eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
339 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بر جان خویش نیمه‌ی شب چیده‌ام لحد حالا سر مزار خودم گریه می‌کنم شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
🏴قال مولانا امیرالمؤمنین(ع): لا خَیرَ بَعـدَکِ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا أَبکِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی بحارالانوار ج۴۳ ص۲۱۳ خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و من گریَم از این‌که طول کشد روزگار من شاعر: مرحوم استاد •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
خرمای نخلستان من ، خرمای ختمت شد همسایه‌ها خوردند و خندیدند و رفتند... •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
رفته است از آسمان من خورشیدم پژمرد مقابلم گل امیدم بر قبر گلاب اشک می‌پاشیدم گفتم که فراق را نبینم دیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم گفتیم برای هم و همتای همیم گفتیم که موج های دریای همیم گفتیم شریک درد و غم های همیم او رفت و شریک درد و غم گردیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم کوچید از آشیان پرستو شد و رفت آسوده ز دردهای پهلو شد و رفت دستان علی دخیل زانو شد و رفت او رفت و اسیر خانه ی تبعیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم ای یک تنه لشکرم سپاهم زهرا نه ساله رفیق نیمه راهم زهرا شد خانه پس از تو قتلگاهم زهرا بعد از تو لباس بی کسی پوشیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم مانده است به خاطر من آن روزی که آن هیزم سرخ خانمان سوزی که آن دست سیاه آتش افروزی که بعد از تو دگر نمی کند تهدیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم افتاد گل بهار من دست خزان پشت در باغ رفت از جسم تو جان شد ساقه ی تو شکسته من هم پس از آن هر روز ز باغ خانه گل می چیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم با دیده ی خویش دیدم افروخته بود خاری که گل مرا به در دوخته بود رفتی و نگفتی که سرت سوخته بود افسوس که دیر قصه را فهمیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم تا دست تو بر پشت یدالله نشست خوشحال شدم که باز هم زهرا هست ناگاه غلاف آمد و دست تو شکست از لرزش دست‌های تو لرزیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به یک جمله بده بر قلب این دلداده تسکینی به لبخندی خلاصم کن ازین هجران و غمگینی تمام عمر با فکر و خیالت رفت، تا شاید دمی هم صحبتت باشم، عجب رؤیای شیرینی کنار من نشستن کسر شأنت بود اما گاه نمی افتد مگر راه کریمان سوی مسکینی جوانی رفت و گفتم وقت پیری محضرت باشم ولیکن زنده می مانم، نمی دانم، چه تضمینی؟! همه نوکر شدیم و روضه برپا کرده ایم آقا به این امید تا شاید میان روضه بنشینی "شنیدن کی بود مانند دیدن" آن چه را یک عمر شندیم از مصیبت های این ایام، می بینی علی مأمور بر صبر است و زهرا راهی میدان چه صبر سخت و دشواری، عجب اندوه سنگینی تصور کن ولی الله با چشمان خود باید ببیند می خورد بر روی گل، سیلیِ گلچینی سقیفه ریشه بود و نینوا محصول آن ریشه شهید جهل امت شد، امام و پایه ی دینی صدای تشنه ای از گودی گودال بالا رفت میان هجمه ی سرنیزه های رو به پایینی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در حمایت از علی، زهرا گذشت از هرچه داشت محسنِ شش ماهه‌اش را پشت «در» تقدیم کرد! شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
دیشب که چشم شهر مست خواب شیرین بود زینب کنار مادرش تا صبح غمگین بود دست دعا در ربنای خانه می لرزید انگار لکنت بر زبان سرخ آمین بود با جان پیغمبر چه می کردید ای مردم آیا مودت با ذوی القربای او این بود؟ با زخم بازو زخم پهلو زخم ابرویش من شک ندارم درد او تنهایی دین بود من شک ندارم درد او تنهایی حیدر در التهاب لحظه های سخت تدفین بود حیف دعا حیف غم الجار ثم الدار این شهر تنها مستحق چوب نفرین بود درد یتیمی درد سنگینی است این یعنی مادر میان بستر خود نیز تسکین بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همین که می رود از درد ابروهای تو در هم صدای ناله بر می خیزد از خاک پیمبر هم پس از این مرتضی هر روز را خون گریه خواهد کرد پس از تو زخمهایش می شود وامانده ی مرهم تمام کینه های کهنه دور خانه ات نو شد اُحد یک سمت می غرید و از یک سمت خیبر هم درِ این خانه چوب از هر درختی داشت می‌دانم که می سوزند از شرمندگی سرو و صنوبر هم بپرس از کوهها اشک زلال چشمه کار کیست؟ چرا گریان شده جنگاوری مانند حیدر هم؟ نه تنها شانه های لاغرِ بابا بزرگ من که لرزیدند از این غم پهلوان های تناور هم به تنهایی برایت روضه می گیرم در این خانه خودم سینه زن و گریه کن و مداح و منبر هم تو سر اللهی و من نا توان از گفتنت هستم ببین شرمندگی حاصل شد از یک شعر دیگر هم قسیم النار و الجنه کناری تکیه خواهد داد سوا خواهند شد روز قیامت شیعیان درهم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قرص است قلب مرتضی اما به زهرا یعنی که تکیه می‌دهد مولا به زهرا حتی خدا محوِ تجلی خانه‌ی اوست هرشب که جلوه می‌کند زهرا به زهرا جایی که ختم الانبیا خَم می‌کند پشت باید که ما سجده کنیم آنجا به زهرا تا قُرب راهی نیست وقتی فاطمه هست باید توسل‌ها کند بابا به زهرا هرکس به راهی رفت اما ما نرفتیم مارا که بخشیدند در دنیا به زهرا باور نخواهم کرد حتی لحظه‌ای ، حق ما را به دوزخ می‌برد؟ حاشا به زهرا رویش گرفت و خانه تاریک است افسوس این خانه روشن بود با مهتابِ زهرا ** وقتی که هیزم ریخت فهمیدند طفلان رحمی ندارند این حرامی‌ها به زهرا وقتی که آتش سرخ شد فهمید نامرد از میخِ در راهی نمانده تا به زهرا آنقدر بر شال علی چسبید خانوم یا به علی زد تازیانه  یا به زهرا گاهی علی را می‌کشند و گاه او را اوباش می‌خندند در آنجا به زهرا حس کرد مولا درد را در استخوانش وقتی که زد قنفذ غَلافش را به زهرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست ازسنگری که هست و ز هم‌سنگری که نیست طفلان من به نان وغذا لب نمی‌زنند گیرم که سفره پهن شده، مادری که نیست زینب نشسته اشک مرا پاک می‌کند کوثر شده به جای همان کوثری که نیست شُستیم خون مانده به دیوار را ولی.. از خاطرم چگونه رَوَد آن دری که نیست؟ من در اتاق، سوم و هفتم گرفته‌ام دراین محل برای تو چشم تری که نیست از من حسین قول زیارت گرفته است ازدیدن تو آرزوی بهتری که نیست ** وقتی تو و حسین نشستید در تنور زینب نشسته چشم‌ب‌راه سری که نیست یک روز داغ چادر خاکی مرا شکست یک روز هم مصیبت آن معجری که نیست شاعر: و © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
34.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 «‌ فاعتبروا، فاعتبروا.. » مدّاح: ⚫️ مراسم عزاداری شهادت (سلام‌الله‌علیها) 🗓 پنجشنبه ۱۷ آذرماه ۱۴۰۱ 📍 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e