eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
326 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خوب شد اشکِ نم نمی داریم بین این سینه ها غمی داریم سایه ی زیرِ پرچمی داریم شبِ هشتِ مُحرَّمی داریم کاش کرب و بلا به ما بِدهند اِذنِ پائینِ پا به ما بِدهند تا زمان هست گریه باید کرد چشم را بست، گریه باید کرد نَده از دست، گریه باید کرد شامِ تیرهَ ست، گریه باید کرد بَر حسین و به حال و روزِ تنش بر همان زخمِ کاریِ بدنش @hosenih کاش در روضه های اربابم کاش در کربلای اربابم پای پایینِ پای اربابم من بمیرم برای اربابم می کُشد ماتمت مرا آخر شب جمعه است و فاطمه مضطر... دلِ ما و صفای شش گوشه سر و جانم فدای شش گوشه کُشته ما را هوای شش گوشه این دو تا گوشه های شش گوشه دیگر از این چه می شود بهتر ما گدای توایم علی اکبر * * *** گام ها، گام های پیغمبر در صدایش ، صدای پیغمبر حیدری در هوای پیغمبر پشت سر ردپای پیغمبر این قدم ها ، قدم زدن دارد جامه ی حیدری به تن دارد اهل خیمه همه به دور و برش حرمی بی قرار و دربه درش عمه اش شانه می زند به سرش میوه ی قلب و حاصلِ پدرش قُوّتِ حیدری به دستانش می دَرَد ذوالفقارِ چشمانش رفت و یک محشری به راه افتاد یک تنه لشگری به راه افتاد ثانی حیدری به راه افتاد شِبهِ پیغمبری به راه افتاد هر که آمد جلو سرش را باخت لشگری را به دردسر انداخت زده یکباره تا دلِ لشگر شد فراری عدو به دور و بر کرده محشر به پا علی اکبر خواست برگردد و ولی دیگر ... خون به چشمان اسب بارید و مرکبش راه را نمی دید و ... @hosenih چشم های عقاب شد بسته داشت می رفت نرم و آهسته می خورد ضربه ضربه پیوسته وای از دست نیزه ، از دسته ... پیکرش ذره ذره می ریزد از تنش ذره ذره می ریزد مثل تسبیح پاره ای هر جا هر طرف رفته زیر دست و پا پهن باید شود عبایی تا پدرش ، یک به یک علی ها را بعد تو می شود حسین تنها بعد تو خاک بر سر دنیا... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با توجه به سؤالات متعدد در خصوص کتاب‌ ، به اطلاع می‌رساند: روضه های کتاب از روضه های کتاب می‌باشد، در واقع زاویه نگاه به روضه ها متفاوت می‌باشد. 🔴 برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت متن کامل جلسات، به آیدی زیر مراجعه نمایید. 🔵 @addmin_roze
جان ِ جانان جهان شد سیر از جان ، آه آه هم چنان جسم پسر ، بابا پریشان ، آه آه آنچه می ترسید یعقوب آخر آمد بر سرش یوسفش شد طعمه ی گرگ بیابان ، آه آه @hosenih آنچه با شهزاده ی دین کرده اند این کوفیان کس نکرده تاکنون با نامسلمان ،آه آه کس نخواهد جا بماند از ثواب غارت و اربا اربا کردن ِ قاری قرآن ، آه آه از تمام کربلا آید صدای هلهله روز عاشوراست یا که عید قربان ، آه آه بر مسلمانی ِ اهل کوفه ، لعنت تا ابد لشکری خندید بر بابای گریان ، آه آه دست و پا گم کرد بابا ، دید تا در خاک و خون دست و پا می زد پسر با کام عطشان، آه آه من چگونه یک تنه جمعت کنم ، صد پاره تن ! ای علی جان ، ای علی جان ، ای علی جان ، آه آه @hosenih یک تنه یک کربلا را لاله کاری کرده ای من بیابان آمدم یا که گلستان، آه آه زحمت ِ پنجاه سالم را ببین در دست باد خیز از جا خواهرم آمد به میدان، آه آه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5821070477367446829.mp3
25.83M
🔰🔰 🏴 روضه محرم 🏴 با تحقیق و سخنرانی: حجت الاسلام محرم ۱۴۰۰ ✅موسسه قدیم الاحسان✅ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دارد از جام ولایت باده می‌ریزد زمین ذره ذره داغِ فوق العاده می‌ریزد زمین شبه پیغمبر(ع) ندارد جای سالم در تنش عضو عضوِ این پیمبر-زاده می‌ریزد زمین @hosenih إرباً إربا یعنی آنجا که گلاب از برگ گل قطره قطره میشود آماده می‌ریزد زمین پاره کرده ضربهٔ نیزه نخ تسبیح را دانه دانه از دلِ سجاده می‌ریزد زمین از نفس افتاده و چشمش سیاهی رفته است جویِ خون از پیکری افتاده می‌ریزد زمین گل که پرپر شد همه گلبرگهایش بی رمق با نسیمی، با تکانی ساده می‌ریزد زمین @hosenih می‌رساند با سرِ زانو خودش را یک پدر اشک از چشمانِ یک دلداده می‌ریزد زمین می‌رود با دست لرزان...دارد از بین عبا تکه تکه پیکرِ شهزاده می‌ریزد زمین! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمده از خیمه برون پور شاه نور دو چشمان شه کم سپاه شور به پا کرده قد و قامتش یا که قیامت قد قدقامتش سرو قدی لاله رخی مه جبین زیر قدم هاش بلرزد زمین چکمه به پا کرده که غوغا کند حشر دگر آمده بر پا کند خوود به سر،بسته حمایل به دوش واله و شیدا و بسی پر خروش @hosenih تیغ کجی بر کمر آویخته زلف سیه بر سر و رو ریخته صولت او صولت پیغمبری ماه بر آن چهره بود مشتری چهره ی او معنی شمس الضحی یا که به تفسیر چو بدرالدجی ماه سما گشته به صد آبرو سجده گهش طاق دو ابروی او در نسب آمد ز ازل هاشمی احمدی و حیدری و فاطمی همچو اباالفضل قریشی نسب فخر عرب هست و خدای ادب روی مهش هر که ببیند ز دور گفته نبی آمده از کوه نور گِرد رُخش عده ای از بانوان زجه زنان لاله ی لیلا بمان هم به بر شمع چو پروانه اند گرد رخش واله و دیوانه اند سبزه قبا حضرت قرص قمر از گره ی هاشمیون شد به در جرعه ز پیمانه و ساغر زده باده ز میخانه ی کوثر زده محو رخ حضرت ساقی شده مست هوالباقی و باقی شده چشم به چشم پدرش دوخته آتشی اندر دلش افروخته شمع شده آب شده سوخته چون ز اباالفضل ادب آموخته گفت که بابا شه و سلطان دین سرور خوبان و امام مبین جمله ی اصحاب فدایت شدند بنده و خاک کف پایت شدند رخصتی اینک بده سلطان عشق تا بنهم جان سر پیمان عشق حال اگر رخصت میدان دهید هاشمیان را شوم اول شهید روح به جانم تو مسیحا بده جان به تن لاله ی لیلا بده آه کشید از دلش آن مستطاب گفت که صبری کن و کم کن شتاب راه برو چند قدم در برم اکبر من نور دو چشم ترم تا که ببینم قد و بالای تو سِیر کنم قامت رعنای تو گفت برو حیدر کرب و بلا صف شکن خیبر کرب و بلا عازم معراج به دشت بلا حضرت پیغمبر کرب و بلا بعد تو این دل چو شود بی قرار خاک بوَد بر سر این روزگار رفت به میدان رجز آغاز کرد همچو نبی باب سخن باز کرد گفت عدو این نوه ی حیدر است؟ نِی به خدا حضرت پیغمبر است منطق و خُلقش همه پیغمبری در کف او تیغ کج حیدری تیغ مگو معجزه ی ذوالفقار هیبت او حیدر دُلدُل سوار گفت به مرگم به خدا سینه چاک مرد خدا رای ز مردن چه باک @hosenih فخر کنم بر پدرم مرتضی فخر عرب پادشه لافتی فاتح خیبر یل بدر و حُنین باب حسین پادشه عالمین او که ز نامش همه لرزان شوید معرکه بگریز و گریزان شوید مست من از باده ی آگاهیم نامم علی و اسد اللهیم کیست مرا پایه ی جنگاوری حیدری ام حیدری ام حیدری شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دگر بر چهره‌ی ماهَت قمر بودن نمی‌آید به من انگار باباجان پدر بودن نمی‌آید خیالش هم نمی‌کردم که از تو اینقدر ریزد به قد و قامتِ تو مختصر بودن نمی‌آید @hosenih صدایت سویِ چشمم بُرد  به زین خوردم زمین خوردم که بر این پیرِ تنها بی پسر بودن نمی‌آید تورا اینسو و آنسو باد دارد می‌بَرَد با خود عزیزِ من به تو مانندِ پَر بودن نمی‌آید برای اولین بار است می‌خندند بر بابا به من در پیشِ لشکر خونجگر بودن نمی‌آید مرا عباس آورد و مرا زینب به خیمه بُرد به بابایِ غریبت دردِسر بودن نمی‌آید بمان ای غیرتی اینجا که بر ناموسِ این خیمه میانِ قاتلانت در به در بودن نمی‌آید عصایم شانه‌ات بود و عصایم بر زمین اُفتاد به این دستِ شکسته بال و پَر بودن نمی‌آید خدایا زحمتِ من را چه بد پاشیده‌اند از هم به تو اصلا به زیر دشنه و تیغ و تبر بودن نمی‌آید @hosenih تو را باید که از دستِ سپاهی جمع سازم آه زِمن دنبال تیغِ صد نفر بودن نمی‌آید سرت را خوب شد نگذاشتم با نیزه بردارند به ما در بینشان دنبال سر بودن نمی‌آید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رفت وقتی اسبِ او بینِ کمین پیدا نشد اسب زخمی شد رکاب اُفتاد زین پیدا نشد حلقه گشتند و سرِ فرصت سرِ او ریختند حلقه وا شد عاقبت  اما نگین پیدا نشد @hosenih بی رکاب آمد سرش از هول می‌دانی چه شد ؟ خواست تا خونابه گیرد  آستین پیدا نشد * * در عبا چیدم تو را از چند جا کم آمدی از علیِ اکبرِ من جُز همین پیدا نشد خواستم تا بوسه گیرم بارِ آخر گشتم و..‌ هیچ جایِ سالمی غیر از جَبین پیدا نشد @hosenih عمه‌ات آمد نگاهی دور و بر انداختم غیرِ نامحرم میانِ این زمین پیدا نشد * * بعد از این یک نیزه جایِ تو  برای من ولی هیچ جایی بهتر از یک خورجین پیدا نشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از خاکها بلند شو ای یار و یاورم حال مرا خراب مکن ای دلاورم ای سرو قد کشیده ی صحرای کربلا آخر زمین زنند تو را در برابرم @hosenih خورده است روی پیکر تو تیر روی تیر صد نیزه سر زدند به تو ای برادرم این نیزه ها تو را به زمین دوختند و من باید که نیزه از بدن تو در آورم حالا که نیستند جوانان هاشمی تا در حرم برند تو را مثل اکبرم... ای پاسخ نگاه سکینه بلند شو آخر تو را به خیمه ی اطفال می برم خواهی بمانی و نروی سوی خیمه ها من مانده ام دهم چه جوابی به دخترم جسمم کنار توست دلم مانده خیمه ها برخیز ای غیور که تنهاست خواهرم دیگر پس از تو خواب به زینب حرام شد آخر پس از تو آب گذشته است از سرم من آمدم به علقمه یا در مدینه ام پیچیده در حوالی تو عطر مادرم @hosenih داری برای غربت من گریه میکنی؟ گریان شدی برای نفسهای آخرم اینجا کنار پیکر تو من نشسته ام ساعات بعد شمر و سنان است و پیکرم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غزال بود و هزاران کمین به پایش ریخت تمام هستی خود پای مدعایش ریخت @hosenih کسیکه پشت و پناه حسین بود شکست شکسته شد جبل الرحمه هم بنایش ریخت عمود در وسط ابرویش فرود آمد چو موی او سر او روی شانه هایش ریخت سکینه از یل ام البنین توقع داشت دو مشک آبرویش بود و هر دوتایش ریخت نم دو دست جدایش حیات طیبه بود طبیب درد علی حیف شد دوایش ریخت @hosenih حسین که کمرش خردشد همینجا شد نه موقعی که علی اکبر ازعبایش ریخت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگر دردمندی اگر بی قراری.. اگر سربه زیری اگر شرمساری... اگر زخم خوردی اگر پرغباری.. چرا ناامیدی؟ابالفضل داری! . بده دست خود را برو با ابالفضل بزن روی سینه بگو یا ابالفضل @hosenih خوشا این کرامت خوشا این گدایی نمیپرسد از تو که هستی؟ کجایی؟ به یمن ابالفضل در کربلایی خیال تو راحت که حاجت روایی نه تنها خودی ها نه تنها تنی ها که قرص است بر او دل ارمنی ها همه با مرامان اسیر مرامش همه نامداران گرفتار نامش حسین است امامش فدای امامش غلامم غلام غلام غلامش ابالفضل لنگر، حسین است کشتی بقول رفیقان ابالفضل مشتی @hosenih هوا داغ داغ و حرم قحط آب است علی بی قرار و پریشان رباب است عمو تشنه را آب دادن ثواب است ببین هرطرف را که دیدم سراب است بیا مشک بردار جان رقیه که زخم است دیگر دهان رقیه.. شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سقای تشنه ی حرم یار را زدند آمد خبر به خیمه علمدار را زدند @hosenih سیمرغ عشق روی پرش بار مشک بود هم بال شد بریده و هم بار را زدند باران تیر بود و گرفتار تیر شد با یک سه شعبه چشم سپهدار را زدند محراب علقمه شد و شمشیر شد عمود گویا دوباره حیدر کرار را زدند بعد از عمو که راهی گودال شد حسین شمر و سنان به نیزه سر یار را زدند بعد از عمو چگونه بگویم که دشمنان در خیمه ها رسیده و بیمار را زدند @hosenih بعد از عمو که کار به غارت کشیده شد خیمه به خیمه طفل عزادار را زدند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آنقَدر تیر آمد روی بال و پرت خورد مشک از لبت افتاد، بر هم باورت خورد @hosenih چشمت هنوزم بود بر یک مشک پاره تیر آمد و ناجور در چشم ترت خورد با تو چه کرده یاد لبهای رقیه که اینچنین بر خاک با سر پیکرت خورد ضرب عمودی آهنین بر روی فرقت آنقَدر محکم خورد ، شد کُلَّا سرت خُرد! ادرک اخایت تا دل اهل حرم رفت غصه برای تو برادر، خواهرت خورد زهرا گرفته روی زانویش سرت را خیلی برایت خون دل، بالاسرت خورد @hosenih میخواستی اما نَشُد برخیزی از جا وقتی که چشمانت به چشم مادرت خورد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خواستم مشک به دستت برسانم که نشد یا که آبی به لبت حیف بجانم که نشد بِین دندانِ من این مشک دلم را سوزاند سعی کردم نشود خیس لبانم که نشد @hosenih تا نیافتند زمین دخترکانت بی من... خواستم تا به حرم تَن بکشانم که نشد پیشِ تو پانشدم آه مرا می‌بخشی گفتم از تیر خودم را بتکانم که نشد سعی کردم بخدا هرچه که تیر است و سنان جای این مَشک بر این سینه نشانم که نشد تیر را تا که کشیدم رمقم را هم برد آمدم بر روی زین باز بمانم که نشد که عمود آمد و تا بِینِ دو اَبرو واشد خواستم نشکند اَبروی کمانم که نشد @hosenih خواستم تا که به صورت نخورم روی زمین هرچه کردم نخورد نیزه دهانم که نشد دست وقتی که نباشد همه اینها بشود کاش می شد نشوی فاتحه خوانم که نشد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم زبان حال حضرت ام البنین(س) ▶️ عباس جان! کنار حسینم بمان و بس یعنی که بیقرار حسینم بمان و بس قربان قدّ و قامت حیدر تبار تو شمشیر ذوالفقار حسینم بمان و بس @hosenih سرداریِ تو خادمی آل فاطمه است سردار! تکسوار حسینم بمان و بس جان و دلم! تو ماه بنی هاشمی ولی همواره در مدار حسینم بمان و بس مادر! به فکر هیچ کسی غیر او مباش تنها در انحصار حسینم بمان و بس ام البنین فدای تو، در فتنه های سخت مردانه جان نثار حسینم بمان و بس @hosenih با جان و دل فدای قدمهای عشق باش بی چشم و دست یار حسینم بمان و بس عباس جان! حسین غریب است، بی کس است عباس جان! کنار حسینم بمان و بس ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرچه میگویم ز ساغر بیشتر.. میزند ساقی به من سر بیشتر حال سائل هرچه بدتر خوبتر رزق سائل هرچه کمتر بیشتر جان به قربان همان ساقی که کرد اشک را بر ما مقدر بیشتر @hosenih دست و دل باز است وقتی یار ما میزنم در بیشتر در بیشتر یک دعای ساده ات را میدهد پاسخش را صدبرابر بیشتر چشم او را هرکه یک شب دیده است میکشد الله اکبر بیشتر مخلص اولاد زهراییم ما! مخلص عباس حیدر بیشتر! من به آب مشک او تشنه ترم بخدا از آب کوثر بیشتر بین مردم قبله حاجات اوست بین اولاد پیمبر بیشتر غیرتی دارد اباالفضل رشید از همه عالم به خواهر بیشتر @hosenih حضرت بی دست غوغا میکند دستهایش روز محشر بیشتر این قدو بالا بلا هم داشته تیرها خورده به پیکر بیشتر خیمه بی عباس بی صاحب شدو درد سرها شد درآخر بیشتر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و برش هر که آمد نیزه ای می کاشت روی پیکرش کار دنیا را ببین....کارش به مشک افتاده است او که اقیانوس هم زانو زده در محضرش @hosenih مشک را تا خیمه ها هر طور می شد می رساند حرمله نگذاشت‌‌‌.‌‌.. با تیری که زد بر ساغرش زینب کبری ، همان کوه حیا، مجبور بود بعد سقا بیشتر باشد به فکر معجرش روضه یعنی از کنار خیمه می بیند حسین در کنار علقمه می پاشد از هم لشکرش @hosenih غیرت الله است ، یعنی میرود بر نیزه ها تا که باشد چند روزی سایه بان خواهرش ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تشنه لب بودیم، باران و نم دریا رسید راه را گم کرده بودیم عاقبت آقا رسید   خواستیم از کوثرِ ساقی کوثر جرعه ای آب سرداب ابوفاضل به این دنیا رسید  @hosenih سجده بر پاهای او صد جعفر طیار ساخت وقت یا عباس گفتن، بال از بالا رسید   سرنوشت ما گره خورده به ابروی کسی که به نام نامی او، رسید   در میان صحن او گفتیم باهم یاحسن  پشت آن جانم حسن‌های خود زهرا رسید   گریه کردیم و قسم دادیم بر ام البنین گریه کردیم و فقط زهرا به داد ما رسید دستهایش را گرو در محضر زهرا گذاشت بهر هرکس دیر بر اربابمان فردا رسید   العطش، وای العطش، وای العطش، وای العطش تشنگی مان بیشتر شد چون شب سقا رسید  @hosenih آب مشکش ریخت اما آبرویش که نریخت مشک بی آبش اگر چه دیرتر ...اما رسید   آنقدر محکم عمودی را به فرق او زدند  که شکاف بین ابرویش به آن پهنا رسید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پر شکست چنان زد که بال کبوتر شکست کنار فرات عمود از افق آمد و سر شکست @hosenih یکی داد زد به خیمه بریزید معبر شکست حرم تشنه ماند چه بد شد غرور برادر شکست دل زینبین پس از رفتنت صد برابر شکست هوا تار شد تو رفتی و زهرا عزادار شد برای حسین پس از رفتنت جنگ دشوار شد به پهلو زدند غم و غصه کوچه تکرار شد @hosenih پس از رفتنت بلافاصله حرف بازار شد و بزم شراب... چه بد موقعی وقت دیدار شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5825618340927768844.mp3
29.12M
🔰🔰 🔹️صلی الله علیک یا اباعبدالله🔹️ 🏴 روضه محرم 🏴 با تحقیق و سخنرانی: حجت الاسلام محرم ۱۴۰۰ ✅موسسه قدیم الاحسان✅ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تیره و تار شده یکسره دنیای حسین(ع) رفت از خیمه قرار دلِ تنهای حسین(ع) مشک بر دوش؛ شجاعانه قدم برمیداشت زیر لب زمزمه اش این شده سقای حسین(ع): @hosenih باید این چشم و سر و دست شود غرقِ به خون برسد حاجت من تا که به امضای حسین(ع) زخمِ شمشیر به تن داشت و لبریز عطش وارد علقمه شد حضرتِ دریای حسین(ع) إبن ملجم صفتان رفته عمود آوردند وای از لحظهٔ شقّ القمر و وای حسین(ع) تیر چشمش زد و عباس(ع) نظر خورد آخر آخر افتاد زمین خوش قد و بالای حسین(ع) شمر(لع) با قهقهه به حرمله(لع) گفت أحسنتم خوب شد! از رمق افتاده ببین پای حسین(ع) @hosenih قاتل جانِ أبالفضل(ع) به وٱلله شده إنکساری که نشسته ست به سیمای حسین(ع) عاقبت «أدرک أخا» گفت و خدا رحم کند به دل زینب(س) و دلشورهٔ فردای حسین(ع)! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دل بـــه دریـــا زد و دریـــای دعا پشـــت سرش یـارب او را بـــه سلامـــت برســـان از ســفرش مـــاه اگـــر رفـــت کواکـب هـــمه سـرگردان اند مـــاه رفـــت از حـــرم و اهــل حـــرم منتظرش @hosenih عهد کـــرده ست و مـهم نیست اگر در مـــیدان لشـــکری عهد شـــکن صف بکشــد دور و برش چه تـــرک ها کـــه عـــیان بود به روی لـــب او چه شـــررها که نهان شــعله کشید از جــگرش آســـمان تـــیره شـــد از تـــیر بـــه آنـــی، امـــا این علمدار حسـین است، چه باک از خطرش؟ دسـت عــباس در آخـــر گـــره از کـــار گـــشود کـــه یـــدالله عــلی بـــوده و این هم پســـرش دســـت در آب فـــرو بـــرد و خـنک بـــودن آن آتــــش بـــیشـــتـری زد بـــه دل شـــعـله ورش خاک هم خاک به سر ریخــت از آهی که کشید آب هـــم آب شـــد از دیـــدن چشـــمان تـــرش آمـــد از علقمه بـا دســـت پـــر امـــا افســـوس چـــه امـــید اســـت بـــه دنـیا و قضا و قدرش رفـــت از دســـت دو دسـتش، مگر از پا افتاد؟ گـــفت ای نفــس غمی نیست به دنـدان ببرش از چه خم شد؟ به گــمانم که کمی چشمانش... ناگهان آه‌...چـه گـویم کـه چـه آمـد بـه سرش؟ حکم جان داشت در آن غائله آن مشک، چطور آن ســر و چشــم و دوتا دست نگردد سپرش؟ چـــه غـــریبانه زمـــین خورد به یاری حســین چـــه دلـــیرانه وفـــا کـــرد بــه عــهد پـــدرش آســـمان تـــاب نیـــاورد و ز غــم خـــون بارید چــون که می دید چه ها کرده زمین با قمرش @hosenih آبـــرو یـــافـــت ابالفضـــل اگـــر از مــادر خود بـــر جـهـــان فخــر کــند ام بنیـن بـــا پســرش یـــا اخـــا گـــفت ولـــی بی رمـــق و آهـســـته مــی رود بـــاد بـــه خـــیمه برســـاند خـــبرش © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیشه از سیطره‌ی شیر بهم ریخته بود لشگر از غیرتِ شمشیر بهم ریخته بود چشمهای غضب آلود  نَفَس می‌گیرد دشت از ضربِ نَفَس‌گیر بهم ریخته بود مثل این بود زمین لرزه به شام اُفتاده کوفه با نعره‌ی تکبیر بهم ریخته بود یک سوار آمده بود و همه رَم می‌کردند دشمن از صاعقه‌ی تیر  بهم ریخته بود مرتضی بود حسن بود ولی لب تشنه کربلا با دو سه تصویر بهم ریخته بود آب بر دامنِ او چنگ زد و گفت بنوش آب از غصه‌ی تقدیر بهم ریخته بود دست در آب فرو برد فرات آتش شد آب از سوز لبِ آبِ حیات آتش شد @hosenih ناگهان داغ ، رقم خورد بمانَد بَعدَش  به زمین ماهِ حرم خورد بماند بَعدَش داد زد حرمله از دور چه چشمی دارد تیر را تا که زدم خورد بماند بَعدَش همه سر درد گرفتند میانِ خیمه به سر او که عَلَم خورد بماند بَعدَش آبرویش همه از مَشک چکید و بر مَشک خونِ آن دستِ قلم خورد بماند بَعدَش این عموجانِ حرم بود که هِی کم می‌شد قامتش زود بهم خورد بماند بَعدَش تا که اُفتاد زمین موقعِ مشعلها شد راهِ دشمن به حرم خورد بماند بَعدَش وایِ من دادِ حرم  دادِ حرم  در آمد یک برادر به سرِ چند برادر آمد @hosenih خیز از خاک بگو تا کمرم را چه‌کنم تو که راحت شده‌ای من جگرم را چه‌کنم موقعِ آمدنم حال رُبابم بد بود بعد این وضع بگو که پسرم را چه‌کنم مادرم آمده اینجا که مرا جمع کند پدرم از نجف آمد  پدرم را چه‌کنم پا مکش رویِ زمین دشت نگاهت نکند جانِ من هلهله‌ی دور و برم را چه‌کنم از رشیدیِ تو در راه کمی ریخته است بازویت را چه‌کنم چشمِ ترم را چه‌کنم مَشک اُفتاده ، زمین پُر شده ،  سر پاشیده یک نفر هستم و صد درد سرم را چه‌کنم قطعه قطعه شدی و قطعِ یقین می‌بیند از مدینه بخدا اُمِ‌بَنین می‌بیند @hosenih سر کنار تو نَهَم یا به حرم سر بکشم که سرِ دخترکانم دو سه معجر بکشم قول دادی که بیایی و برایم بد شد حال شرمندگیِ مادر اصغر بکشم من بزرگ حرمم آب ندارم باید... پیشِ این قوم رَوَم منت لشگر بکشم َتا که زینب نرسیده به تماشای تنت زود باید به رویت چادر مادر بکشم به زمین دوخته‌ای مزرعه‌ی تیر شدی چند صد تیر چگونه همه از پَر بکشم وای خاصیت این  تیرِ سه‌شعبه این است باید از پشتِ سرت از طرف سر بکشم خورده‌ای تیر از اینسو و از آنسو پیداست این که بالایِ سرت تاب ندارد زهراست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صدایت را شنیدم‌ گریه کردم بسوی تو دویدم گریه کردم تمام‌ پیکرت تیر سه پر بود تنت را تا که دیدم گریه کردم * رکاب‌ انگار‌ بر‌ پای تو پیچید میان خیمه آوای تو پیچید رباب و خواهرت را هم‌ زمین زد عمودی که به موهای تو‌پیچید * به پای ناله ادرک اخایت دلم‌ لرزید از سوز صدایت نبوس این دستهایم را عزیرم خجالت میکشم از دستهایت * ببین‌ پایم دگر قوت ندارد برادر مرده جز غربت ندارد به تو سربسته میگویم اباالفضل حرم بعد از تو امنیت ندارد @dobeity_robaey
بعد يك عمر كه با بودن تو سر كردم حال بايد تک و تنها به حرم برگردم من به لبخند سرِ صبح تو عادت دارم پس نخور غصه شبيه تو رشادت دارم @hosenih من بميرم اگر اين عشق هلاكم نكند سايه ات را ز سرم كاش خدا كم نكند دشمنت از دل گودال اگر زد سنگم تو بمان خيمه خودم ميروم و مى جنگم با تو هستم پسر فاطمه! خواهش كردم از كنارم نرو مثل همه! خواهش كردم طاقتم نيست ببينم سرت افتاد زمين اينقدر آه نكش، خواهرت افتاد زمين خواهرم، عاطفه ى خواهريم را چه كنم؟ پيرهن بافتهء مادريم را چه كنم؟ @hosenih ديدم از دور كسى چكمهء خود پا مى كرد زير حلقوم تو را شمر تماشا مى كرد حاضرم رو بزنم، چنگ به رويت نزنند موى خود را بكنم، پنجه به مويت نزنند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ببین تیر سه پر خوردی ابالفضل ببین آخر نظر خوردی ابالفضل چی کار کردن باهات سرو رشیدم مگه چندتا تبر خوردی ابالفضل ببین که قامتت سقا بهم ریخت تمام هیبتت سقا بهم ریخت الهی بشکنه دست کمون دار نظام صورتت سقا بهم ریخت @hosenih نمی تونم ببوسم رو تو عباس نکش روی زمین بازوتو عباس یه لشکر ریخت سرت ای لشکر من تموم دشت داره بو تو عباس چقد بد شد کمین خوردی ابالفضل عمود آهنین خوردی ابالفضل با این تیری که تو چشماته سقا چه جوری پس زمین خوردی ابالفضل بیا خوش و قد و بالا شو ابالفضل تو این صحرا تو دریا شو ابالفضل بلند شو لشگری چشمش به ماهاست چقد خواهش کنم پاشو ابالفضل دیگه زخم سرتو جمع نمیشه ببین چشم تر تو جمع نمیشه نه لشکر دارم و نه یک عبایی ببخشم پیکر تو جمع نمیشه بدم چی من جواب دخترم رو چطور آروم کنم من خواهرم رو تموم غصه م از الآن همینه به کی بسپارم آخه این حرم رو.... @hosenih پاشو نگذار یاسم ارغوان شه پاشو نگذار قد من کمان شه پاشو ای غیرتی نگذار سقا جلودار حرم شمر و سنان شه..... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کفنش خاک زیر پایش بود غسل او خون زخم هایش بود لشکری رد شدند از رویش نیزه ها می رود به پهلویش @hosenih همه بر شمر اقتدا کردند تیغ ها با تنش چه ها کردند می رود چشمه چشمه خون ز تنش غیر مشتی نمانده از بدنش زخم ها بی حد ست در تن او نیزه ها می شکست در تن او عرش را آه مادرش برداشت چکمه ای پا به سینه اش بگذاشت @hosenih بر روی خاک جا به جا می رفت روی دستان نیزه ها می رفت ناله اش بین دست و پا گم شد بدنش زیر سنگ ها گم شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک شکار و آنهمه صیاد فکرش را بکن یک نفر غمگین بقیه شاد فکرش را بکن دست و پاهایی کبود و گیسوانی سوخته این وسط هم در بیاید باد فکرش را بکن @hosenih عین آن تیری که سقا را زمین گیرش نمود خورد زیر حلق یک نوزاد فکرش را بکن تازه بعد از اینکه لشکر از از دل گودال رفت ریش و قیچی دست شمر افتاد فکرش را بکن با چه اوضاعی به استقبال زینب آمدند سنگ میزد کور مادرزاد فکرش را بکن یک طرف آیینه‌های حضرت زهرا اسیر یک طرف اما یزید آزاد فکرش را بکن @hosenih آه میزد پیش چشم بچه ها با خیزران تازه بعدش فحش هم میداد فکرش را بکن روضه یعنی چشم در چشمان زین العابدین می کشد میخواره ای فریاد فکرش را بکن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیشِ چشمِ سرخ گونت صبح و شامی نیست نیست بر لبت جُز واحسینایَت کلامی نیست نیست میرسی بر روضه اما ما نمی‌فهمیم حیف ای دریغا که نصیبِ ما سلامی نیست نیست @hosenih داستانِ کوفه از بی معرفت‌ها پا گرفت بی بصیرت،بر سلام ما دوامی نیست نیست دیده‌ام در پایِ ما عمریست غیرت داشتی تا تو آقایی کنی چون ما غلامی نیست نیست   ما که شرمنده شدیم از لطف های مادرت منصب پروانگی‌ات کم مقامی نیست نیست @hosenih آه تاسوعا ، نَفَسهایِ تو ما را آب کرد گفت بی تو غیرِ کوفی غیرِ شامی نیست نیست بعدِ تو اهلِ حرم را آه با هم می‌زنند بعدِ تو عباس اینجا احترامی نیست نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غروب بود که آهسته دوره ات کردند غروب بود که از هر طرف کمین خوردی غروب بود که نایی به پیکر تو نماند غروب بود که از اسب بر زمین خوردی غروب بود که در پیش چشم اهل حرم به زیر هجمه‌ی تیغِ سپاه می رفتی یکی عبای تو را،آن یکی رَدای تو را... کشان کِشان به تهِ قتلگاه می رفتی @hosenih بگو دروغ شنیدیم..،آب خوردی حسین بگو ز فرط عطش هِی نرفته ای از حال بگو "سنان" به لب خشک تو لگد نزده بگو که نیزه به حلق‌ات نرفته در گودال میان گودیِ گودال گیر کردی حسین تمام بند به بندِ تن‌اَت گُسست آخر عصابه‌دست..،محاسن‌سپیدی آمده بود... چنان به صورت تو زد..،عصا شکست آخر هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید تو مانده بودی و شمر و دوازده ضربه دُرُست لحظه ی آخر که مادر تو رسید تو مانده بودی و شمر و دوازده ضربه به پیش مادر پهلو‌شکسته ی تو حسین شکسته‌بال تو را بی حیا زمین کوبید میان کاکُل تو پنجه را فرو می برد وَ چند مرتبه راس تو را زمین کوبید چِقَدر وقت گرفت است ذبح تو از شمر... تمام این همه مدت تو دست و پا زده ای به زیر ضربه ی خنجر..،سنان به خولی گفت: شنیده مادر خود را فقط صدا زده ای به جان پیرهن کهنه ی تو افتادند لباس پاره ی تو دست این و آن افتاد تن تو زیر سم مرکب عَدو له شد سر بُریده ی تو بر سَرِ سِنان افتاد @hosenih پس از تو پای حرامی به خیمه ها وا شد نگاه حرمله ها بر رباب‌ها افتاد به دستِ پستِ هزاران حرام‌لُقمه..،غروب ز آیه های حریم‌ات نقاب ها افتاد غروب بود که شمر از تن تو دست کشید غروب بود که در خیمه ی زنان آمد غروب بود که انگشت های تو..،ای وای غروب بود که از راه ساربان آمد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e