eitaa logo
[ هُرنو ]
942 دنبال‌کننده
833 عکس
54 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
به شکر پروردگار، زیر سایه لطف حضرت رضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) نگاه به رشد و تربیتِ خود و فرزندان‌مان دوخته‌ایم. و می بالیم به سال‌ها هم‌راهی و هم‌دلی در خانواده‌ای بزرگ به نام مهرهشتم، جمعِ پدران و مادرانی معلمانی و و فرزندانی و این بالندگی با بزرگ‌تر‌شدنِ این خانواده، افزون خواهد شد. 🔗 ثبت نام از طریق : yun.ir/pbhivd 🌐 سایت مجتمع آموزشی مهرهشتم: https://www.mehr8.ir/ پانوشت۱ : اگر خانوادهٔ مذهبیِ انقلابیِ دلسوز سراغ دارید، این پیام را برایشان بفرستید. اگر هم سوالی دربارهٔ مدرسه داشتند، می‌توانند از من بپرسند: @mim_javaheri با خیال آسوده می‌گویم که اگر برادر نوجوانی داشتم و می‌خواست که به متوسطه برود، گزینهٔ اولم برای پیشنهاد مدرسه‌اش، متوسطهٔ بود. پانوشت۲ : مجموعه مهرهشتم، دبستان دخترانه و پسرانه هم دارد و این دو مدرسهٔ درجه‌یک هم در حال ثبت‌نام برای سال آینده هستند. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از ☘حدیث دوست☘
من یک را کُشتم! راستش خودم هم نفهمیدم چه‌طور این اتفاق افتاد. همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت. درست است که من یک قاتل زنجیره‌ای‌ام که دیگر خودم هم از دست ندانم‌کار‌ی‌هایم خسته شده‌ام و حریف خودم نمی‌شوم اما این بار برخلاف دفعه‌های قبل جا خوردم چون اصلا توقعش را نداشتم. در این سال‌ها هر بار که یکی‌شان را کشته‌ام دلم تاب نیاورده جای خالی‌‌اش را ببینم. به دو روز نکشیده رفته‌ام و آن‌قدر گشته‌ام تا یکی لنگه‌‌اش را پیدا کرده‌ام و سر جای قبلی گذاشته‌ام. بارها به خودم قول داده‌ام تا این یکی را دیگر نکُشم، خوب باهاش تا کنم، شرایط و حساسیت‌هایش را بشناسم، هر چه می‌خواهد برایش فراهم کنم، ادا اطفارها و لوس‌بازی‌هایش را تحمل کنم اما باز تا غافل می‌شوم و به یکی‌شان می‌گویم بالای چشمت ابروست قهر می‌کند و لب برمی‌چیند و دیگر هر چه قربان صدقه‌اش می‌روم و دورش می‌چرخم، فایده‌ای ندارد که ندارد. جوری در اوج زیبایی و لطافت پیش چشمانم پرپر می‌شود و می‌سوزد و می‌خشکد و داغش را به دلم می‌گذارد که با خودم عهد می‌کنم دیگر عاشق نشوم، اما مگر عاشقی دست خود آدم است؟ به قول شاعر: "گرچه این دلبستگی‌های زمینی خوب نیست/ اتفاق است و می‌افتد، دل که سنگ و چوب نیست"
هدایت شده از ☘حدیث دوست☘
فردوس اما با همه‌ی قبلی‌ها فرق داشت. اصلا بیشتر از این که عاشق جمالش شوم، شیفته‌ی کمالاتش شدم. این بار سعی کردم احساسات را کنار بگذارم و عاقلانه تصمیم بگیرم. تجربه می‌گفت من آدمِ سر کردن با نازک‌نارنجی‌ها نیستم. اگرچه دیگر بعد از سال‌ها سر و کله زدن، زیر و بم خیلی‌هاشان را شناخته بودم و دستم کم‌تر به خونشان آلوده می‌شد اما دلم می‌خواست با یکی هم‌نشین باشم که اگر یک روز حوصله‌ نداشتم، سرم درد می‌کرد، پُرمشغله بودم، سفر رفتم... سریع به تریج قبایش برنخورد و به جای اخم و تخم کمی درک و سازگاری داشته باشد. همه می‌گفتند فردوس بهترین انتخاب است؛ حاضر است به هر ساز تو برقصد، برخلاف قبلی‌ها مراقبت و توجه زیادی نمی‌خواهد، سال‌ها در کنارت می‌ماند و ... فردوس را که خانه آوردم فکر کردم بگذارمش همان گوشه‌ی خانه که از چند وجه در دیدرسم باشد. قبلی‌ها که هیچ‌کدام‌ آن‌جا را دوست نداشتند و هر کدام یک جور بازی درآوردند. فردوس اما صبور بود و کم‌توقع. راستش اولش خودم هم باورم نمی‌شد بتواند در آن کنج تاریک و دلگیر، تک و تنها دوام بیاورد. مدام منتظر بودم او هم تو زرد از آب دربیاید و به جمع طنازهای خانه یکی دیگر هم اضافه شود که دائم بایست نازش را بخرم. اوایل او را زیر نظر داشتم اما کم‌کم ایمان آوردم که فردوس قانع‌ترین و صبورترین و مهربان‌ترین گیاهی است که تا آن روز داشتم، آن‌قدر که گاهی یادم می‌رفت پایش آب بریزم، دستی به سر و گوشش بکشم و غبار از رویش بزدایم، خاکش را تازه کنم، از همه مهم‌تر نور بود که از همان روز اول از او دریغ کردم. مگر نه این که او گیاه مقاومی بود؟ البته حواسم هم‌چنان به آن افاده‌ای‌ها بود مبادا دوباره داغ به دلم بگذارند، فردوس اما انگار اصلا آن‌جا بود که حواسم بهش نباشد. اولین برگش که افتاد، شاید چند روز بعد دیدم. خشکیده و چروک، لول خورده‌ بود پای گلدان. یادم نیامد آخرین باری که بهش آب دادم دو هفته‌ پیش بود یا سه هفته قبل. این بار به جای این که خودم را سرزنش کنم و ببینم کجا به خطا رفته‌ام، دلخور شدم. از فردوس دیگر توقع این حرکت را نداشتم. انگار تنش خورده بود به تن آن نازپرورده‌ها و داشت خودش را لوس می‌کرد. زیاد جدی نگرفتم. آبی به حلقومش ریختم و ‌به حال خودش رهایش کردم. دو هفته بعد معتمدی داشت توی خانه می‌خواند: "زخمم مزن، با دیگران خندیدنت از دور/ هرگز مکن کاری که باز آرد پشیمانی... " فردوس را که حالا بیشتر به یک چوب خشک شبیه بود تا یک گیاه مهربان و صبور و مقاوم، گذاشته بودم در نورگیرترین جای خانه. در طول این مدت حسابی بهش رسیده بودم؛ انواع و اقسام آفت‌کش‌های مجرب، کودهای تقویتی، آبیاری منظم، نور کامل... اما هر روز لاغرتر و رنگ‌پریده‌تر از قبل می‌شد. دیگر خبری از آن برگ‌های سبز خال‌قرمز نبود. چندباری تلاش کرد سرپا شود، دو بار حتی جوانه زد اما هنوز فِرِ برگ‌ها باز نشده سرشان سیاه شد و سوخت. انگار می‌خواست به من بفهماند قهر نکرده است، قصد آزارم را ندارد که بالعکس قدردان هم هست اما دیگر جسمش یاری نمی‌کند. فردوس‌ها صبورند، مقاومند، قانعند، خوش‌قلبند اما برای همه‌ی این‌ها بودن باید دست‌کم باریکه نوری باشد که ببلعند، جرعه آبی که نفسشان تازه بماند و اندک بستر خاک پاکیزه‌ای که ریشه‌هایشان فاسد نشود. همین. من یک فردوس را نکشته بودم اگر واژه‌ها را برایم درست و کامل تعریف کرده بودند. من یک فردوس را کشتم. پ.ن. چندی قبل یادداشتی از بزرگواری خواندم که جرقه‌ای شد برای این یادداشت. می‌توانید با هشتک و در صفحه‌ی @hornou یادداشت اول را بخوانید. @hadise_dust
815.8K
؛ قسمت ۷۱ صفحات ۲۷۲ تا ۲۷۵ 🔷 خزی (خِ) [ ع . ] (مص ل ) ۱.خوار شدن ، پست شدن . ۲. خواری ، رسوایی. 🔷 تافته: پیچیده؛ تاب‌داده. 🔷 زنهار: امان، مهلت 🔷 رجوم . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رَجْم . (منتهی الارب). ستاره‌ها که به آن رانده شوند شیاطین. 🔷 زمهریر. [ زَ هََ ] (ع اِ) سختی سرما. 🔷 سموم: باد گرم و خفقان‌آور که در فصل بهار و تابستان در صحراهای افریقا و بیابان‌های عربستان می‌وزد؛ باد گرم؛ باد زهرآگین. 🔷 کهل. [ک َ] (ع ص) مرد نه پیر نه جوان. 🔷 نعما. [ن َ] (ع اِ) نعماء. نعمت‌ها. 🔷 آلاء: نعمت‌ها؛ نیکویی‌ها. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
تو این فکر‌بودم که با هر بهونه یه بار آسمونو بیارم تو خونه حواسم نبود که به تو فکر‌کردن خود آسمونه خود آسمونه... به تو فکر کردم به تو آره آره به تو فکر‌کردن، عجب حالی داره! پ.ن: برجک‌های‌ دیده‌بانی، جزو پرقصه‌ترین و البته پرغصه‌ترین مکان‌های دنیاست. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.61M
؛ قسمت ۷۲ صفحات ۲۷۶ تا ۲۸۱ 🔷 چست. [چ ُ] (ص) چابک باشد. (فرهنگ اسدی). جلد و چالاک و چابک باشد. (برهان) 🔷 زبرجد. [ زَ ب َ ج َ ] ( اِ ) نوعی زمرد باشد و آن از جمله جواهرات و طبیعتش سرد و خشک است. زمرد: یکی از سنگهای قیمتی به رنگ سبز و آن هرچه بزرگتر باشد گرانبهاتر است. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.05M
؛ قسمت ۷۳ صفحات ۲۸۲ تا ۲۸۴ 🔷 مکلل. [م ُ ک َل ْ ل َ] (ع ص) اکلیل پوشیده. تاج و اکلیل بر سر نهاده. (ناظم الاطباء) 🔷 اَرَش یا ذَرع واحد طول ( درازا ) در روزگار ایران باستان بوده است. همچنین با جمع مُکَسَّر عربی به شکل ذراع نوشته شد. 🔷 بشاشت. [ ب َ / ب ِ ش َ ] ( ع مص ) بشاشة. مأخوذ از تازی ،خوشرویی و شادمانی. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از چیمه🌙
. لطفا چند دقیقه وقت بگذارید و این مطلب‌ از بی‌کاغذی نشر اطراف را بخوانید. واقعا نامه نوشتن همیشه جذاب بوده و هست. https://atraf.ir/bikaghaz/%d8%ad%d8%aa%db%8c-%d8%a7%da%af%d8%b1-%da%a9%d8%b3%db%8c-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%b1%d8%a7-%d9%86%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%af-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a8%d9%87/ @chiiiiimeh .
یک جایی آقای نادر ابراهیمی، در کتاب لوازم نویسندگی‌اش نوشته است که: «انگیزه، مؤمن را، حتی در خواب هم رها نمی‌کند.» و من، خستگی‌های گاه‌وناگاه‌ام را در ضعف ایمانم جستجو می‌کنم... اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک إِیماناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبِی @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف