشم به‌راهی می‌نشینم و برای شب پره‌های بی‌قرار دلم از آدینه‌ی سبزی می‌گویم که شما از راه می‌آیید ... ... و این لحظه‌های روشنِ با شما نشستن ، به تمام جهان می‌ارزد ... شکر خدا که شما را دارم الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
(امامزاده خاس علی ) امامزاده علی صالح از مشهورترین امامزادگان استان ایلام و غرب کشور است، مرقد مطهر ایشان در بیست و پنج کیلومتری شهر ایلام به سمت مهران بر روی تپه‌ای قرار دارد، علی صالح، مسمی به «علی الخیر»، کنیه او ابوالحسن و لقب او صالح فرزند «عبیدالله الاعرج الاول» فرزند «الحسین الاصغر» فرزند امام علی بن الحسین بن علی ابی طالب (ع) می‌باشد. ( الروض المعطارفی تشجیر تحفه الازها،: ۱۱۸) همسرش ام سلمه دختر عبدالله بن حسین الاصغر بن امام سجاد (ع) یعنی دختر عموی وی بوده است، ایشان مستجاب الدعوه بوده و صاحب کرامات است. 🇮🇷 😍 الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem