🔴ویژه اربعین
🛑ترجمه عربی سه کتاب داستان کودک درباره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را با تخفیف ویژه میتوانید سفارش دهید.
🔷 «الرجل الذي عرف لغة الحمائم» (مردی که زبان کبوترها را میدانست)
🔹داستانی کودکانه درباره عملیات شکست محاصره شهر آمرلی عراق با فرماندهی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🔶«بطله علی طریقتی» (قهرمان به شکل خودم)
🔹داستانی کودکانه درباره راه و رسم قهرمانی به شیوه شهید حاج قاسم سلیمانی
🔶«التفاحه الاخیره» (سیب آخر)؛
🔹داستانی کودکانه درباره حضور و کمکرسانی حاج قاسم در سیل خوزستان؛ به نویسندگی محمد خسروی، تصویرگری وحید خاتمی و ترجمه سیدکاظم هاشمی
🛑150هزار تومان»»»120هزار تومان
💢سفارش:
Raheyarpub.ir
@raheyar97
🔶سفارش عمده:
02142795454
02537746490
💠 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Raheyarpub
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار
بدون خداحافظی
✍️خانم سحر میری
▫️راهی خانهی شهید شدیم تا چند ساعتی، همراه مادر شهید علی اکبر شویم. مادرش از دلتنگیهای سی و هفت سال بدون علی اکبرش برایمان گفت. یکی از خانمها رو کرد به مادر شهید و گفت:
- اولین اعزامشون کی بود؟ موقع رفتن چیزی نگفت؟
چند ثانیه سکوت شد. چشمهایمان به صورت مادر قفل شد.
- روزی که میخواست بره جبهه، من و حاجی داورزن بودیم. قرار بود ساعت ۱ برگردیم و علی اکبر رو ببریم پایگاه میدون فلکهی زند. موقعی که رسیدیم ساعت از ۱ رد شده بود. علیاکبر خونه نبود. خودمون رو به پایگاه رسوندیم. ولی اتوبوسی نبود. علی اکبرم بدون خداحافظی رفته بود.
ناخواسته همه زمزمه کردیم:
-آخی، الهی.
◽️خواستم جو را عوض کنم. لبخندی زدم و گفتم: "عیبی نداره حاجخانم. دوباره کی برگشتن باز؟"
فضا از قبل هم سنگینتر شد. چیزی نگفتیم تا لبهای مادر جنبید.
- دیگه برنگشت. علی اکبرم مثل کبوتر پرواز کرد. یکباره. یکدفعه. انگار که علی اکبری نداشتم. پر زد و از دستم رفت. مثل یه خواب.
◽️قلبم فشرده شد. با ناراحتی گفتم: "چرا؟"
_ ۷ روز بعد رفتنش، خبر شهادتش رو اوردن.
عملیاتشون توی کوههای کردستان بوده. بینشون نفوذی بوده. خبر میده به دشمن و آتیش میریزن روی سر بچهها و همه شهید میشن. وقتی که رفتن برای پیدا کردنشون، برف اومد. همهشون زیر برفا موندن. بعد ۱۳ ماه پیکر علیاکبر ۱۵ سالهمو برام اوردن. تیر خورده بود به رون پاش. چفیهش دور استخون پاش سالم مونده بود. سفت توی بغلم گرفتمش و بالاخره باهاش خداحافظی کردم.
🔆 شهید علی اکبر داورزنی در تاریخ 1365/2/30 در منطقه حاج عمران و در درگیری با دشمن بعثی به فیض شهادت نایل آمد.
#در_جوار_شمع
#دیدار_با_مادران_شهدا
#مادر_شهید_علی_اکبر_داورزنی
🚩 به کانال #واحد_خواهران_حسینیه_هنر_سبزوار بپیوندید:
🆔 @hhonarkh
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥من از خدا «صلاح» نمیخوام، «سلاح» میخوام
💢«سرباز روز نهم»؛ به روایت خانم پریسا وزیرلو؛ از محققان و نویسندگان کتاب
➕خوانش بخشهایی از کتاب
🔹باکیفیت:
aparat.com/v/P237K
📝متن تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب «سرباز روز نهم»؛ زندگیوزمانه شهید مصطفی صدرزاده(سیدابراهیم):
بسمه تعالی
ــ پیش از این کتاب دیگری در شرح حال شهید صدرزاده خواندهام، ولی ابعاد شخصیت محبوب و چندجانبهی این شهید عزیز در این کتاب بیشتر بیان شده است. این چهرهی برجسته بیشک یک الگو است برای جوانان امروز و فردا. ارادهی قوی، فهم درست، روحیهی ایثار، شجاعت، خستگیناپذیری، ادب، دلِ انباشته از محبت و صفا، و بسی دیگر از خصوصیات برجسته، بخشهائی از شخصیت این جوان فداکار و انقلابی نسلهای دوم و سوم انقلاب است. خواندن این کتاب برای من غبطهانگیز است. این گلهای سرسبد به چه مقاماتی رسیدند، و من و امثال من چگونه در این مسیر، پای در گل ماندیم. سلام و صلوات خدا بر شهید مصطفی صدرزاده و همسر صبور و پدر و مادر ایثارگر او.
اسفند ۱۴۰۱
♦️سفارش کتاب «سرباز روز نهم» با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 200هزار تومان):
raheyarpub.ir
@raheyar97
02142795454
💠 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Raheyarpub
♨️ به بهانه آزادی
مستندهایی درباره اغتشاشات 1401
🔸 مستند اسم رمز مهسا
🔹 مستند به بهانه آزادی
🔸 مستند پاییز حرم
🔹 مستند تروکاژ
🔸 مستندتهران دمشق
🔹 مستندایکسونامی
🔸 مستندنقابدارها
💢 برای دریافت مستندهای بیشتر، به شناسه زیر در «ایتا» پیام دهید:
https://eitaa.com/AmirHossein_s315
🚩 همراه حسینیه هنر سبزوار باشید
➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
منتشر شد:
♨️ سری جدید دفاتر ایام با طرحهای بومی
📚 حسینیه هنر سبزوار برای سال تحصیلی جدید، هشت دفتر تولید کرده است.
🎉 در میان این دفاتر، پنج طرح جدید به طرح های سال پیش افزوده شده.
🖼️ طرح دفاتر از اشاره به حکومت سربداران گرفته تا زنان پشتیبان جنگ، شهدای نوجوان، شهدای مدافع حرم، نقش مادر در تربیت فرزندان و شهید غیرت را در برمی گیرد.
📬 دفاتر تحریر ایام را از حسینیه هنر تهیه کنید:
خ بیهق، بیهق 18، انتهای بن بست فقاهتی، حسینیه هنر.
🚩 همراه حسینیه هنر سبزوار باشید
➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
🔅در جوار شمع🔅
🌸دیدار با خانواده شهید مجتبی بیدی
📆 شنبه ١۴٠٢/۰۷/۰۱
⏰ ساعت ١۰:۰۰
✨خواهرانی که تمایل دارند همراهمان باشند جهت هماهنگی و دریافت نشانی به آی دی زیر در پیام رسان ایتا و بله پیام دهند.
@zfarhadisadr
🚩 به کانال #واحد_خواهران_حسینیه_هنر_سبزوار بپیوندید:
🆔 @hhonarkh
35.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 ببینید
🌾 میشه برامون نون بپزید؟
📍کاری از گروه باقلوا
🚩 به کانال #واحد_خواهران_حسینیه_هنر_سبزوار بپیوندید:
🆔 @hhonarkh
🔴به مناسبت هفته دفاع مقدس
♦️حسینیه هنر سبزوار کلیه کتاب های خود را درموضوع دفاع مقدس با ۲۰درصد تخفیف به فروش میرساند.
🔷لیست کتاب ها:
🔻ایام | روایتهای خاطرهانگیز مردمی از دهه اول انقلاب اسلامی در سبزوار
🔻خیرالنساء | طرحی از یک زندگی به روایت بانو خیرالنساء صدخَروی(از زنان فعال در پشتیبانی جنگ)
🔻درآغوش هور | سردار شهید غلامرضا پروانه به روایت خانواده و همرزمان
🔻مقام محمود | خاطراتی از شهید ورزشکار محمود بیاری
🔻نان سالهای جنگ | خاطرات زنان روستای صدخَرو سبزوار در پشتیبانی جنگ
🔻از دامن مادر | روایتهایی از زندگی شهید سیدمهدی اسلامیخواه
🔻دلهرههای آخرین خاکریز | روایتهایی از جهادگر شهید محمدرضا شمسآبادی
🔻سرت را به خدا بسپار | خاطراتی از شهید محمدرضا داورزنی
🔻زیرسایه نخل | روایت های کوتاه از شهدای روستای ایزی
🔻همیشه فرمانده | خاطراتی از سردار شهید محمد فرومندی
🔻خیرالنساء و گندمک | کتاب شعر کودکانه پشتیبانی جنگ با محوریت بانو خیرالنساء صدخَروی
🔹مهلت سفارش: تا 10مهر
♦️جهت سفارش با شماره زیر تماس بگیرید:
📞 ۰۹۰۵۰۶۳۶۸۷۸
♦️و یا با آیدی زیر در پیامرسان ایتا پیام حاصل بفرمایید:
📌 @AmirHossein_s315
🚩 همراه حسینیه هنر سبزوار باشید
➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار
نورچشمیها
✍️ مریم برزویی
جلویمان ایستاده و نگاهمان میکند. دستهایش را توی هوا تکان میدهد و با لبخندی که چروکهای گوشهی چشمش را عمیقتر میکند، پشت سر هم میگوید: «پسرم خیلی مهموننواز بود. همیشه سفرهاش پهن بود. فک نمیکردم روز سالگردش برام مهمون بفرسته.» از خدا که پنهان نیست، از حاج خانم چه پنهان؛ ما هم وقتی دنبال بودیم شهیدی را برای دیدار نشان کنیم، اتفاقی گذرمان بهش افتاد.
دوباره از آشپزخانه جَلدی با ظرف خرما بر میگردد و همان طور میایستد جلوی چشمهای ما که گرد تا گرد اتاق نشستهایم. لبخندش را میاندازد روی صورتش، ظرف خرماهای ریز قهوهای را میگیرد جلویمان و میگوید: «تا حالا از کربلا هیچی نمی آوردم. این دفعه گفتم خرما بخرم. نمیدونستم سهم مهمونای مجتبی میشه.» خرما را میگذارم گوشه لپم و با خنده میگویم: «از آقا مجتبی چی دارین برامون بگین. بالاخره پسر اول مامانش بوده.»
گل از گلش میشکفد. گره روسریاش را محکم میکند و با ذوق میگوید: «پسرم خیلی خوش قد و بالا بود. اصلا یه جور دیگه قشنگ بود. فرق داشت با همه.» می زنم روی پایم و با خنده میگویم: «آخ آخ مادرِ پسر دوست! اصلا شما مامانا پسراتونو یک جور دیگه دوست دارین.» خندهاش میگیرد و گوشهی چشمش تر میشود. آب بینیاش را با دستمال مچالهی توی دستش میگیرد و تندی از جایش بلند میشود.
سفره را از روی اپن بر میدارد و پهن میکند روی فرش. انگار راستی راستی شهید تا نمک گیرمان نکند، دست بردار نیست. بوی سیر و فلفل تازۀ آش ماستی میپیچد توی خانه. طاقتمان طاق میشود. ظرفهای آش دست به دست میچرخد. یک قاشق میخورد و ظرف را کنار میگذارد. همینطور که تماشا میکند سر حرف را باز میکند و میگوید: «وسط دشت روستا دنبالم میدوید. هفت، هشت سالهش بیشتر نبود. چادرم رو از عقب گرفت و محکم کشید، نمیدونم این حرف از کجا به زبونم اومد و گفتم الهی شهید شی مادر.»
چشمهایش سرخ میشود. درست مثل فلفلهای تازه و قرمز توی آش. بغضش را قورت میدهد و با لبخندی که هنوز روی صورتش پهن است میگوید: «روزی که خبرش و اوردن، حرف اون روز پیچید تو گوشم. انگار همون لحظه دعام مستجاب شده بود.» ظرفهای آب کشیده را روی پارچه پهن میکنیم. یکی از بچه ها کتاب «شهید آورده اند» را گرفته جلوی مادر تا عکس پسرش را نشانش دهد. دست روی عکس میکشد و سرش را بالا میآورد و میگوید: «شما امروز مهمون شهید مجتبی بودین. پسرم خیلی مهمون نواز بود.»
#در_جوار_شمع
#دیدار_با_مادران_شهدا
#مادر_شهید_مجتبی_بیدی
🚩 به کانال #واحد_خواهران_حسینیه_هنر_سبزوار بپیوندید:
🆔 @hhonarkh