#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
دوباره هر که عزیز است دستچین شده است
مسافر سفر عشق، اربعین شده است
دوباره هر که دلش سوخت انتخاب شده
ملازم قدم حضرت رباب شده
فرشتگان خدا هر که را جدا کردند
برات داده و راهی کربلا کردند
هر آنکه در حرمش سر بر آستان دارد
به روی پا ز ملک بوسهای نشان دارد
خوشا کسی که گرفته برات با دل شاد
زدست معجزه آسای پنجره فولاد
هر آنکسی که برات از امام هشتم داشت
نه یک پیاله، جواز تمامی خم داشت
خوشا کسی که رضا کرده صاحب نظرش
دعای حضرت معصومه توشهی سفرش
مسیر عشق پر از پیچ وتاب و باریک است
سواره نه، که به پای پیاده نزدیک است
در این سفر که سلوکی به مقصد نور است
بحکم "فاخلع نعلیک" وادی طور است
تواضع و ادب اینجا به کار میآید
پیاده زودتر از هر سوار میآید
پیادگان حریمی که محترم شدهاید!
شما که همسفر بانوی حرم شدهاید!
"معاشران ز حریف شبانه یاد آرید"!*
ز ماندگان سفر در میانه یاد آرید
به جای ما دلتان چون شکست گریه کنید
به پای کودکی تاول نشست، گریه کنید
::
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
دوباره نوبت روضه به اربعین افتاد
سلام ما به زنی که ز دور میآید
شکسته است ولی با غرور میآید
دوباره پرچم سرخ قیام در دستش
میآید و سند فتح شام در دستش
سلام کشتهی لب تشنه! خواهر آمده است
نه زینب است که زخمی مکرر آمده است...
اگر چه سخت ولی با شکوه آمدهام
شبیه صاعقه رفتم چو کوه آمدهام
تمام راه به عشق سر تو آمدهام
فقط ببخش که بی دختر تو آمدهام
رقیه ماند که در شام انقلاب کند
که خواب شب زدگان را پر اضطراب کند
اگر چه با جگر پاره پاره آمدهام
هزار سال پس از تو دوباره آمدهام
به پاست تا به ابد خطبه خوانی زینب
لهیب شعلهی جنگ جهانی زینب
ببین چقدر برای تو لشکر آوردم
چقدر عاشق عباس و اکبر آوردم
پیادگان حریمت ز خاک هر وطنند
مدافعان قسم خوردهی حریم منند
چقدر دور ضریح تو جابر آمده است
به پیشواز بیا، خیل زائر آمده است
✍ #سیده_اعظم_حسینی
* حافظ
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
این که افتاده و نور از نسبش میریزد
پاکی هر چه سحر از لقبش میریزد
شعلهی خیمه ز گرمای تبش میریزد
زهر انگور خراسان ز لبش میریزد
از تب داغ نفسهاش عطش میبارد
زهر با ایل و تبارش سر و سرّی دارد
"ماه خورشید نمایَش" به خسوف افتاده
روضه آتش شده بر جان لهوف افتاده
سی و دو درد به تقدیر حروف افتاده
کیست این؟ "ابن رضا" یی که رئوف... افتاده
آب میلرزد و در لرزش دستش جاریست
قصهی تشنگی طایفهاش تکراریست
چه زمینیست که زندان شده اقیانوسش
ترک خشک عطش باز شده کابوسش
واژه در واژه سراب است فقط قاموسش
یازده بار خدا آمده با فانوسش
جلوهی ذات فرود آمده محسوس شده
یازده بار همین معجزه مبعوث شده
شانزده سال فقط بغض مکرر؛ کوچه
حسرت جای قدمهای کسی در کوچه
رد پایی که نشد حک بشود بر کوچه
بعد او آهِ کشیده ست سراسر کوچه
یک دل سیر ندیدهست قد حیدریاش
به چه دل خوش بکند بی حسن عسکریاش
::
حرمش گرچه اثر از غم غربت دارد
حسن دوم زهراست؛ ابهت دارد
دشمن از گنبد او کینه و وحشت دارد
هتک و تخریب در این طایفه قدمت دارد
بی جهت نیست مدام اسلحه بر کف دارند
از "حسن" های "علی" ترس مضاعف دارند
::
پرده را پس بزن ای آن که تماشا داری
ارث پاکی ز "محمد"، ز "مسیحا" داری
بهره از دامن "زهرا" و "ملیکا" داری
"آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری"
آی رؤیای قشنگی که حقیقت داری!
به نماز آمدهای، قصد قیامت داری؟!
عطر نرگس به پَر شال تو بستهست نسیم
هر چه گل، گوشهی دستار تو گشتهست مقیم
با تو کردهست خدا بوی خوشش را تقسیم
میکند نبض زمان را ضربانت تنظیم
پرده را پس بزن ای حضرت خورشید!بتاب
تا بلرزد ز تماشات دل هر سرداب
زیر پاهای تو جاریست بهاری مسدود
دستهای پُر بارانِ تو خورشیداندود
نفست رخصت جاری شدن چشمه و رود
گوشهی دنج نگاه تو بهشت موعود
در پس این شبِ آفت زده پیچیده صدات
بر تو و لحظهی زیبای ظهورت، صلوات!
✍ #سیده_اعظم_حسینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید #سید_حسن_نصرالله: یا اباعبدالله اگر کشته شویم و اگر سوزانده و خاکسترمان به باد داده شود و باز زنده شویم واگر هزار بار اینکار را با ما کنند، تو را ترک نمیکنیم.
اینان بشارتند؟ شکوهند؟ چیستند؟
پیداست از اهالی این خاک نیستند
دست اشارهی ملکوتند بر زمین
اینان که روی خاک، شهیدانه زیستند...
✍ #سیده_اعظم_حسینی
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
این زن که به در بسته همه بال و پرش را
دیدهست لهیب شرر دور و برش را؟
این یاس که بر روی خزان پنجه کشیدهست
آیا نشنیدهست صدای تبرش را؟
این زن که چنین سینه سپر کرده در آشوب
انگار ندیدهست شکاف سپرش را
این بانوی آب است! کسی نیست به آبی،
خاموش نماید حرم شعلهورش را؟
این زن شب قدر است، کسی نیست بخواهد
تغییر دهد سیر قضا و قدرش را؟
پیداست درآن ردّ قدمهای "محمد"
این کوچه که بستهست مسیر گذرش را
سیلی ثمر نخل فدک بود و نشستهست
دستی که به بانو بچشاند ثمرش را
مسدودترین کوچه و بنبستترین دست
ای کاش علی نشنود اصلاً خبرش را
میخواست بگیرد جلوی چشم پسر را
اما نتوانست ببیند پسرش را
از کوچه که برگشت، علی دید که در راه
بستهست دگر فاطمه بار سفرش را...
✍ #سیده_اعظم_حسینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س با پیامبر رحمت...
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
تو میروی، پس از این، احترام میشکند
تو میروی و دل من مدام میشکند
علی، غریبترین عابر است وقتی که
میان کوچه جواب سلام میشکند
بگو امام جماعت اگر معاویه شد
نماز از اول رکن قیام میشکند
امام اگر که " مُذل" خوانده شد در این کوچه
بگو که معنی قرآن، تمام میشکند
مدینه شهر فروش غدیر اگر بشود
بگو "عقیله" به بازار شام میشکند
هر آن که چشم بدوزد به سکههای طلا
میان برق دو چشمش، امام میشکند
به منفعتطلبی گر خواص رو کردند
حریم شرع، میان عوام میشکند
سر حسین مرا سنگهای کوفی نه
که لقمه، لقمهی شوم حرام میشکند
::
چه فرق میکند این کوچه یا ته گودال؟
چه فرق میکند این سال یا کدامین سال؟
بگو امامکُشی رسم میشود وقتی
که جابه جا بشود سنت حرام و حلال
بگو که شبهه چنان میکند که "ابن زیاد"
"حسین" جلوه کند زیر سبزی یک شال
بگو حرام اگر خورده شد نمیفهمید
امام عصر به خطبه نشسته یا دجال
مشخص است که یک روز خیمه میسوزد
که روشن است مداوم، چراغ بیتالمال
دگر به تاک خراسان هم اعتمادی نیست
اگر که پیش رود وضع، بر همین منوال...
گران گرفت فدک را... گرانتر از هر چیز
نخوانده بود به عمرش" مکاسب" این دلّال
دلم گرفته، دلم داغدار رفتن توست
مگر که کارگشایی کند اذان بلال
✍ #سیده_اعظم_حسینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
"ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی"*
که هر چه از تو بگویند، باز برتر از آنی
به نام نامیات ای دختر بزرگ شب قدر!
به نام نامیات ای دختر شُکوه نهانی!
گُلی به هیبت کوه و زنی به هیأت طوفان
تو آن حقیقت محضی که ماورای بیانی!
تو همزمان که نشستی به آرد کردن گندم
ورای فهم زمینی، ورای درک زمانی!
که کوله بار علی، عطر دستپخت تو را داشت
برای کودک بی نان، هنوز دل نگرانی!
چه سایههای بلندی که پشت کودکی تو
برای "واقعه" با کوچه کردهاند تبانی...
گدازههای کلامت، شرارهخیزِ همیشه
مگر هنوز هم ای کوهِ داغ در فورانی؟!
به روی ساعت سه، کوک شد زمان و پس از آن
رسید موسم گودال و فصل جامه درانی
در آن غروب دویدن میان خیمه و صحرا
"تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی"*
تمام عقلی و دور از مدار زینبی تو
هر آنچه مست سر بام، گرم سنگ پرانی!
و کوچه ها همه خمیازههای وا شده بر خواب
بهنام هر چه سپیده، بمان که خطبه بخوانی
غبار مردهی رخوت گرفتهایم و ملولیم
مگر تو چادر خود را به روی ما بتکانی..
شروع میشود این روضه با لهوف نگاهت
مدد گرفته قلم باز از حروف نگاهت
::
به یال اسب گره میزند زنی گلهها را
چنان صبور که کم کرده روی حوصلهها را
زنی شگفت که زیبایی نگاه بلندش
به هم زدهست برای ابد معادلهها را
شب و قیام نشسته، هنوز هم نشکسته
گواه این نشِکستن، گرفته نافلهها را
از اولین نفس صبح تا همین دم مغرب
به پای خسته دویده مسیر هلهلهها را
کسی نبود به غیر از رمیدگانِ به صحرا
به دست خیمه گرفتند فاتحان صلهها را!
ز سنگهای سرِ بامها نیامده پیداست
کشیدهاند به شهر امتداد غائلهها را
آهای وارث اعجاز "نَبتَهِل"! به نگاهی**
بکش به شومی تقدیرشان مباهلهها را!
چنین که بر گسلِ بغض ایستاده نگاهت
به شهر میکشی آخر تمام زلزلهها را
"سری به نیزه بلند است" و سخت بوده بگویی
که بیشتر بکند نیزهدار فاصلهها را
به جز سؤالِ "عمویم چرا به خیمه نیامد"
عقیلهای تو جواب تمام مسالهها را...
چقدر خاطر آسوده دارد این سرِ بر نی
که داده است به دستت زمام قافلهها را
مسیر قافله کج شد به سمت عصر تلاطم
و زانوان تو خم شد کنار تربت چندم؟
::
حساب داغ من از روز و ماه و سال، گذشته
نپرس! حال من از غصه و ملال گذشته
همینکه کمتر از آنی که رفتهایم، رسیدیم
مشخص است که بر کاروان چه حال گذشته!
من آن تمامیِ شرمم که ماندهام به جوابی
تو آن نجابت محضی که از سؤال گذشته!
رسیدهها که به جای خود، از تطاول طوفان
چقدر تیغ که از سیبهای کال گذشته!
زمین گریست که: "چیزی نمانده تا کف گودال"
زمان گریست که: "ساعاتی از زوال گذشته"!
حریم خیمه به فتوای شرع سوخت و یعنی
حرامها همه از بسترِ حلال گذشته!
محال بود تصور کنم به نیزه سرت را
محال بود و چهها دیدم از محال، گذشته!
کسی برای خرید کنیز اشاره به ما کرد
حدیث غارت و تاراج ما ز مال گذشته!
شبی نبود که لالاییاش به گوش نیاید
ببین که کار رباب تو از خیال، گذشته!
شبیه هر چه که زخمم، شبیه هر چه که داغم
بیا که وصف من از مثل و از مثال گذشته
به اشک نیست امیدی که داغ دل بنشاند
اگر چه دیری از این حسرت زلال گذشته
"مَضَی الزّمانُ و قَلبی یقول انّک آتٍ"*
اگر چه عمر من از وعدهی وصال گذشته
به مویههای زنانه سبک نشد دلم اما
حدیث هجر، مفصل شد و مجال گذشته
مسیر آمده را بی تو میروم نه به دلخواه
چگونه رد شوم از خاطرات روشنِ این راه
::
نه آرزوی رسیدن، نه اشتیاقِ سلامی
نه رغبتی به نشستن، نه شور و شوق کلامی!
نمیشناسیام ای زادگاه ایل و تبارم!
ز بس گذشتهام از کوچههای کوفی و شامی
"تو خود حدیث مفصل بخوان ز مجمل" و بگذر
به زیر تیغ امامی، میان شعله امامی...!
به لطف آیهی "الا المودّةَ" نگذشتیم
ز کوچهای که ندیدیم احترام تمامی!
به سرسلامتی ما، سری نماند سلامت
مگر به اینکه خطا رفت سنگی از سرِ بامی!
کدام شعله به "در" زد که عصر روز دهم هم
نمیرسید به جز بوی سوخته به مشامی!
به غیر فصل پیمبرکُشانِ وادی تورات
کدام فصل در این قوم داشتهست دوامی؟
به پیشواز من ای شهر، شیرخواره نیاور
شراره خیزتر از این نخواه داغ مدامی!
گذار باد نیفتد به کوی هاشمیانت
که مانده است بر او ردّ یادگاریِ گامی
بگو به مادرِ آن چار قبرِ تازهی خالی
که کوچه مانده صدایت کند دگر به چه نامی!
بگو به تربت معصوم "مجتبی" که ندارم
ز شهدنوشِ قبیله به غیر زخم، پیامی!
فدای خانهی دربستهات، برادرِ زینب!
نمیشود که دری وا کنی به ذکرِ سلامی؟!
که بغض، تکیه زده روی شانههای صدایم
چقدر روضه شود خواهرانههای صدایم...
✍ #سیده_اعظم_حسینی
*سعدی
*اشاره به آیه مباهله
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
چقدر این حُجبِ مردانه، به این لبخند میآید!
تو زیبایی و یک دنیا، زبانش بند میآید!
چنان آکنده از ابهام و ژرفای شب قدری
که در تقدیرِ تو، "تقدیر"، ارادتمند میآید!
تو پنهانی میان هر قسم در آیهها شاید...
چقدر این قدّ و قامت، در خورِ سوگند میآید!
گل رخسارهات را چشمهای شور، در راهند
خدا را شکر، آغاز بهار، اسپند میآید!
"هزار الله اکبر"! هر کسی با دیدنت گفته:
"اذان، تنها به این رعنای بی مانند، میآید!"
✍ #سیده_اعظم_حسینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e