eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
706 ویدیو
46 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی مترقّب
هوالعلیم 🔹ابن عربی ارزش‌های انسانی را زنده کرد؛ ارزش‌هایی که ریشه در آیات و روایات دارد. : اگر بخواهیم نگاه منصفانه‌ای به بحث کرامت انسانی داشته باشیم، باید بگوییم که عرفای اسلامی کارهای بسیار خوبی را در این باره به انجام رسانده اند و مطالب درخور توجهی را نوشته اند؛ مانند ابن عربی در «الفتوحات المکیه» و «فصوص الحکم». ایشان در اوّلین فصّ کتاب «فصوص الحکم» تحت عنوان «فصّ حکمةٍ الهیه فی کلمةٍ آدمیّةٍ» مباحث بسیار خوبی درباره مقام و ارزش انسان ارائه کرده که از نظر اجتماعی نیز قابل بررسی است؛ چنان که این اثر که حاصل یک رؤیای بشارت دهنده در سال ۶۲۸ هجری است، در زمانی نگارش شده که شاهد اوج بحران ضدّ انسانی در تاریخ ایران هستیم؛ یعنی سال های هجوم دَدْمنشانه مغول به ایران، که جنایت ها و فسادهای بسیاری پدید آمد و کرامت و منزلت انسان به دست فراموشی سپرده شد. ابن عربی با نگارش این اثر گران مایه، ارزش‌های انسانی را در چنین زمانی زنده کرد؛ ارزش‌هایی که ریشه در آیات و روایات اهل بیت دارد. بنابراین، در حوزه معارف اسلامی اگر بخواهیم متونی را معرفی کنیم که به تفصیل دربارۀ کرامت انسانی بحث کرده باشند، می‌توان به «فصوص الحکم» ابن عربی و «مثنوی معنوی» مولوی اشاره کرد. 📚 همایش بین المللی امام خمینی و قلمرو دین ۱ ، کرامت انسان / مصاحبه های علمی، مجموعه آثار ۱۳، ص ۲۱۴. 🔰 علی مترقّب 🔰 https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هدایت شده از  فلسفه و عرفان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👥دیدار شمس و مولانا 🌕شمس: پیامبر بلندمرتبه تر است یا بایزید بسطامی؟ 🌙مولانا:.... @AGLOESHG|عقل و عشق
هدایت شده از پیر طریقت
به‌نام خدا کانال «عقل منور» آثار گفتاری و نوشتاری استاد روح‌الله سوری را در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی، ازسوی شاگردان ایشان انتشار می‌دهد. درس‌گفتارها: ۱. «نهایة الحکمة» در ۳۸۳ جلسه. ۲. «شرح الاشارات و التنبیهات» در ۲۷۲ جلسه. ۳. «شرح المنظومة» در حال ارائه. ۴. «تمهید القواعد» در حال ارائه. آدرس کانال اصلی: http://eitaa.com/aqlemonavar کانال‌های پشتیبان: https://splus.ir/aqlemonavar https://splus.ir/aqlemonavar2 رزومه علمی استاد: 1. http://r-soori.andishvaran.ir 2. magiran.com/author/profile/441684 @aqlemonavar
💠کانال رسمی استاد محمد هادی جوادی گیلانی ✅انتشار دیدگاه ها، مباحث معرفتی و اصوات دروس تخصصی استاد ✅شرح منازل السائربن ✅رسائل توحیدیه ✅نهج البلاغه ✅ تفسیر ✅اشعار ✅ سخنرانی ها لینک عضویت در کانال دروس تخصصـــــــــــی استـــــــــــــــــاد محمد هـادی جوادی گیلانـی https://eitaa.com/dorosejavadigilani ذوق‌و‌خـرد🎙ــــ| @zoghokheraad
هو منشأ اعتراضِ معترضان به معارفِ شیخ الاکبر محیی الدین ابن العربی «و همانا که منشأ طعنِ طاعنان یا تقلید و تعصّب است، یا عدم اطّلاع بر مصطلحاتِ وی، یا غموض معانی و حقایقی که در مصنفات خود درج کرده است.» مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی 📚 نفحات الانس من حضرات القدس @IbnAarabi
هدایت شده از تذکره الاولیاء
فریب داشته های مادی و معنوی را نخوردن مرحوم علامه طباطبائی در این رابطه می‌فرماید : چون حساب تقوا تنها به دست خداست، هیچ کس نمیتواند با ملاک تقوا بر دیگران بزرگی بفروشد، به همین جهت هیچ فخری برای احدی بر احدی نیست برای اینکه اگر کسی بخواهد به امور مادی و دنیوی بر دیگران فخر کند [ نمی داند] که امور دنیوی فخر ندارد و قدر و منزلت تنها از آن دین است و اگر بخواهد با امور اخروی فخر بفروشد [ توجه ندارد] که آن هم به دست خدای سبحان است و به قول شاعر: کس نمی داند در این بحر عمیق سنگریزه قرب دارد یا عقیق پس دیگر چیزی که انسان با آن [بتواند] فخر بفروشد باقی نمی ماند و انسان که دارای نعمت ملک و سلطنت است از نظر یک مسلمان نه تنها افتخاری ندارد، بلکه بارش سنگین تر و زندگی اش تلخ تر است؛ بله اگر از عهده این بار سنگین برآید و ملازم عدالت و تقوا باشد البته نزد پروردگارش اجری عظیم تر از دیگران دارد و خــدا ثواب بیشتری به او می دهد. ساحل بقا ص 458 @tezkar
هو به صفای دل رندان صبوحی زدگان بس درِ بسته به مفتاح دعا بگشایند
هو ــــــــــــــــــــ﷽ــــــــــــــــــــ ✅اثر لقمه حرام ✍️آقاي انصاري از سهم امام براي ارتزاق خود و خانواده شان به هیچ وجه استفاده نمیکرد و معیشت شان از این وجوهات نبود. ایشان اگر جایی میرفت که از مال صاحب آن اطمینان نداشت، یا چیزي نمی خورد و یا پول آن را کنار می گذاشتند . چون به اثرات لقمه حرام یا شبهه ناک در روح سالک بسیار معتقد بوده، و به آن اهمیت زیادی می‌دادند.آقاي علی انصاري می گوید « : آقاي حکمت نقل می کردند که یک بار آقاي انصاري با ملاآقاجان زنجانی که مدتی ملازم آقاي انصاري بودند به یک باغ انگور می روند . مرحوم ملاآقاجان می گوید : این باغ مال یکی از دوستان ما است، از انگورهاي آن میل کنید . ولی آقاي انصاري استنکاف کرده و نمی خورن .د بعد آقاي حکمت می‌گوید:من تعجب کردم که چرا آقاي انصاري به انگورها لب نزد؟! و از ایشان در این رابطه سؤال کردم.آقایانصاري میگوید:حاج ملا آقاجان اشتباه میکند و بعداً که تحقیق کردیم، دیدیم باغ مال کس دیگري بوده. منبع📚سوخته حق ❌️انتشار بدون ذکر منبع حرام است❌️ https://t.me/rozanehayi_az_alame_gheyb
هو ــــــــــــــــــــ﷽ــــــــــــــــــــ ✅علم جفر یا معرفت خدا ✍️حضرت آیت االله انصاري نه تنها خود چنین بود بلکه شاگردانش نیز به جز علم توحید، نظري به غیراالله نداشتند حضرت آیت‌الله نجابت میفرمود:چنان از علم توحید محظوظ بودیم که به علوم مادون علم توحید هیچ رغبت نداشتیم ( چونکه صد آمد نود هم پیش ماست ) میفرمود:روزی در نجف اشرف در معیت عده‌ای از رفقا از جمله مرحوم شهید آیت‌الله دستغیب(ره) پس از زیارت از درب حرم مطهر حضرت امیر(ع) خارج میشدیم که دیدیم پیرمردي با محاسن سفید و عمامه و عبا و قبا و نعلین سفید گوشه‌ای نشسته و با فرد ملاّیی در حال جرّ و بحث بر سر مثنوي مولوي میباشد. پیرمرد از مثنوي حمایت میکرد و آن فرد به آن اهانت می‌نمود، فرمودند: آمدیم و به کناري نشستیم و یکی از دوستان را فرستادیم که از وي دعوت کند در جمع ما حاضر شود پس از چند لحظه آن دوست محترم به همراه پیرمرد بازگشت، به وي احترام کردیم و از احوالش استنطاق نمودیم گفت:من در جوانی زحمات و ریاضات شرعیه زیادي را متحمل شدم تا اینکه روزي حضرت صادق(ع)را در عالم مکاشفه دیدم که فرمودند:«هر چه میخواهی بگو که تو نزد ما حاجت روا هستی»گفت:عرض کردم آقا دو چیز از شما تقاضا دارم یکی ممرّي براي معاش و دیگري اینکه عالم به علم جفر شوم.حضرت فرمودند : آنچه خواستی به تو دادیم و سپس گفت حال پیر شده‌ام و تقدیرم بالا رفته و قرار است فردا بعد از ظهر بمیرم.میخواستم علم جفرم را به فرد صالحی بدهم،به شرط آنکه امورات کفن و دفن مرا متقبل شود.مرحوم آیت االله نجابت فرمود : من قبول نکردم متعاقباً پیر مرد همان صحبت را با مرحوم شهید دستغیب کرد و آن مرحوم نیز از قبولش اباء نمود به همین منوال به یکی دو نفر از همراهان پیشنهاد نمود ولی کسی قبول نکرد سپس تأملی بنمود و گفت پس شما فرد لایقی را به من معرفی کنید، مرحوم استاد میفرمود : من و مرحوم شهید دستغیب فرزند یکی از بزرگان را که پدرش حق استادی بر هر دوي ما داشت معرفی نمودیم پیرمرد پس از لحظه‌ای تأمل در حالیکه با انگشتانش شمارشی کرد گفت این فرد، سید، جوان و بزرگزاده است ولی کمی بداخلاق است (خصوصیات او را کاملاً بیان نمود) و من جفرم را به او نمیدهم اگر ممکن است فرد دیگري را معرفی کنید .مرحوم نجابت میفرمود بالاخره یکی از سادات مجتهد و متقی نجفی که داراي سن و سال قابل توجهی بود به او پیشنهاد شد پیرمرد این بار نیز مانند قبل مکثی نمود و گفت این فرد سید است و بزرگ و بزرگزاده میباشد من حاضرم جفرم را به او بدهم بعد یکی از دوستان او را به خانه سید مورد نظر هدایت کرد و فردا بعد از ظهر که بعضی از دوستان قضیه را دنبال کرده بودند معلوم شد آن پیرمرد در خانه همان سید دار فانی را وداع گفته است.مرحوم استاد نجابت بعد از نقل این حادثه تأملی فرمودند و گفتند:«تعجب از این جاست آن پیرمرد که دستش به دامن حضرت امام صادق(ع)رسید و آن حضرت به وي فرمودند:هر چه میخواهی بگو چرا از آن حضرت بالاتر از جفر را نخواست و معرفت خداوند تعالی را طلب نمود» منبع📚سوخته حق ❌️انتشار بدون ذکر منبع حرام است❌️ https://t.me/rozanehayi_az_alame_gheyb
هو خدای را در روی زمین بوستان هایی است که هر که آن را بوئید ، هوس بهشت نکند و آن دل های عارفان است . مقامات القلوب
هو خداوند شبی به خواب سلیمان آمد و به او گفت: هر چه دلت میخواهد، از من بخواه. سلیمان پاسخ داد : پس به این بنده‌ات دلی آکنده از درک و فهم ببخشای... و خداوند به او گفت: از آنجا که تو از من این خواهش را کرده‌ای و خواستار عمری طولانی برای خود نشده‌ای و خواستار ثروت برای خود نشده‌ای و نیز خواستار سرنگونی دشمنانت نشده‌ای، بلکه خواستار درک و فهم به قصد قضاوت و تشخیص درست شده‌ای: پس بنگر من براساس کلامت خواسته‌ات را برآورده کرده‌ام. به تو قلبی سرشار از درک و فهم و بصیرت داده‌ام... و نیز آنچه را که نخواستی به تو بخشیده‌ام. هم ثروت، هم سر بلندی و هم شرف
هو عاشق نشدی زاهد، دیوانه چه میدانی در شعله نرقصیدی، پروانه چه میدانی مولانا
هو سر من خاک رهت باد که شاید روزی بر سرم سایه کند سرو قد دلجویت السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ سلام بر مولایی که با طلوع شمس وجودش، مجالی برای ظلم و ظلمت باقی نخواهد ماند ..
هو ای عشق بیا که خوش بلائی ای درد مرو، مرا دوائی زاهد تو برو به کار خود باش ساقی تو بیا که جان مائی ای عقل تو زاهدی و ما رند با هم نکنیم آشنائی مستیم و خراب و لاابالی ای شاهد سرخوشان کجائی؟ در آیینهٔ وجود دیدیم خدائی شاه نعمت الله ولی غزلیات غزل ۱۵۵۶