eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ جسارت کرد شعله، مشت زد بر روی در آتش حیا را زیر پا بگذاشت و شد شعله ور آتش @hosenih همیشه آب بر آتش اثر دارد ولی این بار ندارد رحم بر چشمان بارانی و تر آتش به یمن فاطمه آتش گلستان شد بر ابراهیم ولایت داشت یعنی حضرت حوریه بر آتش میان آتش کینه پر ققنوس می سوزد ولی خاکسترش خاموش خواهد کرد هر آتش مغیره، خالد و قنفذ همه لبریز از کینه همه هم دست با شیطان؛ ولیکن بیشتر آتش ... نشسته بر دل عالم عجب داغ جگر سوزی غم سیلی، غلاف و تازیانه، ضرب در، آتش @hosenih تنور فتنه را شیطان همیشه می‌کند روشن بخوان مرثیه خوان! از روضه ی خولی و سر؛ آتش ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پیش چشم باغبان وقتی که گل پرپر شود باید از خون دل او لب به لب ساغر شود تا که در شد باز قرآن محمد بسته شد حق نبود این که چنین با سوره ی کوثر شود @hosenih یاس بود و در دو ماه آخر عمر کمش قسمتش این بود که مانند نیلوفر شود فاطمه یعنی مجیب دعوة المضطر شدن بالاخص وقتی علی مرتضی مضطر شود از همین رو رفت بین کوچه با حال نزار تا گشوده دست های فاتح خیبر شود شمع و پروانه به هم پیوند دارند از الست شمع می سوزد اگر پروانه خاکستر شود @hosenih سخت زد قنفذ به روی بازوی بی بی ما نیتش این بود زینب زود بی مادر شود آه که دور زمانه کوچه را گودال کرد پس طبیعی بود که مسمار هم خنجر شود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به آتش طعنه زد هیزم که غوغا کردنش با تو دم در می‌نشینم فتنه بر پا کردنش با تو @hosenih زنی می آید و در سینه اش مهر علی دارد پس آن را با نوک مسمار امضا کردنش با تو جوابش را چنین داد آتش : این در کنده خواهد شد تحمل کرد اگر زهرا تقلا کردنش با تو در و دیوار را بر هم بزن با ضربه های پا که خون تازه جاری روی لولا کردنش با تو به لولا گفت میخ در کمی من را تحمل کن بیا و صبر را این بار معنا کردنش با تو در آن‌سو‌ هم غلافی با غلافی زمزمه کردند حمایل را ز دست فاطمه وا کردنش با تو بزن طوری که با صورت بیافتد بر زمین زهرا علی را پیش چشم مرد و زن تا کردنش با تو @hosenih شنیدم تیغها بین غلاف اینطور میگفتند سر جسم حسینش نیزدعوا کردنش با تو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ غصه،به غصه ی دل من گریه می کند بر این خمیده،سرو چمن گریه می کند @hosenih از لحضه ای که دید چسان بازویم شکست زینب به جای حرف زدن گریه می کند من گریه می کنم به غم و غربت علی حیدر برای پهلوی من گریه می کند با هر نفس تمام تنم تیر می کشد حتی زمان غسل،کفن گریه می کند مسمار بین سینه ی من بود و سوختم دیدم که میخ هم به بدن گریه می کند @hosenih حرفی به لب میآورم از کوچه ها ولی با دیدن مغیره، حسن گریه می کند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سر می زنم به خانۀ آتش گرفته ای پاکیزه آستانۀ آتش گرفته ای اینجا بهشت سوختۀ حضرت خداست عرشی ترین نشانۀ آتش گرفته ای @hosenih بعد از نماز برلب خود مشق می کنم تسبیح عارفانۀ آتش گرفته ای ثقلین مصطفی که امانت سپرده بود!!! افتاد در میانۀ آتش گرفته ای خون می چکید در دل شعله به روی خاک از ساقۀ جوانۀ آتش گرفته ای دیگر برای شانه زدن قوتی نداشت از دست درد شانۀ آتش گرفته ای مادر! برای محفل پر شور عاشقی سوزان ترین ترانۀ آتش گرفته ای اشکم ز دیده می چکد و شعله ور شدم در... روضه شبانه آتش گرفته ای بهر رها شدن ز عذاب الیم حق تو بهترین بهانۀ آتش گرفته ای محبوبۀ خدائی و قدیسۀ علی زهرای بی نشانۀ آتش گرفته ای با یاد دست تو به دلم دست می دهد احساس شاعرانۀ آتش گرفته ای @hosenih باید برای گریه به صحرا سفر کنی ای وای عجب زمانۀ آتش گرفته ای آتش گرفته ام ز تب داغ تو ببین سوزم برای نازدانۀ آتش گرفته ای ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم حجت الاسلام ▶️ فهمید عالم رحمت سرشار را؟ نه راز دل گنجینة الاسرار را؟ نه او نیمه ی شب درد را از یاد برده اما دم "الجار ثم الدار" را نه @hosenih در آستان "ادخلوها بسلامٍ" گل را پذیرا می شوند و خار را نه روح الامین را می شناسد خانه ی او اما هیاهو و هجوم نار را نه جانم فدای آن کسی که بین کوچه جان می دهد، یک تار موی یار را نه از ضربه سیلی نوشته "بیت الاحزان" اما کنایه، حرف معنادار را، نه شاید ببخشد زهر را مظلوم کوچه اما یقینا آن در و دیوار را نه @hosenih داغ شهیده خلق را از پای انداخت اما نمی دانم چرا مسمار را نه گفته لهوف از روضه گودال، آری اما عبور از کوچه و بازار را نه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ با خود تصور کن که حیدر خانه باشد زهرای هجده ساله هم در خانه باشد @hosenih غم را بیاور در دو سوی روضه ، بگذار این سر اگر کوچه است آن سر خانه باشد با بال زخمی پر زدن سخت است وقتی آتش در اطراف کبوتر خانه باشد باور ندارم در بسوزد بین آتش تا بضعه ی جان پیمبر خانه باشد فهمیدن این روضه مشکل نیست وقتی یک مادر بیمار در هر خانه باشد باران نمی بارد ، چگونه فکر کردی جز دود ، ابرِ دیگری بر خانه باشد @hosenih دق می کند حیدر پس از زهرا در این بیت حق می دهم مِن بعد کمتر خانه باشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ هیزم رسید و آتشی از در بلند شد ای وایِ من که ناله‌ی مادر بلند شد مامور شد به صبر علی ، از سکوت او سو استفاده کرد ستمگر بلند شد @hosenih با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و پایش برایِ کُشتنِ مادر بلند شد در را شکست او ، کمرِ شیعه را شکست طوری که وای وایِ پیمبر بلند شد طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد طوری زدند ناله‌ی حیدر بلند شد با این همه همینکه علی بین کوچه رفت دیوار را گرفت از آن در بلند شد دستش رسید دامن مولا ولی شکست از بس غلاف تیغ مکرر بلند شد زینب شنید گریه‌ی در آه میخ را زینب گریست دادِ برادر بلند شد @hosenih کُنج خرابه هم چقدر یاد مادر است وقتی دوباره گریه‌ی دختر بلند شد * * * این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت موی او را دوباره «شانه» کند باید انگار جای بازوی خود مادرش شانه را بهانه کند @hosenih زینب از دست های لرزانش خوب فهمید هُرم آتش را مادرش زیر لب چنین می گفت با تو هم اینچنین زمانه کند اشک ها شان برای هم زیباست کربلا و مدینه ای بر پاست زینب افتاده است یاد غلاف مادرش یاد تازیانه کند آن زمانی که دید آتش را آستین در دهان گذاشت ولی خوب فهمید روز عاشورا خیمه ها را عدو نشانه کند درب آتش گرفته سویی بود روی دیوار جای خون مانده با وجود هجوم خاکستر خانه را او چگونه خانه کند @hosenih حرف های علی و زهرا هم خود چنان روضه ایست مکشوفه آن زمانی که فاطمه می گفت تشیعش را علی شبانه کند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ کسی که درد سوزانده دلش را غریبه ریخت برهم منزلش را بیا ای دل برای گریه امشب بخوانیم‌ اعتراف قاتلش را معاویه نبودی چه خبر بود! سر بیعت حکومت در خطر بود! ازین سو کوه هیزم جمع میشد ازان سو فاطمه در پشت در بود.. @hosenih اراذل این شرایط را که دیدند به سمت خانه ی حیدر دویدند نصیحت کردن زهرا به هم خورد میان صحبتش هو میکشیدند! نفس میزد صدایش را شنیدم علی را در احد یکباره دیدم هزاران کینه در دل داشتم من زدم با پا به در! نعره کشیدم غرور چشم حیدر را شکستم چنان محکم زدم در را شکستم در خانه‌ ز لولا تا جدا شد زدم‌ پهلوی کوثر را شکستم در افتادو زمین افتاد زهرا علی میزد فقط فریاد زهرا همینکه ناله زد فضه خذینی همه گفتند که جان‌ داد زهرا @hosenih یکی آتش به کل باغ میزد یکی بر قلب زینب داغ میزد میان آن شلوغی ها مغیره به دست فاطمه شلاق میزد... کشیدم هر طرف شیرخدارا زدم درآن میانه بچه هارا تن زهرا به زیر دست و پا بود علی انداخت بررویش عبا را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ مردی یگانه بود و بانویی یگانه آهسته می‌رفتند از خانه شبانه همراه هم بودند مثل دو غریبه پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه @hosenih سر می‌زدند انصار را کوچه به کوچه در می‌زدند انصار را خانه به خانه مظلومشان دیدند، در را وا نکردند وای از زمانه، وای از دست زمانه چهل شب تمام شهر را گشتند با هم اما بدون یار برگشتند خانه وقتی عزادار رسول الله بودند از درب خانه می‌کشید آتش زبانه آتش زدند این لانه را حتی نگفتند این مرغ چندین جوجه دارد بین لانه در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود دخت نبی افتاد بین آستانه دستی ورم کرده ست و دستی هم شکسته هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه.... حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت محو علی بود عاشقانه، عارفانه دامان در می‌سوخت، اما داشت می‌سوخت... ...در کربلا دامان چندین نازدانه افتاد یک دانه از آن دو گوشواره در کربلا افتاد اما دانه دانه @hosenih شب‌های جمعه فاطمه بالای گودال با ناله، آنهم ناله‌های مادرانه... ...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد @hosenih وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر چشم پر آب حیدر کرار خونی شد از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل روی سپید غنچه اش انگار خونی شد بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد @hosenih در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih