eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی مساجد تشنۀ یک ختم قرآنند در گیر و داری که خیابان‌ها چراغانند وقتی برای بستۀ درها کلیدی نیست وقتی تمام قفل‌ها سر در گریبانند می‌آیی و «اِنّا فَتَحنا» روی لب داری یعنی برایت کارهای سخت آسانند ارباب‌ها و خواب‌های بر پر قوشان از چند شب قبل از ظهور تو پریشانند احوالشان آن لحظه باید دیدنی باشد وقتی مُعبّرها تو را «منصور» می‌خوانند می‌آیی و یک عده بر خود سخت می‌لرزند می‌آیی و یک عده قَدرت را نمی‌دانند من در خیابان‌هایمان گَز می‌کنم نذرت! وقتی تمام چشم‌ها دنبال مهمانند © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرچه زود؛ می‌آید، اگرچه دیر؛ می‌آید سوار سبزپوش ما به هر تقدیر می‌آید همان خورشید موعودی که در روز طلوع او حدیث صبح صادق می‌شود تفسیر، می‌آید زمین آبی‌تر از این آسمان‌ها می‌شود وقتی که آن آیینۀ سبز «خدا تصویر» می‌آید شکوه مهربانی که نگاه نافذش حتی به روی سنگ‌ها هم می‌کند تأثیر، می‌آید در اعماق نگاهش می‌توان خشمی مقدس دید دلش لبریز از مهر است و با شمشیر می‌آید چنان با ضربه‌های حیدری اعجاز خواهد کرد که از دیوار هم گل‌نغمۀ تکبیر می‌آید دقیقاً رأس آن ساعت که در نزد خدا ثبت است نه قدری زودتر از آن نه با تأخیر می‌آید © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
أَقْبِلْ عَلَىَّ* ، خسته و نالانم از خودم آغوش باز کن که گریزانم از خودم آغوش باز کن که به سوی تو آمدم اقرار می‌کنم که پشیمانم از خودم غیر از تلف‌شدن چه نصیبی مرا ز عمر؟! آن‌گونه‌ام که سیر شده جانم از خودم پوشانده‌ام درونِ خودم را ز دیگران این ننگ را چگونه بپوشانم از خودم؟! از غیر خود چگونه شکایت کنم؟! که من مانند گردباد پریشانم از خودم از دیگران کناره گرفتن که سخت نیست توفیق دِه که روی بگردانم از خودم *وَأَقْبِلْ عَلَىَّ إِذا ناجَيْتُكَ، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ، وَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ اِنْ كانَ قَدْدَنا اَجَلى وَ لَمْ یُدْنِنى مِنْكَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْكَ وَسیلَتى. © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روی بوم عشق نقشی از محبت می‌کشند عاشقانی که به پای یار زحمت می‌کشند جای درمان، درد بی درمان تقاضا می‌کنند غالباً عُشّاق این‌گونه ریاضت می‌کشند "اشک"، مبنای شروع دردِدل با چشم‌هاست لال‌ها هرگاه لالی را به صحبت می‌کشند عالمی دارند با سوزِ مُدامِ پینه‌ها کوله‌برهایی که بر شانه "ملامت" می‌کشند آن‌قَدَر از سنگ‌های طعنه لذّت می‌برند طاقت آئینه‌ها را هم به حیرت می‌کشند کار هر روز مجانین گریه‌های بی‌حد است "آه" را هنگام اوقات فراغت می‌کشند روضه‌گردی‌کردنِ ما از دعای فاطمه است مادران، فرزندها را به ضیافت می‌کشند رزق را ارباب‌ها شخصاً تقبل می‌کنند سفره را تنها میان خانه، رعیت می‌کشند مُهر تائیدی به نوکر بودن خود می‌زنند آن جبین‌هایی که خود را روی تُربت می‌کشند آن گلوهایی که در روضه مدارا می‌کنند مطمئناً در قیامت دادِ حسرت می‌کشند قُرب حق را در تَمَسُّک بر شَعائِر دیده‌اند که ملائک پَر به پَرهای علامت می‌کشند بی حسینش قید جنات خدا را می‌زند حوریان از گریه‌کُن با اینکه منّت می‌کشند* روضه‌ای در روضه‌ی رضوان به‌پا خواهند کرد عرشیان را پای این ذکر مصیبت می‌کشند ▪️ حیفِ این آقا که مُشتی بی حیا تا قتلگاه پیکر بی جان او را با جسارت می‌کشند روی هر سرپنجه‌ای یک تکّه نخ آویز بود... گرگ‌ها پیراهنش را وقت غارت..، می‌کشند بعد از او وای از زنان بی پناه خیمه ها... پرده پوشانش چه زجری در اسارت می‌کشند ✍ *اشاره به روایت حُدّاثُ‌ الحسین © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام ای آشنای سال و ماهم سلام ای عهد و پیمان قدیمی سلام ای ماه پنهان از نظرها سلام ای مهربان یار صمیمی دلی دارم پر از هجرانت ای یار من از تن‌ها، به تنهایی رسیدم دویدم، گرچه پایی لنگ دارم شنیدم جمعه می آیی، رسیدم سر شب توبه کردم مثل هربار سحر شد با دعایت عهد بستم ولی صبح آمد و ظهر آمد و باز همان عهدی که بستم را شکستم گنهکارم خودم میدانم آقا دلیل این همه دوری منم من تو خیلی مهربانی، پس عجب نیست اگر بر آب و آتش می‌زنم من سر بازار دیدار تو هر روز ضرر کردم، دلم بی مشتری ماند گرفتند از تو مردم حاجت اما برات من که بودم آخری، ماند ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیا که جز تو مرا نیست آرزوی کسی خموشم و ننشینم به گفتگوی کسی از آن دمی که تو رفتی، به مهر آب قسم نرفته آب گوارائی از گلوی کسی سبوی دل بشکست و بریخت باده‌ی صبر خدا کند که دگر نشکند سبوی کسی بنای عدل نِه، ای آبروی عالمیان قیام کن که نریزد کس آبروی کسی ولایت تو نخواهد گذاشت یا مولا کنیم دست ارادت دراز سوی کسی ز لشگر تو سرود سرور می‌شنوم به کشور تو نباشد کسی عدوی کسی «کلامی‌ام» به سلامم اگر جواب دهی به حقّ هو، نهراسم ز های و هوی کسی ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای ما نگاهت آفتاب است چراغان کردن دنیا ثواب است دعا کردم بیایی زیر باران دعا در زیر باران مستجاب است شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
دمشق چون صدف و ، گوهر است این بانو تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد خدا گواست که پیغمبر است این بانو زبان الکن ما عاجز است از وصفش چه خوانمش؟ نوه ی حیدر است این بانو حسین کشتی عشق است و خوب می دانیم برای کشتی او لنگر است این بانو بدون خطبه هم او کوفه را به هم بزند‌.. چرا که فاتح صد خیبر است این بانو دوباره دست به سینه، به سمت گنبد او... سلام هر شب هر نوکر است این بانو کتاب زندگی او سه آیه داشت فقط شبیه مادرمان، کوثر است این بانو © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای شکوه عشیره‌ی زهرا آفتاب همیشه‌ی دنیا بودنت روشن است چون خورشید عصمتت را عقیله می‌فهمید می‌درخشد هنوز نام شما در شب آسمان کرببلا ما که با روضه‌ات بزرگ شدیم سر این سفره‌ها سترگ شدیم درد خود با رقیه می‌گوییم همه جا یا رقیه می‌گوییم دستگیرِ نداری‌ام هستی تو فقط ذکر جاری‌ام هستی من ز دنیا پناه آوردم به تو اینجا پناه آوردم ای که دستت به کَم نمی‌آید به تو غیر از کَرَم نمی‌آید ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (سلام‌الله علیها)، بر عاشقان حضرت سیدالشهداء (علیه‌السّلام) مبارک باد. نان از کَرَمِ رقیه‌جان… مارا بس جانی ز دَمِ رقیه‌جان… مارا بس در بین تمام آرزوها... یا رب! یک شب حَرَمِ رقیه‌جان… مارا بس@hosenih@dobeity_robaey
با مُشرک و با لات و هُبل بد بوده در یاریِ بی‌کسان زبانزد بوده آموزه‌ی دین اگر که بی‌حد بوده از خُلق پسندیده‌ی "احمد" بوده آورده برایمان چه خیر و برکات بفرست به اسلامِ "محمد" صلوات شد نام علی باعثِ تاب و تبمان واجب‌ تر از لقمهٔ نانِ شبمان ذکرِ "مددی علی علی" بر لبمان حیدر همه‌ی قداستِ مذهبمان تا لال نَمیریم به هنگامِ ممات بر شاه نجف، "ساقی کوثر" صلوات دل با همه‌ی ارادت و عشقِ تمام بر حضرتِ "صدیقه" فرستاده سلام سائل درِ این خانه گرفت‌ست مقام می‌خواهی اگر شهید، باشی گمنام بفرست به "ٱم الشهدا" بعدِ صلات بر مادر سادات؛ به "زهرا" صلوات تفسیری از اعجازِ ازل خواهد شد با نام "حسن" زهر؛ عسل خواهد شد شمشیر به آیینه بدل خواهد شد حاجاتِ گدا نگفته حل خواهد شد بفرست به قصدِ کسبِ فیض و حسَنات بی واسطه بر "حسن" دمادم صلوات عالی و پسندیده صفات است" حسين" انگیزه‌ی زیبایِ حیات است "حسين" فرمانده‌ی کشتی نجات است "حسين" بانیِ سفر تا عتبات است "حسين" با نیت کربلا و امضایِ برات بفرست سه "یاحسین" بعد از صلوات آن نورِ جلی که داده قیمت به بشر مشغولِ عبادت‌ست شب تا به سحر دارد کلماتش همه از خیر، خبر خورشیدِ صحیفه‌اش هدایت‌محور داده‌ست به بندگی عیار و جَلَوات بر سجده‌ی "سجاد" سلام و صلوات دین از برَکاتِ منبرش یافت قوام می‌گفت حدیث؛ می‌شد آغازِ قیام زیباست چقدر در کلامش احکام عِلمش شده فکر و ذکرِ آیاتِ عظام در حج و صفا و مروه و در عرفات بفرست به نورِ علمِ "باقر" صلوات مردی که رئیسِ مذهبِ شیعه شده بانیِ مقام و منصبِ شیعه شده پیشانیِ او ماهِ شبِ شیعه شده نامش همه دم ذکر لبِ شیعه شده تا رد شدن آسان شود از مرزِ صراط بی واهمه بفرست به "صادق" صلوات بستیم دخیلِ سبز بر بابِ مراد شد حال و هوایِ استجابت ایجاد بی وقفه روا کرد و عجب رونق داد تا حاجتِ سائلان به دستش افتاد بفرست به نیتِ صبوری و ثبات بر خشمِ فرو خورده‌ی "کاظم" صلوات هر چند گناهکار و سهل انگاریم دریا شده و از کرَمش سرشاریم تا در دو جهان ضامن آهو داریم از هر چه که بهتر است برخورداریم پیچیده میانِ حرمش این نَغَمات بر حضرتِ "سلطانِ خراسان" صلوات با بخشش‌ ِ خود روح به عالم بخشید بی واسطه آب و نان به حاتم بخشید از صبح ِ عَلیَ الطلوع هر دم بخشید از وسعتِ جودِ خود به ما هم بخشید تا دل بشود قابل و عالی‌درجات بفرست "جواد إبن رضا" را صلوات ما گمشدگانیم و هدایت عشق است هنگام عنایت شده! دعوت عشق است دلدادگی و شوق زیارت عشق است در سامره توفیقِ عبادت عشق است هر لحظه بخوان: «فَرَّجَ عَنّا غَمَرات»* بر جامعه‌ی "حضرتِ هادی" صلوات وابسته شدیم؛ عاشقِ سرمستیم بر خیلِ گدایان، همه شب پیوستم در سامره زائرانه پیمان بستیم دوم‌ "حسن" است و خاکِ پایش هستیم بفرست به عشقِ «یا مُجیبََ الدّعَوات» بر حضرتِ "عسکری" هزاران صلوات آن منجیِ غایب از نظر می‌آید یک جمعه حوالیِ سحر می‌آید یا اینکه غروب؛ بی خبر می‌آید وٱلله که حضرتِ پدر می‌آید تا اینکه شود، عشقِ به "مهدی" اثبات بفرست به نیّتِ ظهورش صلوات! * فرازی از زیارت جامعه کبیره: «فَرَّجَ عَنّا غَمَرات» شدّت گرفتارى را از ما برداشت ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در جلوه، نور حضرت زهرا رقیه است ریحانه ای از جنّت زهرا رقیه است لولاک گفته عالمی مخلوق زهراست در امتداد خلقت زهرا رقیه است چون ممتحنه قبل خلقت بوده او هم مُحرم، میان خلوت زهرا رقیه است حتماً شنیدی زینت مولاست زینب انگشتر بی قیمت زهرا رقیه است کوثر سه آیه، عمر این گل هم سه سال است تفسیر از چه؟! برکت زهرا رقیه است تسبیح و مهر کربلا داریم اما تسبیح و مُهر و تربت زهرا رقیه است ما را نترسان از حساب و از قیامت وقتی وزیر دولت زهرا رقیه است ** با سر به روضه آمدم دستم بگیرد چون علّت این دعوت زهرا رقیه است آنکس که بین راه، سیلی و لگد خورد شد صورتش چون صورت زهرا رقیه است افتاد تا از ناقه مادر را صدا کرد معلوم شد هم صحبت زهرا رقیه است از درد پهلو با پدر چیزی نگفته چون مطمئنم غیرت زهرا رقیه است ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهشت نوری و سرشار از ریاحینی نسیم عطر دل‌انگیز عود سیمینی به لفظ سادهٔ عامی تو شاه‌بانویی به لفظ غامض عرفان مُنیَ‌المُحبیّنی و در کلام و به منطق تمام تمجیدی به لفظ فلسفه‌دانان تمام تحسینی شهیده! وارث مکسور ضلعها! خاتون! امام و اسوهٔ آزادگی و حق‌بینی! تو شاعرانه‌ترین آیه‌های تلمیحی به بیت‌بیت غزل‌های ناب تضمینی تجسم همهٔ آیه‌های ایمانی تمام معنی حُب، شاهد «هلِ الدّین»ی فقیه شارح ام‌الکتاب عشاقی که واژه واژه به توضیح و بسط و تبیینی سه ساله جلوه‌ای از زینب علی هستی چنین که زِینِ اَبی، بر حسین آذینی به دستِ بسته زینب سپر نه تنها، که به دستِ بسته زینُ العِباد زوبینی هماره نام بلندت نوای ایتام است و دین مشترک دختران غمگینی صدای خسته هر دختر رُواندایی نوای دخترکان یمن، فلسطینی به خواهران برادر ندیده مدت‌ها انیس و سنگ صبوری، امید و تلقینی نماد عاقبت گریه های هجرانی تمام غبطه پروانگان ز دیرینی که گشت بر سر تو آسیای دوران و به هر جفا که شد اما تو سنگ زیرینی تو فاطمی نسبی جلوهٔ شب قدری تو برتراز همه القابی و عناوینی زبان الکن من را ببخش ای بی‌بی بلد نبودم از این بیشتر که می‌بینی اشارتی که خرابم، شوم خراباتی شبی زیارت دلبر به خواب نوشینی بُوَد که جان بسپارم شبیه تو بانو به پای بوسی او عاقبت به شیرینی ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پر می‌کشم تا عرش اعلی با رقیه ذکر عروج ما زمینی‌ها رقیه گفتم زمان ناتوانی یا علی و در موقع بیچارگی‌ام یا رقیه عرض توسل می‌کنم هر روز و هر شب تا کربلایم را کند امضا رقیه قلب مرا با یک نگاهش زیر و رو کرد خشکیِ دل را می‌کند دریا رقیه تنها نه اینکه ساخته امروز ما را ما را شفاعت می‌کند فردا رقیه پیچید عطر یاس احمد در مدینه وقتی قدم بگذاشت بر دنیا رقیه زهرا اگر آئینه‌ی ختمُ الرُّسُل شد مرآت زهرا گشت سر تا پا رقیه با گفتنِ "بابا" دل از اربابمان برد شد دلربای خانه‌ی مولا رقیه جبریل محو دیدن این صحنه می‌شد: می‌خُفت وقتی در بَرِ سقّا رقیه ** افسوس بعد از کربلا و آن هیاهو محروم شد از نعمت بابا، رقیه از کربلا تا شام از هِجرِ پدر سوخت همراهِ آهِ زینب کبری، رقیه کنج خرابه سرزده مهمانش آمد دلتنگ بابا بود از عاشورا، رقیه کاری بجز جان دادن از او برنیامد وقتی که بی تن دید بابا را، رقیه کاخ یزید و آن‌همه شوکت فرو ریخت می مانَد و مانده‌ست پابَرجا رقیه ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از شوق کسی راهی میخانه‌ام امشب تا خط جنون پُر شده پیمانه‌ام امشب “سودا زده‌ی طره‌ی جانانه‌ام امشب زنجیر بیارید که دیوانه‌ام امشب” آورده خبر قاصدک از خانه‌ی ارباب از عرش خدا آمده ریحانه‌ی ارباب از سوی خدای علی عالی اعلا سیبی که به احمد پس از آن چله شد اعطا آن سیب دو قسمت شد و در عرش معلیٰ نیمش به ظهور آمد و شد زهره‌ی زهرا نیم دگرش هم به حسین است حواله حالا متولد شده زهرای سه ساله از غار حرا می‌رسد آوای پیمبر نازل شده یک بار دگر سوره‌ی کوثر بر بال ملائک نوه‌ی حضرت حیدر آرام رسیده است به دست علی اکبر از دست علی رفت در آغوش ابوالفضل تا عرش خدا می‌رود از دوش ابوالفضل خیل ملک از شوق، در این خانه لبالب هر آینه می‌آمد و می‌رفت مرتب قنداقه‌ی او دست به دست ِهمه امشب چرخید و رسید آخر سر در بر زینب او در بر زینب، نگرفتید نتیجه؟ انگار که زهراست در آغوش خدیجه خورشید شده دست به دامان رقیه کرده‌ست فلک سجده به ایوان رقیه جمعیت کفر است پریشان رقیه صد شکر که هستیم مسلمان رقیه دیر و حرم و باده و پیمانه رقیه‌ست مقصود من از کعبه و بتخانه رقیه ست ایام گذشت و به سوی شام دویدند دور حرمش حرمله‌ها نعره کشیدند یاران علی پیرهن صبر دریدند ایام دفاع از حرم آمد همه دیدند با بنت حسین ابن علی هر که در افتاد با تیغ ابوالفضل علمدار ور افتاد اوقات خوش آن بود که در کوی تو بودیم با گریه به تو حال دل ابراز نمودیم خواندیم برایت غزل و نوحه سرودیم "در صحن و سرایت همه جا دیده گشودیم جایی ننوشته‌ست گنه‌کار نیاید" ای کاش که ما را پدرت عفو نماید ** در راه دویدی و دویدی و دویدی اما به سر زخمی بابا نرسیدی از زجر حرامی چقدر زجر کشیدی چه روی کبودی و چه گیسوی سپیدی عنوان شده در دفتر تاریخ، رقیه “ای پیرترین دختر تاریخ، رقیه” ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه کم‌کم فروغ نورش را به سوی فرش، خاک ره می‌کرد نقره نقره بلور می‌افشاند تا به شمس ولا نگه می‌کرد آسمان با تمام زیبایی از زمین می‌گرفت زینت و زین زیر لب هر فرشته‌ای می‌گفت عرض تبریک و تهنیت به حسین تا ز رخساره‌ی رقیه‌ی او محرم راز حق حجاب افکند گرمی دیگری رخ ماهش بر دل و جان آفتاب افکند دختری آمده که از طفلی غرق یاد خداست خلوت او نقش توحید، جلوه‌ی نابش رنگ شرم و حیاست، طلعت او ازهمان دوره‌ی طفولیت شرف و عزت و فضیلت داشت محو او بود زینب کبری بس که بر فاطمه شباهت داشت جای دارد که هاجر و مریم محو قدر و جلال او باشند عجبی نیست قدسیانِ فلک مادحانِ کمال او باشند فرصت این گل بهشت حسین مثل عمر تمام گل‌ها بود سه بهار تمام زندگی‌اش غرق انوار حق تعالی بود هرکسی حاجتی از او می‌خواست با دعا از خدا تمنا کرد با همان دست‌های کوچک هم گره‌های بزرگ را وا کرد سعی او در تعالی مکتب داده عزت به نهضت اسلام نقش بسته به دیده‌ی تاریخ رد پایش زکربلا تا شام با همین عُمر کم به عالم گفت در ره دین بصیر باید بود گر شهادت نشد نصیب همه شهدا را سفیر باید بود هم صفات حمیده دارد او هم سفیر قیام عاشوراست زد شراره به خرمن بیداد دختری که شهیده‌ی باباست چون«وفایی» به هر کجا برسیم ما به این خانواده مدیونیم بی نیازیم از جهان تا ما سائلانِ رقیه خاتونیم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الــســلام ای دســتــگـیــر عــــالَـمِـیـن ای بـه اربــابِ دو عــالــم نــورِ عــیــن روزِ مَحشر چشمِ من بَر دَست توست اِشــفَــعــی لـی فـاطـمه بنـتُ الحُسین @dobeity_robaey
🥀شهادت حمید باکری: ۶ اسفندماه 🥀شهادت حسین خرازی: ۸ اسفندماه 🥀شهادت امیرحاج امینی: ۱۰ اسفندماه 🥀شهادت ابراهیم همت: ۱۷ اسفندماه 🥀شهادت حجت رحیمی: ۱۸ اسفندماه 🥀شهادت حسین برونسی: ۲۳ اسفندماه 🥀شهادت عباس کریمی: ۲۴ اسفندماه 🥀شهادت مهدی باکری: ۲۵ اسفندماه 🍃به‌مناسبت فرارسیدن ۲۲ اسفندماه سال‌روز بزرگداشت شهدا، یاد و خاطره‌ی همه‌ی شهدای عزیز و والامقام؛ بالأخص شهدای اسفندماه را گرامی می‌داریم💌 ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ در سینه‌ی خود داغ فراوان داریم بنویس براین عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم@hosseinieh_net
🌷۲۲ اسفندماه سال‌روز بزرگداشت شهدا گرامی باد من بال و پَر شهید را می‌بوسم پا تا به سر شهید را می‌بوسم گر لحظه‌ی دیدار میسّر نشود دست پدر شهید را می‌بوسم @hosenih
🌷 ۲۲ اسفندماه سالروز بزرگداشت شهدا گرامی باد. سرتاسر شهر با تو عطر آگين است لبخند تمام كوچه‌ها غمگين است امروز كه بر دوش تو را می‌برديم تابوت سبک ولی غمت سنگين است @hosenih
؛ دلدادگان این جا زیارت گاه عشق است ای راهیان نور این جا راه عشق است این جا همان بیت الحرام بندگی هاست اینجا محل پشت پا بر زندگی هاست این جا سر تعظیم دارد ماه و خورشید نور خدا را می توان با چشم دل دید این جا همان میعادگاه عاشقان است راه عبور مهدی صاحب زمان است این جا سحر هایش صدای آه دارد گویا علی سر در میان چاه دارد این جا پر از عشاق سرگردان صحراست این جا صفای صبح گاهش نام زهراست این جا قنوت هر شبش مهتاب دارد دیدم هزاران زمزم پر آب دارد این جا لباس خاکی، احرام طواف است سرهای خونین روی دست، جای کلاف است این جا خریداران یوسف سر جدایند حجاج این صحرا به دنبال منایند اینجا زیارت ها دهد بوی شهادت اصلی ترین نامش بود کوی شهادت این جا همه با غیرتان یک حرف دارند از ماجرای کوچه عمری بی قرارند این جا همه تنها به فکر انتقامند در فکر آن فریادهای ناتمامند این جا همه از داغ سیلی ناله دارند بر سینه داغ یار هجده ساله دارند این جا همه سربند یا زهرا ببندند نگذاشتند دست امامی را ببندند اما خدا را می دهم سوگند این جا بر چادر خاکی و بر پهلوی زهرا ما را شبیه گل ازین عالم بچیند پای رکاب مهدی اش خونین ببیند ای کاش من هم در هوایش پر بگیرم بوسه ز دستش با تن بی سر بگیرم گر چه گنه‌کارم به پایش خار هستم من هم خریدار نگاه یار هستم آقا بزرگی کن دگر ما را سوا کن ای جبهه ما را راهی کرب و بلا کن ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به تازه تفحص‌شده بین ملکوتیان چه نامش نامی‌ست می‌آید و با آمدنش پیغامی‌ست این گونه غریب و بی‌نشان می‌آید تا گوید هر چه هست، در گمنامی‌ست @dobeity_robaey
🥀 مادری کرده برای بی‌پلاکان شهید قبر این گمنام‌ها پایینِ پایِ فاطمه‌ست @hosenih
🍃تقدیم به نوجوانان شهید🍃 اسم شناسنامه‌ای‌ات جا به جا شده یک گوشه چسب خورده و جایی جدا شده اصلا درست نیست که تو دست برده‌ای... اصلا چطور سن تو این گوشه جا شده؟ حالا بلند قد تر و زیباتر و بزرگ مردی جسور جای تو از عکس پا شده تو توی این لباس نظامی عقاب نه یک غنچه بین این همه گل‌های وا شده دل جزء کوچکی است برای رها شدن وقتی که ذره‌ذره تنت مبتلا شده دستت منوری شده در بادهای داغ دستی که خسته از قفس شانه‌ها شده امواج رادیو سر هم جیغ می‌زنند صالح شهید... نه... نشده... یا چرا شده در آخر تشهد مادر خبر رسید جبران چند سال نماز قضا شده؟ زن‌های خانه کفش تو را جفت می‌کنند پایت اگرچه طعمه‌ی خمپاره‌ها شده مردان بر آب روان حجله ساختند دستان خواهر تو سرخ از حنا شده حالا شناسنامه‌ی تو سنگ ساده‌ای است آن جا به نام کوچک تو اکتفا شده این گونه تکه‌های اونیفرم خونی‌ات پرچم برای صلح در این روستا شده ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🥀تقدیم به مادران پسرم وقت درد و دل داری؟ که هوایم دوباره بارانی‌ست حال و روز تو را نمی‌دانم حال و روزم همانکه می‌دانی‌ست چقدر طول می‌کشد امشب به گمانم سحر نخواهد شد شرح موی سپید مادر تو به همین مختصر نخواهد شد بگذار پیش از اینکه با دل تو حرفی از غصه‌ها بگویم من با کمی اشک و گوشه‌ی چادر روی ماه تو را بشویم من با همین بوسه از روی عکست کام خود را عسل کنم مادر در خیالم همیشه می‌خواهم که خودت را بغل کنم مادر خاطرت هست لحظه‌ی رفتن آمدی مهربان در آغوشم عطر پیراهنت به یادم هست خنده‌ات کی شود فراموشم چند سال است که رفته‌ای و هنوز چشم در راهم ای گل پَرپَر هر کسی زنگ خانه را بزند به گمانم تو آمدی دیگر... تو کجایی که از تنت حتی یک نشانی و یک پلاکی نیست استخوانی! چفیه ای! عکسی ردپا یا که مشت خاکی نیست تو کجایی که هر شب جمعه من نگردم بهشت زهرا را تو کدامین شهید گمنامی تو بگو پاسخ معما را تو کجایی عصای پیری من باری از دوش خسته‌ام کم کن خبری از شهادتت برسان پسرم مادر شهیدم کن راستی کسی به تو گفته مادرت بسکه خون دلها خورد کم کم از دوری تو دق کرد و گلِ چادر نماز او پژمرد؟ پدرت را خدا بیامرزد مثل یعقوب ماجرایی داشت گریه می‌کرد در غمت اما در دل خویش کربلایی داشت گریه می‌کرد قد رعنا را گریه می‌کرد آه بابا را لحظه‌ای بی قرار می‌شد و بعد گریه می‌کرد ارباً اربا را ... بی‌سبب نیست هر زمان، هرجا خوانده‌اند روضه‌ی جوانش را با تمام وجود حس کردم تو علی اکبری و من لیلا لحظه‌های نماز صبح است و جا نمازم به دست لرزانم رو به قبله سلام خواهم داد به امام غریب و عطشانم ... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e