eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
40.8هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
279 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آتش به روی خانه ی گل ها گرفتند یک سوّم سادات را از ما گرفتند وقتی خلیله در میان شعله می سوخت نمرودیان در بین کوچه پا گرفتند @hosenih تا سنگدل آمد سراغ بار‌ِشیشه جمع ملائک ذکر یا زهرا گرفتند پهلوی مادر مدرک مظلومیت هاست با خون برای این سند امضا گرفتند پیش نگاه فاطمه گهواره می ساخت این دلخوشی را آخر از مولا گرفتند با هم برای کشتن این طفل و مادر یک عدّه گرگ بی‌حیا شورا گرفتند چشم انتظاری در سه ماه مانده باقی چشم و چراغ خانه را امّا گرفتند همراه مادر ، دم به دم ، نزدیک شش ماه مجلس برای ظهر عاشوراء گرفتند @hosenih شش ماهه های کربلا و هم مدینه با هم در آغوش پیمبر جا گرفتند هر فاطمیه ناله ی ما تا خدا رفت مرثیه ی ما از مدینه کربلا رفت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آبروی اولیا و انبیا از فاطمه مرگ یعنی زندگانی جدا از فاطمه آی زاهد فاطمی باشی بهشتی می شوی جنت الاعلای حق دارد صفا از فاطمه @hosenih اشهد ان علیا حجت الله ِ اذان تا قیامت در جهان مانده به جا از فاطمه کور و بینا هست یکسان در مرام عفتش هست ممنون تا ابد شرم و حیا از فاطمه زندگانی چیست غیر از درد حیدر داشتن درد می خواهیم ما جای دوا از فاطمه ای سقیفه ! عرصه سیمرغ دین جای تو نیست نیست فانی هر که می گیرد بقا از فاطمه بعد بابا قد سی سال این سه ماهه پیر شد آه که دیگر نمانده جز صدا از فاطمه یک مدینه از صدای گریه اش دارد گله خسته هستند این در و همسایه ها از فاطمه درد پهلو شب به شب پهلو در این ساحل نگیر شرم کن از مرتضی ،از بچه ها ،از فاطمه @hosenih از مغیره یا که قنفذ انتظاری کس نداشت میخ در می خواست چه، دیگر خدا از فاطمه.... کرد کارش را غلاف و تیغ مانده منتظر تا بگیرد باز جان در کربلا از فاطمه ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ قبل خلقت بود وقتی که خدا زهرا نوشت پیشتر از پیش  قبل از ابتدا زهرا نوشت با ظهورِ او کمالاتِ خدا اظهار شد دستِ حق از ابتدا تا انتها زهرا نوشت @hosenih آفرینش امتدادِ نورِ لولا فاطمه است چارده دفعه خدا  با کبریا زهرا نوشت قلعه‌ی خیبر خودش فهمید دَرهم می‌شود روی بازوبندِ خود تا مرتضی زهرا نوشت بر درِ بیتش علی حک کرد بیت‌ُالفاطمه در نجف هم رویِ ایوان‌ِطلا زهرا نوشت آنقدر جبریل نازل شد به قلبِ فاطمه تا که  قرآن را علی در خانه با زهرا نوشت شد مفاتیح‌الجنان تازه مفاتیح‌الجنان شیخ عباس اولین خطش که تا زهرا نوشت از شهیدان مادری‌هایند مفقود‌الاثر سرنوشتِ بچه‌های جنگ را زهرا نوشت ما کجا ، فیضِ سحر‌های حرم این سالها مادری کرد و براتِ کربلا زهرا نوشت @hosenih ما گرفتار حسینِ بین گودالش شدیم نامِ مارا تا که  رویِ بوریا زهرا نوشت در میانِ شعله‌ها یک سوم سادات رفت محسنش با میخِ در انگار یازهرا نوشت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ میروی اما غممان را چکارش میکنی درد بسیارست درمان را چکارش میکنی لااقل به سن و سال بچه هایم رحم کن پیرهن مشکی طفلان را چکارش میکنی آنقدر زینب گره خورده ب مویش که نگو شانه ی موی پریشان را چکارش میکنی @hosenih پهلویت یک زجر دارد صورتت زجری دگر زخم اینو تاول آن را چکارش میکنی اولین بار است دارم به کسی رو میزنم التماس چشم گریان را چه کارش میکنی  قاتلت حال تورا هرروز میپرسد ز من طعنه ی این نامسلمان را چکارش میکنی  نیمه شب ها که می آید تشنگی بالا سرش خشکی لبهای عطشان را چه کارش میکنی این دم آخر بیا روضه بخوان گریه کنیم داغ یوسف دربیابان را چکارش میکنی  وقتی از مرکب به صورت میخورد روی زمین کینه های نیزه داران را چکارش میکنی @hosenih نیزه ای سر میرسد بین دهانش میرود زینب پاره گریبان را چکارش میکنی حنجری خشکیده شد راحت بریده میشود ذبح نه!این نحر آسان را چکارش میکنی  یا به نیزه یا که در خورجین سرش را میبرند پیکری که مانده عریان را چکارش میکنی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ التماست می‌کنم، با اشک‌ها، با ناله‌ام بیشتر پیشم بمان، ای یاسِ هجده ساله‌ام! @hosenih چشمِ خود را باز کن، قامت‌کمانِ مرتضی! در غمِ عشقت پریشانم، خرابم، واله‌ام‌ ای گلِ خوش رنگ و بو، در آسمانِ عاشقی، تو ستاره باش، من هم تا ابد دنباله‌ام حیدرِ خیبرگشا را، داغِ تو، بیچاره کرد پاسخی ده، تا مگر فرخنده گردد طالعم کاش می‌مُردم، نمی‌دیدم که بینِ شعله‌ها ناگهان آتش گرفت و سوخت، باغِ لاله‌ام @hosenih با علی حرفی بزن، این روزهای آخری "کَلِّمیني" فاطمه! ای یاسِ هجده ساله‌ام! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد زهراست آن بانو که بین دود و آتش یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد @hosenih افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت شعله به موی ساقی کوثر نیفتد ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد "فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه... جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟! @hosenih می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد همسایه ها گفتند با فضه، محال است زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ سخت است هر بلا و عزا، کوچه سخت تر سخت است غصه و غم ما، کوچه سخت تر سخت است داغ آل عبا، کوچه سخت تر سخت است شرح کرب و بلا، کوچه سخت تر کوچه، چه کوچه ای که دلم زار و مضطر است کوچه نگو که مقتل زهرای اطهر است @hosenih دید آسمانِ چشم حسن، رنگ لاله اش با تازیانه، سرخ شده ماه، هاله اش افتاد روی خاک ز دستش قباله اش از درد شد بلند نواهای ناله اش تا که قباله ی فدکش پاره پاره شد در کوچه چشم های حسن، پر ستاره شد ای آسمان، در این غم دشوار خون ببار در بین خاک های شده رنگ لاله زار... دنبال چیست فاطمه با چشم های تار؟! شاید شکسته در اثر ضربه، گوشوار آخر چه شد که دست، گرفته است بر کمر؟! شاید شکست، بار ترک خورده اش دگر لعنت به این زمانه و این روزگار پست دار و ندار اهل کسا می رود ز دست تا خانه چند مرتبه زهرا زمین نشست هر دفعه که نشست، غرور حسن شکست آری قسم به صورت زهرا که شد کبود پایان روزگار حسن، آن دوشنبه بود @hosenih بوسید دست فاطمه را مصطفی، زدند... بوسید روی فاطمه را، گرگ ها زدند هر جا که بوسه گاه نبی بود را زدند کام حسین خشک شد و با عصا زدند از روضه های بوسه نگو، روز ما شب است بوسه زدن به زیر گلو، سهم زینب است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تحمل غم هجران برایمان سخت است بیا عزیز دلم روزگارمان سخت است شبِ فراق و غمِ انتظار طولانیست به دوستان ندهی گر رُخی نشان سخت است @hosenih شروع روضه به شعر فراق خورده گره عجیب نیست اگر کار روضه خوان سخت است جلوی صاحب عزا روضه خواندن از پهلو خودِ تو حق بده یا صاحب الزمان سخت است یکی غم علی اکبر یکی غم زهرا عجیب بود ، اصولاً غم جوان سخت است برای فاتح خیبر همین که فاطمه اش فقط ، زمین بخورد پیش این و آن سخت است به دست ، گردشِ دستاس و آرد کردنِ جو شکسته باشد اگر چند استخوان سخت است کبودیِ تن خود را نهان کنی شاید ولی نهان شدنِ قامت کمان سخت است به موی دخترکانش برای شانه زدن مگر که فضه بیاید ، نفس زنان سخت است @hosenih ..... سفر برای کسی که برادرش هم نیست کنار حرمله و خولی و سنان سخت است مگر که نثر نویسند در بحار و لهوف که نظم گفتن از انگشت و ساربان سخت است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از روی دَر رَد می شد و با طعنه می گفت خاموش دارم می کنم من شعله ها را..!!! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مادری، الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! می‌دهد از سوی ما، مهدی سلامت، فاطمه! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جانانِ علیست...فاطمه...یک امشب گریانِ علیست...فاطمه...یک امشب ای صبح نیا، دلت مگر می آید!!! مهمانِ علیست...فاطمه...یک امشب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ عمري گذشت و خدمت مادر نداشتم يك روز هم ، تقرب كوثر نداشتم مادر بخوانَمَش ولي اصلاً شباهتي با مادر شهيدة پرپر نداشتم @hosenih او بارها به سوي من آمد خميده قد تا حال يك قدم به سويش بر نداشتم مادر بيا به جان حسينت مرا ببخش ايكاش من شبيه حسين سر نداشتم محشر كه هيچ ، كار تو صد جا شفاعت است با آنكه من هواي تو مادر نداشتم تو رشتة ولاي علي داده اي بمن با اينكه من لياقت حيدر نداشتم والله اگر كه فاطمه دستم نمي گرفت كاري به كار آل پيمبر نداشتم مادر اگر به دست ولي اَم نمي سپرد هرگز چنين اطاعت رهبر نداشتم اين دل ، سراي مادر و باباي زينب است بي زينبش كه اين همه دلبر نداشتم از كوچه بر دلم ، حسنش سوز مي دهد ورنه به سينه اين همه محشر نداشتم @hosenih من بي حسين كشته ی زهرا نمي شدم بي كربلا غلامي حيدر نداشتم من كشته ، مردة حسنينِ پيمبرم ورنه چنين حيات مطهر نداشتم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ وقتی سراپای زنی را ، درد می گیرد رسم است زیر دست او را مرد می گیرد @hosenih حق دارد آن بانو که درکوچه به هم ریزد وقتی که راهش راسگی ولگرد می گیرد سخت است حیدر بودن و با چشم خود دیدن رخسار ماهت را ، کسوفی زرد ،می گیرد حالا تصور کن ، جوان بانوی حیدر را ... با درد ِ پهلو ، خانه اش را ، گرد می گیرد گشته غذای بچه هایش غصه وگریه وقتی که مادر دم به دم سردرد می گیرد می میرد آنجا مرد ِ خانه گر علی باشد جان زنش را ضربه ای نامرد می گیرد @hosenih گرمای خانه میرود با رفتن مادر در آسمان خانه ، ابری سرد می‌گیرد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ابرها بر سقفِ ما بارانِ نم‌نم ریختند در میان آشیانم یک جهان غم ریختند خانه‌ام را سیل دارد می‌برد کاری بکن در نگاه بچه‌هایم آب زمزم ریختند @hosenih یک بغل واکردی و گفتند مادر خوب شد چار طفلم بینِ آغوشِ تو باهم ریختند تو خودت دارالشفایی پس شفایت را طلب در نفسهایت عزیزم اسم اعظم ریختند اشکهایم ای شکسته سینه رویت خیس کرد سرفه‌هایت لکه خون‌ها را به رویم ریختند هم نمی آید چرا زخمت چرا بهتر نشد فضه و اسماء و زینب هرچه مرحم ریختند چند روزی هست دارد بچه‌ام جان می‌دهد چه شده؟ انگار در کامِ حسن سم ریختند مادرم را در بقیع گفتی چه شد با کودکت کاش می‌گفتی سرت یکباره باهم ریختند فاطمه بنت‌اسد حالِ عروست را ببین بر سرِ شیرخدا چند ابن‌ملجم  ریختند در به رویت فاطمه اُفتاد و از آن رد شدند بار شیشه داشتی با ضرب محکم ریختند از تو چادر خاکی و از من محاسن روی خاک تو زمین خوردی سرِ من خاکِ عالم ریختند ریسمان بر گردنم بود تو هم درشعله‌ها تازه وارد‌ها  سرِ طفلانِ ما هم ریختند @hosenih ** دادم از حالا برای زینبِ بی مَحرم است آه می‌بیند که در گودال یکدم ریختند نیزه‌ها با تیغ‌ها بسیار بسیار آمدند آب را در پیش آن لب تشنه کم‌کم ریختند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بعد از سه ماه پا شده ای مادرم، چه خوب از بسترت جدا شده ای مادرم، چه خوب بعد از سه ماه راز و نیازم نتیجه داد آخر، دعای بعدِ نمازم نتیجه داد بعد از سه ماه بازویت انگار جان گرفت شکر خدا که خانه ی ما بوی نان گرفت @hosenih بعد از سه ماه بوی غم از خانه دور شد با نور چهره ات، همه جا غرق نور شد بعد از سه ماه بوسه به روی حسن زدی مانند قبل، شانه به گیسوی من زدی حالا که بهتری تو، چرا رو گرفته ای؟! حالا که دست بردی و جارو گرفته ای... جارو بزن به خاطره های هجوم و در جارو بزن تمام غم خانه را ببر ای وای... سرفه هات دوباره شدید شد خوردی زمین و خادمه هم ناامید شد رنگ از رخت پرید و دلم بی اجازه ریخت از زیر معجرت به زمین خون تازه ریخت فهمیدم از نفس زدنت، اصل قصه چیست تبدار خانه، وضعیتت روبراه نیست جانم فدات، باز که رویت شده کبود! بدتر شده است حال تو، نان پختنت چه بود؟! دستت توان شانه به گیسو زدن نداشت این خانه ی خراب که جارو زدن نداشت بر کودکان غمزده ی خود پناه شو مادر بیا به جان حسن رو به راه شو با من بگو هر آنچه غم است از فراق نه با من بگو وصیت خود، از عراق نه حالا که باز ذکر تو نام حسین شد اشکت روانه بر غم کام حسین شد غصه نخور، دو چشم من است و اطاعتت یادم نمی رود نفسی این وصیتت شب تا سحر به دست حسین آب می دهم مانند تو به تشنگی اش، تاب می دهم اما بیا و چاره نما این ملال را پاسخ بده به دختر خود این سوال را @hosenih آخر مگر که داغ و مصیبات من کم است؟! در بقچه ات بگو که چرا یک کفن کم است؟! قولی بده به من که بیایی به کربلا یاری کنی کنار تن بی سرش مرا مادر بیا به کرب و بلا راه چاره کن در بین کوه نیزه، تنش را نظاره کن ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ مگر چه شد، که علی را پناه دیگر نیست؟ همان که یک تنه، بودش سپاه، دیگر نیست؟ @hosenih در آسمانِ غریبانه‌اش خدا!، چه شده‌ست؟ که بعدِ فاطمه‌اش قرصِ ماه، دیگر نیست همان که محرمِ رازش، همیشه بود، چرا انیس و همدمِ او، غیرِ چاه دیگر نیست؟ از آن زمان که درِ خانه سوخت در آتش برای اهلِ سقیفه، فلاح، دیگر نیست @hosenih ** دویده مضطرب، از قتلگاه تا خیمه کسی سوار، روی ذوالجناح، دیگر نیست ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ این تن که غسل میدهم اینجا تن من است جان داده است لحظه ی جان دادن من است بی جوشن است گرچه ولی جوشن من است پیر زنی که رفته ز دنیا زن من است باحوصله بدون تماس است شستنش اسما ببین ز روی لباس است شستنش @hosenih تا میرسم به زخم سرش میخورم زمین دستش شکسته مثل پرش میخورم زمین همراه جسم مختصرش میخورم زمین از داغ حالت کمرش میخورم زمین لاغرشدست حال تنش فرق کرده است ماندم چرا لب و دهنش فرق کرده است با اضطراب دست به زانوش میکشم گاهی بروی گونه و ابروش میکشم با چشم بسته دست به پهلوش میکشم من هرچه میکشم سر بازوش میکشم یک ضربه غلاف غرور مرا شکست یک ضربه بود بازویش از چندجا شکست از داغ یاس من دل هرخار گریه کرد تاخورد بر زمین در و دیوار گریه کرد زد زیرگریه آتش و مسمار گریه کرد یکبار نه دوبار نه صدبار گریه کرد خاکسترم ولی ز وجودم گدازه ریخت هی آب ریختم ز تنش خون تازه ریخت @hosenih گرچه شکسته بود ولیکن بدن که داشت گرچه شبانه فرصت تشییع تن که داشت زهرای من غریب شد اما کفن که داشت حتی اگر نبود کفن پیرهن که داشت داغ دل شکسته من این سخن شده برعکس مادری پسرش بی کفن شده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ داغ دید و از غم تو مرثیه خوان شد علی(ع) بیقرارانه نگاهش خیس ِ باران شد علی(ع) عاقبت آیینۂ دقّ اش به هم شد جفت و جور پای تابوت تو جان داد و پریشان شد علی(ع) @hosenih در کنار بسترت سجاده اش را پهن کرد در نماز لیلة الدفن تو گریان شد علی(ع) خانه سوت و کور، نه فامیل! نه همسایه ای در کنار بچه ها قاری قران شد علی(ع) دست لرزانِ حسن(ع) را گرم در دستش گرفت با محبت! جورِ دیگر مرد میدان شد علی(ع) @hosenih بی تو زینب(س) از غذا افتاد و لاغر شد حسین(ع) با چه بغضی پایِ سفره خیره بر نان شد علی(ع) زیر نور ماه زانو زد به روی خاک ها آشنای هر شبِ یک قبر پنهان شد علی(ع)! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از میخ، خون جاری شد و دیوار لرزید عرشِ خدا در کوچه‌ها انگار لرزید روزی که ناموسِ خدا، نقشِ زمین شد در اوجِ غربت، مخزنِ اسرار لرزید @hosenih از ناله‌ی پشتِ درِ یک قد خمیده چشمِ بشر، با حالتی خون‌بار لرزید یک‌بار سیلی خورد زهرا، در ازایش هِی شانه‌های حیدرِ کرار لرزید هم روز گریان بود، هم شب، در مصیبت آن چشم‌های دائما بیدار لرزید @hosenih دیدند مردم موقعِ غوغای کوچه شیرِ دلیرِ عرصه‌ی پیکار لرزید جریانِ آن قامت‌کمان، واژه به واژه در آسمانِ ابریِ اشعار لرزید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیر گشتی آخرش پای علی، ماه علی بی تو می میرد علی، برخیز همراه علی © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ سيلی، آن روز، به رويت چه غريبانه زدند «آتش آن بود، که در خرمن پروانه زدند» رسم اين است: که پروانه در آتش باشد «عاشقی شيوه‌ی رندان بلاکش باشد» @hosenih سوخت پروانه و این داغ، نیاید به بیان «شرح این قصه، مگر شمع برآرد به زبان» با گل و غنچه، تو ديدی در و ديوار چه کرد؟ «ديدی ای دل! که غم عشق دگر بار چه کرد؟» قامت سرو، در اين کوچه کمان خواهد شد «چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد» تا که آرام دلم، دیدن زهرایم بود «من ملَک بودم و فردوس برین، جایم بود» آه! هجده گل از این باغ، نچيديم و برفت «بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت» جرم تو، ماه به خون خفته، فقط عشق علی‌ست «آه از این راه، که در آن خطری نیست که نیست» با من و چاه، شده غرق غمت دنیایی «گشت هر گوشه‌ی چشم از غم دل، دریایی» @hosenih عمر کوتاه تو، گنجايش دنيا را بس «وين اشارت ز جهان گذران ما را بس» خانه دوست کجا؟ صحن سپيدار کجاست؟ «ای نسيم سحر! آرامگه يار کجاست؟» پ ن: مصرع‌های دوم همه از حافظند. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ شاید او یوسف ذریۀ طاها می‌شد روشنی‌بخشِ دل و دیدۀ بابا می‌شد شاید او در دل گهواره زبان وا می‌کرد همدم فاطمه ـ فِی المَهدِ صَبِيّا ـ می‌شد @hosenih شاید او بین مناجات و نماز شب خویش جلوۀ روشنی از حضرت موسی می‌شد شاید او از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد مثل پیغمبرمان خوش قد و بالا می‌شد شاید او در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری می‌شد شاید او مثل اباالفضل میان صفین ذوالفقار علی عالی اعلی می‌شد @hosenih شاید او مشک به دوش از وسط نخلستان از حرم با رجزی راهی دریا می‌شد شاید... امّا چه بگویم که چه شد در آتش کاش او پاسخ این شاید و امّا می‌شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم شاعران: و ▶️ میزبان تو می‌شود ملکوت؟ یا ملائک درآستان تواند؟ لحظه ای که قنوت می‌گیری همه ی شهر میهمان تواند چتر این‌ رحمت الهی را بر سر اهل شهر گستردی با تو همسایه ها چه خوش‌بختند همه را یک به یک دعا کردی @hosenih ماکه همسایه ی تو نه.. اما از ازل زیر سایه ات هستیم در هیاهوی روز محشر هم به نخ چادرتو دل بستیم درس عشق است درس زندگی است بین خانه صفا و سادگی ات چه دفاع مقدسی شده است در دل جبهه ایستادگی ات بهتر از این کدام تقدیر است؟ در دفاع از علی شهید شدن باب شد بعد از آن حماسه ی تو در رکاب ولی شهید شدن نام زهرا میان معرکه ها نقش سربند حاج قاسم هاست دل سردار ما سرای علی، خانه اش وقف روضه ی زهراست سالها بود بانی روضه حال بر سفره ی تو مهمان است حاج قاسم که مرد میدان بود حاج قاسم که مرد میدان است تو علمدار عزت و غیرت کوثری.. کوثری و بی مانند تو شب قدر عالمی زهرا حیف قدر تو را ندانستند ما از آن قدر ناشناسی ها ما از این زخم ها عزاداریم با در خانه ی تو می‌سوزیم با در خانه ی تو می‌باریم آه! بر غربتت شهادت داد ریسمان..شعله...میخ..در...دیوار سر به دیوار غم گذاشت علی تکیه داده ست کوه بر دیوار @hosenih گوشه ای بچه های تو گریان روضه برپاست کنج خانه ی تو در دل آسمان چه غوغایی است وقت تشییع مخفیانه ی تو آه.. همراه یاس پرپر خود، باغبان را علی به خاک سپرد مثل گنجی که می‌شود پنهان آسمان را علی به خاک سپرد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آتشی دارم به دل از اهل کینه بعد تو شد اسیر غم امیرالمومنین ِ بعد تو چاه بود و سوز آه آتشین بعد تو مانده ام تنهای تنها در مدینه بعد تو نخل را زخم زبان های تبر خم می کند کوه باشد زیر بار غم کمر خم می کند تا تو بودی در خزان غم بهاری داشتیم در هجوم بی قراری ها قراری داشتیم در کنار هم چه روز و روزگاری داشتیم ما مگر با دیگران اصلاً چه کاری داشتیم؟! که رسیدند و در ِ این خانه را آتش زدند در میان شعله ها پروانه را آتش زدند @hosenih بعد پیغمبر چه ها کردند با سرمایه ها از بنای دین چه چیزی مانده غیر از پایه ها مصحف سبز نبی ، نقش کبود آیه ها آه با زهرا چه کردند عاقبت همسایه ها نانجیبانی که اظهار تاسُّف می کنند به من ِ صاحب عزا خرما تعارُف می کنند یک به یک غم های من را می شمارد زندگی روی زخمم زخم تازه می گذارد زندگی جان من را دست غصّه می سپارد زندگی بعد تو خیرالنّساء ، خیری ندارد زندگی خانه ام شد بیت الاحزان ابالرّیحانتین روضه خوانش مجتبی و گریه کن باشد حسین چند ماه پیش اینجا بود قوم انحراف کعبه ی من در میان و شعله ها گرم طواف بی حیایی که شد از پرداخت جزیه مُعاف در میان کوچه می زد همسرم را با غلاف سنگدل ها ! آینه تاب ترک خوردن نداشت آی مردم ! یاس من جان کتک خوردن نداشت نوجوانم درد زانو داشت نزدیک سه ماه ابر تیره زیر ابرو داشت نزدیک سه ماه زخم ها بر روی بازو داشت نزدیک سه ماه همسر من درد پهلو داشت نزدیک سه ماه قلب من را با خوشی پیوند می زد فاطمه درد داشت امّا به من لبخند می زد فاطمه آه ، آن هایی که با قصد جسارت آمدند اهل بدعت پا به پای جهل امّت آمدند آن جماعت که تماشای جنابت آمدند روزهای بعد از آن فتنه عیادت آمدند دلخوشی هایم میان حادثه نابود شد خاطرات روشن نُه ساله ی من دود شد @hosenih همنشین گریه های بی صدایم بعد از این ابری ام ، بارانی ام ، غرق عزایم بعد از این من به فکر روضه های کربلایم بعد از این روضه خوان خامس آل عبایم بعد از این فاطمه در مقتل خون خدا می بینمت ظهر عاشورا عزیزم ، کربلا می بینمت پیش چشمان من و تو خنجرش را می کِشد قاتلش می آید و بال و پرش را می کشد روی خاک تشنه نقش پیکرش را می کشد می بُرد وقتی سوی خیمه سرش را می کشد خنجر و حنجر ، عجب تصویر غمناکی شده چادر خاکی زهرا بازهم خاکی شده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگذار به گنبدت نگاهم باشد آرامش صبح و شامگاهم باشد من خانه خراب هم شوم حرفی نیست وقتی حرم تو سرپناهم باشد! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e