🔰مطالعه درس آموز اسناد لانه جاسوسی آمریکا
💢 تاکید رهبر معظم انقلاب در دیدار روز ۱۲ آبان سال ۹۵ به دانشآموزان و دانشجویان مبنی بر مطالعه درس آموز اسناد لانه جاسوسی آمریکا
🔹دانلود مجموعۀ ۱۱ جلدی اسناد لانه جاسوسی به صورت رایگان، از لینکهای زیر امکان پذیر است:
📂 | جلد اول:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/1.pdf
📂 | جلد دوم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/2.pdf
📂 | جلد سوم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/3.pdf
📂 | جلد چهارم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/4.pdf
📂 | جلد پنجم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/5.pdf
📂 | جلد ششم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/6.pdf
📂 | جلد هفتم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/7.pdf
📂 | جلد هشتم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/8.pdf
📂 | جلد نهم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/9.pdf
📂 | جلد دهم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/10.pdf
📂 | جلد یازدهم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/11.pdf
#کتاب
#مطالعه
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🚩 اثر فاطمه گودرزی
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#بانویهنرمند
#غزه
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
بسم الله الرحمن الرحیم
🌷دخترم! عزیزم! سالها پیش که هنوز چشمان قشنگ تو این دنیا را ندیده بود، در وطنمان خبرها شد. مردم مشغول کار و بار و زندگی شان بودند که گلولهها در سینههایشان جا خوش کرد.
🌷صدای توپ و تانک و تفنگ در گوش وطن پیچید. جنگ بود. جنگ شد. اما میدانی بچه های خوبِ ایران خانم🇮🇷 چه اخلاقی دارند؟ برایشان کُرد و لر و ترک و گیل و بلوچ ندارد. یکی شان که دلش بلرزد، همهمان بی تاب می شویم.
🌷کاشان شهر مرزی نبود. اما مردانش دل داشتند، دل دارند. دلشان را، آرزوهایشان را، کتاب و درس و دانشگاه و کسب و کار و زن و فرزند و مادر را گذاشتند و شجاعت را بار کوله هایشان کردند و رفتند.
🌷رفتند و چیزی جز سینه نداشتند که سپر کنند. ایستادند، جنگیدند. مردانه.
🌷و در روزی از روزها، ۱۲ آبان ۱۳۷۳ بود، و هنوز چشمان قشنگ تو این دنیا را ندیده بود که از دروازههای شهر ۹۶ مرد آوردند.
🌷۹۶ مرد عاشق و غیور و شجاع کاشانی، و امروز ۲۹ سال از آن سالها میگذرد.
🌷شهید در قلب ماست. در ذهنماست. ما به مردانمان به مردانگیشان افتخار میکنیم. سر بالا میگیریم و شجاعتشان را مدال افتخار خودمان می کنیم.
🌷مبارکمان باشد.
✍ سهیلا ملکمحمدی
(به مناسبت ۱۲ آبان روز ایثار و شهادت کاشان، شادی روح شهدا صلوات.)
#شهدا
#روزایثاروشهادت
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🇮🇷نظم نوین جهانی ، با نسل آرمانی🇮🇷
💢اجتماع و راهپیمایی بزرگداشت
یوم الله ۱۳ آبان و محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی در غزه💢
💯سخنران: سردار سرتیپ پاسدار رمضان شریف
💯و با حضور خواننده انقلابی میلاد هارونی
💠شنبه ۱۳ آبانماه ساعت ۹ صبح
💠میدان ۱۵ خرداد خیابان شهرداری
💢اطلاع رسانی شود....
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
🌱@heyatjame_dokhtranhajgasem
سید حسن نصرالله؛ همه گزینه ها روی میز است⚠️
وهر زمانی که بخواهیم میتوانیم به سراغ آنها برویم
#طوفان_الأقصی
#فلسطین
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
🌱@heyatjame_dokhtranhajgasem
✅دانش آموز دختر عضو هیات جامع دختران حاج قاسم کاشان گل کاشت
__________________
❤️ ریحانه، عروسک نازنین م !
سالهاست کنار تو رویای دخترانه م را گذرانده م
خیلی دوستت دارممم..
اما اکنون که به مادرهای مظلوم و مقتدر غزه فکر می کنم که چگونه فرزندان دلبند خود را فدای مقاومت در مقابل استکبار کردند !
😔خیلی سخت است برایم اما
به یاد کودکان شهید تو را در جامه سپید می پیچم ...
❤️میخواهم یاد بگیرم که مادری عصر ظهور را
______________
✋فردا روز من است
✌️روز دانش آموز ایرانی
👌روز دانش آموزی که قرار است نظم نوین جهانی را رقم بزند
🎯با ایمان و تقوا
💥با علم و عمل
🌹با ایثار دوست داشتنی ها ...
🌤فردا قرار است من در راهپیمایی ۱۳ آبان ثابت کنم دانش آموز نسل فهمیده م
فردا روز من است ..
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
🌱@heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_یازدهم
براي جایی که آدم می خواست
با حجاب باشه و مانتوش رو در نیاره به درد می خورد .
بی درنگ برش داشتم تا با مانتوهاي توي دستم ، ببرم براي پرو .
رضوان – خوبه ؟
بهم میاد ؟
برگشتم به سمتش .
همون مانتوي کرم رنگ رو جلوي خودش
گرفته بود .
خریدارانه براندازش کردم .
من – بدك نیست .
مدلش که خوبه .
رنگ دیگه نداره ؟
سرش رو کمی کج کرد .
رضوان – مثلا ً چه رنگی ؟
من – یه رنگی که بیشتر بهت بیاد .
رضوان – مانتوي کرم رنگ می خوام که به شلوارم بیاد .
من – حتماً باید از اینجا بخری؟
با ناراحتی گفت .
رضوان – براي فردا می خوام .
این دو روزه هر جا گشتم مدل
مناسبی پیدا نکردم . این از بقیه بهتره .
ابرویی بالا انداختم .
من – براي رفتن خونه ي نرگس اینا ؟
رضوان – آره .
شلوارم قهوه ایه .
مانتوي قهوه اي بپوشم خیلی تیره می شه . نا سلامتی می خوان صیغه ي محرمیت بخونن .
زشته تیره بپوشم .
من – حالا چه اصراري داري به مانتو ؟
تو که چادر سر می کنی!
رضوان سري به تأسف تکون داد .
رضوان – آخه فردا هم عموي نرگس هست هم عموي خودم .
با تردید پرسیدم .
من – کدوم عموش ؟ همونی که ملیکا ..
و حرفم رو نصفه گذاشتم .
سري تکون داد .
رضوان – آره همون عموش .
مثل اینکه خیلی مذهبیه .
از امیرمهدي خشک تر .
لبخند نصفه اي زدم .
من _امیرمهدي که پیشرفت شایان توجهی داشته !
خندید .
رضوان – صد البته . و به لطف تو !
خنده م رو جمع کردم .
من – خب تو که چادر سرته .
دیگه مانتو می خواي چیکار ؟
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_دوازدهم
خنده م رو جمع کردم .
من – خب تو که چادر سرته .
دیگه مانتو می خواي چیکار ؟
رضوان – چادرم یه کم نازکه .
از طرفی می خوام اگر کنار رفت
زیرش پوششم درست باشه .
غیر از عموي اونا عموي خودمم یه پا
فتوا دهنده ست .
باز خندیدم .
من – چرا دیگه فامیل رو دعوت کردین ؟
رضوان – که چند نفر شاهد باشن این دوتا دارن محرم می شن .
فردا کسی اینا رو با هم دید حرف در نیاد .
من – واي از این حرف در آوردنا .
کار خوبی کردین . دیگه کیا هستن ؟
رضوان – دایی بزرگ نرگس .
منم که دو تا خاله از دار دنیا بیشتر ندارم که یکیشون اصفهانه اون یکی هم فردا
شب افطاري خونه ي مادرشوهرش دعوته بعید می دونم بیاد .
من – من نفهمیدم ما چیکاره ایم که دعوت شدیم !
رضوان – مثل اینکه شما قراره عروس خونواده ي درستکار بشیا!
من – خواب باشی خیره .
هنوز نه به باره نه به داره .
رضوان – وقتی به طور رسمی بهشون جواب منفی دادي می شه گفت قراري وجود نداره . اونا الان به چشم عروس آینده نگات میکنن .
سکوت کردم .
یه جورایی حرفش درست بود .
امیرمهدي وقت خواسته بود براي
رفع موانع بینمون .
پس هنوز امیدي بود .
با چرخیدن نگاهم روي مانتو شلوار تو دستم رو به رضوان گفتم .
من – راستی ببین این خوبه براي فردا ؟
با ابروهاي بالا رفته مانتو رو برانداز کرد .
رضوان – برو بپوشش .
داخل یکی از اتاق هاي پرو شدم و مانتو شلوار رو تنم کردم .
از لای در رضوان رو صدا کردم .
سریع اومد و من در رو
طوري باز کردم که رضوان بتونه من رو ببینه .
جلوش چرخی زدم و گفتم .
من – چطورم ؟
ابرویی بالا انداخت .
رضوان – عالی . پرفکت . خیلی بهت میاد .
من – پس براي فردا بخرمش ؟
پر تردید ، نگاهم کرد .
تو آینه ي اتاق خودم رو نگاه کردم .
کمی به سمت راست چرخیدم.
تا بتونم پشت مانتو رو ببینم
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_سیزدهم
پر تردید ، نگاهم کرد .
تو آینه ي اتاق خودم رو نگاه کردم .
کمی به سمت راست چرخیدم.
تا بتونم پشت مانتو رو ببینم .
چسبیده به تنم نبود ولی خیلی قالب تنم رو شکیل نشون می داد .
قدش هم به اندازه ي یک انگشت زیر زانوم بود .
دوباره به سمت رضوان برگشتم .
من – مناسب فردا نیست ؟
سرش رو کج کرد .
رضوان – عموشون هم هست !
پکر گفتم .
من – من از این مانتو خوشم اومده !
رضوان – خب بخرش .
ولی فردا نپوش .
با ناراحتی سري تکون دادم .
و کلی بد و بیراه نثار عموي
امیرمهدي کردم با اون عقاید خشکش .
از اتاق پرو که بیرون اومدم نگاه اجمالی به مانتوهاي آویزون انداختم .
که یک دفعه چشمام روي پانچویی میخکوب شد .
بازوی رضوان رو که جلو تر از من راه می رفت گرفتم .
من – رضوان !
اونجا رو نگاه !
اون چطوره ؟
برگشت سمتم .
با انگشت پانچو رو نشونش دادم .
رضوان – براي فردا ؟
من – آره .
رضوان – فکر کنم بلند باشه !
سري تکون دادم و از فروشنده خواستم تا اون پانچو رو برام بیاره
همونجا روي مانتو تنم کردم .
رضوان – قدش که خوبه .
بلندي جلوش یه وجب زیر زانوم بود .
من – می خرمش .
رضوان – براي آستینش چیکار می کنی ؟ دستت بره بالا تا ناکجاآبادت معلوم می شه .
من – زیر سارافونی می پوشم .
با تأییدش ، پانچو و مانتو شلوار و یکی از مانتوهاي مشکی رو خریدم .
خودم رو به رضوان که کنارم نشسته بود نزدیک کردم و آروم کنار گوشش گفتم .
من – اگه تا یه ربع دیگه عموي تو و عموي اینا نیان خودم رو میکشم .
خودش رو نزدیک تر کرد .
رضوان – چرا ؟
من – چون دارم خفه می شم .
به عمرم یاد ندارم تو یه مهمونی هم
شلوار پوشیده باشم هم جوراب .
هم لباس آستین بلند هم مانتو .
شالم هم به این سفت و سختی دور سرم پیچیده باشم که موهام
بیرون نباشه تازه وسط تابستونم باشه .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهاردهم
من – چون دارم خفه می شم .
به عمرم یاد ندارم تو یه مهمونی هم
شلوار پوشیده باشم هم جوراب .
هم لباس آستین بلند هم مانتو .
شالم هم به این سفت و سختی دور سرم پیچیده باشم که موهام
بیرون نباشه تازه وسط تابستونم باشه .
لبخند کم رنگی زد .
رضوان – اگر می دیدي دارن با چه افتخاري نگات می کنن این حرف رو نمی زدي .
از نرگس بگیر تا امیرمهدي و طاهره خانوم و حاج آقا درستکار همه شون دارن
کیف می کنن تو اینجوري لباس پوشیدي .
من – بخوره تو سرم .
دارم خفه می شم .
رضوان – دندون رو جیگرت بذار .
کلافه نگاهی به آدم هاي نشسته رو مبل هاي خونه ي طاهره خانوم انداختم !
قرار بود صیغه ي محرمیت رو با شروع اذان مغرب بخونن .
نیم ساعتی تا اذان مونده بود و عموي رضوان و عموي محبوب امیرمهدي هنوز نیومده بودن .
پانچوي یشمی رنگی که خریده بودم ، تنم بود با شلوار از بالا گشاد صدري رنگ .
زیر سارافونی و شال همرنگ
شلوارم که به لطف رضوان تونسته بودم با هم ست کنم .
دست کردم داخل کیفم به امید پیدا کردن چیزي که بتونم خودم رو
باهاش باد بزنم .
نرگس از روي صندلیش بلند شد و اومد به سمتم .
جلوم خم شد و نزدیک صورتم گفت .
نرگس – اگر گرمته بیا اون طرف بشین زیر باد کولر .
ذوق زده گفتم .
من – قربونت برم .
کجا باد کولر مستقیم می خوره ؟
با دست به جایی نزدیک مامانم اشاره کرد .
همراه رضوان بلند شدم و رفتیم روي یکی از صندلی هاي اون قسمت نشستیم .
با اولین برخورد باد کولر به صورت کمی رنگ گرفته به لطف آرایش کمم ، جون گرفتم . " خدا پدرت رو بیامرزه اي " نثار نرگس کردم و خنکاي کولر رو به ریه کشیدم .
کمی که بهتر شدم با ذوق خیره شدم به نرگس که تو چادر سفیدش
به شدت معصوم و مظلوم شده بود !
در حالی که به نرگس خیره بودم ، رضوان رو مخاطب قرار دادم و گفتم .
من – نمی شه یه جوري صیغه رو بخونن که وسطش عروس
بتونه بره گل بچینه و گلاب بیاره؟
صداي ریز خنده هاي دیگران باعث شد بفهمم کمی بلند حرف زدم.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
28.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فلسطین_مظلوم_مقتدر
حمایت دانش آموزان دبیرستان ابن سینا از مردم غزه
کاشان آبان1402
#غزه
#سیزده_آبان
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 #سفیر | دیدار برگزیدگان نو+جوان با آقا
💌 و بالاخره لحظه دیدار فرا رسید...
انشاءالله سعادت داشته باشیم بار دیگر برای گرفتن انگشتر و چفیه و سجاده شما نزدتان بیاییم.
#دیداررهبر
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂واقعیت اسرائیل به روایت تصویر 😄
✍یکم تنوع بدیم به اخبار
این کلیپ طنز تفسیر و تحلیل بعضی از خبرهای این روزهاست
#طوفان_الاقصی
#مقتدر_مظلوم
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
سلام شرمنده امشب پارت آماده نداریم. انشالله فردا جبرانی میزارم♡♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجمع پرشور امروز مردم پاریس در حمایت از فلسطین🇸🇩
بسیج پاریس بالاخره کار خودشو کرد😎🇮🇷
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
44.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت بیانیه قطعنامه یوم الله ۱۳ آبان ۱۴۰۲ توسط فرزند شهید مصطفی صدرزاده.
#غزه
#فلسطین
#کاشان
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🔰راهمپیمایی روز ۱۳ آبان و تجمع در صحن مطهر حضرت سلطانعلی ابن امام محمد باقر(ع)
🔹دبیرستان سهراب سپهری
┅┅❀🇮🇷❀┅┅
#تشکل_مقاومت_بسیج_مطهره_حسنارود
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem