#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
لوح تقدیر تا قلم برداشت
از دل قِصه، فصل غم برداشت
نور تو ظلم را به ظلمت بُرد
شور تو اژدهای شر را خورد
خضر از عُمرِ ماتمت گله کرد
نوح با نوحهی تو هروله کرد
وَجهِ تو وِجههای ز مادر داشت
چشم تو آیه، آیه کوثر داشت
عرش را قائمهشدن عشق است
نوهی فاطمهشدن عشق است
شتر فتنه را تو پِی کردی
کوفه را حیدرانه طِی کردی
صاحبِ شأن بی قرینه! سلام
دختر شاهِ من، سکینه! سلام
پدرت گفته به تو: جانِ منی
لایقِ فَخْرَةُ النِّسا شدنی!
چهرهات خوشترین نگاهِ حسین
خانهات بهترین پناه حسین
چشمهی اشک! رَبِّ آبی، تو
همهی هستیِ ربابی، تو
پنج نوبت..، عبادت همهای
خواهرِ بابِ حاجتِ همهای
اصغری که زعیم هر بشر است
به اَخا گفتنِ تو مفتخر است
طفلِ گهوارهخواب، با تو خوش است
شیرخوارِ رباب، با تو خوش است
نُطق تو لفظهای حیدر بود
منبرت شانههای اکبر بود
التماس فرات، جوی تو بود
خواهش مشکها، سبوی تو بود
عطشِ تو شرر به دلها زد
تحت امرت، عمو به دریا زد
ظهرِ دلکندنت سحر را کُشت
" رُدَّنا " گفتنت پدر را کشت
پای بالت تمام پرها سوخت
"شیعَتی" خواندی و جگرها سوخت
کاتب روضههای جنجالی
شاعر لحظههای گودالی
روی پیشانی تو چین افتاد
شاهِ لبتشنه تا زمین افتاد
جامهی غُصه را رفویش کرد
شمر با چکمه پشت و رویش کرد
کاخِ اُمّید تو خراب شده
سهم دستان تو طناب شده
در بهاران، خزان شدن سخت است
همکلامِ سنان شدن سخت است
شعله در جان معجرت افتاد
زجر دنبال خواهرت افتاد
عمه را بی پناه میدیدی
کوچه کوچه، گناه میدیدی
نیزهدارانِ سر، تو را زدهاند
پیش چشمِ پدر تو را زدهاند
من بمیرم ! نگو کجا رفتی...
سرِ بازار بردهها رفتی
حقِّ تو این همه عذاب که نیست
جای تو مجلس شراب که نیست
عاقبت بخت با تو یار نشد
خیزران آخرش مهار نشد...
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
در کودکی، عزیز بزرگان حساب شد
آیینهی تمام نمای رباب شد
از گوهر عبادت و از نور اهل بیت
آن قدر بهره بُرد، خودش آفتاب شد
گاهی که لب گشود به صحبت، خطابه شد
گاهی که لب گشود، غزلهای ناب شد
آرامش پدر شد و نورِ دلِ رباب
در خانهی حسین، سکینه خطاب شد
با تیغ شعر و خطبه و با روضهخوانیاش
پیروز هر نَبَرد چنان بوتراب شد
مثل رباب سوخت فقط، بعد کربلا
یاد گلوی پارهی اصغر کباب شد
تصویر کام تشنهی اصغر، برادرش
یک عمر در نگاه ترش ماند و قاب شد
ازبس که محو ذات خدا شد به قتلگاه
آخر مُبلغ پدرش انتخاب شد
هر بار روی دوش کسی مشک آب دید
یاد عمو، پیالهی چشمش پُر آب شد
وقتی که دید با دل خون، شهر شام را
مانند اهل قافله، خانه خراب شد
گیرم که سوخت معجرش اما به صورتش
بال و پَرِ تمام ملائک نقاب شد
ای دل بسوز، عابدهی اهل بیت حق
با دست بسته، راهی بزم شراب شد
آن جا چه دیده و چه شنیدهست، بگذریم...
تنها بدان که سخت سکینه عذاب شد
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#محاوره
چیه ذکر هر گدا؟ نام حسن
چیه آرامش ما؟ نام حسن
ولی من نمیدونم چه سِرّیه
تنهایی عجینه با نام حسن
یه حسن توی کوچه شهید شده
شاهد یه ضربهی شدید شده
من نمیدونم چرا، ولی میگن
توی بچگی موهاش سفید شده
چی گذشت به آقا قِصَش درازه
هر کسی بهجاش باشه، جون میبازه
خیلی سخته ببینی بابات داره
با چوب گهواره تابوت میسازه
یه حسن غریب شهر سامراس
همونی که نوهی امام رضاس
توی خونهی خودش زندونی بود
اونی که قبلهی خونهی خداس
توی ایام جَوونی کشتنش
خیلی با نامهربونی کشتنش
آقامون دلْ نگرونِ مهدی بود
آخرم با نگرونی کشتنش
قربون اون بدنِ نیمهجونش
فدای صاحبْعزای گریونش
پسرش آتیش گرفت وقتی که دید
میخوره کاسهی آب به دندونش
تنشو تو خون میدید، چیکار میکرد؟!
اگه خیزرون میدید، چیکار میکرد؟!
اگه باباشو یه روز تو قتلگاه
پشت به آسمون میدید، چیکار میکرد؟!
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_زمان_عج_مناجات
در حیرتم که "عشق"، از آثارِ دیدن است
ما کورها، ندیده چرا عاشقت شدیم؟
✍ #قاسم_صرافان
@dobeity_robaey
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
تو یادگارِ زینب و صوتِ حزینهای
چون مادرت رباب، تو هم بی قرینهای
پیرِ تمام گریهکنانِ مدینهای
از بسکه غرقِ ذات خدایی، «سکینهای»
هفتادوچند سال، سکوتِ تو حرف داشت
بی شک حسین، دست به قلب تو هم گذاشت
از کودکی روایت تو اعتبار داشت
شاگرد زینبی و کلامت وقار داشت
هر خطبهٔ تو طنطنهٔ ذوالفقار داشت
زینب کنار خویش، شبیه تو یار داشت
در ذات حق، چنان علی اکبر فنا شدی
مستغرق جمال و جلال خدا شدی
تعظیم در برابر تو کرده آفتاب
یک لحظه هم رخ تو نبوده است بی حجاب
روز وصال، از طرف آلِ بوتراب
تو دادهای به دست اباالفضل مَشک آب
در هر کجا کنار علمدار بودهای
مشگلگشای کار علمدار بودهای
وقت وداع، بوسهٔ آخر به تو رسید
ارثیههای کوچه و مادر به تو رسید
از آن همه بدن، تنِ بی سر به تو رسید
رگهای نامرتب حنجر به تو رسید
تو با گلوی پارهشده همسخن شدی
با ضرب تازیانه جدا از بدن شدی
✍ #قاسم_نعمتی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
ای نشسته پای الطاف مدامات خاص و عام
سایهی لطفت همیشه بر سر ما مستدام
لحظهای از ما قنوت مهربانت را مگیر
مُلک هستی از نفسهای شما دارد دوام
کعبه توفیق طواف چشمهایت را نداشت
کس نباشد هممقام تو یقین در این مقام
درک حجم غربتت در ظرف سامرا نبود
زهر شد درد غریبی را مجدد التیام
با اشاراتی غلامت با خبر شد از عطش
ظرف آبی را مهیا کرد با سرعت غلام
ضرب دید از ظرف، دندانهای معصوم شما
خواستی حاضر شود بالای بالینت امام
خوش به حالت عاقبت سیراب شد لبهای تو
خوش به حالت بی هیاهو شد نفسهایت تمام
خوش به حالت همسر خوبی چو نرجس داشتی
با حیا و با وفا و با صفا و بامرام
خوش به حالت جسم پاکت بوریا لازم نشد
از تو انگشتر نمیدیدند در دست عوام
پیکرت سنگینی پای کسی را حس نکرد
پیکرت را جابهجا کردند با صد احترام
* *
آه! جا دارد فلک از این مصیبت دق کند
زینب کبرا کجا و مجلس و بزم حرام
✍ #محمود_یوسفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
غریبتر زِ حریمِ تو نیست سامِرّا !
چقدر شیعه برایت گریست سامِرّا !
همین که پا رویِ خاکت گذاشتم، گفتم:
دلیلِ اینهمه اندوه، چیست سامِرّا ؟!
نسیمِ روضهی رضوان رسیده از طرفت
مگر زمینِ تو آغوشِ کیست سامِرّا ؟!
نفس کشیده میانِ بهشت، هرکس که
کنارِ صحن و سرایِ تو زیست سامِرّا !
مباد، باز شیاطین جسارتی بکنند
شبیهِ کوه، مقاوم بایست سامِرّا !
اگرچه مرقدِ پاکَت، زِ ظلم ویران شد
هنوز هم سویِ جنت، دریست سامِرّا !
✍ #عادل_حسین_قربان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
دﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻣﯽﺯﺩﯼ ﻭ ﺑﻮﺩ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﭘﺴﺮﺕ
ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﻏﺮﺑﺖ ﺳﺎﻣﺮّﻩ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺕ
ﺳﺎﻣﺮﺍ ﺷﺪ ﻗﻔﺲ ﺗﻨﮓ ﺗﻮ ﺍﯼ ﻃﺎﺋﺮ ﻗﺪﺱ
ﻭ ﺷﮑﺴﺖ ﺁﻩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﺝ ﺑﻼ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮﺕ
ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻏﺮﺑﺖ ﻭ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺳﺨﺖ ﺁﻥﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺷﺪ تیره ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﺕ
ﮐﻌﺒﻪ ﺩﺍﺭﺩ به ﺩﻟﺶ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺭا
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﮐﻮﯾﺶ ﮔﺬﺭﺕ
ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺁﺏ ﻃﻠﺐ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﻧﻮﺷﯿﺪﯼ ﻭ شد
ﻋﻄﺶ ﮐﺮﺑﺒﻼ ﻗﺎﺏ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﺮت
ﺩﺭ ﺗﺐِ ﺯﻫﺮ، ﺩﻝِ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﺗﻮ ﺳﻮﺧﺖ
ﺷﺶ ﺟﻬﺖ ﺷﻌﻠﻪ ﮐﺸﯿﺪ ﺁﺗﺶ ﻏﻢ از ﺟﮕﺮﺕ
ﺭﻓﺘﯽ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ
ﺳﺮ ﺯﻧﺪ ﺍﺯ ﺻﺪﻑ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺒﺮﯼ ﮔُﻬﺮﺕ
✍ #ﮐﻤﯿﻞ_کاشانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
هشت روز است که با درد مدارا دارد
کوهِ صبری که در این بسترِ غم، جا دارد
هشت روز است که از زهر به خود میپیچد
هشت روز است که از مرگ تمنا دارد
هشت روز است که جان کندنِ او را دیده
همسری که به کنارش غم عُظمی دارد
ذره ذره نفسش سوخت، تنش آب شده
هشت روز است که اینگونه تقلا دارد
هشت تَن کشتهی زهرند از اجدادش لیک...
زهر این دفعه چرا شکلِ معما دارد؟!
سرِ او روی زمین مانده در این مدت؟ نه!
پسری هست به دامن سرِ بابا دارد
* *
خانهاش کرببلا حجرهی او گودال است
هشت روز است به لب وای حسینا دارد
هشت روز است که در خلوت خود میخواند:
چقَدَر گودی گودال مگر جا دارد؟!
روضه میخوانْد: چرا آنهمه طولش دادند
یک نفر تشنه مگر آنهمه بلوا دارد
وقت دارند سه ساعت سرِ فرصت بزنند
شمر آنجاست ولی با همه دعوا دارد
آه از آن سینه که سنگینیِ پا را حس کرد
وای از آن تیغ که بد کینه از آقا دارد
شمر مشغولِ حسین است، گَهی هم میزد،
خواهری را که به سر، چادرِ زهرا دارد...
✍ #حسن_لطفی
*حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام) در روز اول ماه ربیع مسموم و در هشتم ماه ربیع مظلومانه به شهادت رسیدند.
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
خورشید سوخت از غم و فردا یتیم شد
چشم و چراغِ نوح و مسیحا یتیم شد
زهری گرفت، از حسنِ عسکری نَفَس
صاحبعزایِ روضهٔ بابا یتیم شد
بالا سرش به گریه نشست و عزا گرفت
ماهِ ربیع، حضرتِ مولا یتیم شد
پشت و پناهِ منجیِ عالم شهید شد
تنها نه سامرا...، همهدنیا یتیم شد
ای جمکران! سیاه بپوش و به سر بزن
آمد خبر که مهدیِ زهرا یتیم شد
گریه کنان امامِ زمان بیکس و غریب
زد بیپناه خیمه به صحرا...، یتیم شد...
تنهاییاش شروع شد از پنج سالگی
آقایِ غایب از نظرِ ما یتیم شد!
✍ #مرضیه_عاطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
لزره افتاده به دستم، پسرم! زود بیا
روشنی بخش دو چشمان ترم، زود بیا
تاکه سیراب کنی لعل لب خشک مرا
ای جگرگوشهی من! ای پسرم! زود بیا
تا نیایی دلم آرام نگیرد هرگز
گرد غم ریخته در دور و برم، زود بیا
زهر کاری شده و بر جگرم افتاده
تا نپاشیده به سینه جگرم، زود بیا
فرصت مختصری تا سَفَر من باقیست
لحظهی آخر قبل از سفرم، زود بیا
بر مصیبات تو اندیشم و هنگام وداع
غم تو زنده شده در نظرم، زود بیا
یاد آن طفل فتادم که دل شب میگفت
سوختم از غم هجران، پدرم! زود بیا
همره مرغ سحر، گفت «وفایی» شبِ هجر
با همه منتظران، منتظرم، زود بیا
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e