eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
41.7هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
284 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به به واژه‌ای نکشیده‌ست منّت از جوهر خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور کنون مُرکّب من جوهر است و جوهر نیست به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر به جوش آمده خونم که اینچنین قلمم دوباره پر شده از حرف‌های دردآور دوباره قصۀ تاریخ می‌شود تکرار دوباره قصۀ احزاب، باز هم خیبر دوباره آمده‌اند آن قبیلۀ وحشی که می‌درید جگر از عموی پیغمبر عصای کینه برآورده باز ابوسفیان دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر به هوش باش مبادا که سحرمان بکنند عجوزه‌هایِ هوس، مُطربانِ خُنیاگر مباد این‌که بیاید از آن سر دنیا به قصد مصلحت دینِ مصطفی، کافر چنان مکن که کسان را خیال بردارد که باز هم شده این خانه بی در و پیکر به این خیال که مِرصاد تیر آخر بود مباد این‌که بخوابیم گوشۀ سنگر زمان زمانۀ بی دردی است، می‌بینی که چشم‌ها همه کورند و گوش‌ها همه کر هزار دفعه جهان شاه‌راه ما را بست هزار مرتبه اما گشوده شد معبر خوشا به حال شکوه مدافعان حرم که سربلند می‌آیند یک به یک بی‌سر اگر چه فصل خزان است، سبزپوشانیم برآمد از دل پاییز میوۀ نوبر به دودمان سیاهی بگو که می‌باشند تمام مردم ایران سپاه یک لشکر به احترام کسی ایستاده‌ایم اینک که رستخیز به پا کرده در دل کشور نفس نفس همۀ عمر، مالک دل بود کسی که بود به هنگامه مالک اشتر بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر به باوری که در اعماق چشم اوست قسم هنوز رفتن او را نمی‌کنم باور چگونه است که ما کشته داده‌ایم اما به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر؟ چگونه است که خورشید ما زمین افتاد ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر؟ چه رفتنی‌ست که پایان اوست بسم الله چه آخری‌ست که آغاز می‌شود از سر جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی که مانده است به دستش هنوز انگشتر چنین شود که کسی را به آسمان ببرند چنین شود که بگوید به فاطمه مادر قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد که بی وضو نتوان خواند سورۀ کوثر خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش هزار مرتبه دختر اگر تویی دختر شکوهِ عاطفه‌ات پیرهن به سائل داد چنان که همسر تو در رکوع، انگشتر نفس نفس کلماتم دوباره مست شدند همین که قافیۀ این قصیده شد، حیدر میان آتشی از کینه، پایمردی تو نشاند خصم علی را به خاک و خاکستر فقط نه پایۀ مسجد که عرش می‌لرزید از آن خطابه، از آن رستخیز، از آن محشر یهودیانِ مسلمان ندیده‌اند آری از این سیاهیِ چادر دلیل روشن‌تر کنون به تیرگی ابرها خبر برسد که زیر سایۀ آن چادر است این کشور رسیده است قصیده به بیتِ حُسن ختام امید فاطمه از راه می‌رسد آخر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رفتی و به دل شبیه یک آه شدی رفتی و به ما چراغ این راه شدی مصداق "رجال صدقوا" گردیدی رفتی و مهاجر الی الله شدی شاعر: @dobeity_robaey
آمد خبر که از دل دشتی پر التهاب پر زد به آسمان شهیدان ستاره ای سر زد ز هر کرانه افق های روشنی از پاره پاره های دل ماه پاره ای.. بیدار شو ببین که علمدار برنگشت ما را به دست ساحل امنی سپرد و خود بیوقفه رفت در دل دریایی از خطر تا هرم آتشی نرسد تا حریم ما شد در میان آتش پرکینه غوطه ور از چشم ما گدازه بریزد از این خبر تاریخ شاهد است که ققنوس میشود هر شیعه ای که از دل و جان شعله می کشد خون شهید کرده جهان را غیورتر غیرت خروش کرد و جهان شعله میکشد کاخ سفید میشود از شعله ها سیاه ما خواهران زینبی لشگرش شدیم با مادران فاطمی سرزمینمان، این چادری که بر سرمان هست داده است صدها ستاره هدیه به آغوش آسمان پوشانده ایم بر تن مردان لباس رزم بیروت و بصره و حلب و فکه و یمن فرقش کجاست ما همه از یک قبیله ایم عشق عمیق و مشترکی در نهاد ماست هر یک مدافعان حریم عقیله ایم حب الحسین یجمعنا یک شعار نیست ما را شهاب ثاقب شب نام می نهند خاورمیانه جلوه ای از کهکشان ماست با آیه های فتح کند صبح ما طلوع پیروزی نهایی این جنگ از آن ماست بسم الله از زبان ولی میرسد به گوش فصل نبرد تازه ای آغاز میشود فصلی که جاودانه بسازد بهار را فصلی که بعد از آن نشود دختری اسیر فصلی که فیصله بدهد انتظار را عطر ظهور میرسد امروز بر مشام آماده باش داده خدا بر ملائکش افلاک گوش بسته به راز و نیاز ما تا تیرهای تیز دعا در کمان ماست خط مقدم است همین جانماز ما چیزی نمانده است به آن انتقام سخت.. شاعر : © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشمی اگر خفته ست، چشمی هم به در مانده می دانی آیا چند ساعت تا سحر مانده؟ تا صبح، شب های فراق یار، طولانی ست هر چند می دانی زمانی مختصر مانده این جمعه باید زودتر بیدار شد از خواب این جمعه خورشید از طلوع صبح درمانده آن انتظار بی قرار جمعه ها، افسوس! این جمعه در تقویم، مفقود الاثر مانده تاریکی شب رفته اما روز پیدا نيست اخبارگو این بار در شرح خبر مانده گویا همان مردی که دائم در سفر بوده قصد شهادت کرده دیشب، در سفر مانده در کلّ دنیا حاج قاسم یک نفر بوده از جنس قاسم ها ولی صدها نفر مانده سردار دل ها! از نظرهامان اگر رفتی یادت ولی بی هیچ اما و اگر مانده باید بگويم تسلیت ایران مشکی پوش! تو روسپیدی همچنان، تبریک! فرمانده! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هنگام حماسه تیغ بُرّان بودی همرزم دلاور شهیدان بودی هربار که انقلاب، سربازی خواست سردار همیشه بودی شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
هوای چشم همه، ابری است وبارانی است که روز ما همه از دود آه ، ظلمانی است گرفته بهت عجیبی فضای دل ها را نفس به سینه ی سنگین خلق، زندانی است چراغ گریه ی ما روشن است در این داغ شرار سینه ،غم قاسم سلیمانی است کسی که عمر خودش را نثار دین کرده است کسی که شیوه ی او شیوه ی مسلمانی است کسی که دشمن از او مثل بید می لرزید کسی که هم نفس رهبری خراسانی است کسی که ملک عراق و عجم به او نازد چراغ و جلوه ی نامش ، همیشه نورانی است شهادت است نصیب دل سلیمانی نصیب جمع دل ما همه پریشانی است کسی که مثل ابالفضل پیکرش پاشید کسی که در ره محبوب خویش،قربانی است مدافعان حرم را خبر کنید اکنون میان بزم شهیدان دوباره مهمانی است اگر که اشک کمی فرصت و امان می داد نوشته بود «وفایی» فراق ، طولانی است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩 کربلایی زیستی آتشی در سینه‌ات از داغ کوثر داشتی استخوانی در گلو مانند حیدر داشتی از ولادت تا شهادت کربلایی زیستی در مصاف تیغ‌ها و نیزه‌ها سر داشتی هیبت نام بلندت پشت دشمن را شکست اقتدا کردی به عباس و علم برداشتی مثل قاسم از عسل گفتی زمان رفتنت وقت برگشتن تنی مانند اکبر داشتی مثل توفان رجزهایت میان معرکه نطق‌های آتشینی پشت سنگر داشتی راه آزادی قدس از کربلا خواهد گذشت رهبرت فرمود این را و تو باور داشتی جز شهادت سهمت از این سفره‌ی رنگین نبود عاقبت رندانه سهم خویش را برداشتی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بانگ تشویش را که سر دادند بام‌ها یک‌به‌یک خبر دادند زهر را دست خون‌جگر دادند فیض عُشاق را سحر دادند خبر آمد..، قد "ولی" تا شد تن سردار ارباً اربا شد از رکاب تو تا نگین افتاد در دلم هُرمی آتشین افتاد بر جبین سپاه چین افتاد گرچه دست تو‌ بر زمین افتاد با همین حال "بازِ طیّاری" به اباالفضل که علمداری شیر آوردگاه..، یالت سوخت تربت ِکربلایِ شالت سوخت چشم‌های علی خصالت سوخت اوّل فاطمیّه بالت سوخت غیرت مادری نشان دادی مثل زهرا در آتش افتادی پای دادی رکاب حفظ شود مشک دادی که آب حفظ شود جان سپردی حجاب حفظ شود تا که این انقلاب حفظ شود رفتن‌ات بانی تداوم ماست خونِ تو مُهرِ "گامِ دُوُّم" ماست پَر گشودن عجیب فرجامی‌ست این شهادت نماد خوش‌نامی‌ست بانیِ پختگی هر خامی‌ست علّتِ انسجام اسلامی‌ست از یمن تا دمشق سربازیم سوی دَّجالِ کفر می‌تازیم باده‌ی ما قوام می‌خواهد لب ما شُربِ جام می خواهد زخم ما التیام می‌خواهد رهبرم انتقام می‌خواهد مستِ از باده‌ایم..، سیّد علی همه آماده ایم سیّد علی زنگ ما، زنگ استقامت بود مشق ما شاه‌راه عزت بود کاغذش برگه‌ی وصیّت بود آب، بابای ما "شهادت" بود بهر مُردن همیشه تکمیلیم ما شهادت طلب‌ترین ایلیم چشمه‌ساریم..، رود می‌گیریم از بلندا فرود می‌گیریم خواب را از سعود می‌گیریم انتقام از یهود می‌گیریم شک نداریم اینکه صددرصد کاخ‌هاشان حسینیه گردد ما از این بعد ماجرا داریم ذوالفقار جهاد را داریم قصد کشتار اشقیا داریم در "تلاویو" نقشه ها داریم... سر درِ آن..، بزرگ..، می‌خوانی: شهرِ سردار دِل؛ سلیمانی ظلمتِ در اتاقِ تو سخت است آه! سردار!!! داغ تو سخت است یاد این اتفاق تو سخت است گرچه داغ فراق تو سخت است شُکر..، دستی به زلف تو نرسید خنجری روی حنجرت ندوید بی حیایی تو را که پیر نکرد خنجر قاتل تو دیر نکرد نیزه‌ای در پر تو گیر نکرد بر تن درهمت حصیر نکرد مادر خویش را صدا نزدی خودمانیم دست و پا نزدی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آتش داغی به جان مؤمنین افتاده است گوییا از اسب، کوهی بر زمین افتاده است شانه‌های مرتضی لرزید ازاین داغ سترگ مالک اشتر مگر از روی زین افتاده است؟ عطر جنت در فضا پیچیده از هر سو؛ مگر، کاروان مُشک در میدان مین افتاده است؟ چار سوی این کبوترهای پرپر را ببین آیه‌های روشن زیتون و تین افتاده است دست‌بردامان شاه تشنه‌کامان یافتند دست‌هایش را که دور از آستین افتاده است زوزۀ کفتارها از هر طرف برخاسته‌ست شک ندارم این که شیری در کمین افتاده است کربلا در کربلا تکرار شد بار دگر ماه زیر خنجر شمر لعین افتاده است... کوه آهن بر زمین افتاده یاران کاین‌چنین لرزه بر اندام کاخ ظالمین افتاده است سر جدا... پیکر جدا... این سرنوشت لاله‌هاست خاتم مُلک سلیمان بی‌نگین افتاده است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مرحبا ای شهید زندۀ عشق پیش ارباب روسپید شدی تلخ بود این خبر، جدید نبود سال‌ها پیش از این شهید شدی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شرح خبرها چی میگن این همه غوغا شده باز چشم یه ملت واسه چی این همه دریا شده باز کاشکی دروغ باشه خبر کاشکی من از خواب بپرم شرح خبر ها چی می گن من که نمیشه باورم رفته ولی شک نکنید جبهه پر از دلاوره مالک اشتر علی هنوز کنار رهبره آی رفقا حسینیا وقتشه از یاس بخونیم دور هم این روز و شبا روضه ی عباس بخونیم میر و علمدار سپاه پشت و پناه حرمه رفته سلیمانی و باز تو دلمون محرّمه پیکر صدپاره! پاشو حضرت ارباب اومده پاشو که ماه علقمه این دفه با آب اومده پاشو با اون دست جدا روضه ی سقا رو بخون وقتشه ما گریه کنیم روضه بخونی واسه مون دست جدات روضه شد و گرچه دلم خونه براش وا نشد انگشترت و مونده عقیقش سرجاش از توو عراق این دفه هم تیر ستم به ما زدن باز تویِ اون خاک بلا مهمون و بی هوا زدن اهل و عیال شهدا رفتی و قلبشون شکست گرد یتیمی دوباره رو سر بچّه شون نشست منتقم خون حسین منتقم خون توئیم عزّتمون از توئه و عمریه مدیون توایم نوبت ما شد مث تو پا وسط خون بزنیم تیشه به دستامونه تا ریشه ی ظلم و بکنیم داده ثمر تازگیا خون تموم شهدا میرسه از سمت حرم وعده ی اَلقدسُ لنا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز در گوش عالم و آدم بانگ هل من معین طنین انداخت دست تفکیر با اشارۀ کفر شعله در خیمه‌گاه دین انداخت خیمه‌ها باز هم محصاره بود به حریم حرم جسارت شد شعله‌ها تا دم حرم آمد باز هم صحبت از اسارت شد در مسیر حسین جان دادن با شهیدان کربلا عشق است هر کجاییم کربلا برپاست راه ما اوست، مرز ما عشق است روز و شب دور خیمه‌های حسین هر قدم گرم جان‌سپاری بود اشک او پا به پای تسبیحش هر سحر دانه دانه جاری بود حاج قاسم که در دل میدان غرش رعد و خشم طوفان بود وقت رحمت نسیم بود نسیم دست او بر سر یتیمان بود گوشه گوشه شنیده است این صحن خواهش و گریه و دعایش را این حرم می‌دهد شهادت که بارها دیده اشک‌هایش را بارها پا به صحن این مرقد با دلی شعله‌ور گذاشته بود بارها روی شانه‌های ضریح با دلی تنگ سر گذاشته بود مهربان بود مثل باد بهار سرو این خاک بید مجنون بود پاسدار حریم خون خدا جان‌نثار رقیه خاتون بود تن به مردن نداد و بی‌سر شد کشتۀ راه سیدالشهداست دستش افتاد روی خاک ولی حرم اهل‌بیت پابرجاست شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک روز به فکه، غرق غربت بودی یک روز حلب، جلوتر از خط بودی در سینۀ ما عشق تو امروزی نیست از دیر زمان عزیز ملت بودی شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
آه ای شهید زنده! از ما بر نیامد وصف عروجت در تغزل در نیامد رفتی و یارانت در آغوشت کشیدند آنها که میگفتند: همسنگر نیامد بانگ بلند "انتقام سخت" یعنی از خون تو کوتاه، این کشور نیامد هر بار نامت برده شد در ذهن تاریخ نامی به غیر از مالک اشتر نیامد میخواستیم از پیکرت چیزی بگوییم این بین، حرفی جز علی اکبر نیامد تا آسمان تابوت را بردن سزا بود ای داغ سنگین! دست، بالاتر نیامد دستت برید، افسوس از دست من و ما کاری به غیر از شعر گفتن بر نیامد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کجا در حسرت یک لقمه‌ی نان گریه می کردیم اگر مانند تو‌یک عمر پنهان گریه می کردیم اگر مانند تو بر روی خاک سرد تنهایی به شوق گرمی دست شهیدان گریه می کردیم به خود برگشته بودیم از دروغ زندگی کردن به خود برگشته و در سوگ انسان گریه می کردیم به خود برگشته بودیم عشق می چرخید سرگردان و ما بیهوده تنها دور میدان گریه می کردیم کدامین جاده شأنش هست هم نام شما باشد؟ خیابان در خیابان در خیابان گریه می کردیم کدامین روضه را بر شانه های کربلا خواندی که ما چشم انتظاران در خراسان گریه می کردیم عجب انگشتری گم کرده ای ای عشق حق داری که ما از شوق آن، در حسرت آن گریه می کردیم عجب انگشتری گم کرده‌ای ما هم اگر بودیم برای لحظه ای جای سلیمان گریه می کردیم کجا رفتی کجا انگشتر ملک سلیمانی چه می شد با شما در سوگ باران گریه می کردیم ** چه می شد فاطمیه با شما یک بار دیگر هم برای کودکی سر در گریبان گریه می کردیم برایت روضه می خوانم همینجا هرچه باداباد زنی در کوچه پیش چشم فرزندش زمین افتاد برایت با دلی خون باصدایی خسته می خوانم برایت از علی از دست های بسته می خوانم غمم را در دل این روضه‌ی آخر تماشا کن مرا در بین این جمعیت دلداده پیدا کن به خاطر می سپاری این منِ افتاده از پا را من مشغول فریاد و من محو تماشا را رفیقت نیستم در حق من اما رفاقت کن مرا در پیشگاه حضرت زهرا شفاعت کن اگرچه در دل هر واژه از این شعر صد آه است کسی می گفت قطعا انتقامی سخت در راه است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رفیقت نیستم در حق من اما رفاقت کن مرا در پیشگاه حضرت زهرا شفاعت کن شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
بعد از تو دلم خون و دو چشمم همه دریاست در خیمهٔ قلبم همه شب سوگِ تو برپاست آدینهٔ هر هفته، حوالی سحرگاه در دفتر شعرم دو سه خط روضه مهیّاست برگشت ورق بعد تو، تاریخ عوض شد هر جمعهٔ دیماه برایم شب یلداست لا نَعلمُ مِنکَ به جز از خدمت و اخلاص وَ نَشهدُ اَن‌ّ که مقامات تو والاست یک عمر عزادار غم فاطمه بودی چندی‌ست عزادار تو صدیقهٔ کبراست.. آمادهٔ رزمیم که در مکتب قاسم در راه خدا کشته شدن شهد مصفّاست هرچند که امروز سلیمانیِ ما نیست هر کودک این خاک، سلیمانی فرداست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرچند که امروز سلیمانیِ ما نیست هر کودک این خاک، سلیمانی فرداست شاعر: @dobeity_robaey
✅ کانال اشعار آیینی حسینیه در : 🍃 https://rubika.ir/hosenih ✅کانال تک بیتی، دوبیتی و رباعی‌های حسینیه در : 🍃 https://rubika.ir/dobeity_robaey
ای که بر گل‌های زهرا تو ارادت داشتی بعد زهرا راه در گلزار جنّت داشتی در مقام و منزلت آئینۀ نور و کمال مظهر شرم و عفافی و نجابت داشتی از نگاه رأفتت عطر ولایت می‌چکید بر امیرمؤمنان ایمان و الفت داشتی عمرتو طی شد به طوف کعبۀ ایمان و عشق دائماً از اشک خود غسل زیارت داشتی عطر مادر باز هم پیچید در گلزار وحی بس که بر گل‌های زهرا تو محبّت داشتی خوانده‌ای خود را کنیز خانۀ زهرا، ولی محضر گل‌های او قدر و شرافت داشتی هم ادب آموز پرچمدار عاشورا شدی هم برای بچه‌هایت درس غیرت داشتی درکنار علقمه عباس تو باخون نوشت درقیام روز عاشورا شراکت داشتی مادری می‌کرد زهرا جای تو در علقمه جای آن رأفت که بر گل‌های عترت داشتی واژۀ اُم‌البنین را خط زدی از دفترت در دل از داغ بنین خود مصیبت داشتی تاکه مردم را کنی بیدار از خوابی عمیق با قیام گریه‌های خود رسالت داشتی هیچ گه غافل مشو از حُرمت اُم البنین ای «وفایی» ازخدا هرگاه حاجت داشتی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اول به زینبش دم در احترام کرد با اذن او ورود به بیت‌الامام کرد تا خاطرات شعله‌ور از یادها رود معروف شد به اُم‌ّ بنین، ترک نام کرد از او سزاست درس بگیرند مادران نامادری که مادری‌اش را تمام کرد حیدر، حسن، حسین، علی، باقرالعلوم عزت ببین که خدمت این پنج امام کرد آمد بشیر و مادر سقا فقط سوال از سرورش حسین علیه‌السلام کرد در امتداد خون شهیدان کربلا با اشک، در مقابل دشمن قیام کرد با چار مصرعی که فدای حسین شد این شاعر آخرین غزلش را تمام کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمد و یک مدینه آه آورد چشم گریان به شوق ماه آورد آمده با صلابت گریه ایستاده به قامت گریه در هوای نگاش ابر کشید بر زمین نقش چار قبر کشید بر مزار خیالی‌اش که نشست مرثیه خواند و گریه کرد و شکست بر روی دستهای اخلاصش زره یادگار عباسش نه فقط از تبار اشک است او بلکه مادربزرگ مشک است او فاطمه بود،فاطمه اما پشت در جاگذاشت اسمش را روز ، خورشیدو ماهتاب شبند اهل تقوا همیشه با ادبند گفت این خانه مال آل عباست گفت که فاطمه فقط زهراست به خودش ام بی بنین میگفت و به زینب هم اینچنین میگفت روزگارم شده‌ست پاییزی که نبینم تو اشک میریزی هی مرا مادرم خطاب نکن هی مرا از خجالت آب نکن شان من چون بتول اقدس نیست مادری کار هرکسی پس نیست مادر من به حکم لم یزلی شیر داده مرا به ناد علی آسمان نور دست من داده ماه در دامن من افتاده پسری داشتم که سقا بود خادم بچه های زهرا بود پسری داشتم مودب بود پسرم تکیه گاه زینب بود افتخار من و عشیرهٔ من یل من نافذ البصیرهٔ من علمش مرکز سپاه امام دستهایش ستون کل خیام آه اما بریده شد یارب آن دوتا دست از سر زینب اهل تکفیر پرپرش کردند نیزه ها جنگ بر سرش کردند تیغها پاره پاره اش کردند ماه را پرستاره اش کردند غیرت‌الله که زمین افتاد دخلت زینبُ علیَ بْنِ زیاد آه از دست بی بصیرت ها خنده ها طعنه ها شماتت ها گریه های سکینه اشک رباب آه از خیزران و بزم شراب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمری برای داغ زهرا گریه کردی هر نیمه‌شب هم‌پای مولا گریه کردی درپای تو خاک بقیع از اشک گل شد وقتی که گفتی «واحسینا» گریه کردی اول برای زینب و داغ حسینش بعدش برای دست سقا گریه کردی یکبار دیدی که رباب از حال رفته صدبار مثل موج دریا گریه کردی دیدی رقیه نیست جای او سکینه هربارکه می‌گفت بابا گریه کردی خوب است که شام غریبان را ندیدی با روضه‌های خار صحرا گریه کردی حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی دیدی کسی می‌افتد از پا گریه کردی گرم عزای بچه‌های خود نبودی با گریه‌های زینب اما گریه کردی تشت طلا و خیزران را که ندیدی ابری شدی با حرف زن‌ها گریه کردی حرف کنیز آمد، سکینه زود تب کرد لطمه زدی هی صورتت را گریه کردی بی بی  نبودی موی دختر بچه‌ها سوخت قد تمام سینه‌زن‌ها گریه کردی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می گویَم از رودی کَز او یَم می‌شود تأمین از اشک او باران نم‌نم می‌شود تأمین با دودِ آهَش شعله‌ی غم می‌شود تأمین از دست‌پختش رزق عالم می‌شود تأمین قربان فقری که مرا مسکین‌ترین نامید من را گدای سفره‌ی ام‌البنین نامید تو آمدی تا دست حق را آستین باشی مثل ستونی..، محکماتِ بیتِ دین باشی انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی اصلاً به تو می‌آید عباس‌آفرین باشی هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست تربیت ماه بنی‌هاشم به دست توست فصل خزان را خنده‌های تو بهارش کرد جاروی تو عرش زمین را بی‌غبارش کرد بیتِ علی را نور چشم‌ات نو نَوارش کرد لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد این احترامی که به زهرا می کنی..، عشق است در قلب حیدر خویش را جا می‌کنی عشق است امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت از تشنگی لب‌های خشکِ روح دریا سوخت روی لب طفلان صدای آب..، بابا..، سوخت تا تیر بر مشکی اصابت کرد..، سقا سوخت رد سیاهی روی مهتابِ شبت افتاد عباس تا نقش زمین شد..، زینبت افتاد دیگر پس از او تیرهای بی‌درنگ انداخت آن نیزه‌داری که به سمت شاه سنگ انداخت خونابه روی رمل‌های سرخ‌، رنگ انداخت نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت سرنیزه‌ها شاه تو را از حال می‌بردند ارباب ما را تا تهِ گودال می‌بردند جسم حسین تو معما شد..، نبودی که نیزه میان حلق او جا شد..، نبودی که بالای تل، زینب قدش تا شد..، نبودی که پای حرامی در حرم وا شد..، نبودی که ای وای از اطفال، از اطفال، از اطفال... شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال زینب کجا و ناقه‌های بی امان..، بی بی زینب کجا و آن‌همه زخم زبان..، بی بی زینب کجا و مجلس نامحرمان..، بی بی زینب کجا و ضربه‌های خیزران..، بی بی نامحرمان اطراف زینب تاب می‌خوردند با حرمله پیش ربابت آب می‌خوردند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e