eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ الهی شعله بر آب و گِلم زن شراری از فروغت بر دلم زن دلی که سوز دارد آن دل از توست جحیم است آن دلی که غافل از توست به خود وصلم کن از خویشم جدا کن دعا خواندم وجودم را دعا کن چنانم کن که هنگام ستودن برم لذّت ز فیض با تو بودن نباشد گر وصال دوست میلم چه سودی از دعاهای کمیلم @hosenih لبی خواهم که گویای تو باشد دلی ده تا فقط جای تو باشد چه خوش باشد تو را پیوسته خواندن نه با لب، با دل بشکسته خواندن درِ رحمت گشودی و نبستی به خلوتگاهِ دل با من نشستی گنه کردم نبردی آبرویم خطا دیدی نیاوردی به رویم من اوّل از تو "اُدعونی" شنفتم پس آنگه با تو یاالله گفتم به نفس خویش دمسازم مگردان تو گفتی آمدم، بازم مگردان مترسان اینقدر از نارِ خشمم که آب رحمتت ریزد ز چشمم اگر من بنده ای هستم گنه کار تو غفّاری تو غفّاری تو غفّار تو بر من از کرم منّت نهادی تو بر چشمان خشکم اشک دادی تو بیش از من به من نزدیک بودی تو پیش از توبه، بر من در گشودی اگر چه کس چو من نامه سیه نیست گناهم پیش عفو تو گنه نیست مرا از من بگیر از آنِ خود کن به دست رحمتت قربان خود کن چنانم کن که دیگر من نباشم اسیر جان، اسیر تن نباشم الهی یا الهی یا الهی مرا آهی تو را فیض نگاهی الهی من زخود چیزی ندارم چه دارم تا به درگاه تو آرم @hosenih چه گویم ذکر یا الله از توست اگر آهی کشم آن آه از توست به بیت و چار رکن و حجر و زمزم به ابراهیم و نوح و شیث و آدم به آن چشمی که شد بر جلوه ات مات به لبّیک و به ذکر و چار میقات به حجّاجی که از یک صبح تا شام زخون خویش پوشیدند احرام به یکدم از دو عالم در گذشتند به جای مویِ سر از سر گذشتند به آن حاجی که مقتل شد مطافش هزاران سنگ شد اجر طوافش به آن حاجی که خونش زمزمش بود عطش مانند آتش همدمش بود به آن حاجی که با رأس بریده چهل منزل صفا و مروه دیده به حجّاجی که دیگر برنگشتند جدا از دامن دلبر نگشتند به آن حاجی که تنها داشت شش ماه به خونی کز گلویش ریخت ناگاه به آن شیرین زبانِ نازدانه که جسمش شد کبود از تازیانه مرا با دست خالی بر مگردان جدا از آل پیغمبر مگردان @hosenih به هفتاد و دو اسم اعظم تو ز تو خواهم که باشم همدم تو دو صد جانم اگر از تن بگیری مبادا اشک را از من بگیری بدم امّا وجودم با حسین است به صورت نقش اشکم یا حسین است مرا اشک عزایش آبرو داد دلم را از سیاهی شستشو داد به «میثم» سوز ده تا شعله گیرد در این شعله بسوزد تا بمیرد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دوباره دست به روی سر گدا بکشید دوباره پرده به روی گناه ما بکشید بی آبرو و خطاکار و مست عصیانم کشان کشان دل من را سوی خدا بکشید @hosenih تمام زندگیم را گناه پُر کرده دوباره بندگیم را به ابتدا بکشید خجالت از روی مهدی کشیدم و گفتم بنا نبوده که جور مرا شما بکشید اگر ببیند علی خیلی آبروریزی است حسابِ بی سر و پا، بی سر و صدا بکشید کنار دشمن زهرا مرا نسوزانید مسیر آتش مان را جدا جدا بکشید بهشت را به رفیقان آشنا بدهید غریبه را به سوی مشهدالرضا بکشید کنار سفرهء مهمانی خدا امسال برای سائل درمانده هم غذا بکشید مریض گریه ام و تشنهء سبوی حسین به خشکی لب من خاک کربلا بکشید جنازه ام به زمین ماند جان مادرتان... مرا حوالی شش گوشه زیر پا بکشید ** @hosenih به زیر چکمه صدایی گرفته می گوید: از این دهان پُر از خاک، نیزه را بکشید به دستِ بی رمقم اینقدر لگد نزنید ز دستِ بی رمقِ پیرمرد عصا بکشید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷 چجوری تو گریه فریاد نزنم کارد به استخونمه داد نزنم؟ به رفاقتت قسم دق میکنم یه سری پنجره فولاد نزنم * شبا تا سحر باهات حرف میزنم پیش مردم از نگات حرف میزنم تا دلم میگیره میرم یکمی میشینم با کفترات حرف میزنم * تو نباشی این بدا پس چه کنن؟ آقا این یه مشت گدا پس چه کنن؟ روت و برگردونی امضا نکنی کربلا نرفته ها پس چه کنن؟ شاعر: @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ نشد که بال بگیرم به سوی باغ بهشت و یا چراغ بگیرم من از چراغ بهشت @hosenih بهشت چیست در عالم مگر جمال حسین خدا کند که نماند به سینه داغ بهشت بهشت روی حسین است و کربلای حسین عجیب زخم عمیقی بود فراق بهشت اگر که سائل درمانده ای برو به کرببلا رواست حاجت عالم به زیر طاق بهشت حرم نرفته چه داند که آن که رفته حرم به چشم دیده در آیینه ها رواق بهشت و یا هر آنکه شبی در حرم سحر کرده به روزگار نگیرد دگر سراغ بهشت برای گریه کن او بهشت هم روضه ست کند حسینیه برپا به هر اتاق بهشت @hosenih رسید شعله ی در تا به خیمه ها آنروز و سوخت در دل آتش دوباره باغ بهشت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برگرفته از این عشق ، توان جان رنجور من است همصحبت قلب از همه دور من است من در طلب رضای تو می کوشم لطف تو نشان سعی مشکور من است شاعر: @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم تقدیم به ▶️ سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم بر تنم رخت سپیدی چون لباس رزم مانده خاکریز اینجاست، جان بر کف به میدان ایستادم @hosenih خورده ام سوگند باید مرهم هر درد باشم قول دادم، پای سوگندم به قرآن ایستادم پای تخت هر مریضی پای سجاده ست گویا، در نماز عشق با چشمان گریان ایستادم اشک هایم را نبیند هیچکس، باید بخندم من که دور از خانه، دلتنگ عزیزان ایستادم از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم با صبوری گرچه غمگین و پریشان ایستادم جمع ما بوی شهادت می دهد این روز و شب ها بین همکاران خود بین شهیدان ایستادم سرفه ی خشک و گلوی خشک و تب… لرزید پایم زیر لب گفتم سلام ای شاه عطشان! ایستادم @hosenih ایستادم در دل موج بلا… دنیا بداند تا زنم بر دفتر غم مهر پایان ایستادم شاخه ی سبز دعا، رخت سپید و دیده ی خون من به پای خانه ی خود، پای ایران ایستادم... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نور نازل، چهارده‌ معصوم عقل‌کامل، چهارده معصوم چارده عصمت خداوندی مظهر قدرت خداوندی @hosenih چارده ماه آسمان‌افروز چارده آفتاب‌ظلمت‌سوز چارده چشمه‌ی عسل‌آگین چارده‌ اسم‌ چون‌ شکر‌شیرین چارده آبشار ربانی چارده‌تا شراب سبحانی چارده‌ فهم از خدای بزرگ چارده‌تا خدانمای بزرگ چارده قبله در میان بشر چارده کعبه‌ی امان بشر چارده‌ تکیه‌گاه هر‌ مومن چارده‌ جان‌پناه هر‌ مومن چارده‌لو‌لوء، چارده‌ مرجان  چارده سوره، چارده قرآن چارده‌ راه‌ مسقیم‌‌ به‌ او چارده‌تا شفا، دواء، دارو چارده حبل‌ متصل‌ به‌خدا چارده‌ رشته‌ی‌ توسل‌ ما چارده نور‌ و احد‌ ازلی جلوه‌ی‌ احمد‌ و‌ جلال‌ علی @hosenih چارده‌ تاج‌ِنور بر سرشان فخرشان‌فاطمه‌ست، مادرشان چارده‌خیر‌ و‌ چارده‌برکات دائماً بر‌ وجودشان صلوات ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با یا علی، خدا را با اشک چشم خواندم با فاطمه دعا را با اشک چشم خواندم وقت اذان مغرب، چشمم به سفره تا خورد آیات هل اتی را با اشک چشم خواندم @hosenih دل مرده بودم اما زنده شدم دوباره تا ختم الانبیا را با اشک چشم خواندم دیدم دلم گرفته، ذکر حسن گرفتم با دوست ربنا را با اشک چشم خواندم وقتی در اوج گرما بی تاب و تشنه بودم سالار کربلا را با اشک چشم خواندم فورا مرا خریدند، هربار پنج تن را پنهان و آشکارا با اشک چشم خواندم وقتی دلم شکست و یاد حسین کردم با خویش روضه ها را با اشک چشم خواندم عالم به گریه افتاد، تا شرح غارت آن مظلوم سر جدا را با اشک چشم خواندم @hosenih حتی کفن نکردند آن پیکر رها را جریان بوریا را با اشک چشم خواندم از غربتش زبانم وقتی به لکنت افتاد باقی ماجرا را با اشک چشم خواندم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ محبت علی و فاطمه ، حسین و حسن محبتی که پدر داده یادمان این است @hosenih محبتی که سرانجام در حساب و کتاب رسد به روز قیامت به دادِمان این است فقط ز درسِ الفبا " حُ سِ ی ن " را بلدیم هزار شکر که سطح سوادمان این است چه فرق می کند اصلاً عجم ، عرب ، غیره... که اهل روضه شدیم و نژادمان این است یکی زیارت دنیا یکی شفاعت حشر تمام خواهشِ دلهای خادمان این است @hosenih بقیع می شود آباد مثل کرببلا خدا گواست که ما اعتقادمان این است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چندشب مانده فقط برگ امان نیست مرا توشه ای از برکات رمضان نیست مرا..  یک زمان گریه کنی خوب برایت بودم خاک بر سر شده ام! اشک روان نیست مرا @hosenih توبه هایم عقب افتاد و جوانیم گذشت پیری از راه رسیدست، توان نیست مرا سرم آنقدر به دنیا و ظواهر گرم است چیزی از باطن اسرار عیان نیست مرا  آشتی کردن من باهمه بود الا او سود این دوستی ام غیر زیان نیست مرا شب قدر از کف من رفت و برای بخشش غیر روز عرفه هیچ زمان نیست مرا... تا زمانیکه حسین است رفیق دل من میل همراه شدن با دگران نیست مرا  دور هم بودن ما را بنویسید بهشت نفسی جز نفس سینه زنان نیست مرا @hosenih آه جز کرببلا هیچ نمیخواهم من آه جز کرببلا قبله جان نیست مرا خواهری رفت سوی مقتل و میگفت حسین جای تو همسفری غیر سنان نیست مرا.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همه ی دشت جز سراب نبود باوجود فرات آب نبود به هوای حسین ساکت بود خبری اصلا از رباب نبود @hosenih همه گفتند بچه خوابیده تو نگو مرده بود! خواب نبود! صورت کوچکش ورم‌ کرده کاش شب بود آفتاب نبود حکم شد سوی لشگرش ببرند حکم رب بود بی حساب نبود همه باهم بلند خندیدند.. خواهش شاه بی جواب نبود وسط خطبه تیرشان آمد احتیاجی به این شتاب نبود یک نفر هم نگفت بی انصاف کشتن طفل که ثواب نبود @hosenih از چه‌ پشت لبش چنین سرخ است؟ کودکی موقع خضاب نبود کاش وقت غروب پشت حرم نیزه دنبال آن جناب نبود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 مانده چشمی که خیس و بارانی ست خنده هایی که بر لب ما نیست آه کابل! عزیز من کابل! حالم از داغ تو پریشانی ست من و تو با همیم خواهر جان مرزها سد بین دل‌ها نیست جای گل روی کفش تو خون است طرح شادی برای لیلا نیست امنیت آرزوی زیبایی ست حیف این آرزو مهیا نیست خشم و بغضم به هم رسید، اینجا جای خالی یک «سلیمانی» ست... شاعر: @hosenih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 روز رفت و روز رفت و روز رفت و شب رسید بارِ دیگر، جانِ ما، از درد و غم، بر لب رسید بارِ دیگر، رسمِ مردی، با قساوت ذبح شد بارِ دیگر، هرچه محنت بود، بر زینب رسید گوش کن! این آه، ویران می‌کند، تزویر را از گلویِ سرخِ یاران، ناله‌ی یارب رسید سوخت عالَم، در غمِ گلبرگ‌های روزه‌دار آتشی بر جانِ ما افتاد، فصلِ تب رسید شاعر: @hosenih
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 پوشیده‌اند رخت عزا دخترانتان همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟ گنجشککان به مرگ پر و بال داده‌اند دردا که شعله‌ور شده باز آشیانتان @hosenih نامهربانی از همه عالم چشیده‌اید ای من فدای داغ دل مهربانتان سر رفته است از لب دیوارتان غروب در خون تپیده باز افق آسمانتان کو فرصت درخشش ماه و ستاره‌ها؟ کو چشم‌روشنی شب بامیانتان؟.. دستش به آبیاری گل‌ها نمی‌رود همدست خارهاست مگر باغبانتان؟ این بی‌بهار ماندن گل‌خانه تا کجا؟ تا کی ادامه داشته باشد خزانتان؟ عمری ببارد آه که طغیان کند مگر یک روز رودخانه اشک روانتان ما غم‌شریک حادثه‌هایی پر از دریغ ما در مرور ثانیه‌ها هم‌زبانتان @hosenih بعد از هزار و یک شب رنجی که برده‌اید آخر کجاست فصل خوش داستانتان؟ ای کاش سرنوشت کمی ساده می‌گرفت تا سخت‌تر از این نشود امتحانتان شاعر: @hosenih
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 جان پدر کجاستی؟ جان پدر، به لب رسید در قلمت چه دیده بود؟ آنکه تو را به خون کشید جان پدر کجاستی؟ چشمْ به در، نشسته‌ام زخمه به تار می‌زند، زخمِ دل شکسته‌ام جان پدر کجاستی؟ منتظرم که در زنی پیش پدر، در آینه شانه به موی سر زنی دشمن، اگر چه کینه جو درد، اگر چه بیشمار جان پدر! بلند شو تا برویم، تا «مزار» شاعر: @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم در ▶️ گوشه چشمی کاش بر این دردها تسکین شود هجرها را وصل کن تا تلخ ها شیرین شود عَبدُکَ مُذنِب وَ ا‌َیْنَ عَفوُکَ یا سَیِدی وای اگر بار گناهم بیش از این سنگین شود @hosenih با همین الغوث گفتن دیده بارانی شد و با همین العفو گفتن سینه عطر آگین شود هرچه دل در سایه این ماه آرامش گرفت هر چه دست از خرمن این ماه خوشه چین شود اغنیا خاک رهش را سرمه ی دیده کنند بر سر این سفره هرکس وعده ای مسکین شود خیر دنیا،اجرِ عقبی هر دو با هم می رسد این دعای من اگر مقرون به یک آمین شود... آرزو دارم بمیرم از غم عشق حسین لحظه ی جان دادن اسم او به من تلقین شود @hosenih ** کاروان در پشت دروازه معطّل مانده بود تا که خوبِ خوب شهر شامیان آذین شود آنقَدَر با چوب زد روی لب آقای ما تا لب سالار زینب پرپر و خونین شود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پاک در بندگی ام قافیه را باخته ام فرصتی را که به من داد خدا، باخته ام یک طرف دست تهی ازطرفی فرصت رفت بازهم عمردوسر باخته را باخته ام @hosenih من که از دوست به غیر از خودِ او خواسته ام متن دل را به همین حاشیه ها باخته ام مست از میکده ها سهم خودش را برده من ولی حال دعا را به ریا باخته ام نفس هر طور که میخواست مرابازی داد سرو پا را به همین بی سروپا باخته ام در پس پرده حنایم چقدر بی رنگ است آبرویی که تو دادی همه جا ، باخته ام باختن در همه اوقات ولیکن بد نیست من دلم را به غم کرببلا باخته ام @hosenih باختم دل به حسین و به حقیقت بردم سجده شکر کنم بس که به جا باخته ام از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد دل جدا باخته و عقل جدا باخته ام ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ این روا نیست که حال همه پرغم باشد فرصت با تو نشستن چقدر کم باشد! چقدر زود گذشت و چقدر خوب گذشت دوسه شب مانده که این بزم فراهم باشد @hosenih حیف شد با تو نشد خوب رفاقت بکنم به دلم آتش دوری ست ،چه مرهم باشد؟! تو اگر فکر منی خوب و بدم را بردار چون همه سود فروشنده به درهم باشد به عبادات من ای کاش خودت رحم کنی ورنه هر سجده ی من سجده بلعم باشد کاش میشد همه سال همین ماه شود رشته الفت ما محکم محکم باشد همه بندگیم از نفس زهرا بود برکت چادر او بر سر عالم باشد دوست دارم که شبی محو علی باشم و بس به سرم سایه ی ایوان طلا هم باشد چون گریز عطش ما به لب ارباب است رمضان در دل عشاق،محرم باشد @hosenih بین هر مستحب و بین همه واجب ما روضه اش بر همه اعمال مقدم باشد ** ته گودال چه ها بر سر شه آمده است که قد و قامت زینب ز غمش خم باشد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برگرفته از سروقت کویر ، ابر بارانی رفت با قلب شکسته ، چشم طوفانی رفت هر وقت توکل به تو کردم دیدم سختی زمانه رو به آسانی رفت شاعر: @hosenih
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 زنگ اول کلاس جغرافی صحبت از لاله های صحرا شد زهره با خانمِ معلم گفت: خاک با خون لاله زیبا شد زنگ دوم معلم تاریخ صحبت از صبر و استقامت داشت فاطمه گفت مدتی پدرش در دفاع از حریم شرکت داشت زنگ سوم کلاس دینی بود بحث ایمان و قلب های سلیم با معلم، رقیه گفت ای کاش در مسیر علی شهید شویم زنگ آخر کلاس غربت بود دختران، بی پناه کشته شدند روی تخته سیاه بنویسید: به کدامین گناه کشته شدند؟ شاعر: حجت الاسلام @hosenih
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 گر مثل کویری؛ آسمان را دریاب در فصل بهاران تو خزان را دریاب ما که دلمان از این مصیبت خون شد... یارب دل "صاحب الزمان" را دریاب شاعر: @hosenih
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 زنگ اول نوشت بابا آب، زنگ دوم نوشت بابا نان زیر لب گفت: دوستت دارم، با تمام وجود؛ باباجان روزگارش شبیه تخته سیاه، سرنوشتش رُمان غمگینی ست سینه اش کوهی از صبوری بود، مثل آتشفشانِ بی فوران غصه هایش یکی دوتا که نبود، گریه میکرد و باز با این حال طرح لبخندهای زیبایش طعنه میزد به پسته ی خندان دختری از قبیله ی خورشید، زخمیِ روزهای طوفانی واژه ی سبز دفتر تاریخ، آیه ی سرخ سوره‌ ی انسان زنگ آخر رسید و پاره شده، نخ تسبیح آرزوهایش دانه دانه به خاک و خون افتاد، شاه مقصود فاخر افغان شاعر: @hosenih
برگرفته از بر این شب بی ستاره تابیدی باز این نافله های خسته را دیدی باز مانند همیشه کوهی از حاجاتم درخواست نکردم و تو بخشیدی باز شاعر: @hosenih
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 دوباره کابل و آتش دوباره کابل و خون دوباره تیتر خبرهای داغ تِلْویزیون هنوز در تب "جان پدر کجاستی" است که در عزای دوباره نشسته است اکنون نمی‌رسد به کسی بین این هیاهوها صدای زخمی کابل چرا از این تریبون؟ چقدر ناله‌ی جانسوز و داغ پی‌درپی چقدر شانه‌ی لرزان و پیکر گلگون چقدر خاطره‌ی عاشقانه‌ی پرپر چقدر لیلی بی‌تاب از غم مجنون چقدر حنجره‌ی سرخ و زخمی از فریاد چقدر اشک غریبی که می‌شود جیحون کجاست منجی این بغض‌های طوفانی؟ طلایه‌دار «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون» شاعر: @hosenih
🌹برای گل‌های خونین افغانستان🌹 چمن گریست به احوال این جهان، گل هم نشست سوز عزا در صدای بلبل هم ز بس که داغ عظیم است واژه حیران شد گریست واژه به واژه دل تغزل هم از این مصیبت و غم بر دل جهان داغ است گرفت جلوه ی لاله، دل گلایل هم چقدر صبر و تحمل به ظلم و جور و جفا که خون بود جگر عالم از تحمل هم گناه این همه کودک چه بود ، کز غمشان گرفت رنگ عزا مثل غزه ، کابل هم برای آن همه گل که گلاب شد باید_ گلاب بَرد برای مزارشان گل هم دعا کنید بیاید همانکه منتقم است جهان جواب بگیرد از این توسل هم شاعر: @hosenih