eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
326 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
خدیجه در مسیرِ دین، شترها داد بی منت زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت شاعر: @dobeity_robaey
از لطف و محبت خدیجه خاتون غرقیم به رحمت خدیجه خاتون از ما صلوات با. وعجل فرجه... تقدیم به حضرت خدیجه خاتون شاعر: @dobeity_robaey
باید از ذات تو آموخت فقط باور را دید در آینه ی چشمه ی تو کوثر را تو همانی که کمی قبل رسالت حتی خواند بیت غزل بعثت پیغمبر را چه نیازی است که از مرتبه ات دم بزنیم فقط این بس که تو مادر شده ای مادر را مادر مادر سادات به نورت سوگند برکت توست که بر سجده گذارم سر را چه نمازیست نمازی که به چشمش یکجا دیده نفس نبوی را و تو و حیدر را شرح این لحظه پر شور شنیدن دارد این همه نور به یک آینه دیدن دارد @hosenih ای که خورشید در این آینه حیران شماست آسمان کودک مستوجب احسان شماست پسر مریم اگر گشت مسلمان نبی شخص مریم به گمانم که مسلمان شماست کاملا اشرف زنهای قریشی بانو کیست آن مرد که اندازه برهان شماست؟ هیچ کس قبل نبی اهل حریم تو نبود این خودش مدرک عذرایی دامان شماست شجر طیبه هم را که همه میدانند که گل سرسبدش برکت گلدان شماست بی سبب نیست به این مرتبه خوشنام شدی بانوی وحی شدی مادر اسلام شدی @hosenih بعد پرواز تو غم بر دل طه مانده اشک در آینه صورت زهرا مانده مادر فاطمه جایت چقدر خالی بود که ببینی گل تو پشت دری جا مانده کاش بودی که حسن پیش تو اشکی میریخت از همان کوچه و آن لحظه ی تنها مانده ارغوانی شدن صورت و درد بازو روضه هایی است که از ام ابیها مانده نفسی سرد نشد آتش این غم هرگز داغ این واقعه در سینه ی دریا مانده اسم آب آمد و آمد به لبانم ناگاه به فدای لب خشک تو ابا عبدالله شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نگذار تنهايش در اين غربت پيمبر را بانو ببين حال دل بي تاب همسر را با خود ببر بيرون از اين شِعب پُر از سختي خاتون مكّه , همرهت خاتون محشر را @hosenih داريم مي سوزيم با غمناله ي زهرات داريم مي گِرييم اين ساعات آخر را شمع سحر هاي نبي سوسو نزن اينطور اشكت درآورده ست اشك چشم دختر را پيش محمّد سفره ي غم پهن خواهد شد فردا كه جمعش ميكند از خانه بستر را تو مي روي از اين در اما چند سال بعد بر پهلوي زهرات مي كوبند آن در را نگذاشتي دست محمّد را ببندند،آه اين قوم مي بندند امّا دست حيدر را پهلوي تو در عرش حتماً درد ميگيرد روزي كه پايي بشكند پهلوي كوثر را @hosenih تا شوكتت را بر خلايق رو كند خالق مي آفريند بالغرض ، صحراي محشر را فرداي محشر بر سر دست تو مي آرند شش ماهه اي ،نُه ماه كوچك تر از اصغر را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امین مکه دیگر جان پناهش را نخواهد داشت پس از دستان مهرت تکیه گاهش را نخواهد داشت @hosenih سپاه من نگاه مهربانت بود بی تردید پیمبر بی تو دیگر آن سپاهش را نخواهد داشت دلم محکم شد از ایمان محکم تر ز کوه تو دلم بعد از تو حال روبه راهش را نخواهد داشت تو راه چاره ی شعب ابیطالب شدی روزی... که دین مانند آن روز سیاهش را نخواهد داشت کسی در قلب من جای تو را هرگز نمی گیرد بدان که آسمانم بی تو ماهش را نخواهد داشت تو ام المؤمنینی در نگاه احمدت بانو که با هر کس به جز تو این نگاهش را نخواهد داشت @hosenih خدایت مژده داده هر که رضوان مرا خواهد بدون مهر زهرای تو راهش را نخواهد داشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نیست عشقِ اینچینِ دیگری همسر و یار متینِ دیگری @hosenih بود همراه نبی هنگام وحی جبرئیلِ با یقینِ دیگری داشت پیغمبر(ص) میان خانه اش حضرت روح الأمینِ دیگری عاشقش بود و خدا را شکر داشت جز علی(ع) حبل المتینِ دیگری بر رکابِ نام احمد تا ابد خوش نمی آید نگینِ دیگری جز خدیجه(س)؛ مادر زهرا(س) مگر هست أم المؤمنین ِ دیگری؟!! @hosenih هر که گوید هست. با اسلام نیست... می رود دنبالِ دینِ دیگری! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مسندنشین عالم بالا خدیجه فخر قریش و همدم طاها خدیجه ام الائمه مادر زهرا خدیجه مادربزرگ زینب کبرا خدیجه اسلام ما مدیون اسلام خدیجه است هرجا علی گفتیم پیغام خدیجه است با جان و با دل جور دلبر را کشیده با شانه اش بار پیمبر را کشیده با چشم گریان، آب کوثر را کشیده با نور ایمان، نور حیدر را کشیده آنگونه که تسبیح با نخ سودمند است دین خدا هم با خدیجه سربلند است @hosenih او که همان اول به داد غم رسیده وقت گدایی یادش افتادم، رسیده از برکت او خرجی ما هم رسیده با نیت خیرش به ما پرچم رسیده بر دین و دینداری خود پابندمان کرد از مال خود بخشید و ثروتمندمان کرد تحریم کردند از شقاوت مرد او را دیدند نزدیکان بی بی طرد او را هی مسخره کردند آه سرد او را مردم نفهمیدند اصلاً درد او را آن بانوئی که کنیه، ام المومنین داشت مثل امیرالمومنینش درد دین داشت صدیقه شد زهرا پس از مادر که رفته همدرد مولا بوده پشت در که رفته حتماً علی را دیده بی لشکر که رفته چون شوهرش حیدر شده حیدر، که رفته انداختند او را کنار در که میسوخت میسوخت او هم با علی، حیدر که میسوخت او را زدند آنجا که با غم خو بگیرد نگذاشتند آئینهء ما رو بگیرد فرصت نشد که دست بر به پهلو بگیرد یا راه آتش را به سمت مو بگیرد وقتی صدای رنج مادرها زیاد است یعنی مصیبت های دخترها زیاد است ای وای از غم، از پر آتش گرفته از ماجرای دختر آتش گرفته از غصهء موی سر آتش گرفته زینب کجا و معجر آتش گرفته روی کلام او به آقای نجف بود با خولی و شمر و سنان دیگر طرف بود @hosenih ای وای از آن شب، از شب درد و بلاها گم شد میان سم مرکبها صداها آتش گرفته دامن ناموس طاها می رفت زینب در پی طفلان کجاها او که عزا هم داشت از داغ برادر می زد به قلب شعله ها مانند مادر می سوخت خیمه، آه زینب سوخت از درد چشم کسی این صحنه را طاقت نیاورد بازادهء زهرا ببین دنیا چه ها کرد سر از تنور خانهء خولی درآورد باید به پای غصه هایش مُرد امشب با دست بسته تا کجاها رفت زینب! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رسولی که دو دستان خدا در آستین باشد یقینا همسرش باید یکی از بهترین باشد نه ‌ام‌المؤمنین‌باید ‌که مردش غیر ‌آن باشد نه‌ختم‌المرسلین‌باید ‌زنش‌هم ‌غیر این‌باشد @hosenih زنی‌که تاروپودش‌را همه ‌خرج نبی کرده... سزاوار است دامادش امیرالمؤمنین باشد برای‌ شأن این بانو چه بهتر میتوانم‌ گفت... که‌هست‌انگشترش‌احمد،که‌زهرایش‌نگین‌باشد همان‌که ساره و حوّا ،کنیز دخترش هستند زنی‌که مریم عذرا برایش‌ خوشه‌چین‌باشد نه ام المؤمنین هرگز نشاید گفت بر هر زن اگر چه با رسولان ِ مسـدّد هم نشـین باشد مگرصاحب‌ندارد‌دین‌‌،مگرکه‌هست‌غیراز‌این که‌هرکس می‌رسد از راه‌ام المومنین‌باشد؟ @hosenih به آن زن باید ام المؤمنین گوییم در عالم که‌حیدر مادرش گفته،که زهرا آفرین باشد ندارد گرچه اولادی از آن زن که نباید هم ... سزاوارست ‌پیغمبر‌که با‌ او نقطه‌چین‌باشید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گریان شده چشم مصطفی در محنت قربان غریبی تو و یاسمنت باشد کفن تو جامه ی پیغمبر عالم بفدای "نوه ی" بی کفنت شاعر: @dobeity_robaey
من معتقدم حضرت زهرا اکنون... با قلب شکسته و دلی از غم خون... با حضرت صاحب الزمان می آید... در روضه ی مادرش«خدیجه خاتون» شاعر: @dobeity_robaey
آمیخته با «علی»ست باورهامان تقدیمِ ولای مرتضی سرهامان وقتی پدرانمان «نبی» و «علی»اند «زهرا» و «خدیجه»اند مادرهامان شاعر: @dobeity_robaey
4_5769158174028335923.mp3
20.35M
🌷 سخنرانی حجت‌الاسلام 📝 با موضوع : مدح و منقبت ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری(س) 🌙 برنامه ، رمضان 1400 @hosenih
🌷قابل توجه زائرین محترم حُسینیه 📣 کانال اشعار (تک بیتی، دوبیتی و رباعی حسینیه) ، به مناسبت وفات حضرت خدیجه(س) به آدرس زیر، به روز رسانی شد: https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4 🏴التماس دعا🏴
با دل به سویش آمده، تنها نه با مالَش جان داده، در راهِ پیمبر، در رهِ آلش @hosenih با عشق وصلت کرده، با سرچشمه‌ی خوبی، زهرایِ اطهر، دخترش شد؛ خوش به احوالش عشقِ محمد، ثروتِ بی انتهای اوست، این است، در دنیای خاکی، کلِ آمالش پر می‌زند سویِ خدا، از دامنِ دنیا، بانوی ایمان را شده، این عاشقی بالَش بگذار هرکس خواسته، طعنه زند او را هرگز نمی‌ترسد زِ کفر، از قیل و از قالش @hosenih ... امشب، کفن، از عرش، بهرش آمد و حالا افتاده‌ام، یادِ حسین و یادِ گودالش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان چون گوهر در سینۀ دریا پنهان چون فاطمه‌ات غریب هستی اما قبر تو عیان و قبر زهرا پنهان شاعر: استاد @dobeity_robaey
حال خوش ما برکتی از حال خدیجه است امشب شب خیراتِ سر سالِ خدیجه است تنها نه پیمبر که خداوند تعالی در هر دو سرا در پی اجلال خدیجه است @hosenih احمد برسد در صف محشر به نجاتش در بندگی اش هر که به دنبال خدیجه است ای اهل سحر، اهل مناجات بدانید حتی نمک سفره ی ما مال خدیجه است او مادری اش منحصراً مختص شیعه است حب علی انگیزه ی غربال خدیجه است زهرا چه یتیمانه کنار تن مادر گریه کن آشفتگیِ حال خدیجه است در وقت سفر چشم نبی ملتمسانه خیره سوی بستر به پر و بال خدیجه است والله قسم راز حسینی شدن ما یک گوشه ای از برکت اموال خدیجه است شاه دو سرا گفت: أنا إبنُ خدیجه تا خلق بدانند که از آل خدیجه است @hosenih هر جا کفنی بود بگریید بر ارباب این سیره تأسیِ بر اعمال خدیجه است هر مرثیه خوانِ نوه اش خوب بداند بر روی لبش روضه ی گودال خدیجه است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
او سجده به پیش غیر معبود نکرد در راه خدا کسی چو او جود نکرد در راه نبی گذشت از دنیایش مانند خدیجه هیچکس سود نکرد شاعر: @dobeity_robaey
در مستیم..،دورِ صدهزارم را نگیر از ما لطفاً شراب ناب این خُم را نگیر از ما پاسخ نمی گویی سلام باده نوشان را؟!... یا ربّنا!فیض علیکُم را نگیر از ما @hosenih در اشک ها دنبال لبخند تو می گردیم ای ایُّهاالرحمن!تبسم را نگیر از ما از طعنه های خلق تا خود جاده ای وا کن راه فرار از سنگ مردم را نگیر از ما یک روز از ما نیز دودِ وصل برخیزد... آتش نمی خواهیم..،هیزم را نگیر از ما دریا به لطف موج هایش پاک خواهد شد وقت مناجات این تلاطم را نگیر از ما عبد گنهکارت زبانِ توبه اش،گریه است در نیمه ی شب این تکلم را نگیر از ما طفلی که سیلی خورده را باید نوازش کرد تنبیه کن!..،شوق ترحم را نگیر از ما ما را "دعای فاطمه" گِرد هم آورده است زیباترین "اصلِ تفاهم" را نگیر از ما وقت وضو خاک نجف طاهر تر از آب است جان علی!فیض تیمم را نگیر از ما حالا که قسمت نیست یک شب کربلا باشیم برگِ برات شاه هشتم را نگیر از ما @hosenih عمری دم افطارها گفتیم:یا عطشان... تا وقت مُردن این تداوم را نگیر از ما ▪️ ▪️ آن کهنه پیراهن که غارت شد به جای خود... گریه بر آن انگشترِ گُم را نگیر از ما شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من بی‌تو دمی قرار نتوانم کرد احسان تو را شمار نتوانم کرد گر بر تن من زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد شاعر: @dobeity_robaey
تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را در سجدۀ خود شور این آیینه‌کاری را یک بار دیگر با همان دلواپسی بگذار بین یتیمان محمد دست یاری را @hosenih بر خانۀ تو اولین بار آسمان بارید لبخندهای اولین صبح بهاری را از بخششت با ما ‌نصیبی هست بی‌پایان من دیده‌ام لطفی ‌که اندک می‌شماری را چیزی ندارم پیش‌کش، الا که با اخلاص، پای غم زهرا بریزم اشک جاری را با روضه‌ای که دوست داری، بین ابیاتم، روشن کن امشب آتش این سوگواری را تنها فقط بین شما رسم است خیلی زود مادر به دختر می‌سپارد خانه‌داری را @hosenih زینب به مادر رفته یعنی خوب می‌فهمد درد یتیمی را، غمِ این زخم کاری را پس آستین را بُرد پیش چشم آن دختر شاید نبیند چوب را، لب‌های قاری را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر در میخانه ات تا قفل هجران می خورد این جگر از دوریت خونِ دو چندان می خورد برگ من خشک است، اما ریشه ام خشکیده نیست باز دست باغبان بر خاک گلدان می خورد @hosenih بر دلم افتاده که آلوده ها را می خری چونکه بر چشمان خشکم آب باران می خورد می شناسم من ترا، حتی اگر طغیان کنم... آخرش عفوت به امواج گناهان می خورد پشت در معطل شدم تا آنکه فهمیدم خدا راه تو بر خانهء شب زنده داران می خورد من که گفتم می زنی اما بغل کردی مرا گفتی این چهره به یک عبد پشیمان می خورد قیل و قالم را نبین! دق می کنم طردم کنی طفل اگر بی کس شود از این و از آن می خورد من لباسی پاره ام که بوی یوسف می دهم ریشهء پیراهن یوسف به کنعان می خورد هیچ موقع، من دلم شور جدایی را نزد غصه ام را چون خودِ شاه خراسان می خورد کربلا که هست دنیا می شود مثل بهشت کربلا که نیست این عالم به زندان می خورد خوش بحال هر که شد در روضه ها مست حسین خوش بحال هر که دور سفره اش نان می خورد ** @hosenih بین خورجین سر زده آمد سری بین تنور پس کجای این سر زخمی به مهمان می خورد موی او آتش گرفت و دید زهرا مادرش هُرم آتش روی آن لبهای عطشان می خورد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ور فصل شكفتن شده است و بار ندارم پيش ترازوى تو عيار ندارم ابري ام و چشم اشكبار ندارم هيچ شباهت به روزه دار ندارم روزه خود را تباه می کنم ای وای یکسره من اشتباه می کنم ای وای در رمضان هم گناه می کنم ای وای شرم ز مهمانی نگار ندارم @hosenih روزه نبودند چشم و گوش و زبانم روزه نبودند فکر و قلب و گمانم این دل هر جایی است قاتل جانم بر دل هر جایی ام مهار ندارم در دل من كه سزاش هست مجازات ميل گناه است بيشتر ز مناجات ياد خدا نيست دلم اغلب اوقات با تو دگر نیمه شب قرار ندارم آينه قلب من غبار گرفته دور مرا تنگى حصار گرفته پای مرا بین راه خار گرفته در ره تو گام استوار ندارم تا بسوی معصیت شدم متمایل خواب گرفته مرا زمان نوافل جای دعا رفته ام به مجلس باطل من جلوى نفسم اختيار ندارم فرصتم از دست رفته است ببخشید توبه من باز هم شکست ببخشید جرم مرا هرچه بود و هست ببخشید گرچه به درگاهت اعتبار ندارم گرچه بدم داشتم ولای علی را پیش کشیدم دوباره پای علی را جان علی کن نظر گدای علی را غیر ولایش من افتخار ندارم مرغ دلم سمت آسمان نجف رفت دل زکفم لحظه اذان نجف رفت در بغل شاه مهربان نجف رفت نزد علی غم به روزگار ندارم @hosenih مطمئنم وقت مرگ نور خدا هست حضرت زهرا کنار بستر ما هست چونکه به ما گفته اند امام رضا هست وحشتی از قبر و احتضار ندارم نوکر خود را حسین وا نگذارد سینه زنش را به حشر جا نگذارد بر دل ما داغ کربلا نگذارد جز حرمش بر دلم قرار ندارم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گناه های مرا دیدی و عتاب نکردی عذاب بود سزایم ولی عذاب نکردی به سینه ام چقدر دست رد زدند خلائق فقط تو از من آواره اجتناب نکردی همیشه با عجله آمدی زمان اجابت برای قهر ولی ذره ای شتاب نکردی @hosenih نخواستی که دل سائلی شکسته بماند هر آنکه بود خریدی و انتخاب نکردی هزار بار مرا خواندی و جواب ندادم صبور بودی و این بنده را جواب نکردی فدای معرفتت هرچه هم خراب نمودم به پیش حیدر و زهرا مرا خراب نکردی مرا که سوختم از دوری نجف دو سه سالی چه شد که زائر صحن ابوتراب نکردی؟! فقط بهای همین اشک در عزای حسین است اگر به حشر گناه مرا حساب نکردی ** آهای شمر حرامی که رفته ای ته گودال نظر به رحمت انوار آفتاب نکردی؟! @hosenih تمام شد دگر از سینه ی حسین جدا شو مگر محاسن او را به خون خضاب نکردی؟! هرآنچه ناله زد از اوج تشنگی جگرم سوخت توجهی به نگاهش به سوی آب نکردی تمام کرب و بلا از نوای فاطمه پُر شد چگونه شد که حیایی از آن جناب نکردی؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرچه از من و اعمال من تو دلگیری برای بار هزارم ندیده می گیری شاعر: @dobeity_robaey
یارب خجالتم را، قبل از بیان خریدی درد و بلای من را، فوراً به جان خریدی هر بار گریه کردم، شکر تو را نکردم ناشکری مرا هم، ای مهربان خریدی @hosenih جای عذاب، فرصت دادی برای توبه هی من گناه کردم، هی تو زمان خریدی بدها میان خوبان، چون میوهء خرابند زود آن خراب ها را، یک در میان خریدی سرمایه دار عالم! بُنجل فروش شهرم کسری دخل من را، وقت زیان خریدی رفتار تو که با من، مثل غریبه ها نیست ناز مرا شبیه هر میهمان خریدی گفتی گداست اما، شاید به دردمان خورد من را برای زهرای قدکمان خریدی جان علی نجف را، در خواب روزی ام کن معلوم کن مرا هم، قبل از اذان خریدی در ازدحام روضه، دست مرا گرفتی گفتم حسین و من را با دیگران خریدی ** جانم فدای طفلی که گفت عمه زینب مهمان رسید و از من اشک روان خریدی سر را بغل گرفت و هی گفت با تعجب ِکی از تنور خولی، یک لقمه نان خریدی @hosenih بابا ز بس خریدم درد تو را به پهلو تو نیز درد تازه از خیزران خریدی در خواب دیده بودم رفتی به روی نیزه حتماً برای اصغر، یک سایه بان خریدی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e