eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آنقدر پیش دوچشمم سر تو افتاده بارها پشت سرت خواهر تو افتاده زیر سنگینی بار غم عظمای رباب خم به ابروی علی اصغر تو افتاده @hosenih میدهد بوی تو را چکمه شمر ملعون بسکه با چکمه روی پیکر تو افتاده هیچکس مثل رقیه بخدا زجر ندید آنقدر زجر پی دختر تو افتاده آب آزاد شد و هیچکسی آب نخورد هر کسی یاد لب و حنجر تو افتاده چه گذشته به تو در کنج تنور خولی چه شده مژه چشم تر تو افتاده @hosenih ما دو تا مثل هم انگار که غارت شده ایم گوشواره ز من انگشتر تو افتاده پای هر نیزه و شمشیر و تنور و گودال حرف از آمدن مادر تو افتاده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» روح بلند آیت الله ناصری دولت آبادی، از علمای اصفهان و اساتید برجسته اخلاق، به ملکوت اعلی پیوست. هدیه به روح این ناصر امام زمان(عج)، صلواتی هدیه بفرمایید. @hosenih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم آیت‌الله ناصری: اینجا جای موندن نیست ، نخوای بری هم به زور میبرنت... اینجا کسی به فکر من و شما نیست... هرکسی به فکر خودشه.... @hosenih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴مرحوم آیت‌الله ناصری: 🔹️خدا می‌داند بنده معتقدم ایشان(مقام معظم رهبری) مؤيد من عندالله است. ... قلب ایشان را امام زمان (عج) نگهداری کرده است. @hosenih
یابن الحسن جانم... طاقتم تاب شد و ازتو نیامد خبری جگرم آب شد و ازتو نیامد خبری عاشقانی که مدام ازفرجت میگفتند عکسشان قاب شدو ازتو نیامدخبری شاعر: @hosenih @dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضه خوانی حاج منصور ارضی در محضر : حالا که پیرمرد شدم کیف می‌کنم چون وقف روضه بود، تمام جوانی ام شاعر: @hosenih
به هر کسی ندهند این جنون که در سر ماست "حسین" در همه عالم یگانه دلبر ماست @hosenih غلام زاده ی این خانوده ایم همه "گدای خانه ی عباس" نام دیگر ماست برادری به نسب نیست _در مسیر جنون کسی که دم زده از کربلا برادر ماست خدا کند دم آخر حسین سر برسد سلام بر لب عطشان سلام آخر ماست @hosenih شفاعت تو که جای خودش_یقین دارم که گاه پیر غلامت شفیع محشر ماست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گاهی زِ روی نِی سَرِ تو می خورَد زمین گاهی سَرِ بَرادَرِ تو می خورَد زمین فریادِ "یا حُسینِ" دِلم می رَود به عَرش تا صورَتِ مُطَهَّرِ تو می خورَد زمین @hosenih خوشحال می شَوَند که اَز خَستگیِ راه در شَهرِ شام، خواهَرِ تو می خورَد زمین مَحرَم نمانده تا که بُلندش کُند زِ خاک وَقتی زِ ناقه دُختَرِ تو می خورَد زمین با دَستِ خویش بَر دَهَنَش مُشت می زَنَد پیشِ سه ساله، تا سَرِ تو می خورَد زمین @hosenih با ناله ی رُباب، شَوَد هَر دِلی کَباب هَربار رَاسِ اَصغَرِ تو می خورَد زمین اینجا دوباره دَستِ علی بَسته می شَوَد اینجا دوباره مادَرِ تو می خورَد زمین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کسی چون روز من دیگر نبیند بلای شام غم پرور نبیند خبر داری یهودیها چه کردند ؟ (مسلمان نشنود ، کافر نبیند) @dobeity_robaey
چه مرزها که در آن خطه از زمین گم بود که شرق و غربِ جهان بینشان تفاهم بود @hosenih به بوی چای عراقی مسیر مست گذشت چنان که یاد ندارم عمود چندم بود! نسیمِ آه، تکان داد هر چه پرچم را بسا سلام که در راهِ یک علیکم بود قدم تمام طریق از نفس نمی‌افتاد نبود زخم، به پا لب به لب تبسم بود فدای آنهمه یکرنگی‌ِ سفر گردم سیاه، لیکن چشم و چراغ مردم بود @hosenih رسید از آن سرِ گرما کسی که: اشرب مای شروع روضه ی ما با همان تکلم بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این اسارته داداش یا قتلگاه نیمی از قافله جون داده تو راه ای پناه عالمین نگاهی کن بی پناهیم بی پناهیم بی پناه بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم بعد از اون همه جسارت که دیدیم حالا باید همه آماده بشیم دم دروازه ساعات رسیدیم @hosenih دستامون بسته شده کنار هم یه طرف طناب به بازوی منه یه طرف به گردنه زین العباد سر سلسله به دست دشمنه پریشون وارد شهر شام شدیم از رو نیزه احوال ما رو ببین تازیونه می زنن که راه بریم راه بریم بچه ها میخورن زمین دستی که برای ما حجاب میشد حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم میون نامحرما گیر افتادیم کاش می شد از این قفس فرار کنیم باورم نمیشه نامسلمونا مارو خارجی داداش صدا کنن اگه میتونی یه کم قرآن بخون تا مارو کمتر اینا نگا کنن اینا سنگم میزنن ولی داداش میسوزه دلم برای بچه هات تا میشد پناهشون شدم ولی حالا هی با گریه میزنن صدات @hosenih خیلی سخته گذر از این مرحله کاش فقط سنگ میزدن به قافله بارون آتیش و ما چی کار کنیم دستامون بسته شده با سلسله بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ که تن ما پره از کبودیه سخت ترین مسیر ما تو این دیار رد شدن از کوچه یهودیه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در حسرت شوق را رد کرده ایم و در فراق کربلا کارمان دارد به مرز جان سپردن میرسد! شاعر: @dobeity_robaey
این اربعین زیارت ما را ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم شاعر: @dobeity_robaey
زآن کشتگان هنوز به می‌رسد فریاد ز بیابان کربلا شاعر: @dobeity_robaey
دلتنگ پروانه ایم..، از شمع، استدعای ما شاهد غم پروریم، اندوه جان‌فرسای ما شاهد از هرچه غیر عشق تو بیزارِ بیزاریم بی اعتنا بودن به این دنیای ما شاهد @hosenih شیرین‌ترین ذکر است ذکر یا حسینِ ما... دیگ بزرگِ نذریِ حلوای ما شاهد هرکس که با هُرم غمت جوشید..، قیمت یافت بازار‌ْگرمیِ بساط چای ما شاهد ارباب! ما در روضه حرصِ نوکری داریم هنگام نصب پرچم‌ات دعوای ما شاهد اشک میان هیئتت سَرفصلِ لبخندست این بَهجَت بعد تباکی های ما شاهد حُبِّ تو را با چه مشقت در دل ما کاشت نان حلال سفره ی بابای ما شاهد ما از طفولیت به دنبال غمت بودیم پشت سرِ هر دسته ردِّ پای ما شاهد رخت‌ِ عزای‌ سینه‌زن را مادرت داده نخ‌‌های چادر‌مشکیِ زهرای ما شاهد دلتنگ مشّایه..،نجف تا کربلا هستیم فریادهای مانده در صحرای ما شاهد اوج توان نوکرانت با ابالفضل است دوش علم‌کش‌های تاسوعای ما شاهد @hosenih ▪️ ▪️ آن قدّ و بالا را خجالت آبِ آبش کرد اندازه‌ ی قبر یلِ رعنای ما شاهد بعد از عمو خواباندنِ اطفالمان، روضه است لالا علی لالا علی لالای ما شاهد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ی تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست عمري که خرج سینه زنی شد تباه نیست @hosenih مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست پایِ رفاقتِ منِ بیچاره مانده است یعنی حسین چون دگران نیمه راه نیست ميعاد گاه‌ِ هر چه فرشته ست کربلا افسوس جا برایِ منِ روسیاه نیست امسال نیز کرب و بلا سهم ما نبود.. با این حساب روی لبم غير آه نیست ** با سنگ می زنند تو را خیلِ کوفیان این سرو ایستاده مگر پادشاه نیست؟ @hosenih شمر و سنان و حرمله از راه آمدند برخیز! جای خواهر تو قتلگاه نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یکی آورده با خود گریه‌های گاه‌گاهش را یکی در کوله‌بار کهنه‌اش بار گناهش را یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را @hosenih یکی در هر قدم هُرم نفس‌ها را بغل کرده یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را یکی نذر شما کرده‌ست چندین گوسفندش را یکی وقف شما کرده‌ست تنها سرپناهش را بسوزان چهره‌ام را آفتاب داغ! اربابم... خبر دارم که می‌بخشد غلام روسیاهش را ببین موکب به موکب می‌شود تسخیر او قلبم چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را به هم می‌ریزد آری نظم نفرت‌آور دنیا امیر عشق تا آماده می‌سازد سپاهش را @hosenih قدم‌ها محکم‌اند و عزم‌ها راسخ، چه غوغایی نمی‌بندد شهادت تا قیامت شاهراهش را و در دیدار آخر مادرم با گریه می‌خندید و من آورده‌ام تا کربلا با خود نگاهش را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟! @hosenih کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم... پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس می روم حالا میان خولی و شمر و سنان وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟! مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان... ...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان @hosenih وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا شد بهار عمر من در شام یکباره خزان شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت ای نفس‌هایم بقربان مسیحا پرچمت هر محرم با هزاران شوق بر تن کرده‌ام رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت @hosenih قامت گردن کشان خم میشود بی اختیار هر کجا که میشود از دور پیدا پرچمت بس که مواج است از چندین خیابان دورتر مانده‌ام دریا به چشمم میخورد یا پرچمت!؟ بر سر خورشیدِ گنبد تا می‌افتد سایه‌اش میشود زیباترین تصویر دنیا پرچمت غبطه خوردن کار خاک و آب و آتش میشود باد وقتی عشق بازی میکند با پرچمت @hosenih هر فرازی دیده‌ام با خود فرودی داشته‌‌است «هر چه بالا رفت پایین آمد الّا پرچمت» با تو هر کس بود ماند و بی تو هر کس بود رفت هست از روز ازل تا حشر، بالا پرچمت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سرت در طشت، پا به پای من سوخت چو گیسویت، به این یلدای من سوخت به قربان لبت، این رسم عشق است تو خوردی خیزران، لب‌های من سوخت شاعر: @dobeity_robaey
علویات گرفتار یزیدند حسین! با چه زجری دم این کاخ رسیدند حسین! @hosenih صندلی بود ولی یکسره سرپا بودند ایستادند و زپا درد بریدند حسین دخترانت همگی برلبشان مشت زدند آه اینها مگر از دور چه دیدند حسین؟! یک نفر حرف زد و چند نفر غش کردند حرفهای بدی انگار شنیدند حسین پیش چشمه همه شلاق به زینب میخورد تکیه گاه حرم افتاد و خمیدند حسین منبری رفت به منبر و علی را سَب کرد نیمه جان پای همین دردِ شدیدند حسین @hosenih خطبه خواندند و ورق جانب مولا برگشت آبروی همه را خوب خریدند حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
میبرندم بر سر بازار چشمت را ببند نور چشم حیدر کرار چشمت را ببند کربلا تا شام می گفتم که چشمت را نبند یا اخا اما به شام تار چشمت را ببند @hosenih شد نقاب صورت من آستین پاره ام بی تو شد کار حرم دشوار چشمت را ببند پایکوبی و کف و دشنام و سوت و هلهله من کجا و این همه آزار چشمت را ببند تاب سیلی خوردن دختر نداری روی نی دخترت را دست من بسپار چشمت را ببند کاری از دست سر ببریده می آید مگر تو فقط یک کار کن یک کار چشمت را ببند من که می‌دانم تو از زینب خجالت می‌کشی در میان این همه انظار چشمت را ببند چشم عباس تو را بستند با تیر جفا تا نخورده سنگ این کفار چشمت را ببند کوچه ها را یک به یک گشتم به همراه سرت می‌روم در مجلس اغیار چشمت را ببند من کجا و این همه نامحرمان بی حیا من کجا و این همه خمار چشمت را ببند @hosenih رفت انگشت اشاره سمت دخترهای تو ای برادر می‌کنم اصرار چشمت را ببند خیزران تا رفت بالا قلب من آتش گرفت تو بگو با خواهرت اینبار چشمت را ببند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به امید بازگشایی شد بسته راه وصل ‌و گرفتم بهانه اش آه از دَمِ فراق و غمِ شاعرانه اش @hosenih امشب به خانه آمده تا مرهمم شود آن پرچمی که گنبد او بود خانه اش (همچون انار، خون دل خویش میخورم) اشکم گواه میدهد از دانه دانه اش شب تا سحر ،خوشم که به یادش گریستم... شب...آه! یاد مادر و غسلِ شبانه اش یادِ خرابه...یادِ نمازِ شکسته و... _شاعر ،شکست! در غزلِ عاشقانه اش_ امشب گواه میدهد این دل که میرسم پای پیاده تا حرم ...این هم نشانه اش: @hosenih (ما را حسین،دور خودش جمع میکند) قلبِ من و تو و همه-عالم، رسانه اش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمد زمان سخت اسیری میان شام کوچه به کوچه سختی ماندن در ازدحام دروازه ی شلوغ و تجمع میان راه ساعات سخت رد شدن از هجمه ی نگاه @hosenih از روی نیزه حال خراب مرا ببین با آستین پاره حجاب مرا ببین در شام داده اند به ما چه مدارجی! با طعنه گفته اند به ما قوم خارجی خندیده اند بر غم ما در ازای چه؟! پوشیده اند رخت عروسی برای چه؟! ارکان آسمان و زمین تیره می شوند مردان مست شام به ما خیره می شوند رقاصه ها کنار من آهنگ می زنند زن ها ز پشت بام سویم سنگ می زنند با ضرب کعب نیزه، به اجبار می برند ما را برای چه سر بازار می برند؟! حرفی نمی زنم که شدم از خجالت آب زینب کجا و رفتن در مجلس شراب؟! با دست بسته راهی دارالخلافه ام از مجلس یزید حسابی کلافه ام در بین طشت رفت سرت، نیمه جان شدم با چشم خیس خیره سوی خیزران شدم آنقدر زد به روی لبت در برابرم دندان تو شکست، بمیرم برادرم @hosenih از ظلم روزگار گرفته دلم، چه بد... باید زن یزید به ما پوشیه دهد؟! پنجاه سال شد که به عشقت عجین شدم امشب بیا ببین که خرابه نشین شدم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شَرِّ شب را از وجود صبح دورش کن خودت کلبه ی تاریک ما را غرق نورش کن خودت دیده‌ی یوسف‌ندیده..، تا ابد بینا مَباد آه! این یعقوب را با گریه کورش کن خودت @hosenih من چه شب‌هایی که از دوریِ تو خوابم نبرد گاه گاهی خاطراتم را مرورش کن خودت درد هجرت طاقتِ تنهایی ام را طاق کرد دست بر قلبم بکش..، قدری صبورش کن خودت ظرفیت با ظرف‌ِخالی‌داشتن بالا رَوَد مستمند خانه‌ات را باشعورش کن خودت در مسیر وصل..، بِالاِجبار باید گریه کرد هر زمان پا پس کشید این چشم..، زورش کن خودت دست از دنیا کشیدن راه حلَّش روضه است کنج هیئت را برایم کوه طورش کن خودت کاش از فرزند‌های من یکی جُون‌ات شود با همین سینه‌زنی مَرد ظهورش کن خودت بهترین ساعات عمرم گریه بر جدّ شماست لحظه ی شیرین من را شورِ شورش کن خودت این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین... کربلای نوکرت را جفت و جورش کن خودت @hosenih سوختم وقتی شنیدم عمه جانت شام رفت آتش جان مرا عین تنورش کن خودت * * دختر حیدر کجا،این مستِ لایعقَل کجا... ای خدا این بددهن را زود دورش کن خودت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e