eitaa logo
حسینیه مقتل
5.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
351 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد ✅ @hosenih_maghtal
✅ ۹ ربیع الاول... ✅ @hosenih_maghtal
🔹۹ ربیع الاول... آیت الله جوادی آملی ✅ @hosenih_maghtal
🔹نظر مراجع تقلید درباره توهین به مقدسات اهل سنت... ✅ @hosenih_maghtal
🔹هفته وحدت 🔻ولادت پیامبر اعظم 🔺ولادت امام صادق علیه السلام مبارک باد. ✅ @hosenih_maghtal
🔹هفته وحدت 🔻ولادت پیامبر اعظم 🔺ولادت امام صادق علیه السلام مبارک باد. ✅ @hosenih_maghtal
بْی سَبَبْ نْيسْتْ شُمٰا جِلْوه ی اَسْرٰارْ شُدْي اَوَلْينْ فٰاطِمــــهْ هَسْتْي كِهْ حَرَمْ دٰارْ شُدْي #یا_فاطمه_معصومه_اشفعی_لنا_فی_الجنه 🔻 #حضرت_معصومه_س_شهادت ✅ @hosenih_maghtal
4_6005588427091739874.mp3
993K
🔹روضه حضرت معصومه سلام الله علیها 🔸حجت الاسلام سید حسین مومنی @hosenih_maghtal
4_6005588427091739876.mp3
1.1M
🔹روضه حضرت معصومه سلام الله علیها 🔸حجت الاسلام سید حسین مومنی @hosenih_maghtal
🔹سیلی بی هوا اثرش تار دیدن است... ✅ @hosenih_maghtal
▪️بسم الله الرحمن الرحیم 🔹شروع مطالب #فاطمیه سال ۱۳۹۸ ✅ @hosenih_maghtal
4_6039403327383406445.pdf
563.2K
✅مقاله بررسی اخبار بن علی(ع) در منابع . 📍پاسخی به سوالات اساسی درباره وجود،علت و زمان شهادت جناب محسن. 📚نگاشته حجت الاسلام دکتر محمدرضا و حجت الاسلام دکتر . @hosenih_maght
علیه السلام 🔹 🔸روایت شده است، نخستین فردی که در روز قیامت برای او دادخواهی کنند و درباره‌ی او داوری نمایند، در مورد محسن فرزند علی (ع) است. که درباره‌ی قاتل او و قنفذ، حکم می‌شود، آنها را می‌آورند و با تازیانه‌های آتشین می‌زنند، که اگر یک تازیانه از آن تازیانه‌ها به تمام دریاها بیفتد، همه‌ی آب آنها از مشرق تا مغرب، به جوشش درمی‌آید، و اگر آن را بر کوههای دنیا بگذارند، همه‌ی آنها ذوب شده و به خاکستر مبدّل می‌گردند، قاتل محسن (ع) «قنفذ» را با آن تازیانه‌ها می‌زنند. 🔸مفضّل بن عمر در ضمن روایت مشروحی، از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: در روز قیامت، حضرت خدیجه (س) و فاطمه بنت اسد (س) مادر امیر مؤمنان علی (ع) محسن را حمل می‌کنند، آنها گریه و ناله می‌کنند، مادرش فاطمه (س) (این آیات قرآن را) می‌خواند: 🔹هذا یَوْمُکُمُ الَّذی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ: «این همان روزی است که به آن وعده داده شده‌اید». (انبیاء- 104) 🔹یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ اَمَداً بَعِیداً... (امروز همان) «روزی است که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر می‌بیند، و دوست می‌دارد میان او و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله‌ی زمانی زیاد می‌باشد...». (آل‌عمران- 30) ✳️آنگاه امام صادق (ع) آنچنان گریه کرد که محاسن شریفش از اشک تر شد، سپس فرمود: 🔹لا قَرّتْ عَیْنٌ لا تَبْکِی عِنْدَ هذا الذِّکْرِ. «روشن مباد آن چشمی که هنگام ذکر این مصیبت، گریه نکند». -------------------------------------------------- 📘 (ره) ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند... 🔸سند تیر به اصغر زدن امضا کردند... #حضرت_محسن_بن_علی_ع ✅ @hosenih_maghtal
🔷چگونه مرگ یک مادر چهل تن متهم دارد... @hosenih_maghtal
✅رفتن پیامبر به بقیع-حادثه قلم و دوات-منع ابوبکر و عمر از امامت جماعت-وصیت نمودن به امیرالمومنین(ع) 🔹در روز شنبه‏ و یا یك‏ شنبه‏ چند روز به‏ آخر ماه‏ صفر مانده‏ مرض‏ حضرت‏ رسول‏ شدت‏ پیدا كرد، در این‏ هنگام‏ دست‏ علی‏ بن‏ ابى‏ طالب‏ را گرفت‏ و در حالى‏ كه‏ گروهى‏ از اصحابش‏ پیرامون‏ وى‏ بودند بطرف‏ قبرستان‏ بقیع‏ حركت‏ كردند پس‏ از ورود به‏ محوطه بقیع روی خود را بطرف قبرها كرده و فرمودند: سلام و رحمت بر شما باد اى اهل قبول، گوارا باد بر شما آنچه را كه اكنون داده شده‏اید از خیر و بركت، اینك مردم در ابتلاء بسر میبرند و فتنه‏ها مانند شب تاریك از هر طرف روى مى‏آورند و آخرین این ملت مانند اولین گرفتار خواهند شد. 🔸پس از این جمله فرمود: جبرئیل هر سال یك بار قرآن را بر من عرضه میداشت و لیكن در این سال دو بار قرآن را بر من عرضه داشته است، و من این مطلب را علامت مرگم میدانم و بهمین زودى از میان شما رخت برخواهم بست. 🔹بعد فرمود اى علی من مخیر شدم بین خزائن دنیا و زندگى جاودانی در این جهان و بهشت پروردگار، لیكن من بهشت و لقاء خداوند را اختیار كردم و از این جهان چشم پوشیدم، هر گاه مرگم در رسید مرا غسل ده و عورتم را بپوشان زیرا هر كس چشم بر عورتم بیفكند كور خواهد شد. 🔸حضرت رسول پس از این فرمایشات از بقیع به منزل تشریف آوردند، و مدت سه روز گرفتار تب شدیدى بودند، بعد از سه روز در حالى كه سر مباركش را بسته بودند به اتفاق امیر المؤمنین و فضل بن عباس به مسجد آمدند، و از فرط ضعف و ناراحتى با كمك این دو نفر راه میرفتند. 🔹پیغمبر بالاى منبر قرار گرفت و حمد و ثناى خداوند را بجاى آورد و فرمود: اى گروه مردمان من اندكى بیش در نزد شما نخواهم ماند و بهمین زودى از میان شما خواهم رفت اكنون هر كس از من دینى طلب دارد اظهار كند، و یا به كسى وعده داده‏ام مطلب خود را بازگو نماید تا بوعده خود وفا كنم. در این میان مردى برخاست و عرض كرد: یا رسول اللَّه شما بمن وعده دادید هر گاه ازدواج كردم به من سه وقیه عطا كنید حضرت رسول فرمود: اى فضل حاجت این را رفع كنید. 🔸پیغمبر روز چهارشنبه و پنجشنبه مكث فرمودند، روز جمعه بار دیگر مسجد تشریف بردند و براى مردم خطبه خواندند و فرمودند: اى مردم در پیشگاه خداوند جز عمل صالح چیز دیگرى جلب منفعت و دفع ضرر نمیكند، اى مردم ادعاى بى‏جا نكنید و آرزوى دور و دراز را به خود راه ندهید، فقط كارهاى شایسته انسانى را نجات میدهد و بس، و من كه پیغمبر شما هستم اگر نافرمانى خداوند را بكنم از مقام رسالت سقوط خواهم كرد. 🔹پس از این گفتار سه مرتبه فرمود: «اللهم بلّغت» بارخدایا مطلب را به این مردم رسانیدم و تبلیغ رسالت كردم، بعد از منبر فرود آمد و براى مردم اقامه نماز فرمود، و سپس به منزل ام سلمه تشریف فرما شد، و یكى دو روز هم در منزل ام سلمه اقامت كردند. 🔸عایشه خدمت آن جناب آمد و عرض كرد: به منزل من منتقل شوید تا از شما پرستارى كنم، پیغمبر به منزل عایشه آمدند و چندى با حالت مرض در اینجا بسر بردند، در یكى از روزها كه مرض آن حضرت شدت پیدا كرده بود بلال مؤذن آمد و پیغمبر را بسیار سنگین مشاهده كرد و گفت هنگام نماز است خداوند شما را رحمت كند حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: یكى از شما برود مسجد و براى مردم اقامه نماز كند، عایشه گفت: دستور دهید ابو بكر نماز بخواند، حفصه اظهار داشت امر كنید عمر اقامه نماز كند، پیغمبر از این گفته‏ها ناراحت شد و فرمود: دست از این گفته بردارید شما مانند آن زن‏هائى هستید كه حضرت یوسف را اذیت میكردند و او را به كارهاى خلاف وا می داشتند. 🔹به پیغمبر اطلاع داده بودند كه ابوبكر و عمر اكنون در جیش اسامة هستند، هنگامى كه مشاهده كردند تصمیم دارند ابو بكر و یا عمر را به مسجد بفرستند با شدت تب و ناراحتى اراده كردند به مسجد بروند، در این هنگام از بستر مرض حركت كرده و با كمك امیرالمؤمنین و فضل بن عباس در حالى كه پاهاى مباركش از زمین كشیده میشد به سوى مسجد روان شدند. 🔸چون به مسجد رسیدند مشاهده كردند ابو بكر در محراب نماز میخواند و مردم هم در دنبال وى قرار گرفته‏اند، به ابو بكر اشاره فرمودند و او خود را عقب كشید حضرت رسول خود در محراب قرار گرفت و بار دیگر اقامه و تكبیر گفت و نماز را به‏ پایان رسانید. 🔹پس از اقامه نماز به منزل مراجعت فرمود، و ابوبكر و عمر و گروهى از مردم را كه در مسجد بودند به منزل خواندند و به آنان فرمودند: آیا من شما را امر نكردم كه در لشكر اسامه حاضر شوید، ابوبكر عرض كرد، من در جیش اسامه بودم و لیكن برگشتم تا با شما وداع كنم، عمر گفت: من در لشكر اسامه شركت نكردم زیرا دوست نداشتم كه از جریان این لشكر از شما سؤال كنم. 🔸حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: اكنون در لشكر اسامه شركت كنید و این موضوع را سه مرتبه تكرار فرمود، بعد از این مطلب از شدت تب از حال رفتند و مدتى در بیهوشى بسر بردند، مسل
مین در این هنگام به گریه افتادند و زنان و اهل بیت او نیز شیون نمودند. 🔹پس از اینكه بهوش آمدند فرمودند دوات و كاغذى بیاورید تا براى شما نامه‏اى بنویسم كه هرگز گمراه نگردید، پس از این مطلب بار دیگر از حال رفتند یكى از حاضران برخاست تا دوات و كتف گوسفندى براى نوشتن نامه بیاورد، در این هنگام عمر گفت برگرد و او را به حال خود واگذار زیرا وى اكنون بى‏هوش است و هذیان می گوید. 🔸هنگامى كه پیغمبر بهوش آمد یكى از اهل مجلس عرض كرد: آیا براى شما دوات و كتف گوسفند بیاوریم؟ فرمود: بعد از گفتن آن جمله دیگر لازم نیست در این موضوع گفتگو شود، ولیكن به شما تاكید میكنم اهل بیت مرا نگهدارى كنید و از آنان حمایت نمائید، و از اهل ذمه دستگیرى كنید، و از فقراء و مساكین و بردگان دلجوئى نمائید. 🔹پیغمبر همواره از این وصیت‏ها میفرمود تا آنگاه كه از قوم اعراض كرد و صورت خود را از آنان برگردانید، آن جماعت هم از خدمت حضرت بیرون شدند و جز عباس و امیر المؤمنین و فضل بن عباس كسى در منزل نماند. 🔸عباس عرض كرد: یا رسول اللَّه اگر خلافت و امامت در خاندان ما باقى خواهد ماند ما را به آن بشارت دهید، و اگر چنانچه ما را مغلوب كردند و خلافت را از ما گرفتند تكلیف ما چیست؟ حضرت فرمود: شما را پس از من خوار و ضعیف خواهند كرد و حق را مغلوب میكنند، پیغمبر پس از اظهار این مطالب سكوت كردند. 🔹مردم در حالى كه گریه میكردند از منزل پیغمبر بیرون شدند، هنگامى كه همگان از محضر شریف آن جناب خارج شدند فرمود: برادرم علی بن ابى طالب و عمویم عباس را نزد من حاضر كنید، آنان در خدمت حضرت رسول حاضر شدند و پس از استقرار در مجلس پیغمبر فرمود: اى عباس و اى عم رسول خدا اكنون وصیت مرا قبول كن و وعده‏هایم را انجام ده و دیون مرا ادا نما. 🔸عباس عرض كرد: یا رسول اللَّه عمویت اینك پیرمرد است و داراى زن و فرزند زیادى میباشد، و شما در جود و سخاوت مانند ندارى و من هرگز قدرت ندارم وعده‏هاى شما را انجام دهم، در این هنگام پیغمبر روى مبارك خود را بطرف علی علیه السّلام كرد و فرمود: اى برادر تو وصیت مرا قبول میكنى و وعده‏هاى مرا انجام میدهى و دیون مرا ادا می سازى؟ 🔹علی علیه السّلام عرض كرد یا رسول اللَّه من اینك حاضرم وصیت‏هاى شما را قبول كنم فرمود: اینك نزدیك من بیا، امیر المؤمنین نزدیك رفتند، پیغمبر او را به سینه خود چسبانید و انگشتر خود را از دست بیرون كرد و به امیر المؤمنین داد و فرمود: 🔹انگشتر را در دست خود قرار دهید، و شمشیر و زره خود را نیز به آن جناب بخشید روایت شده است جبرئیل علیه السّلام زره و شمشیر را از آسمان آورد و به حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله داد و آن حضرت هم به امیر المؤمنین بخشیدند و استر را با زین و برگ به علی علیه السّلام دادند و فرمودند اینها را به منزل خود ببرید. 📚منبع: ▪️ترجمه إعلام الورى،200،وفات حضرت رسول صلى الله علیه و آله ✅ @hosenih_maghtal
🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 @hosenih_maghtal
🔹طبق نقل ابن أبی‌شیبه، هواداران خلیفه، رفتار مؤدّبانه و احترام‌آمیزی را با حضرت زهراعلیهاالسّلام در پیش گرفته بودند. آیا این مطلب با ادّعای جسارت به ایشان از سوی مهاجمین، قابل قبول و قابل جمع است؟ 🔸پاسخ: هرچند در یک نگاه ابتدایی به نقل ابن أبی‌شیبه، چنین برداشت می‌شود که نظام حاکم، هنگام برخوردِ نظامی با حضور مخالفین سیاسیِ خود در بیت فاطمه‌علیهاالسّلام، احترام حضرتِ زهراعلیهاالسّلام را رعایت کرده است؛ امّا از دقّت در «نحوه مواجهه و شیوه پاسخگویی حضرتِ زهراعلیهاالسّلام به مهاجمین»، نمی‌توان به سادگی باور کرد که هواداران خلیفه، رفتار مؤدّبانه و احترام‌آمیزی را با حضرتِ زهراعلیهاالسّلام در پیش گرفته بودند. نحوه مواجهه و شیوه پاسخگویی حضرت زهراعلیهاالسّلام به مهاجمین سند شماره 1 ابن قُتَیْبَه (متوفّای 276) در کتاب «الإمامة و السیاسه» (جلد 1، صفحه 12)، چاپ: مصر، 1382 هـ؛ نقل می‌کند: وَ إنَّ أبابَکْرٍ تَفَقَّدَ قَوْماً تَخَلَّفُوا عَنْ بَیْعَتِهِ عِنْدَ عَلِیٍّ، فَبَعَثَ إلَیْهِمْ عُمَرَ... فَدَعا بِالْحَطَبِ وَ قالَ: وَ الَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَتَخْرُجُنَّ أوْ لَاُحْرِقَنَّها عَلی مَنْ فِیها... فَوَقَفَتْ فاطِمَةُ عَلی بابِها، فَقالَتْ: لا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ حَضَرُوا أسْوَأ مَحْضَرٍ مِنْکُمْ... و خلیفه اول غیبتِ گروهی را ـ که از بیعتِ با او [با حضورشان] نزد علی سرپیچی کرده بودند ـ ، احساس کرد؛ لذا خلیفه دوم را به سراغشان فرستاد. ... خلیفه دوم هیزم طلبید و گفت: قسم به آن‌که جانم در دست اوست، یا خارج می‌شوید یا بی‌تردید خانه را ـ با هرکه در آن است ـ به آتش می‌کشم... لذا فاطمه کنار درب خانه‌اش ایستاد و فرمود: گروهی را نمی‌شناسم که حضورشان بدتر از حضور شمایان باشد. ابن قُتَیْبَه، در ادامه ماجرا می‌نویسد: ... قامَ عُمَرُ، فَمَشی مَعَهُ جَماعَةٌ حَتّی أتَوْا بابَ فاطِمَةَ، فَدَ قّوْا الْبابَ، فَلَمّا سَمِعَتْ أصْواتَهُمْ نادَتْ بِأعْلی صَوْتِها: یا أبَتِ! یا رَسُولَ اللهِ! ماذا لَقِینا بَعدَ کَ مِنِ ابْنِ الْخَطّابِ وَ ابْنِ أبِی‌قُحافَةَ؟! خلیفه دوم به پا خاست و همراه او جماعتی حرکت کردند تا به درب خانه فاطمه رسیدند و درب را کوفتند. وقتی آن بانو صداهایشان را شنید، به صدای رسا فرمود: پدر جان! ای رسول خدا! پس از تو ـ از فرزند خَطّاب و فرزندِ أبی‌قُحافه ـ چه چیزها که دیدیم! سند شماره 2 ابن أبی‌الحدید معتزلی (متوفّای 656) در کتاب «شرح نهج البلاغه» (جلد 2، صفحه 56)، چاپ: مصر، 1385 هـ؛ از احمد بن عبدالعزیز، معروف به «أبوبکر جوهری» (متوفّای 323) [نویسنده کتاب: «السقیفة و فدک»] نقل می‌کند: إنَّ سَعْدَ بْنَ أبِی‌وَ قّاصٍ کانَ مَعَهُمْ فِی بَیْتِ فاطِمَةَ وَ الْمِقْدادُ بْنُ الْأسْوَدِ أیْضاً، وَ إنَّهُمُ اجْتَمَعُوا عَلی أنْ یُبایِعُوا عَلِیّاً فَأتاهُمْ عُمَرُ لِیُحْرِقَ عَلَیْهِمُ الْبَیْتَ... وَ خَرَجَتْ فاطِمَةُ تَبْکی‌ وَ تَصِیحُ فَنَهْنَهَتْ مِنَ النّاسِ... سعد بن أبی‌وَقّاص همراهِ با آنان در خانه فاطمه بود؛ و نیز مقداد بن اَسود؛ و آنان تجمّع کردند تا با علی بیعت کنند. لذا خلیفه دوم به سراغشان آمد تا خانه را با آنان به آتش کشد... و فاطمه گریان و فریادکشان بیرون آمد و مهاجمان را از اقدامشان بازداشت... بررسی رفتار احترام‌آمیز از زاویه‌ای دیگر دقّت در تأثیرپذیری ناظرانِ هجوم، از شیوه پاسخگویی حضرت زهراعلیهاالسّلام به هوادارانِ خلیفه، این احتمال را به شدّت تقویت می‌نماید که: رفتار مؤدّبانه خلیفه دوم در هنگام گفتگو با حضرت زهراعلیهاالسّلام، در واقع، نوعی «صحنه‌سازی» جهتِ «عدم تشویش اذهان عمومی» بوده است. هرچند ـ دردمندانه ـ باید گفت: تأثیرپذیری افکار عمومی شهروندانِ مدینه از فریاد دادخواهی حضرت زهراعلیهاالسّلام، به حمایتِ عملی آنان از آن حضرت‌علیهاالسّلام نینجامید؛ امّا نظام خلافت، نمی‌توانست احتمالِ وقوع یک اعتراض فراگیر به «رفتار توهین‌آمیزش در هنگام گفتگو با حضرت زهراعلیهاالسّلام» را نادیده انگاشته و از همان لحظاتِ آغازین اقدام به هجوم اوّل، با پرخاش‌گری و گستاخی، با یگانه دختِ رسول خداصلّی‌الله‌علیه‌وآله رفتار نماید. شاید اگر خلیفه دوم چنین سیاستی را در پیش نمی‌گرفت،‌(1) ناظران، به ترک صحنه اکتفا نکرده و عکس‌العملی فراتر از «بی‌طرفی» را از خود بروز می‌دادند؛ عکس‌العملی که به هیچ وجه به نفع نظام حاکم نبود. سند شماره 1 ابن قُتَیْبَه (متوفّای 276) در کتاب «الإمامة و السیاسه» (جلد 1، صفحه 13)، چاپ: مصر، 1382 هـ؛ نقل می‌کند: ... فَلَمّا سَمِـعَ الْقَوْمُ صَوْتَها وَ بُکاءَها، اِنْصَرَفُوا باکِینَ... وَ بَـقِیَ عُمَرُ وَ مَعَهُ قَوْمٌ... وقتی آن گروه (= ناظران)، صدا و گریه فاطمه را شنیدند، گریان بازگشتند... ولی خلیفه دوم و گروهی (= مهاجمان)، همراهِ او [در صحنه] باقی ماندند
سند شماره 2 ابن حمزه زیدی (متوفّای 614) در کتاب «الشافی» (جلد 4، صفحه 173)، چاپ: بیروت ]مؤسّسة الأعلمی[، 1406 هـ؛ از احمد بن ابراهیم حسنی زیدی (متوفّای 352) [نویسنده کتاب «المصابیح»] نقل می‌کند: (راوی گفت:) شَهِدَتْ عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ یَوْمَ أرادَ أنْ یُحْرِقَ عَلی فاطِمَةَ بَیْتَها، فَقالَ: إنْ أبَوْا أنْ یَخْرُجُوا فَـیُبایِعُوا أحْرَقْتُ عَلَیْهِمُ الْبَیْتَ. فَقُلْتُ لِعُمَرَ: إنْ فِی الْبَیْتِ فاطِمَةُ، أفَـتُحْرِقُها؟ قالَ: سَنَلْتَقی أنـَا وَ فاطِمَةُ! روزی که عمر بن خَطّاب خواست خانه فاطمه را به آتش کشد، من شاهد بودم که عمر گفت: اگر امتناع کردند که از خانه خارج شوند و بیعت کنند، خانه را ـ با آنان ـ به آتش می‌کشم. به خلیفه دوم گفتم: اگر در خانه فاطمه باشد، فاطمه را هم می‌سوزانی؟ گفت: من و فاطمه به هم می‌رسیم (رو در رو می‌شویم) رفتار احترام‌آمیز تغییر چهره می‌دهد شواهد تاریخی نشان می‌دهد که به دنبالِ ترک صحنه از سوی ناظرانِ هجوم (شهروندانِ مدینه)، رفتار احترام‌آمیز هواداران خلیفه نیز ـ به وضوح ـ تغییر چهره داده است. سند شماره 1 ابن قُتَیْبَه (متوفّای 276) در کتاب «الإمامة و السیاسه» (جلد 1، صفحه 12)، چاپ: مصر، 1382 هـ؛ نقل می‌کند: ... فَدَعا بِالْحَطَبِ، وَ قالَ: وَ الَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَتَخْرُجُنَّ أوْ لَاُحْرِقَنَّها عَلی مَنْ فِیها. فَقِیلَ لَهُ: یا أباحَـفْصٍ! إنَّ فِیها فاطِمَةَ! فَقالَ: وَ إنْ.‌(2) ... سپس هیزم طلبید و گفت: قسم به آن که جانم در دست اوست، یا خارج می‌شوید یا بی‌تردید خانه را ـ با هرکس در آن است ـ به آتش می‌کشم. به او گفتند: أباحَفص! در این خانه فاطمه حضور دارد! گفت: باشد. بی‌تردید، این دگرگونی در عملکردِ خلیفه دوم، به روشنی حاکی از آن است که برخوردِ ابتدایی او با حضرت زهراعلیهاالسّلام ـ که ابن أبی‌شیبه از آن یاد کرده است ـ بیشتر به یک نمایش عوام‌فریبانه،‌(3) شباهت دارد تا به رفتاری نشأت گرفته از باور و اعتقادِ قلبی. در نتیجه: رعایت احترام حضرت زهراعلیهاالسّلام، حرکتی نمایشی و عوام‌فریبانه بود. -------------------------------------------------- 📘 1. از دیگر تدابیر سیاسی او جهت كنترل افكار عمومی شهروندانِ مدینه، انكار رحلتِ رسول خداصلّی‌الله‌علیه‌وآله بود. (تاریخ طبری، ج 2، ص 442، چاپ: لیدن، 1879 م) جهت آشنایی بیشتر با اهداف و انگیزه‌های این انكار، به جلد یكم از كتاب «عبدالله بن سبا» (تألیف: علّامه سیّد مرتضی عسكری)، صفحه 98 ـ 104 مراجعه فرمایید. 2. واضح است كه كلمه «وَ إنْ» حرف وصل است و عبارتِ قبل را به عبارتِ بعدش متّصل می‌سازد. یعنی :وَ إنْ كانَ فِی الْبَیْتِ فاطِمَةَ (اگرچه فاطمه در خانه باشد، من خانه را با ساكنانش به آتش خواهم كشید) 3. همانند رفتار او در ماجرای انكار رحلت رسول خداصلّی‌الله‌علیه‌وآله؛ چنانچه ابن أبی‌الحدید معتزلی تصریح می‌كند: «خلیفه دوم، وقتی كه فهمید رسول خداصلّی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفته است، ترسید تا مبادا بر سر رهبری، شورش و انقلابی پدید آید و انصار (شهروندانِ مدینه) یا دیگران (؟!)، رشته حكومت را به دست گیرند؛ لذا،مصلحت دید كه مردم را ـ به هر نحوی كه ممكن است ـ ساكت و آرام سازد...» 📚نوشته شده توسط گروه طرح و تحقیق فاطمیّه ♻️در ثواب نشر حدیث سهیم باشید♻️ 🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal
🔹«ابن أبی‌شیبه» کیست و ماجرای «هجوم اوّل به خانه فاطمه ‌علیهاالسّلام» را چگونه نقل می‌کند؟ 🔸 عبدالله بن محمّد بن إبراهیم بن أبی‌شیبه، مشهور به: «أبوبکر بن أبی‌شیبه»، از حدیث‌نگارانِ قرن سوم هجری است. او در نزد اهل سنّت، از آموزگارانِ برجسته حدیث (= مشایخ حدیث) به شمار می‌رود و مشاهیری چون: بُخاری (متوفّای 256)، مُسلم (متوفّای 261)، ابن ماجه (متوفّای 273) و احمد بن حَنبل (متوفّای 241)، در ردیفِ شاگردانش قرار دارند. تنها کتاب باقی مانده از ابن أبی‌شیبه، «المُصَـنّف»(1) نام دارد که علاوه بر روایت‌های نبوی، مشتمل بر فتواهای صحابه، تابعان و فقهای پس از تابعان نیز می‌باشد. هرچند مطالبِ این کتاب به صورت «موضوعی» و بر پایه «ابوابِ فقهی» تنظیم و طبقه‌بندی شده است؛ امّا نقل‌های مندرج در آن، از تنوّع چشم‌گیری برخوردار می‌باشد؛ به ‌گونه‌ای که باید گفت: مطالب مندرج در این کتاب، اختصاص به موضوع خاصّی، از جمله فقه، ندارد. از این رو می‌توان کتاب «المُصَـنّف»، تألیف: ابن أبی‌شیبه را از «جوامع کهن حدیثی» نزد اهل سنّت، به شمار آورد.(2) ابن أبی‌شیبه ماجرای هجوم اوّل به خانه فاطمه‌علیهاالسّلام را چنین نقل می‌کند:    هنگامی که پس از رسول خدا، افراد با خلیفه اول بیعت کردند (بیعتِ با ابوبکر رخ داد)، علی و زبیر نزد فاطمه ـ دختر رسول خدا ـ می‌رفتند و از وی راهنمایی می‌گرفتند و باز به کار خود (= استنکاف از انجام بیعت با ابوبکر) ادامه می‌دادند. وقتی خبر به خلیفه دوم رسید، بیرون آمد و نزد فاطمه رفت و گفت: ای دختر رسول خدا! وَالله هیچ کس نزد ما از پدرت محبوب‌تر نیست و نیز هیچ کس ـ پس از پدرت ـ نزد ما از تو محبوب‌تر نمی‌باشد و من به خدا سوگند می‌خورم که این محبّت مرا بازنمی‌دارد که اگر باز این جماعت، نزد تو گرد هم آیند؛ فرمان دهم که خانه بر سرشان به آتش کشیده شود. راوی گفت: وقتی خلیفه دوم بیرون رفت، [تحصّن‌کنندگان] نزد آن بانو گرد آمدند؛ آن حضرت فرمود: دیدید که عمر پیش من آمد و به خدا سوگند خورد که اگر نزد من بازگردید، خانه را بر سرتان به آتش می‌کشد. و قسم به خدا که او ـ به آنچه برایش سوگند خورده ـ عمل می‌کند. از تحصّن دست بردارید و این عملکرد شما، در حالتی از رشد یافتن باشد و به صلاحدید خود عمل کنید و نزد من بازنگردید. آن‌ها از وی فاصله گرفتند و نزدش بازنگشتند تا زمانی که با خلیفه اول بیعت کردند. -------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸 أنـَّهُ حِینَ بُویِـعَ لِأبِی‌بَکْرٍ ـ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ـ کانَ عَلِیٌّ وَ الزُبَیْرُ یَدْخُلانِ عَلی فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ فَـیُشاوِرُونَها وَ یَرْتَجِعُونَ فِی أمْرِهِمْ. فَلَمّا بَلَغَ ذلِکَ عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ خَرَجَ حَتّی دَخَلَ عَلی فاطِمَةَ فَقالَ: یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ! وَ اللهِ ما مِنْ أحَدٍ أحَبُّ إلَیْنا مِنْ أبِیکِ وَ ما مِنْ أحَدٍ أحَبُّ إلَیْنا بَعْدَ أبِیکِ مِنْکِ! وَ أیْمُ اللهِ ما ذلِکِ بِمانِعِی إنِ اجْتَمَعَ هؤُلاءِ النَفَرُ عِنْدَ کِ إنْ أمَرْتُهُمْ أنْ یُحْرَقَ عَلَیْهِمُ الْبَیْتُ. قالَ: فَلَمّا خَرَجَ عُمَرُ جاءُوها؛ فَقالَتْ: تَعْلَمُونَ أنَّ عُمَرَ قَدْ جاءَ نِی وَ قَدْ حَلَفَ بِاللهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیُحْرِقَنَّ عَلَیْکُمُ الْبَیْتَ؟ وَ أیْمُ اللهِ لَیُمْضِیَنَّ لِما حَلَفَ عَلَیْهِ، فَانْصَرِفُوا راشِدِینَ، فَرَوْا رَاْیَکُمْ وَ لا تَرْجِعُوا إلَیَّ. فَانْصَرَفُوا عَنْها فَلَمْ یَرْجِعُوا إلَیْها حَتّی بایَعُوا لِأبِی‌بَکْرٍ.‌(3) -------------------------------------------------- 📘 پی نوشت ها: 1.یکی از اقسام کتاب‌های حدیثی اهل سنّت، «مُصَـنّف» نام دارد.               «مُصَـنّف» به کتاب‌هایی گفته می‌شود که بر اساس شیوه «بابْ‌بندی احادیث»، تدوین گردیده است. این سبک از نگارش، در دهه‌های پایانی قرن دوم هجری رواج یافت و کتابِ «المُصنَّف فی الأحادیث و الآثار» تألیف: ابن أبی‌شیبه (متوفّای 235 هجری)، یکی از مشهورترین کتاب‌هایی است که با اُسلوبِ «مُصَـنَّف‌ْنگاری» به رشته تحریر درآمده است. (اقتباس از: جوامع حدیثی اهل سنّت (دكتر مجید معارف)، ص 22 ـ 24) 2.اقتباس از: جوامع حدیثی اهل سنّت (دكتر مجید معارف)، ص 41 ـ 42. 3.المُصنّف، ج 7، ص 433، رقم 37034، چاپ: دار الكتب العلمیّه، بیروت؛ ج 7، ص 432، رقم 37045، چاپ: دار التاج، بیروت؛ ج 8، ص 572، رقم 4، چاپ: دار الفكر، بیروت؛ ج 14، رقم 18891، چاپ: هند (مختار احمد الندوی، دار السلفیّه) ▪️نوشته شده توسط گروه طرح و تحقیق فاطمیّه ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal
🔹 جریان تازیانه زدن خلیفه دوم به صدیقه اطهر (سلام الله علیها) از زبان خودش 🔸 ...(خلیفه دوم می گوید: به خانة علی رفتم تا از او بخواهم از خانه بیرون بیاید. فاطمه پشت در آمد...) گفتم: اگر علی بیرون نیاید هیزم فراوانی می آورم و خانه را با هر که در آن است می سوزانم تا اینکه برای بیعت بیاید. پس تازیانة قنفذ را گرفته بر او زدم و به خالد بن ولید گفتم: تو و همرا هانت به سرعت بروید وهیزم جمع کنید و گفتم: آن هیزم ها را آتش خواهم زد. فاطمه گفت:ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا و دشمن امیر المؤمنین!پس دستش را بر در گذاشت تا مانع من از باز کردن در شود. به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم... -------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸 ....فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ، وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ ‏وَ قُلْتُ لِخَالِدِ بْنِ الْوَلِيدِ: أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا. فَقَالَتْ: يَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ‏ تَمْنَعُنِي‏ مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً. -------------------------------------------------- 📘 (بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏30، ص 293) ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal
🔹مؤلّف گوید: نیز از نقل شده: که عمر بن خطاب در یکسال نصف حقوق همه‌ی کارگزارانش را به عنوان غرامت (و کمبود بودجه و مالیات) برداشت، ولی حقوق را به طور کامل پرداخت، سُلَیم می‌گوید به مسجد رسول خدا (ص) رفتم گروهی را دیدم در گوشه‌ای نشسته‌اند، همه‌ی آنها از بنی‌هاشم بودند، جز و و و و عمر بن ابی‌سلمه و قیس بن سعد بن عُباده، در این جلسه، عباس (عموی پیامبر) به علی (ع) گفت: 🔸«چرا عمر مانند همه‌ی کارگزارانش، از حقوق «قُنفذ» چیزی نکاست؟!» 🔸حضرت علی (ع) به اطراف خود نگاه کرد و سپس قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد، آنگاه در پاسخ عباس فرمود: 🔹شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَها فاطِمَةَ بِالسَّوْطِ فَماتَتْ وَ فی عَضُدِها اَثَرهُ کَاَنَّهُ الدُّمْلُجْ. : «حقوق قفنذ را کم نکرد، تا از او تشکّر نماید بخاطر ضربت تازیانه‌ای که او بر فاطمه (س) نواخته بود، که وقتی فاطمه (س) از دنیا رفت، اثر آن تازیانه در بازوی او وجود داشت و همانند بازوبند، نمایان بود». -------------------------------------------------- 📘 شیخ عباس قمی(ره) ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal
🔹افروختن آتش بر در خانه‌ی فاطمه 🔸هنگامی که علی (ع) بی‌وفائی مردم را دریافت، و دانست که از یاریش سرپیچی کردند، و به اطراف ابوبکر رفتند، ملازم خانه شد و از خانه بیرون نیامد. 🔸عمر به ابوبکر گفت: چرا برای علی (ع) پیام نمی‌فرستی تا با تو بیعت کند؟، همه‌ی مردم جز علی (ع) و غیر از آن چهار نفر، بیعت کرده‌اند. ابوبکر دارای رقّت قلب و مدارا بود و در امور دقت بیشتری می‌کرد، ولی عمر سخت‌دلتر و خشن‌تر، بود و زبان تند داشت. عمر گفت: «قنفُذْ» را به سراغ علی (ع) می‌فرستم، زیرا قنفذ سخت‌دل و تندخو و بی‌مهر است و غلام آزاد شده می‌باشد و از دودمان عدیّ بن کعب است. 🔸ابوبکر، قُنفذ را همراه گروهی به حضور علی (ع) فرستاد، قُنفذ به در خانه علی (ع) آمد و اجازه‌ی ورود خواست، ولی علی (ع) اجازه‌ی ورود نداد، همراهان قنفذ، نزد ابوبکر و عمر که در مسجد با جمعی نشسته بودند آمده و گفتند: «علی (ع) به ما اجازه ورود نداد». 🔸عمر گفت: به خانه‌ی علی (ع) بروید، اگر اجازه نداد بدون اجازه وارد گردید. آنها به در خانه‌ی علی (ع) آمدند و نخست اجازه‌ی ورود طلبیدند، فاطمه (س) کنار در آمد و فرمود: «من بر شما ممنوع کردم که بدون اجازه وارد خانه‌ی من شوید» (من در زحمت هستم، به خانه‌ی من نیائید.) 🔸باز همراهان به نزد ابوبکر و عمر بازگشتند، ولی قنفذ همانجا ماند، همراهان او جریان عدم اجازه‌ی فاطمه (س) را به ابوبکر و عمر ابلاغ کردند. عمر خشمگین شد و گفت: ما را با امر زنان چه کار است؟!، سپس به اطرافیان خود گفت: ، آنها هیزم جمع کردند و همراه عمر، کنار درِ خانه‌ی زهرا (س) آمدند، و هیزمها را کنار در گذاردند، در آن وقت علی (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) در آن خانه بودند، آنگاه عمر فریاد زد، که علی و فاطمه (علیهماالسلام) صدای او را شنیدند، او در فریادش می‌گفت: وَاللَّهِ لَتُخْرِجُنَّ یا عَلِیُّ وَ لُتُبایِعُنَّ خَلِیفَةَ رَسُولِ‌اللَّهِ وَ اِلّا اَضْرمْتُ عَلَیْکَ النَّارَ : «سوگند به خدا ای علی! باید از خانه بیرون بیائی و باید با خلیفه‌ی رسول خدا (ابوبکر) بیعت کنی وگرنه بر خانه‌ی تو آتش برمی‌افروزم.» ادامه دارد... 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 --------------------------------------------------
🔹 فاطمه (س) به عمر فرمود: چرا با ما چنین برخورد می‌کنی؟! عمر گفت: در را باز کن، وگرنه به شما آتش می‌افکنم. فاطمه (س) فرمود: آیا از خدا نمی‌ترسی، و وارد خانه‌ی من می‌شوی؟ 🔸عمر از آنجا نرفت، و از همراهان خود آتش خواست، و با آن آتش درِ خانه‌ی زهرا (س) را شعله‌ور نمود، سپس در را فشار داد و وارد خانه شد، فاطمه (س) مقابل او ایستاد، و فریاد زد: 🔸یا اَبَتاهُ! یا رَسُولَ‌اللَّهِ: «ای پدر جان ای رسول خدا!» عمر شمشیر خود را که در نیام بود بلند کرد و بر پهلوی حضرت زهرا (س) زد، ناله‌ی آن حضرت بلند شد یا اَبَتاهُ! (ای پدر جان!)، عمر تازیانه‌ی خود را بلند کرد و بر بازوی زهرا (س) زد، آن حضرت فریاد زد: 🔹یا رَسُولَ‌اللَّهِ لَبِئْسَ ما خَلَفَّکَ اَبُوبَکْرُ وَ عُمَرُ 🔸: «ای رسول خدا! بنگر که بعد از تو، ابوبکر و عمر برخورد بسیار بدی با ما نمودند». در این هنگام حضرت علی (ع) برجهید و گریبان عمر را گرفت و او را بر زمین کوبید به طوری که گردن و بینی او مجروح شد، علی (ع) تصمیم گرفت که او را به قتل برساند، ناگاه به یاد وصیت پیامبر (ص) افتاد و فرمود: «ای پسر صحّاک سوگند به خداوندی که محمّد (ص) را به مقام نبوّت کرامت بخشید، اگر حکم خدا سبقت نگرفته بود و پیمان رسول خدا (ص) در میان نبود، قطعاً می‌دانستی که نمی‌توانستی وارد خانه‌ی من شوی!» 🔸عمر شخصی را به مسجد فرستاد و از ابوبکر کمک خواست. جمعی از هواداران ابوبکر آمدند و وارد خانه‌ی علی (ع) شدند. ناگاه علی (ع) برخاست و شمشیر بدست گرفت. قنفذ نزد ابوبکر بازگشت، از ترس اینکه علی (ع) به روی آنها شمشیر بکشد، چرا که از دلاوری و رشادت علی (ع) در جنگها، خبر داشت، (و جریان را به ابوبکر گزارش داد). 🔸ابوبکر به قُنفذ گفت: به سوی خانه‌ی علی (ع) برگرد، اگر او از خانه بیرون آمد، او را به اینجا بیاور، و اگر بیرون نیامد، خانه را با کسانی که در خانه هستند، بسوزان!». قنفذ برگشت و با همراهانش بدون اجازه، وارد خانه علی (ع) شدند، علی (ع) خواست شمشیرش را بردارد، قنفذ پیش‌دستی کرد و شمشیر را ربود... در این هنگام فاطمه (س) به حمایت از علی (ع) به میان آمد، قنفذ تازیه‌اش را بلند کرد و به فاطمه (س) زد. 🔹فَماتَتْ حِینَ ماتَتْ وَ اِنَّ فِی عَضُدِها مِثلَ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِهِ. 🔸: «وقتی که فاطمه (س) بر اثر آن ضربت (پس از مدّتی) از دنیا رفت، آثار شدید آن تازیانه(مانند بازوبند و دستبند) در بازوی زهرا (س) نمایان بود». سپس حضرت علی (ع) را به اجبار نزد ابوبکر آوردند، عمر با شمشیر برهنه بالای سر علی (ع) ایستاده بود، همراهان او مانند: خالد بن ولید، ابوعبیده‌ی جرّاح، سالم غلام آزاد شده‌ی ابوحُذیفه، معاذ بن جبل، مغیرة بن شُعبه، اسید بن حضیر، بشیر بن سعد و سایر مردم که همه‌ی آنها اسلحه داشتند، اطراف ابوبکر را گرفته بودند. -------------------------------------------------- 📘 شیخ عباس قمی(ره) ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal