بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#علی_علی_بیگی
▶️
استراحت کن کمی تا صبح، بیداری بس است
پلک هایت سوخته پس گریه و زاری بس است
@hosenih
خانه ام جارو نمی خواهد به خود زحمت نده
با قدی خم ایستادن های اجباری بس است
دستْ بر دیوار، دردِ سینه را پنهان نکن
خنده های بی رمق از روی ناچاری بس است
بانوی خانه، نفس را هم به سختی میکشی
میشود از پختن نان دست برداری، بس است
صورتِ زخمی و بازویِ کبود و چشمِ تار
فاطمه شرمنده ام از من طرفداری بس است
@hosenih
نا امیدم ای امیدم بسترت را جمع کن
هیچ جایی در لباست نیست گل کاری بس است...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#علی_علی_بیگی
▶️
کاش اصلا نبود هشدار و
کاش اصلا نبود آزاری
کاش مادر زمین نمیخورد و
کاش اصلا نبود مسماری
کاش آتش نمیگرفت اصلا
هیزمِ پشتِ خانه ی مولا
یا که این گونه لج نمیکردند
سیلی و تازیانه با زهرا
@hosenih
کاش پاهایشان قلم می شد
کاش دستانشان فلج می شد
میخِ بی معرفت چی می شد اگر
در مسیرش نبود،کج می شد؟
کاش اصلا زمین کمک میکرد
یا که در، تابِ ایستادن داشت
کاش بارانِ بی وفا قصدِ
آتشی را فرو نشاندن داشت
کاش بعد از هجومْ،این گونه
جای زخمی نبود بر پهلو
کاش بی جان شده نمی افتاد
وقتِ شانه به مو زدن،بازو
@hosenih
کاش مادر بدون درد و رنج
ساعتی را دوباره می خوابید
کاش بارانِ گریه سر می شد
از ته دل دوباره می خندید
کاش با هر نفس نفس زدنش
روی بستر گلی نمی رویید
کاش این روزها کسی با خشم
درب این خانه را نمی کوبید...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
#امیرالمومنین_ع_مدح
هزار ابوذر و سلمان دچار خود دارد
جهان عاطفه را بی قرار خود دارد
@hosenih
به حکم این که علی گفت «من یمت یرنی»
چقدر سینه سپر در دیار خود دارد
بشر نمی شود او را بخوانم اینگونه
شباهتی که به پروردگار خود دارد
به ذوالفقار ندارد نیاز در میدان
کسی که فاطمه را در کنار خود دارد
فقط نه میثم تمار سر به دارش بود
علیست آنکه جهانی به دار خود دارد
**
فقط به چاه،به گریه، شبانه می گوید
غمی که در دل این روزگار خود دارد
@hosenih
تمام درد علی زخم صورت زهراست
بماند این که چه در قلب زار خود دارد..
شاعر: #علی_علی_بیگی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
یک دلِ بی قرار سهمش شد
دوریِ از نگار سهمش شد
بی علی اکبر و عمو عباس
سیلیِ آبدار سهمش شد
روی بالِ فرشته میخوابید
یک بغل سنگوخار سهمش شد
در بیابان و نیمههای شبش
دلهره، اضطرار سهمش شد
تا که آورد اسم بابا را
مُشتها بی شمار سهمش شد
از لگدهای زجر، پهلو درد
از سنان، چشم تار سهمش شد
پای پُر آبله که جای خودش
رعشه، بی اختیار سهمش شد
در هیاهوی کوچه و بازار
صحبت طعنهدار سهمش شد
دخترِ حرمله چه میخندید!
تا از او گوشوار سهمش شد
ارثِ زهراست بر زمین خوردن
چادرِ پُر غبار سهمش شد
یک سه ساله کجا و مویِ سپید
پیریِ روزگار سهمش شد
آخرِ سر خرابه روشن شد
ماهِ نیزه سوار سهمش شد
بویِ نانِ تنور پیچید و
سوخته زلفِیار سهمش شد
✍ #علی_علی_بیگی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
سرد و ابری، هوای جا مانده
سوز دارد صدای جا مانده
دلشکسته، به گریه میگُذَرَد
تک تکِ لحظههای جا مانده
شوقِ دائم نصیب زائرها
بغض و حسرت برای جا مانده
ربنا! روزیام زیارت کن...
خواهشِ ربنای جا مانده
شهرِ خلوت، سکوت و تنهایی
این شده ماجرای جا مانده
میکِشد آه و سینهاش تنگ است
نوکرِ بی نوای جا مانده
چارهای نیست میشود حالا
روضهها کربلای جا مانده
ای رفیقان به مِهر بردارید!
یک قدم هم به جای جا مانده...
✍ #علی_علی_بیگی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e